خانه » همه » مذهبی » گناه از روی جهالت

گناه از روی جهالت


گناه از روی جهالت

۱۳۹۲/۱۲/۱۰


۲۶۹۶ بازدید

پاسخ: قرآن مجید سه شرط اساسی برای قبولی توبه ذکر کرده است:

۱ـ گناه از روی جهالت و نادانی انجام گرفته باشد.

۲ـ توبه به تأخیر نیفتد.

پاسخ: قرآن مجید سه شرط اساسی برای قبولی توبه ذکر کرده است:

1ـ گناه از روی جهالت و نادانی انجام گرفته باشد.

2ـ توبه به تأخیر نیفتد.

3ـ گناه و خطا اصلاح و جبران گردد، یعنی حق الله و حق الناس ادا شود.

قیود مذکور را می‌توان از آیات مختلف برداشت کرد:

«إنّما التّوْبَةُ عَلَی اللهِ لِلّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجِهالَةٍ ثُمّ یَتُوبُونَ مِنْ قَریبٍ فَاؤلئِکَ یَتُوبُ اللهُ عَلَیْهِمْ وَکانَ اللهُ عَلِیماً حَکِیماً؛ پذیرش توبه بر خدا است، نسبت به کسانی که از روی جهالت، کار زشت انجام می‌دهند، آن‌گاه زود توبه می‌کنند. خدا توبه اینان را می‌پذیرد و خدا دانا و حکیم است».(1)

در آیه بالا قید «بجهالة» به کار رفته است. جهل و جهالت دو معنی دارد: ندانستن، و عدم علم کامل. بیشتر اوقات کلمه جاهل و جهالت در مورد دوم به کار می‌رود که انسان آگاه و دانا است، ولی آگاهی او نسبت به زشتی کار تأثیری در او نمی‌گذارد، بلکه بسان افراد ناآگاه، کارهای بد را انجامی می‌دهد. امام صادق(ع) در مورد آیات مربوط به جهالت فرمود:

«گناهی است که بنده خدا آن را انجام می‌دهد و اگر چه از حکم آن آگاه می‌باشد، ولی آن‌گاه که تصمیم می‌گیرد عمل خلافی را انجام دهد، در واقع جاهل است».

آن گاه حضرت به جریان یوسف(ع) و برادرانش اشاره می‌کند که قرآن از یوسف یاد می‌کند که وی به برادرانش گفت:

«هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَأخِیه إذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ؛ آیا به خاطر دارید ستمی را که بر یوسف و برادر او روا داشتید، در حالی که همگی جاهل بودید».(2) برادران یوسف همگی زشتی ظلم را درک می‌کردند، ولی به دلیل خودخواهی یا حسادت یا هوی و هوس چنان برخورد کردند که گویی نسبت به زشتی کار خود به کلی ناآگاه بودند.(3)

بنابراین کار زشتی که از روی هوی و هوس انجام گیرد، پس از ندامت و تحقق توبه، قابل بخشش است،‌ولی عملی که از روی عناد و لجاجت و تکبر از انسان سر زند، مشمول رحمت بیکران الهی نمی‌گردد، زیرا پشیمانی از شخص لجوج حاصل نمی‌گردد. البته گاهی اتفاق افتاده است که یک نفر لجوج از عناد خود دست بر می‌دارد و در مقابل حق، سر فرود می‌آورد، در این گونه مواقع معلوم می‌شود که عناد او از روی جهالت بوده است.(4)

شرط دوم برای قبولی توبه، در نظر گرفتن زمان توبه است که در آیه «ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ»(5) آمده، البته به قرینه آیه دیگر که فرموده است:

«وَلَیْستِ التَّوْبَةُ لِلّذِینَ یَعْمَلُونَ السّیّئِاتِ حَتّی إذا حَضَرَ أحَدُهُمُ الْمَوْتُ؛ برای گروهی که کارهای زشت انجام می‌دهند و در لحظه‌ای که مرگ آنان فرا می‌رسد توبه می‌کنند، توبه‌ای نیست»،(6) می‌توان نتیجه گرفت که توبه پیش از فرا رسیدن مرگ پذیرفته می‌شود.

علامه طباطبایی با استفاده از آیه فوق می‌گوید: مراد از کلمه «قریب» پیش از پیدا شدن علامت‌های مرگ است. منظور این است که گناهکار پیش از پیدا شدن علامت‌های آخرت و فرا رسیدن مرگ توبه کند، وگرنه فقط توبه فایده‌ای ندارد.(7)

امام صادق(ع) می‌فرماید: «بین انسان و مرگ نزدیک است، پس توبه‌ای مقبول است که پیش از یقین به مرگ انجام گیرد».(8)

شرط سوم برای قبولی توبه، جبران خطای گذشته و اصلاح خویش است. این نکته از آیاتی که توبه را مقید به اصلاح کرده است، استفاده می‌شود:

«أنّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءً بِجِهالَةٍ ثُمّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأصْلَحَ فَإنّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ هر کس از شما از روی جهالت عمل زشتی مرتکب شود و سپس توبه نماید و عمل صالح انجام دهد، در آن صورت خداوند آمرزنده و مهربان است».(9)

علامه طباطبایی می‌گوید: مقید کردن توبه به اصلاح برای این است که دلالت کند توبه وقتی محقق می‌شود که از روی حقیقت و واقع باشد، زیرا کسی که حقیقتاً به سوی خدای سبحان بازگشت کرد و به وی پناه برد، هرگز خود را به پلیدی گناه آلوده نمی‌کند. این است معنای توبه، نه فقط این که بگوید: أتوب إلی الله اما در دل همان آلوده‌ای باشد که بوده است.(10)

پیام آیه این است که پس از ندامت می‌باید در عمل به جبران گناهان پرداخت. اگر حق الله از دست رفته، واجبات الهی قضا شود و اگر حق الناس پامال شده، به نوعی تدارک گردد و رضایت صاحب حق به دست آید. البته باید به یاد داشت این سه عنصر، هر چند به عنوان شرایط قبولی توبه مطرح می‌شود، ولی در حقیقت از عناصر تشکیل دهندة توبه به شمار می‌روند، یعنی اگر گناه از روی عناد صورت گیرد و یا تا لحظه‌ مرگ به تأخیر افتاد و یا جبران گذشته نشود و اصلاح صورت نگیرد، توبه واقعی محقق نشده است.

رسول خدا(ص) فرمود: آیا می‌دانید توبه کننده چه کسی است؟ گفتند: نه، حضرت فرمود: «هرگاه بنده‌ای توبه کند و دشمنانش را راضی نگرداند و در عبادت خویش نیفزاید، نیز لباس خویش را تغییر ندهد و دوستانش را عوض نکند، همچنین محل نشستن خود را تغییر ندهد و رختخواب و متکایش را عوض ننماید، نیز اخلاق و نیاتش را دگرگون نسازد و دلش را نگشوده و دستش را باز ننماید، همچنین آرزویش را کوتاه نکند و زبانش را حفظ ننماید و زیادی نیروی خود را از بدن نگیرد، توبه کننده نیست. اگر بدین خصال پایداری کند، تائب است».(11)

هرچند روایت بالا ممکن است در صدد بیان مرتبه عالی توبه باشد اما به هر حال بیانگر لزوم تغییرات در حوزه اندیشه و عمل و در جنبه‌های مختلف شخصیتی و روش‌های زندگی توبه کننده است. بدون شرایط فوق، اصل تحقق توبه زیر سؤال می‌رود، از این رو در روایت از کلمه «لیس بتائب» استفاده شده است، یعنی شخصی که در عمل خود بازنگری نکند، توبه‌کار نیست، نه این که توبه واقع شده، ولی مورد قبول و پذیرش حق تعالی نباشد.

البته در برخی از روایات، افزون بر سه اصل مذکور، اموری تعریف شده که بیانگر مرتبه کامل توبه است، مثلاً در حدیثی امام علی(ع) به کسی که در حضورش از روی غفلت استغفار کرد، ناراحت شد و فرمود: می‌دانی استغفار چیست؟ طلب آمرزش، درجة بلند مرتبه‌گان است و تحقق آن در گرو شش عمل است:

1ـ بر اعمال گذشته نادم گردید،

2ـ نسبت به آینده، تصمیم بر ترک بگیرید،

3ـ حقوق مردم را بپردازد، به طوری که هنگام ملاقات پروردگار حقی بر تو نباشد،

4ـ هر واجبی که از تو فوت شده، حق آن را به جا آوری،

5ـ گوشت‌هایی که در اثر حرام بر اندامت روییده است، با اندوه آب کنی تا آن جا که از نو گوشت بروید،

6ـ به همان اندازه که شیرینی معصیت و گناه را چشیدی، زحمت طاعت را بچشی. در این شرایط بگو استغفر الله!(12)

علامه مجلسی در مورد این حدیث گفته است: غیر از ندامت و عزم بر ترک گناه، شرایط دیگر نزد عموم دانشمندان علم کلام از شرایط کمال توبه است، نه از شرایط آن.(13) امام خمینی(ره) دو مورد اوّل را رکن و اساس توبه و مورد سوم و چهارم را از شرایط قبول توبه و مورد پنجم و ششم را شرط کامل شدن توبه برشمرده است.(14) استاد مطهری نیز همین نظریه را اختیار کرده‌اند.(15)

از کلام مرحوم علامه حلی در شرح تجرید استفاده می‌شود که امور مذکور در حدیث غیر از شرط اوّل و دوم جزء ذات توبه و شرایط تحقق بخش اصل توبه نیستند، تا اگر انجام نگرفت، اصل توبه محقق نشده باشد، بلکه اینها اگر واجب‌اند،‌ واجبات مستقلی هستند. ترک این امور، ترک تکلیف جدیدی است و مربوط به اصل توبه نیست.(16)

پی‌نوشت‌ها:

1. نساء (4) آیه 17.

2. یوسف (12) آیه 89.

3. بحار الانوار، ج 6، ص 32.

4. ترجمه المیزان، ج 4، ص 390.

5. نساء (4) آیه 17.

6. همان، آیه 18.

7. ترجمه المیزان، ج 4، ص 390.

8. سفینة البحار، ج 1، ص 127.

9. انعام (6) آیه 54.

10. ترجمه المیزان، ج 7، ص 148 ـ 149.

11. بحار الانوار، ج 6، ص 36.

12. نهج البلاغه، قصار 417.

13. بحار الانوار، ج 6، ص 37.

14.مکاسب محرمه، ج 1، ص 478.

15. گفتارهای معنوی، ص 145 ـ 144.

16. کشف المراد، ص 423.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد