توجه

  1. توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

خانه » همه » مذهبی » یادی از خاطرات تصویری دهه شصت؛ تاراج و هزاردستان

یادی از خاطرات تصویری دهه شصت؛ تاراج و هزاردستان

فیلم به نسبت زمان خودش تلاش می‌کند تصویر تازه‌ای از عمق فساد و تباهی در خاندان پهلوی را ارائه کند و کمابیش هم موفق می‌شود.
اگرچه بسیاری از نمادهایی که فیلم به آن اشاره دارد در حال حاضر کلیشه‌ای است اما با در نظر گرفتن زمان ساخته شدن آن به نظر می‌رسد همچنان اثر قابل‌توجهی است. فیلم شخصیت‌محور است و تلاش می‌کند براساس کنش و واکنش شخصیت‌ها، داستانش را روایت کند.
جمشید هاشم‌پور به عنوان ستاره فیلم در طول فیلم از «شخصیت‌بد» آرام‌آرام به سمت «شخصیت خوب» می‌چرخد. با این که بیشتر فیلم براساس اکشن و ماجراهای پی‌درپی به هم مربوط می‌شوند اما کمتر دچار لکنت روایت می‌شود و خیلی راحت داستانش را با مخاطب در میان می‌گذارد.
فیلم زمانی اکران شد که صحنه‌های هیجانی آن با سوت و کف‌زدن مخاطب همراهی می‌شد. تاراج لبریز از صحنه‌هایی بود که مخاطب بشدت با آن همذات‌پنداری می‌کرد. بزرگ‌ترین ویژگی فیلم تاراج این بود که شبیه هیچ‌کدام از آثاری که در آن زمان به نمایش درآمدند، نبود. تاراج از الگوی فیلم‌های وسترن پیروی می‌کرد و خیلی ساده، شخصیت‌های مثبت و منفی آن جلوه می‌کردند و به چشم می‌آمدند. تضادی که از اصطکاک شخصیت‌های مثبت و منفی به وجود می‌آمد، تماشاگر را بی‌واسطه به سمت ماجراهای پرشمار فیلم پرتاب می‌کرد و این موفقیت کمی برای فیلمی مثل تاراج نبود.
صحنه پایانی فیلم بشدت یادآور فیلم مطرح «بوچ کسیدی و ساندنس کید» بود زمانی که رابرت ردفورد و پل نیومن دو گنگستر راهزنی که در محاصره سربازان گرفتار آمده‌اند و آگاهانه تلاش می‌کنند مرگشان را انتخاب کنند. در حافظه سینماروهای حرفه‌ای دهه 60 چند فیلم ایرانی با نام کارگردان، بازیگران و قصه‌شان حک شده است که تاراج و عقاب‌ها از مهم‌ترین آنها به حساب می‌آیند. پخش دوباره تاراج حداقل یادآور این است که سینمای بدنه ایران، چه دورانی را از سرگذرانده است.
با مقایسه فیلم تاراج با فیلم‌هایی که این سال‌ها بر پرده سینما رفته، می‌توان مقایسه کرد که تا چه میزان سینما متحول شده و احیانا این تحول چه سمت و سویی داشته است. امسال قرار است از جمشید هاشم‌پور در جشنواره فیلم فجر تجلیل شود. به نظر می‌رسد تلویزیون با پخش فیلم تاراج پیشاپیش از این بازیگر مطرح سینمای ایران تجلیل کرده است.
***
پخش دوباره سریال «هزاردستان» با آن بار نوستالژی فوق‌العاده‌اش دوباره ما را با حقیقتی روبه‌رو می‌کند که خیلی وقت‌ها ترجیح داده‌ایم یا ندیده‌اش بگیریم یا این که ساده از کنارش بگذیم. تاریخ ما آنقدر پربار است که می‌شود به هر گوشه‌اش دست آویخت و انبوهی از «شخصیت‌ها» و «حوادث» حیرت‌انگیز را دید که هر کدامشان به تنهایی برای خلق یک اثر مانا، کافی باشند. این که زنده‌یاد علی حاتمی آمد و از دل تاریخ پرافت و خیز کشورمان، روایت خودش را بیرون کشید و به ما ارائه کرد، نشان از این مهم دارد که برای «همذات‌پنداری» مخاطب با یک اثر لازم نیست حتما اثری تجریدی از فضا و زمان خلق کنیم. همین که بتوانیم در دل تاریخ غور کنیم شخصیت‌ها و حوادث آرام‌آرام خود را می‌نمایانند و برای مخاطب امروز چه چیز جالب‌تر، مهم‌تر و خواستنی‌تر از شخصیتی که ریشه‌ای هم در تاریخ داشته باشد و احیانا به او تعلق خاطر داشته باشد؟ «هزاردستان» از این جهت یک آغاز آبرومند برای رجعت به تصویر فراموش‌شده تاریخ‌ معاصر ماست.
بعد از گذشت 2 دهه از ساخت این سریال هنوز گرمای مطبوع و دلپذیر آن را می‌شود با دیدن تصاویر رنگ و رو رفته آن حس کرد. رضا تفنگچی، خان مظفر، شعبون استخوونی، ابوالفتح، مفتش شش‌انگشتی، غلام عمه و بسیاری دیگر از شخصیت‌های این اثر ماندگار آنچنان خوب و درست در کلیت اثر نشسته‌اند، که انتخاب یکی به عنوان بهترین شخصیت اثر، تقریبا غیرممکن است. تفاوت بزرگ علی حاتمی با دیگر همتایانش علاوه بر اشراف خوب او به تاریخ، جرات او برای «خلق روایت مولف» است. حاتمی مثل خیلی‌های دیگر خود را موظف نمی‌داند که نعل به نعل واقعیت تاریخ را در قاب تصویر بنشاند و بنابراین بر حسب ضرورت، شخصیت یا اتفاقی را به اثر اضافه یا حذف می‌کند و همین بزرگ‌ترین وجه تمایز این فیلمساز با دیگران می‌شود؛ چرا که او تاریخ را آن گونه که می‌دید و استنباط می‌کرد، جلوی دوربین می‌برد. با وجود این روایت او از تاریخ هیچ‌گاه آزاردهنده نبوده است و مخاطب ـ چه خاص و چه عام ـ به او روی خوش نشان داده است.
در سرزمینی که «روایت» حرف اول را می‌زند و خود «قصه» معیاری برای خوب و بد بودن اثر می‌شود، برای هنرمند امروز نقبی به تاریخ زدن می‌تواند راه نجات بسیاری از آثار تلویزیونی و سینمایی ما باشد که خیلی وقت‌ها دیده نمی‌شوند یا آن گونه که باید، قدر نمی‌بینند. هزاردستان زنده‌یاد حاتمی یک نشانه است که باید سخت آن را جدی گرفت.
مهدی غلامحیدری

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد