خانه » همه » مذهبی » یک تجربه از همکاری با چینی‌ها

یک تجربه از همکاری با چینی‌ها

حدودا ۱۱ سال پیش بود که ساخت پروژه کارخانه کنسانتره آهن به من پیشنهاد شد. تکنولوژی این کارخانه با این فرمت در ایران نبود، نزدیکترین نمونه یک کارخانه در قزوین بود که اصلا قابل قیاس نبود.
یک شخص ایرانی و چینی (پدرخانمش) شریک بودند. ۴۹ درصد طرف چینی و ۵۱ درصد طرف ایرانی (به دلیل قوانین داخلی). برآورد هزینه ساخت ۶۰ میلیارد بود که به عهده طرف ایرانی بود و طرف چینی هم وظیفه طراحی کارخانه، تجهیز و دستگاه‌ها را به عده داشت. کارخانه جاده زنجان به تبریز در زمین بزرگی واقع شده بود که شامل ساختمان اداری، سوله‌ها، ساختمانهای تصفیه خانه با استخر دوار در ارتفاع ۱۲ متری، استخرهای مستطیلی ۳۰ در ۷۰ متر، بچینگ، جاده اختصاصی و…. می‌شد.
نقشه‌ها تعمدا به زبان چینی بود و قبل از من چند مهندس دیگر با مطالعه نقشه‌ها گفته بودند کار ما نیست، اما چرا؟ اول اینکه نقشه‌ها چینی بود و ناگویا. دوم اینکه نقشه‌ها با مقیاس معمول ۱/۱۰۰ طراحی نشده بود و ما فقط نسخه چاپی داشتیم. این یعنی مطلقا به روش‌های متداول نمی‌شد نقشه‌خوانی کرد. سوم اینکه تعمدا برش‌های نقشه کاملا متناقض و غلط طراحی شده بود. طرف چینی اصرار داشت که این کار هیچ مهندسی نیست جز مهندس چینی! 

چرا؟ چون اینجا هم تلاش می‌کنند اولا نفر ایرانی نتواند نقشه خوانی کند و بفهمد و یاد بگیرد، دوم اینکه برای مهندسین خودشان اشتغال ایجاد کند. یک روز زمان من به مطالعه نقشه گذشت و نهایتا گفتم من این پروژه رو قبول می‌کنم، طرف چینی بال بال می‌زد اما طرف ایرانی پشتم ایستاد. 

بعد از دو روز بالاخره متوجه ایرادات نقشه شدم و نحوه عملکرد و ترتیب دستگاه‌ها و استخرها را فهمیدم و به رفع باگ‌ها اقدام کردم.‌ چند روز بعد متوجه شدم استخرهای دوار باید توی ارتفاع ۱۲ متری باشه اما نیازی نیست به ساختمون با اون عظمت برایش ساخت، با اینکه قبل از طراحی از محل بازدید کرده بودند، مشخص بود عمدا این کار را کردند که هزینه ساخت بالا رود و آنها هم تکنولوژی‌شان را با قیمت بالاتری شریک شوند ( بدلیل قرارداد شراکتشان) بجای ساخت دو ساختمان هیولا، دو تپه را با بولدزر ۱۴ ۱۵ متر تخریب کردیم تا به ارتفاع ۱۲ متری از سطح زمین برسد و استخرها را آنجا ساختیم. 

در نتیجه تصفیه‌خانه در ساختمون کوچک جا شد و نزدیک به ۱۲ میلیارد از هزینه ساخت کاهش پیدا کرد. به سوله‌ها که رسیدیم بعد از ساخت باید پایه دستگاه‌ها جانمایی می‌شد، در تمام این مدت چند مهندس چینی حقوق گرفته که فقط آنجا بخورند و بخوابند تا زمان نصب دستگاه‌ها…! 

اما وقتی زمانش رسید و ابعاد پایه دستگاه‌ها را خواستم گفت به من ربطی ندارد، من فقط نصب می‌‌کنم! با بدبختی این مرحله را هم انجام دادیم. بعد از ساخت کارخانه هم امثر پرسنل چینی هستند. حتی در فاز ۲ کارخانه. از نکات جالب این بود که بعد از آمدن مهندس‌های چینی پیش خودم گفتم ما که چینی بلد نیستیم، آن‌ها هم فارسی بلد نیستند پس با هم انگلیسی صحبت کنیم اما وقتی بهش گفتم Hello مثل بز نگاهم کرد. معلوم شد انگلیسی بلد نیستند و یک مترجم ۱۷ ساله آوردند. اما مترجم فقط چینی بلد بود و با یک دفترچه توی دستش از ما فارسی یاد می‌گرفت، حقوق هم می‌گرفت! (اشتغال‌زایی) 

یک هفته بعد از استقرار چینی‌ها سگ نگهبان‌مان ناپدید شد، ۳ روز بعد در روستای بغلی!
داستانش مفصل است که چطور به آن‌ها یک دستی زدم که بفهمم کار آنهاست. به راننده‌های کامیون که برای آن‌ها بار می‌برد پول می‌دهند که برای‌شان سگ ببرند. خلاصه که من انحصار چینی‌ها را به چشمم دیدم و تخریب وحشتناکی که از خودشان بجا می‌گذارند، مثل: انحصار، تخریب محیط زیست، بیکاری، نفوذ و… 

سیامک

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد