برای درک بهتر ناآرامیهای اخیر در کشور، بعد از چند سال، دیشب رسالهام را ورق میزدم. در ادامه به برخی از مهمترین یافتههای آن اشاره میکنم:
– یافته اصلی این تحقیق آن است که در مجموع پتانسیل اعتراض سیاسی در جامعه بالاست.
– هر چقدر از میزان اثرگذاری سیاسی افراد ( این احساس که میتوانند در تصمیمات سیاسی کشور اثرگذار باشند) کاسته میشود بر میزان پتانسیل اعتراض سیاسی آنان افزوده میشود.
– در بین آن گروه از شهروندانی که معتقدند درساختار سیاسی کشور فرصت و امکان اعتراض محدود است، پتانسیل اعتراض سیاسی بیشتر است.
– با افزایش میزان تحصیلات افراد، میزان پتانسیل اعتراض سیاسی آنان نیز افزایش مییابد.
– در این پژوهش میزان احساس محرومیت افراد (محرومیت اقتصادی، محرومیت سیاسی، محرومیت فرهنگی) بسیار بالا است. در بین آن گروه از شهروندان که« احساس محرومیت » بالاتری دارند پتانسیل اعتراض سیاسی نیز بیشتر است.
– بسیار مهم است که افراد منبع محرومیت را در عملکرد خود یا در عملکرد ساختار سیاسی جستجو کنند. در بین آن گروه از شهروندانی که« منبع محرومیت » اقتصادی خود را نه خودشان بلکه سیاستهای دولت و تصمیمات مقامات سیاسی میدانند پتانسیل اعتراض سیاسی نیز بیشتر است.
– هر چه میزان احساس تبعیض و بیعدالتی در افراد بیشتر میشود میزان پتانسیل اعتراض سیاسی آنان نیز افزایش مییابد.
– هر چه میزان رضایت از زندگی افراد کاهش مییابد میزان پتانسیل اعتراض سیاسی آنان افزایش میبابد.
بگذارید خلاصه کنم:
احساس اثرگذاری کم در روند تصمیمگیریهای سیاسی، این برداشت که در ساختار سیاسی کشور فرصتهای کمی برای اعتراض وجود دارد، احساس بالای انواع محرومیتها(سیاسی، اقتصادی، فرهنگی) / این برداشت که منبع محرومیت من نه خودم بلکه تصمیمهای غلط نظام سیاسی است، احساس تبعیض و بیعدالتی بالا، رضایت کم از زندگی، با موضوع اصلی رساله یعنی «پتانسیل بالای اعتراض سیاسی» رابطه مستقیم داشتند.
وقتی در دهه اخیر آمار طلاق در جامعه ایرانی رشد یافت، برخی نهادها، بنرهایی در خیابانهای شهر نصب کردند. در این بنرها ابتدا دیش ماهواره و در زیر آن زن و مردی را نشان دادند که پشت به یکدیگر نشستهاند و بین آنها نیز کودکی پریشانحال قرار گرفته است. در زیر بنر نوشتند ” سرانجام ماهواره”. در پس زمنیه تصویر هم پرچم آمریکا و اسرائیل را به شکل محو نشان دادند. درک آنان از رشد طلاق در جامعه ایرانی همین قدر بود. از نظر آنان تعداد دیش مساوی بود با تعداد طلاق! طبیعتا آنان برای حل این مسئله اجتماعی (طلاق) فقط به «جمعآوری» اعتقاد داشتند و در نتیجه به سمت پشتبامها سرباز اعزام کردند. چندین بار ضربتی دیشهای ماهواره را جمع کردند تا شاید آمار طلاق کاهش یابد ولی کاهش نیافت. آنان در علتیابی مشکلات جامعه، معمولاً سادهترین راه را برای توضیح انتخاب میکنند و همیشه هم قبل از محققان علوم انسانی پاسخ را میدانند؛ نتیجه را میگیرند و به جامعه ابلاغ میکنند.
در روزهای اخیر مقامات مدام در تلویزیون ظاهر میشوند و رویدادهای اخیر را علتیابی میکنند. آنان باز هم سادهسازی میکنند. همانطور که درباره طلاق سادهسازی میکنند. آنان باز هم پیچیدگی مسائل اجتماعی را به یک عامل تقلیل میدهند. میگویند علت ناآرامیها این است و بس! به دوردستها اشاره میکنند. گاهی اوقات فکر میکنم که این بزرگواران دچار پیرچشمی هستند. در نزدیکبینی مشکل جدی دارند و فقط اجسام دوردست را خوب میبینند.
حدود چهارده سال از نگارش رسالهام گذشته است. دادههای این رساله در شهر تهران جمعآوری شد. ای کاش مقامات محترم به جای سادهسازیهای مرسوم مسائل جامعه، حداقل بنشینند و پس از حل مشکل نزدیک بینیشان، یکبار عوامل مؤثر بر پتانسیل اعتراض سیاسی را با صدای بلند برای خودشان بخوانند. با صدای بلند.
پ.ن. چند روز قبل یکی از دانشجویان مقطع دکتری جامعهشناسی در دانشگاههای تهران، به رسم احترام به حقوق معنوی آثار علمی، پیام داده بود که قصد دارد پژوهش مرا در سال جاری تکرار کند و نشان دهد که جامعه ایرانی در این زمینه چه تغییراتی کرده است. با شوخطبعی، اندکی کنایه، و ارسال نشانۀ صوررت خندان برایش نوشتم: چه شود؟!
* عضو گروه جامعهشناسی دانشگاه گیلان