خانه » همه » مذهبی » یهودیان بنی قریظه

یهودیان بنی قریظه


یهودیان بنی قریظه

۱۳۹۸/۰۹/۲۳


۱۱۱۷ بازدید

چرا در نهج البلاغه ، امام علی ع به کشتن اجداد معاویه اشاره کرده اما به اعدام یهودیان خائن بنی قریضه ، آن هم به دستور پیامبر ص اشاره نکرده اند ؟

چون امام با معاویه مکاتبه داشت و خواست او را به گذشته اش متوجه کند و او را بترساند .
کشتار یهودیان بنی قریظه را در نهج البلاغه ندیده ام بلکه در تاریخ آمده است و آن کشتار صد در صد نیست بلکه برخی در آن تشکیک کرده اند. برای مثال به این بخش از سایت حوزه نت توجه کنید:
عمده ترین اشکالات وارد بر این ماجرا :
– قرآن هرگز مجازات بی گناهان را روا نمی دارد و کشتن هیچ انسانی را به دلیل گناه دیگران نمی پذیرد«…لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ…» [ انعام/۱۶۴] ( هیچ کس کار[بد]ی جز به زیان خود انجام نمی دهد، و هیچ گناه کاری بارگناه دیگری را بردوش نمی کشد،…) پس چگونه ممکن است مردان سالخورده ، جوانان یا نوجوانان دوازده سیزده ساله که نقشی در توطئه نداشته اند، به گناه سران خیانتکار کشته شوند؟!
–  کشتن اسیران بنا بر نص قرآن کریم روا نیست « فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها…»[محمد/۴]( هنگامی که با کافران [در رزمگاه ] روبرو می شوید، آنان را از پای درآورید و همچنان ادامه دهید تا به اندازه کافی ناتوان شوند؛ آنگاه [اسیران را] محکم ببندید ، بعداً یا بر آنان منت می گذارید[و آزادشان می کنید] و یا[در برابر آزادی آنها] فدیه می گیرید تا این که جنگ بارهای سنگین خود را بر زمین می گذارد و به اتمام می رسد،…) در حالی که در این داستان ادعا می شود که حدود ۹۰۰ نفر اسیر – که غالباً از عامه یهودیان بودند- ، گردن زده می شوند و مابقی (زنان و کودکان) بدون اخذ فدیه ، فروخته شدند!
– مطابق قواعد زبان عرب ، واژه«تأسرون» برای اسارت مردان و به طریق تغلیب برای هر دو جنس به کار می رود. برای اسارت زنان از کلمه«سَبْی» استفاده می شود. در فرهنگ دهخدا یک بیت به عنوان شاهد استعمال این دو واژه آمده است: « فعادوا بالغنائم حافلات / و عدنا بالاساری و السبایا»(بازگشتند با غنیمت ها در حالی که در کاروان ها بودند/ و ما برگشتیم همراه با مردان و زنان اسیر) ، از این رو «تأسرونَ فریقاً» بیشتر ناظر بر اسارت مردان است نه زنان و کودکان!
–  آلوسی معتقد است که تقدم «فریقاً» بر«تقتلون» و تأخیر «فریقاً» دوم از فعل«تأسرون»( فریقاً تقتلون و تأسرون فریقاً) حاکی از آن است که «تقتلون» بر افراد سرشناس و رهبران بنی قریظه دلالت می کند نه عموم مردان! [تفسیرروح المعانی، آیه ۲۶ احزاب]– پیامبر رحمت(ص) پس از پیروزی بر دشمنان ، همواره با رأفت و مهربانی با آنان برخورد کرده است؛ در فتح مقتدرانه مکه که بدون خونریزی محقق شد، نه تنها مثل فاتحان کینه جو خانه بزرگترین و قدیمی ترین دشمنش، ابوسفیان را – که بعداً ایمان آورد- ویران نکرد، بلکه مقرر فرمود : هر کدام از مکیان که به آن پناه برند در امان باشند ! در غزوه بنی مصطلق صدها اسیر و در غزوه حنین شش هزار مرد از قبیله هوازن را آزاد کرد .
