یکی از گرایشهای فطری انسان، گرایش به لذت و خوشی و راحتی است که با فرار از درد و رنج و ناراحتی، همراه است. معنای فطری بودن این گرایش آن است که ساختمان روح انسان طوری است که نمیتواند از لذت و خوشی صرفنظر کند و یا این که طالب رنج و مشقت و سختی باشد و از این روی خود به خود جزو قلمرو اخلاق نیست، یعنی نمیتوان کسی را مذمت کرد که چرا طالب لذت و خوشی است یا کسی را مدح کرد برای اینکه طالب لذت است یا از درد و رنج میگریزد، مساله سعادت جدای از لذت نیست، حقیقت سعادت، بازگشتن به این است که انسان لذت دائمی و فراگیر داشته باشد، خوشبختی و سعادت چیزی جز این نیست که انسان بتواند لذت دائمی و پایدار و همه جانبه ببرد، و این که لذت و سعادت را با هم ذکر میکنیم به خاطر همین است.
انسان فکر میکند که میتواند زندگی بدون سختی و زحمت داشته باشد. چون لذت دائمی میخواهد از هر چیزی که موجب رنج و مشقت میشود فرار میکند، غافل از اینکه زندگی، توأم با رنج و زحمت است. قرآن کریم روی این مساله تکیه میفرماید که زندگی انسان توأم با مشقت است، باید بفهمیم و بپذیریم که زندگی بیرنج میسر نمیشود ]لقد خلقنا الانسان فی کبد[(10)پس ناچار باید بین لذتها که همه آنها کمابیش توأم با رنجهایی هستند و مقدمات رنجآوری دارند، انتخاب کنیم و آن را که اصلح و مطلوبتر است برگزینیم.
انسان از آغاز پیدایش، لذتهای خود را نمیشناسد و استعداد درک همه آنها را ندارد. در ابتدا لذت خوردن و آشامیدن را درک میکند، سپس لذت بازی را و آنگاه که به سن بلوغ میرسد لذت جنسی را میفهمد. این طور نیست که از آغاز پیدایش، همه لذتهایی که برای انسان به طور کلی میسر است، بشناسد. یک سلسله لذتهایی است که به طور طبیعی برای انسان پیدا نمیشود. انسانهای متعارف و سالم در سنین خاصی خود به خود لذتهای مذکور را درک میکنند ولی یک سلسله لذتهایی است که باید خود انسان تلاش کند تا استعداد آنها را بیابد، مانند لذت انس با خدا و تقرب الیالله و تلاوت کلامالله و اینها هم لذتهای انسان است که خود به خود پیدا نمیشود اگر انسان تلاش نکند و استعداد درک این لذتها را پیدا نکند و فقط به لذتهای طبیعی دل ببندد منشأ ارزش منفی میشود ولی اگر انسان تلاش کرد و قوا و استعدادهایش را برای درک لذتهای متعالی به کار گرفت و آنها را پیدا کرد و فهمید که چنین لذتهایی وجود دارد هرچند هنوز نچشیده باشد باید به فکر این باشد که به آنها نایل بشود و در هنگام گزینش نباید از آنها غفلت کند.
لذتهای راجح و مرجوح
قرآن کریم میفرماید: (شما به حسب طبعتان طالب لذتهای مادی و دنیوی هستید در صورتی که لذت آخرت بر لذت دنیا رحجان دارد)(11) با توجه به این نکته که لذتها متزاحم هستند و همزمان نمیتوان همه لذتها را کسب کرد، پس میبایست لذت راجح را انتخاب نمود، اگر این کار انجام نگیرد کار بیارزش بلکه ضدارزشی انجام یافته است.پس باید این را پذیرفت که لذتهای راجح را مقدم بداریم و لذتهای مرجوح را فدای لذتهای راجح کنیم. چون انسان طالب زندگی پایدار است خدای متعال او را راهنمایی میکند که زندگی آخرت پایدارتر است. این مسأله یک بعد دیگر هم دارد و آن این است که لذتها و سعادتهای اخروی از لذتهای دنیا بهتر است. توضیح آنکه رجحان حیات اخروی بر حیات دنیوی تنها به خاطر ابدی بودن و پایدارتر بودن آن نیست بلکه مزیت دیگری هم دارد: (خَیرٌ و اَبقی)،(12) هم بهتر و هم پایدارتر است؛ این آیه، اشاره به این دارد که در مقام ترجیح یکی از دو لذت بر دیگری، دو معیار وجود دارد: (یکی دوام و عدم دوام ودیگری کیفیت لذت و ضعف و شدت آن). انسان که بر اساس فطرت طالب لذت است [عقل او حکم میکند که] لذت یک ساله را بر لذت یک ساعته ترجیح دهد، حال اگر فرض کنیم دو لذت از نظر زمان مساوی باشند اما از نظر شدت و ضعف با هم تفاوت داشته باشند، یکی توأم با آلام است ودیگری چنین نیست و به فرض این که هیچ کدام توأم با آلام نباشد یکی شدیدتر است و دیگری ضعیفتر، انسان به حکم عقل باید آن را که شدیدتر است انتخاب کند و اگر یکی از دو لذت مشابه، توأم با آلام باشد و دیگری نباشد لذتی را برگزیند که توأم با رنج نباشد.
