اما آیا واقعا میشود از انتخاباتی که از زمان نهاییشدن کاندیداهایش تا برگزاری انتخاباتش تنها بیست روز فاصله است انتظار اتفاق خوبی داشت؟ آیا میشود نحوهی سوالات و مناظرهها به نحوی باشد که اندکی از شدت دربستگی کاندیداهای محترم کاسته بشود و در ایام پیش رو شاهد چیزی بیش از گفتن مجموعهای از وعدهها (اعم از واقعی، تخیلی و خیلی تخیلی) باشیم؟
به نظرم مهمترین خواسته ما از تکتک کاندیداها باید این باشد که تیمشان را و علیالخصوص تیم اقتصادیشان بعلاوهی وزیر خارجهشان (۵+۱) را معرفی بکنند.
همانگونه که در مطالب قبلی عرض شده، نوع و پیچیدگی مشکلات اقتصاد ایران به گونهای است که حل این مشکلات بدون وجود یک تیم هماهنگ اقتصادی با فرماندهی مشخص و استراتژی مشخص غیر ممکن است. به طور خاص بسیار ضروری است که قبل از پرسیدن نظرات اقتصادی کاندیداهای محترم در مورد افراد مورد نظرشان در ۵+۱ سمت پرسیده شود.
این سمتها عبارتند از:
۱. رئیس سازمان برنامه
۲. رئیس بانک مرکزی
۳. وزیر اقتصاد
۴. وزیر صمت
۵. وزیر تعاون، کار و رفاه
+ وزیر خارجه
وجود هماهنگی حداکثری بین این تیم به دو دلیل یک ضرورت است:
اولا حل تک تک ابرچالشهای اقتصاد ایران نیازمند همکاری کامل بین این اعضا است:
مثلا توسعهی صنعتی ایران، نیازمند اتخاذ سیاست بانکی و ارزی مناسب توسط بانک مرکزی، تدقیق سیاستهای آمایش منطقهای توسط سازمان برنامه، کاهش مداخلات قیمتی و موانع رقابت توسط وزارت صمت، بهبود قوانین کار و اتخاذ سیاستهای منطقهای در مورد حداقل دستمزد توسط وزارت کار، اصلاحات ساختاری بازار سرمایه توسط وزارت اقتصاد و در نهایت و شاید از همه مهمتر دیپلماسی در خدمت توسعه است.
ثانیا، بسیاری از مشکلات فعلی اقتصادی ایران تنها در قالب یک برنامهی جامع اصلاحات -که به حل همزمان چند مسئله میپردازد- قابل حل است.
مثلا اصلاح نظام بانکی بدون اصلاح ساختاری بودجه از طرفی و اتخاذ سیاستهای توسعهای صحیح از طرف دیگر غیر ممکن است. اصلاحات ساختاری بودجه یا اتخاذ سیاست توسعهای مناسب هم بدون اصلاح نظام بانکی غیر ممکن است.
اما همزمانی اصلاح نظام بانکی با اصلاح ساختاری بودجه و اتخاذ سیاست توسعهای مناسب باعث میشود که از طرفی بار تامین مالی دولت کاهش بیابد و دولت بتواند با شیب ملایمتری به اصلاح کسری بودجهجاریاش بپردازد و از طرف دیگر سیاستهای توسعهای به نحو بهتری تامین مالی بشوند و خود این سیاستهای توسعهای و تسهیلات مرتبط با آن بخشی از اصلاح تدریجی ترازنامه نظام بانکی باشد.
مثالهای فراوان دیگر اینچنینی در مورد حل بحران محیط زیست، اصلاح یارانهها، کاهش پایدار تورم، نظام بازنشستگی، … میتوان عنوان کرد.
تجربهی بسیاری از کشورهایی که از بحران عبور کردهاند مانند ترکیه ۲۰۰۱ و هند ۱۹۹۱ نشان میدهد که ترکیب تیم اقتصادی هماهنگ، استراتژی توسعهای مشخص، استفادهی هماهنگ از ابزارهای سیاستی مختلف و همراهی دیپلماسی با استراتژی توسعهای چهارضلع اصلی نجات از بحران بودهاند.
در پایان به نظرم در حال حاضر معرفی تیم ۵+۱ کاندیداها (۵ مسئول اقتصادی بعلاوهی وزیر خارجه) بیش از هر چیز گویای فهم آنها از اقتصاد و سیاست و نوع نگاه آنها به این حوزهها است.
مطمئن باشیم که اگر این بزرگواران امروز نمیتوانند این تیم را معرفی بکنند بعد از انتخابات هم متوصل به تیمی چند پاره خواهند شد. تیمی که نباید از آن چیزی جز دعوای بین تک تک اجزای تیم اقتصادی را انتظار داشت.
امیر کرمانی