–  دو قوم یهود «بنی قینقاع» و «بنی نضیر» هرکدام بارها با نقض عهد و پیوستن به مشرکان ، سبب وارد آمدن لطمات و صدمات مادی و معنوی فراوانی به مسلمانان شدند، با وجود این پیامبراکرم(ص) در عین قدرت به اخراج و تبعید آنها اکتفا فرمود! در حالی که بنی قریظه هرگز به اندازه دو قبیله مذکور به دشمنان پیامبر(ص) کمک نکردند! حال باید پرسید این دوگانگی رفتار چگونه توجیه می شود؟!
افزون بر این اگر بپذیریم روش و منش پیامبر(ص) در برخورد با یهود پیمان شکن متفاوت شده ، کمر به قتل عام مردان یهود بسته بود ، می بایست پس از فتح قلعه های خیبر- که پس از واقعه بنی قریظه اتفاق افتاد – و با جنگ و گریزهای خونینی توأم بود ، با شدت و حدّت بیشتری آنان را کیفر می داد! اما به شهادت تمامی متون تاریخی مرتبط با قضیه ، کسی از اسرای قلاع خیبر اعدام یا تبعید نشد و حتی اموال و زمین های حاصلخیزشان نیز مصادره نگردید! زیرا هدف پیامر(ص) شکستن هیمنه یهود و از میان بردن احتمال تبدیل شدن آنان به ستون پنجمِ گوش به فرمانِ کسرا یا هِرقل بود!
– محمد بن اسحاق بن یسار ، راوی داستان در سال ۱۵۱ درگذشته است ، یعنی ۱۳۵ سال پس از واقعه . این زمان از حیث نگارش وقایع تاریخی یا متون حدیثی ، عصر «تدوین» است نه «تحقیق و بررسی» ، بدین معنی که مورخین بدون دقت در مواردی چون: پیوستگی یا گسیختگی سلسله راویان و ثقه بودن یا نبودن آنان ، احادیث و ماجراها را ثبت و نقل می کردند! و در واقع یکی از عوامل وجود و راهیابی احادیث و داستان های جعلی به متون حدیثی و کتب تاریخی ، همین امر است! و به همین دلیل است که امام مالک و ابن حجر عسقلانی این واقع را انکار می کنند.[ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۴،ص۴۵]– در سلسله راویان دو نفر به نام «محمد بن کعب قُرَظی» و« عطیه قرظی» قراردارند که پیوستگی نژادی با یهود بنی قریظه داشته اند !
– ابن ندیم ، ابن اسحاق را متهم می کند که شعرهای مفتضح در کتاب سیره خود آورده و در نَسَب نیز اشتباهات زیاد داشته است و از قول صاحبان حدیث ، او را ضعیف می داند.[الفهرست ، ترجمه و تحقیق محمد رضا تجدد، ص۱۵۸-۱۵۷]– قبایل یهود عموماً ثروتمند بودند و طبعاً از حیث تدارکات نظامی نیز چندین برابر شمار سربازان خود ادوات جنگی داشتند؛ در نقل ماجرای مصادره جنگ افزارهای بنی قریظه تعداد آنها با شمار اسرای جنگجویی که ادعای کشته شدن آنان شده، منطقاً سازگار نیست زیرا چنان که در کتب سیره آمده است:«کانوا قد جمعوا لإبادهِ(کُشتن) المسلمین ألفاً وخمسمائه سیف، وألفین من الرماح، وثلاثمائه درع، وخمسمائه تُرس، وحَجفَه ، حصل علیها المسلمون بعد فتح دیارهم .» [الرحیق المختوم، ج۱،ص۲۸۰] مسلمانان پس از تسلیم شدن بنی قریظه ، ۱۵۰۰ شمشیر، ۲۰۰۰ نیزه، ۳۰۰ زره و ۵۰۰ سپر فلزی و چرمی به غنیمت گرفتند. نظر به تعداد زره ها و سپرها که برای هر سربازی لازم است و از یک سو اضافی بودن تعداد زیادی از آنها ، باید به این نتیجه رسید که شمار جنگجویان بنی قریظه بسیار کمتر از آن است که نقل می کنند! از طرفی اختلاف در بیان تعداد مردان جنگی این طایفه بین ۴۵۰ ، ۶۰۰ ، ۸۰۰ و ۹۰۰ دلیل دیگری است که ماجرا برای گذشگان نیز در هاله ای از ابهام قرار داشته است!