– توضیح آن که انسان در مقام هست همواره لذت آنی و زود دست یافتنی را انتخاب میکند علت دینگریزی مردم نیز همین است. چون وعده خدا را نسیه پنداری ولی لذتهای دنیا نقد است پس انسان بالطبع لذتهای آنی را انتخاب میکند اما به حکم خرد، یعنی در مقام باید، باید لذتهای شدیدتر و پایدارتر و غیر توأم با رنج را انتخاب کند.
ظاهراً واژه خیر در این گونه آیات اشاره به این است که لذتهای اخروی شدت بیشتری دارد و توأم با آلام نیست پس هر دو ملاک را، قرآن مورد توجه قرار داده است: هم ضعف و شدت را و هم دوام و عدم دوام را.
نقش ایمان و معرفت در انتخاب لذتها
انسان برای رسیدن به لذتهای ارزشمند، باید سختیهایی را تحمل کند، به عنوان نمونه زحمتهایی که کارگران و کشاورزان میکشند به خاطر این است که به دنبال آن به راحتی و خوشی برسند. اگر چنان بود که انسان هیچ لذتی از زندگی نمیبُرد، هیچوقت حاضر نبود که رنج کار و کوشش را بر خود هموار کند، پس تحمل رنج و زحمت به خاطر رسیدن به لذت بیشتر و بهتر، کاری است که همه انسانها انجام میدهند اما در یک حوزه محدود، (این در مورد لذتهای مادی و دنیوی است.) اما وقتی نوبت به مسائل اخروی و لذتهای معنوی میرسد غالباً سستی میکند، یعنی حاضر نیستند برای رسیدن به لذات اخروی رنجهای این جهان را تحمل کنند. این ناشی از ضعف معرفت و ایمان است.
اگر کسی واقعاً باور کند که زندگی دنیا با زندگی آخرت هیچ قابل مقایسه نیست، از یک چشم به هم زدن هم کمتر است، زیرا آن محدود و این نامتناهی است و نیز باور کند که تحمل ترک بعضی از لذتهای این جهان موجب بهرهمندی از سعادت و لذت ابدی میشود، تحمل این رنجها خیلی برایش سهل خواهد شد. ولی در اثر ضعف ایمان و معرفت معمولاً انسان توجهاش به همین لذتهای دنیوی معطوف میشود و حاضر میشود چیزی را که موجب عذاب آخرت هست انجام دهد. اگر ایمان قوی بشود و به گونهای باشد که گویا عذاب آخرت را میبیند آن وقت تحمل سختیها و صرفنظر کردن از لذتهای گناهان برایش آسان میشود. این موضوع در تمام امور زندگی انسان جریان دارد. بدبختیها، انحرافات، ذلتهایی که بسیاری از مردم و جوامع به آنها مبتلا شدهاند در اثر راحتطلبی و فرار از رنج و زحمت بوده است.
لذت و سعادت حقیقی:
قرآن کریم، اصل التذاذ را یک امر فطری دانسته و نظر منفی بر آن ندارد ، ترجیح لذتهای آنی و نامشروع را محکوم میکند و یا لذتهایی را محکوم میکند که نامشروع میباشد. از جمله میفرماید:
(قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق).
بگو ای پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسی زینتهای خدا را که برای بندگان خود آفریده حرام کرده و از صرف رزق حلال و پاکیزه منع کرده است؟
و در ادامه آیه آمده است (قل هی للذین آمنوا فی الحیوه الدنیا خالصه یوم القیامه) کسانی که ایمان داشته باشند این لذتها و زینتها و نعمتهای طیب و پاکیزه را به صورت کامل و خالص و بدون اینکه مشوب به آلام و سختیها باشد در آخرت خواهند داشت.
