آن شاگرد همان کسی است که استاد ما بود و به معرفی مرحوم مطهری ما را به شاگردی پذیرفته بود.مردی بسیار اهل فضلی بود که تدریجا به فلسفه اسلامی پشت کرد و بعدها دیدم کاملا از فلسفه اسلامی روگردان شده است. از ایشان دلیلش را پرسیدم. جلسه قدری تلخ بود و به نحوی ناخشنود بود که به ما فلسفه اسلامی گفته است که گویی آن را جزء اوراق سیاه کارنامه خود میدید.
از ایشان سبب رویگردانی را پرسیدم، ایشان گفت شخصی به مسجد وی میآمده که در ایشان تأثیر شگرفی گذاشت و به جایی رسید که مجبور شد او را ترک کند و باعث شد خلقیات ایشان عوض شود و میگفت وقتی در مسجد حاضر میشد من پاک آدم دیگری میشدم و حتی اگر خبر نداشتم که او آمدهاز احوال خودم میفهمیدم که او آمده و مرا در کام میکشید.
وقتی آن شخص در مسجد بود و من به منبر میرفتم گرم میشدم و نطقم باز میشد. او سفارشهایی به من کرد و برخی را نتوانستم عملیاتی کنم؛ از جمله توصیه کرد لباس روحانیت را کنار بگذار و کاسبی برای خود جور کن و از آن محل ارتزاق کن. اما تأثیر خود را در مواردی گذاشت و به طور کامل پا از کفش فلسفه بیرون آوردم.
کتاب عدل الهی را آقای مطهری به ایشان داد که ویرایش و آمادهسازی کند و ایشان کرد و در مقدمهی چاپ اول کتاب مرحوم مطهری از ایشان نام برد و تشکر کرد. در یک نوبت که آقای مطهری را پس از تحولِ احوالِ شاگردش دیدم، بسیار آزردهخاطر شده بود. گفت نمیخواهم بگویم ولی گرفتار بیماری شده است و به من پیغام داده نام مرا از چاپ های بعدی کتاب پاک کنید و تشکر را هم حذف کنید؛ که این کار را هم کردند.
منظور اینکه این مقدار از آقای مطهری فاصله گرفت. بعد شهادت آقای مطهری که به منزل ایشان رفتم و قرار بود یادنامه ای برای ایشان بنویسم یک رشته دفترچه یادداشت پر از دروس فلسفه پیدا کردم و درسهایی بود که آقای مطهری به شاگردش، استاد ما، داد و بعدها اطرافیان آقای مطهری گفتند به ما داده و از خانهاش بیرون انداخته بود و گویی فلسفه را سهطلاقه کرده بود. کتاب مسأله حجاب مرحوم مطهری که منتشر شد ایشان نقد بسیار گزندهای نوشت که گویی مطهری در مقام تحریف احکام اسلام است و حرمت احکام را تقریبا پاس نداشته است. آقای مطهری جوابی به آن داد که از سر آزردگی نوشته و انتظار نداشته شاگرد سالیان دراز او چنین نقدی در حق او کند.
منبع: کانال بازخوانی آثار متفکران
محمدحسن فیروزبه