-به گفته ابن اسحاق اسرا(۹۰۰ نفر) در خانه اسامۀ بن زید زندانی شدند! باید پرسید آیا چنین خانه وسیعی در مدینه آن روز وجود داشته است که گنجایش این تعداد انسان را داشته باشد؟!
– کندن خندق در میان شهر و دفن آن تعداد زیاد کشته جدا از این که از حیث بهداشتی معقول نمی نماید ، – بر فرض صحت – واقعه بس مهمی است که می بایست در آثار جغرافیایی مربوط به مدینه به محل آن اشاره می شد، که البته در هیچ کتابی کمترین سخنی در باره آن به میان نیامده است! ضمناً باید پرسید که چرا برای دفن اعدامی ها از خندق های آماده به جا مانده از جنگ خندق استفاده نشد؟!
– کشتن آن تعداد زیاد تنها به وسیله دو نفر(علی بن ابی طالب و زبیر بن عوام) نه تنها از حیث اجرای کار در یک روز ممکن به نظر نمی رسد ! حتی اگر چنین امری پذیرفته شود ، انتظار طبیعی آن است که بازتاب چنین واقعه مهمی در سخنان این دو تن دیده شود. و چه عجیب است که در نهج البلاغه – من باب پندآموزی یا شرح دلاوری! – یک مورد اشاره به چنین حادثه ای دیده نمی شود!
– تشابه این داستان با ماجرای قلعه «ماسادا» در نوع خود جالب است ؛ ماسادا آخرین قلعه یهودیان بوده که در شورش نخست آنان علیه امپراتوری روم ، سقوط کرد. بعدها یهودیان به رهبری فرزند یکی از شورشیان یا غیوریون در سال ۶۶ میلادی مجدداً بر ماسادا سلطه یافتند ولی به دلیل فساد حکومتی ، ضعیف شده ، دوباره از رومی ها شکست می خورند . یهودیان به جای تن دادن به اسارت تصمیم میگیرند قهرمانانه خودکشی کنند! جالب است که این قهرمانی و دلاوری برساخته یهود در ماجرای «بنی قریظه» نیز به نوعی تکرار می شود! و جالب تر این که به جای یهودیان ، تاریخ نویسان مسلمان گزارشگر قهرمانی و مناعت یهود شده اند ! بسیاری از جمله : «محمد حسین هیکل» می نویسد: « یهودان در مقابل مرگ دلیر بودند و نمونه دلیریشان را در گفتار حیی بن اخطب(رهبر بنی نضیر) می توان دید، هنگامی که او را برای گردن زدن آوردند، پیغمبر بدو نگریست و گفت: آیا خدا تو را زبون نکرد؟ حیی پاسخ گفت: هیچ کس از دست مرگ رهایی ندارد، من نیز عمری معین دارم و از آن تجاوز نمی کنم. از دشمنی تو نیز پشیمان نیستم. سپس به مردم نگریست و گفت ای مردم: از فرمان خدا نگران نباید بود، این حوادث به فرمان خدا بر بنی اسرائیل رخ می دهد.(زندگانی محمد، ج۲، ص۴۶۵)