حال سؤال قابل طرح این است که آیا انسان به همین لذتهای زودگذر اکتفا کند و دل به همینها ببندد؟ هرچند مانع از لذتها و زیباییهای آخرت بشود؟ یا اینکه در مقام تزاحم بین لذتها، باید لذتهای ابدی و آخرتی را مقدم بدارد؟
نکته قابل توجه این است که اگر در استفاده از طیبات و زینتها محدودیتی قائل شدیم نه از باب لذت و زینت و طیب بودن آنها است (حرام عنوان ذاتی برای این موضوعات نیست) بلکه از این جهت تحریم شده که مانع از لذتها و طیبات اخروی میشود؛ یعنی آن عنوانی که اصالتاً حرمت و ممنوعیت یا قبح و مذمت دارد. عنوان (مانع از سعادت آخرت و لذت ابدی) است. چون این لذتهای دنیوی مانع آنها میشود از این جهت مذموم است، نه از این جهت که لذت و زینت است.
اگر کسی از مواد مخدر یا از مسکرات لذت ببرد لذتی برایش حاصل شده است اما به دنبالش یک بدبختی همیشگی دارد و یک موجود عاطل و باطل و بدبخت میشود، هر عاقلی میفهمد که این کار صحیح نیست و باید از آن لذت آنی صرفنظر کند تا این که این بدبختیها به دنبالش نیاید. عین همین مطلب را نسبت به کل دنیا و آخرت بسنجید. اگر سراسر دنیا هم با خوشی و لذت میگذشت و به دنبال آن عذاب ابدی بود باید از لذایذ دنیا صرفنظر کند، چون لذت محدود با عذاب نامحدود قابل مقایسه نیست، چه رسد به اینکه لذات دنیا هم توأم با رنج و سختی و گرفتاریها و ناراحتیها است. اینجاست که پای انتخاب پیش میآید. راحتطلبی صفت مذمومی است زیرا با این واقعیت که خوشیها و سعادتهای زندگی بدون رنج فراهم نمیشود، منافات دارد. شخص راحتطلب میخواهد همیشه خوش باشد، هیچ رنجی نکشد اما قرآن میفرماید: «لقد خلقنا الانسان فی کبد»
خلقت انسان در این زندگی توأم با رنج و سختی است، پس راحتطلبی در این جهان بد است زیرا او را از کمال و سعادت و راحتی ابدی باز میدارد. اگر آدم در بهشت استراحت کند وصبح تا شب مشغول تماشای درختان بهشت و گلها باشد و گوش به آواز بلبلهای بهشتی فرا دهد و از غذاهای خوب تناول کند این بد نیست، چون مزاحمتی با کمال و سعادت دیگری ندارد. البته بدی و خوبی، راحتطلبی و لذت طلبی مراتبی دارد و ارزشهای مثبت و منفی که از اختیار و گزینش بعضی از لذتها بر بعض دیگر، ناشی میشود نیز مراتبی دارد. براساس بینش اسلامی، که حیات ابدی و اخروی اصل است و زندگی دنیا مقدمه آن است اگر چیزی مزاحم با لذت اخروی و موجب عذاب اخروی باشد ارزش منفی صددرصد دارد و به هیچوجه تجویز نمیشود، زیرا لذت محدود قابل مقایسه با عذاب نامحدود نیست علاوه بر این که از نظر شدت و ضعف هم قابل مقایسه نیستند چنین لذتهایی است که از نظر شرع مقدس تحریم شده است.
بعضی لذتهای مجازی و فانی باعث محرومیت انسان از بیشتر لذایذ آخرت میگردد ولی موجب عذاب نمیشود، اصل ورود در دارالسعاده و بهشت مفروض است، اما در مراتب نازل بهشت قرار میگیرد و از مراتب عالیتری محروم میشود اینجا هم عقل میگوید که چنین لذتی مرجوح است اما نه چنان مرجوحیتی که موجب حرمت باشد. چنین التذاذی از نظر فقهی مکروه یا ترک آن مستحب میشود.
اموری که مزاحم با لذایذ خاص اولیای خدا و انسانهای متعالی و کامل است و افراد عادی استعداد درکش را ندارند و از حدّ نعمتهای محسوس بهشت از قبیل خوردنی و آشامیدنیها خیلی فراتر میرود و اینجاست که قرآن کریم میفرماید: «فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قره اعی» طبعاً چیزهایی هم که مزاحم با چنین لذتها و مقاماتی باشد ارزش منفی خاصی خواهد داشت، هرچند شرعاً مباح باشد و از این جا راز امتناع و پرهیز اولیای خدا حتی از التذاذات مباح و تجملات مشروع، روشن میشود.
برای بررسی و دیدن مباحث بیشتر به آدرس زیر مراجعه فرمایید :
https://www.porseman.com