 در تورات آمده است:« و چون یهوه خدایت آن را به دست تو سپارد ، جمیع ذکورانشان را به دَم شمشیر بکُش . لیکن زنان و اطفال و بهایم و آنچه در شهر یافتند، یعنی تمام غنیمتش را برای خود به تاراج ببر و غنایم دشمنان خود را که یهوه ، خدایت به تو دهد بخور.»(سِفر تثنیه تورات باب ۲۰ آیه ۱۷-۱۵) ، نظر به این قانون مندرج در تورات، برخی از دانشمندان مسلمان از جمله عباس محمود عقّاد ، معتقدند که «مجازات ادعایی اِعمال شده در باره یهود بنی قریظه ، برابر قاعده«الزام المرأ بما التزم به» صحیح و مطابق قوانین آیین یهود بوده است !»(تفسیر مِن وحی القرآن، ج۱۸،ص ۱۹۱)
از همه اینها که بگذریم به صورت مستدل می دانیم که تمام افرادی که در دوره ده ساله وجود پیامبر اسلام در مدینه بین مسلمانان مدینه و دیگران کشته شد دقیقا ۳۸۶ نفرند ۲۰۳ نفر از قریش و دیگر قبایل عرب و یهود بودند و ۱۸۳ از مسلمانان مدینه
در جنگ بدر با ان شهرتش هفتاد نفر از قریش کشته شدندو نامشان در تاریخ ثبت است و در احد هفتاد نفر از مسلمانان کشته شدند که نام انها ثبت شده است در جنگ حنین که بزرگترین جنگ دوران پیامبر بود و با دوازده هزار نفر از همراهانش ضد سی هزار نفر جنگید تنها چهار نفر کشته شدند و نام آنها ذکر شده است :
۱- ـ أیمن بن عبید ، بنی هاشم 
۲ـ یزید بن زمعة بن الأسود ، بنی أسد .
۳ـ سراقة بن الحارث بن عدی ، الأنصار .
۴ـ أبو عامر الأشعری ، الأشعریین . 
همچنین باید دانست که روش پیغمبر اسلام بر کشتار زنان و کودکان و غیر جنگجویان نبود حتی در بیشتر جنگها جنگجویان را نیز می بخشید و ان را می توان در فتح مکه و حنین و طایف به وضوح دید
از همه اینها که بگذریم متخصصان تاریخی امثال ابوعبید قاسم بن سلام ( که بسیار محقق و معتبر است کسی مانند مجتبی مینوی و محمد قزوینی است ) و حبیب ازدی و ابن زنجویه کسانی که کشته شدند را فقط جنگجویان می دانند و آنها را چهل نفر ذکر کرده اند، بنا بر روایات تاریخی و همچنین قران همه کشته شدگان از معروفین و اشراف بودند .
ابن اسحاق که روایاتش را از یهودیان مدینه گرفته است و در سال ۱۵۱ فوت شده است کشته شدگان را از معروفین و سران جنگجو ذکر کرده است 
فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقًا
از آنجا که قران بسیار بلیغ و ادبی است طبق نحو عربی باید که فعل قبل از فاعل و مفعول باشد تقدیم مفعول به بر فاعل نشان از اهمیت و معروفیت دارد یعنی در اصل باید تقتلون را قبل از فریقا می آورد تقدیم فریقا بر تقتلون خلاف معمول است و علمای ادب این تقدیم را به این خاطر می دانند که فریق(گروه ) مقتولان معروف و جزیی از اسیر شدگان بوده اند و از انجا که در همین قران اسیرشدگان را (الذین ظاهروهم ) کسانی که جنگجویی می کردند نام برده حاصل معنی اینست که کسانی که کشته شدند جزیی از جنگجویان که چهل نفر بوده اند هستند یعنی شانزده تا هفده نفر از سران جنگجویان حیانتکار که محمد بن اسحاق نیز ذکر کرده است
داستان این قضیه در روایات قدیمی یهودیان نیامده است (منجمله ابن اسحاق در نیمه اول قرن دوم وقتی قضیه را از یهودیان مدینه بازجو می شود کسی درباره این کشتار چیزی نمی دانسته است 

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد