ﺟﺪﺍﻝ ﺭﺍﻫﺒﺮﺩی ﺑﺎﺯیﮕﺮﺍﻥ ﺑﺤﺮﺍﻥ ﺳﻮﺭیﻪ/ هادی محمدی
۱۳۹۲/۰۷/۲۹
–
۱۰۶ بازدید
مهمترین پرسش از چرایی و چگونگی وضعیت فعلی معارضان مسلح و تروریستها و حامیان آنها در بحران سوریه با این پاسخ روبهروست که سه عرصه و رویداد اصلی در آن نقش اصلی را عهدهدار بودند.
مهمترین پرسش از چرایی و چگونگی وضعیت فعلی معارضان مسلح و تروریستها و حامیان آنها در بحران سوریه با این پاسخ روبهروست که سه عرصه و رویداد اصلی در آن نقش اصلی را عهدهدار بودند.
ابتدا اینکه از اواخر پاییز سال گذشته که کمکهای پنجاه میلیون دلاری آمریکا از طریق ارتش حر به داخل سوریه سرازیر شد، در پاسخ به آمریکاییها در چگونگی هزینه این کمکها، روشن شد که مقامات ارتش حر، نیمی از آن را در اختیار جبهه النصره قرار دادهاند. از آنجا که جبهه النصره و گروههای همپیمان و سلفی آنها، که تشکل نظامی اخوانی نیز بخشی از آن تلقی میشد، از نگاه آمریکا و بهویژه غربیها، طرفهای غیرقابل اعتماد و خطرناک ارزیابی شدند، نقطه عطف جدیدی در تحولات سوریه شکل گرفت. آمریکاییها همه چیز را متوقف کردند و بهدنبال شکلدهی به یک جریان قابل اعتماد، هم در درون ائتلاف دوحه و هم در درون تشکلهای نظامی داخلی سوریه برآمدند. این رویکرد در فاصله چندماه به حذف قطر از گردونه مدیریت بحران در سوریه منجر شد و رقیب اصلی آن، عربستان به صحنه ورود اصلی پیدا کرد. این رویداد و رخدادهای بعدی بهخوبی نشان داد که آمریکا فاقد راهبرد تفصیلی و روشن در مورد سوریه است و با تکیه بر راهبرد نظامی و امنیتی ۲۰۱۲، نیازمند تکیه بر بازیگران منطقهای برای مدیریت بحران در سوریه بود و به همین دلیل، بازیگران منطقهای با تمایلات و رویکردهای درونی، رفتارهای آمریکا در مدیریت بحران را دچار اعوجاج و عدم ثبات میکردند. ترکیب ائتلاف حامیان دچار تفرقه شد و جایگاه آنان تغییر کرد. ترکیه و قطر که قبلاً جایگاه مهمی دارا بودند به ردیف دوم تنزل یافتند و در اروپا نیز در بین انگلیس و فرانسه و آلمان و درنهایت آمریکا، تفاوت دیدگاه و اولویتها شکل گرفت. عربستان که زمام امور را بر عهده گرفته بود، با تقویت جریان تکفیری وهابی که از عراق ریشهدار شده بود، به تشکل امروزی داعش (دولت اسلامی عراق و شام) تکیه و آن را تقویت کرد و بقیه گروهها را با ارعاب و وسوسه مالی و لجستیکی و گاه درگیریهای شدید از داعش متأثر کرد تا بازیگر اصلی در صحنه میدانی باشد. این پدیده در زمانی نه چندان طولانی به تقابل دیدگاه و رفتار با ترکیه و قطر و حتی آمریکا کشیده خواهد شد ولی سعودیها، با دلگرمی از حمایت صهیونیستها، این مسیر را ادامه میدهند.
شرایط فعلی میدانی گروههای تروریست در سوریه، حاصل رقابت آشکار رویکردهای بازیگران منطقهای است و هیچیک از آنها تا به حال قابلیت کسب حمایت کامل آمریکا و غرب را به دست نیاورده است.
عامل دوم در روند تحولات سوریه در طی یک سال گذشته، شکلگیری ارتش داوطلب ملی در سوریه در کنار ارتش نظامی آن بود که با حمایت از امنیت محلهها و شهرها و روستاها، روش و بازی جنگی تروریستها را به شکست کشانده بود و عملاً روند تحولات میدانی و جنگی را در ۹ ماه گذشته در شیب پیروزیهای ارتش سوریه قرار داده است.
یکی از دلایل اثرگذاری و یا استقبال مردمی از تشکیل چنین سازمان نظامی در سوریه، وازدگی مردم سوریه از رفتار و ماهیت وحشیانه اقدامات تروریستها در سه سال گذشته است که حداقل بخش خاکستری و بیتفاوت مردم سوریه را در کنار نظام سوریه قرار داده است. این نکتهای است که بهتازگی در رفتار گروههای تروریستی مورد توجه قرار گرفته و از وسعت رفتار تکفیریها، قتلعامها و سر بریدنها و یا کشتارهای طایفی آنها در مناطق تحت سیطره کاسته شده و تلاش میکنند با مردم مناطق با سیاست زمین سوخته برخورد نکنند. یک نکته امنیتی و نظامی در این رویکرد جدید تروریستها این است که از مردم، سپر انسانی نیز میسازند و عملیاتهای ارتش سوریه را برای آزادسازی و پاکسازی مناطق، کند میکنند.
عامل سوم و راهبردی در تحولات سوریه این است که بازیگران مخالف سیاستهای استکباری و غربی و صهیونیستی، در سه دهه گذشته بهخوبی آموختهاند که چگونه از دل سیاستهای آمریکایی و بهویژه در خاورمیانه، برای خود فرصتسازی کنند. تجربه لبنان و اشغالگری رژیم صهیونیستی و شکلگیری حزبالله و مقاومت، تجربه اشغال فلسطین در دو دهه گذشته و متولد شدن و اقتدار مقاومت با رویکردهای جهادی و اسلامی، تجربه عراق و سیاستهای جنگی، یکجانبه و مغرورانه آمریکا و اکنون نیز تجربه سوریه و بحرانسازی هدایتشده از این دست است.
همان گونه که در عراق، تمامی رجزخوانیهای اولیه و تحکمگونه مقامات آمریکا به خواهشها و التماسهای روزهای پایانی منجر شد و حتی پذیرفتند برای ساماندهی خروج آبرومندانه با ایران مذاکره داشته باشند و اعلام آمادگی کردند که در پرونده افغانستان نیز آماده مذاکره هستند، امروز روند تحولات سوریه به نقطهای رسیده است که توصیههای مشفقانه در غرب به حکومتهای آمریکایی و اروپایی، این است که برای خروج از بحران غیر انسانی که در سوریه تولید کردهاند، چارهای جز گفتوگو با ایران (و یا همراه با روسیه) ندارند. اگر در سه سال گذشته تمامی قدرتهای غربی و دیکتاتوریهای فاسد عربی و خاماندیشان اخوانی در ترکیه و مصر در کنار هم جمع شدند تا خاورمیانه و نظام حاکم بر آن را از نو دگرگون کرده و با شاخصهای جدید غربی بسازند (همان گونه که در عراق وعده داده بودند) و این پتانسیل عظیم که در ادبیات مقامات سوری جنگ جهانی علیه ملت سوریه نامیده میشود، برای دیگر بازیگران همپیمان با سوریه، فرصتّهای راهبردی تولید کرده است. در این فرصتهای راهبردی هم چهره واقعی سیاستهای غربی و دیکتاتوریهای عربی آشکار شده و هم عرصههای رقابت و تضاد در بین آنها، فعالتر از گذشته خودنمایی میکند و هم اینکه با رسوایی سیاستها و چهره این بازیگران در نزد افکار عمومی، امکان نظامسازی و نظم منطقهای را از دست دادهاند و مهمتر اینکه پتانسیل و قدرت خود را نهتنها بازسازی نکردهاند، بلکه با نگرانی و وحشت بیشتری برای حفظ نظامهای فاسد در منطقه روبهرو هستند و بنا به اعتراف منابع آمریکایی و غربی، آمریکا در حال خروج از منطقه است و نفوذ خود را در وضعیت قهقرایی میبیند. یک تصویر اصلی از ماهیت رفتاری غرب و دیکتاتوریهای منطقهای، پیوند آنان به شکل مستقیم و غیر مستقیم با پدیده تروریسم است که از آن به عنوان حربه و ابزار نامشروع برای دستیابی به اهداف بزکشده و فریبکارانه استفاده میکنند. آیا آمریکا و غرب و دیکتاتوریهای عربی میتوانند انکار کنند که با تکیه بر تروریسم وحشی در سوریه به جنگ یک نظام سیاسی مخالف خود رفتهاند؟ آیا میتوانند انکار کنند که به جز حمایتهای مالی و لجستیکی و تسلیحاتی از تروریستها، نیروهای امنیتی و نظامی و رسانهای خود را در صحنه میدانی در کنار آنان قرار داده و تمامی تجربه و پتانسیل خود را نیز به آنها منتقل کردهاند؟
با اینکه آمریکاییها در توافق با روسیه بر راهحل سیاسی در ژنو ۲ تأکید و راهحل نظامی را غیر قابل وصول به نتیجه ارزیابی میکنند، ولی هنوز بر کمکهای جدید برای تروریستها اصرار دارند و چشم خود را بر تحولات جدید و هضم شدن همه گروهها در یک جریان تکفیری و القاعده و وابسته به عربستان بستهاند. اگر در دو سال گذشته، تلاش مصنوعی برای فاصله داشتن ارتش حر با جبهه النصره و داعش و عاصفه الشمال از خود نشان میدادند، اکنون که تقریباً کار ارتش حربه روزهای پایانی نزدیک میشود و در حال پیوستن به داعش هستند، هنوز سکوت در غرب حاکم است. جالب است بدانیم که جریان عاصفهالشمال، تقریباً یک جریان مافیایی است که با کمک استخبارات ارتش ترکیه و قطر کار دلالی تسلیحاتی را عهدهدار بوده و با داشتن تعدادی تانک، آنها را به دیگر گروهها در یکسال گذشته کرایه میداده و امروز که داعش با حمایت عربستان بهدنبال بر هم زدن معادله میدانی به سود خود است و به این گروه حمله کرده و در حال تسلیم شدن است، این سکوت ادامه دارد. النصره و تعدادی گروه القاعدهای دیگر هم که در شش ماه گذشته با مشکلات شدید مالی و لجستیکی روبهرو بوده و در دو ماه اخیر زیر حملات داعش ضعیف شدهاند، در حال پیوستن به این گروه و تشکیل یک ستاد فرماندهی هستند تا از کیسه مالی و لجستیکی عربستان بهرهمند شوند. تصویر واقعی ومیدانی گروههای تروریست این است که ارتش حر، النصره و عاصفه الشمال در حال حلو هضم شدن در درون داعش هستند تا برگه قدرت میدانی بهطور کامل در اختیار عربستان باشد. سعودیها که با رویکرد ورود به مذاکرات سیاسی و ژنو۲ به شدت مخالفند از زبان تمامی گروههای مسلح و تروریستی اعلام کردهاند که رویکرد و راهحل سیاسی را قبول ندارند و به جنگ در سوریه ادامه میدهند. این رفتار و رویکرد سعودیها که از حمایت اسرائیلی برخوردار است، امکان جسارت یافته تا در مقابل مواضع اعلامی آمریکا قرار گیرد. یعنی با وجودی که جان کری برضرورت تعیین زمان برای نشست ژنو ۲ تأکید می کند، معلوم نیست که دولت سوریه باید با چه کسانی گفتوگو کند. تمامی گروههای تروریستی داخل از ائتلاف دوحه اعلام برائت کردهاند و مسئولان ائتلاف دوحه و حتی مجلس وطنی آن هم با نشست ژنو۲ مخالف است. دلیل این امر این است که تا شرایط میدانی با روندهای فعلی روبهرو است، ورود به مذاکره، امری احمقانه نشان میدهد، چرا که در نشست ژنو۲، باید برای کسب امتیاز از نظام سوریه وارد شوند و اکنون چنین شرایطی در صحنه میدانی حاکم نیست.
محورهای عملیاتی در حومه و ریف دمشق در شعاع وسیعتری در حال پاکسازی است و روستاهای حمص و حماه و حلب در تعداد زیاد در هفتههای گذشته پاکسازی شدهاند و تروریستها به سمت مرزهای اردن و ترکیه متواری گشتهاند. سعودیها که خود را در ترکیه با مشکلات جدید در اعزام افراد و ارسال لجستیک برای تروریستها روبهرو میبینند، خاک لبنان و روستا مرزی عرسال را برای وارد کردن پتانسیل جدید تروریستی به خاک سوریه تعیین کردهاند تا از محور قلمون به حومه و ریف دمشق وارد شوند. عملیاتهای ارتش سوریه از چند روز پیش در این محور آغاز شده تا این طرح را ناکام گذارد. عملیاتهای جدید ارتش در محور حلب حماه و پاکسازی جاده ارتباطی این محور و پیشروی در جنوب شرق حلب و ادامه آن در شرق حلب، مرحله جدید برای آغاز عملیات در شمال سوریه را پایهگذاری میکند. این منطقه همان حوزهای است که گروه تروریستی داعش قصد دارد با حذف بقیه گروهها، اعلام دولت اسلامی کند. با قدرتیابی داعش که عملاً به حذف نفوذ میدانی ترکیه منجر میشود، تنش بین ترکیه و عربستان نیز قابل انتظار است. مضافاً اینکه ترکیه با تمامی هزینههایی که در سه سال گذشته در سوریه داده، امروز با بیتوجهی آمریکا روبه رو شده و عربستان از نگاه آمریکا به ترکیه ترجیح یافته و از این رو مواضع جدید ترکیه و پ��خاش نسبت به آمریکا، ناشی از خشم ترکها است. تنها شانس آمریکاییها در منطقه که بسیاری از اوراق بازی خود را از دست دادهاند این است که یکبار دیگر رسماً، پیوند با القاعده و تکفیریهای وحشی را برای کسب امتیازات احتمالی راهبردی بپذیرند و از سیاست های عربستان و گروه داعش در سوریه حمایت کنند تا در عراق نیز جای پایی جدید کسب نمایند.
برخی نشانهها، حاکی از این است که عربستان قصد دارد، دامنه نفوذ و ساماندهی داعش را به لبنان و یا ترکیه نیز گسترش دهد تا بازیگر برتر منطقه شود. حضور گسترده تکفیریها و وهابیهای مزدبگیرد از عربستان و جریان ۱۴ مارس و حریری که بنا به خواست عربستان، تشکیل کابینه را به گروگان گرفته اند، ظرفیت عملی برای گسترش دامنه حضور داعش در لبنان میباشد.
نتیجه این تصویر منطقهای این است که در افق زمانی نزدیک، انتظار نشست واقعی ژنو۲ یک توهم است و تحولات سوریه به سمت درگیری شدید نظامی با داعش که تمامی گروههای نظامی و مسلح داخل سوریه را در درون دارد، در شمال این کشور ادامه مییابد که از مشروعیت جدی نیز برخوردار خواهد بود. ولی ماهیت این جنگ نشان میدهد که سوریه در خاک خود با عربستان میجنگد و آمریکا نیز با سکوت در مقابل داعش، منتظر تغییر در معادله داخلی سوریه خواهد ماند. در عرصه منطقهای ترکیه و قطر در نقطه مقابل عربستان خواهند بود که این فاصله با مرور زمان بیشتر نیز میشود و عرصه عملیاتی سعودیها الزاماً باید در لبنان و اردن متمرکز شود. اردنیها که از نزدیک اوضاع سوریه را زیر نظر دارند، با روندهای فعلی که ارتش سوریه، تروریستها را به سمت مرزهای لبنان و ترکیه عقب میراند، انگیزه بالایی برای پذیرش ریسک نخواهند داشت ولی به شکل محدود و پنهان ناچار به ارائه خدمات به عربستان هستند. معنای این بحث این است که لبنان کاندیدای اصلی اجرای سیاستهای عربستان خواهد بود که ممکن است به سمت یک انفجار امنیتی جدید نیز به پیش برود. با دگرگونی در اوضاع سوریه (و به موازات آن آنچه در مصر روی داد)، جریان اخوانی یا باید در چهارچوب جریان تکفیری و القاعده تنفس کند و یا مانند حماس، فاصله منطقی خود را با روندهای فعلی حفظ کرده و به جبهه مقاومت نزدیک شوند. به نظر میرسد گزینه دوم در درون اخوان ترجیح داشته باشد و باید منتظر انتخاب آنها ماند. جداشدن اخوان از روندهای جاری در سوریه، به معنای نابودی پایگاه اجتماعی تروریستهای تکفیری در سوریه است و بر سرعت شکست آنها در مقابل ارتش سوریه خواهد افزود. با توجه به عرصههای جغرافیایی داعش در مرزهای عراق، با تنگ شدن فضای امنیتی و شکست در مقابل ارتش سوریه، این جریان به سمت مرزهای عراق و سرزمین آن عقبنشینی میکند که باید منتظر تشدید فضای امنیتی در عراق نیز باشیم.
آنچه در این جدال راهبردی منطقهای و در بین بازیگران آن در حال ثبت شدن است این که، آمریکا در افق نزدیک با کاهش وزن و حوزه نفوذ جدی در منطقه روبه رو است و ائتلاف سازی در بین کشورهای همپیمان آمریکا در منطقه نیز به مرحله شکاف و تضاد وارد میشود و کشورهایی مانند عربستان، اردن، قطر و امارات و بحرین در یک سال آینده با شوک معکوس در درون خود روبهرو خواهند بود و همین امر به بیثباتتر شدن اهرمهای آمریکا در منطقه منتهی میشود.
شرایط فعلی و روندهای پیشرو در سوریه و منطقه، از دست برتر و اقتدار بیشتر محور مقاومت و ایران حکایت دارد و مزیتهای راهبردی ناشی از فرصتسازی در سوریه و منطقه، امکان جهش در موضوعات دیگر منطقهای مانند افغانستان و مسئله هستهای را نیز فراهم میکند.
ابتدا اینکه از اواخر پاییز سال گذشته که کمکهای پنجاه میلیون دلاری آمریکا از طریق ارتش حر به داخل سوریه سرازیر شد، در پاسخ به آمریکاییها در چگونگی هزینه این کمکها، روشن شد که مقامات ارتش حر، نیمی از آن را در اختیار جبهه النصره قرار دادهاند. از آنجا که جبهه النصره و گروههای همپیمان و سلفی آنها، که تشکل نظامی اخوانی نیز بخشی از آن تلقی میشد، از نگاه آمریکا و بهویژه غربیها، طرفهای غیرقابل اعتماد و خطرناک ارزیابی شدند، نقطه عطف جدیدی در تحولات سوریه شکل گرفت. آمریکاییها همه چیز را متوقف کردند و بهدنبال شکلدهی به یک جریان قابل اعتماد، هم در درون ائتلاف دوحه و هم در درون تشکلهای نظامی داخلی سوریه برآمدند. این رویکرد در فاصله چندماه به حذف قطر از گردونه مدیریت بحران در سوریه منجر شد و رقیب اصلی آن، عربستان به صحنه ورود اصلی پیدا کرد. این رویداد و رخدادهای بعدی بهخوبی نشان داد که آمریکا فاقد راهبرد تفصیلی و روشن در مورد سوریه است و با تکیه بر راهبرد نظامی و امنیتی ۲۰۱۲، نیازمند تکیه بر بازیگران منطقهای برای مدیریت بحران در سوریه بود و به همین دلیل، بازیگران منطقهای با تمایلات و رویکردهای درونی، رفتارهای آمریکا در مدیریت بحران را دچار اعوجاج و عدم ثبات میکردند. ترکیب ائتلاف حامیان دچار تفرقه شد و جایگاه آنان تغییر کرد. ترکیه و قطر که قبلاً جایگاه مهمی دارا بودند به ردیف دوم تنزل یافتند و در اروپا نیز در بین انگلیس و فرانسه و آلمان و درنهایت آمریکا، تفاوت دیدگاه و اولویتها شکل گرفت. عربستان که زمام امور را بر عهده گرفته بود، با تقویت جریان تکفیری وهابی که از عراق ریشهدار شده بود، به تشکل امروزی داعش (دولت اسلامی عراق و شام) تکیه و آن را تقویت کرد و بقیه گروهها را با ارعاب و وسوسه مالی و لجستیکی و گاه درگیریهای شدید از داعش متأثر کرد تا بازیگر اصلی در صحنه میدانی باشد. این پدیده در زمانی نه چندان طولانی به تقابل دیدگاه و رفتار با ترکیه و قطر و حتی آمریکا کشیده خواهد شد ولی سعودیها، با دلگرمی از حمایت صهیونیستها، این مسیر را ادامه میدهند.
شرایط فعلی میدانی گروههای تروریست در سوریه، حاصل رقابت آشکار رویکردهای بازیگران منطقهای است و هیچیک از آنها تا به حال قابلیت کسب حمایت کامل آمریکا و غرب را به دست نیاورده است.
عامل دوم در روند تحولات سوریه در طی یک سال گذشته، شکلگیری ارتش داوطلب ملی در سوریه در کنار ارتش نظامی آن بود که با حمایت از امنیت محلهها و شهرها و روستاها، روش و بازی جنگی تروریستها را به شکست کشانده بود و عملاً روند تحولات میدانی و جنگی را در ۹ ماه گذشته در شیب پیروزیهای ارتش سوریه قرار داده است.
یکی از دلایل اثرگذاری و یا استقبال مردمی از تشکیل چنین سازمان نظامی در سوریه، وازدگی مردم سوریه از رفتار و ماهیت وحشیانه اقدامات تروریستها در سه سال گذشته است که حداقل بخش خاکستری و بیتفاوت مردم سوریه را در کنار نظام سوریه قرار داده است. این نکتهای است که بهتازگی در رفتار گروههای تروریستی مورد توجه قرار گرفته و از وسعت رفتار تکفیریها، قتلعامها و سر بریدنها و یا کشتارهای طایفی آنها در مناطق تحت سیطره کاسته شده و تلاش میکنند با مردم مناطق با سیاست زمین سوخته برخورد نکنند. یک نکته امنیتی و نظامی در این رویکرد جدید تروریستها این است که از مردم، سپر انسانی نیز میسازند و عملیاتهای ارتش سوریه را برای آزادسازی و پاکسازی مناطق، کند میکنند.
عامل سوم و راهبردی در تحولات سوریه این است که بازیگران مخالف سیاستهای استکباری و غربی و صهیونیستی، در سه دهه گذشته بهخوبی آموختهاند که چگونه از دل سیاستهای آمریکایی و بهویژه در خاورمیانه، برای خود فرصتسازی کنند. تجربه لبنان و اشغالگری رژیم صهیونیستی و شکلگیری حزبالله و مقاومت، تجربه اشغال فلسطین در دو دهه گذشته و متولد شدن و اقتدار مقاومت با رویکردهای جهادی و اسلامی، تجربه عراق و سیاستهای جنگی، یکجانبه و مغرورانه آمریکا و اکنون نیز تجربه سوریه و بحرانسازی هدایتشده از این دست است.
همان گونه که در عراق، تمامی رجزخوانیهای اولیه و تحکمگونه مقامات آمریکا به خواهشها و التماسهای روزهای پایانی منجر شد و حتی پذیرفتند برای ساماندهی خروج آبرومندانه با ایران مذاکره داشته باشند و اعلام آمادگی کردند که در پرونده افغانستان نیز آماده مذاکره هستند، امروز روند تحولات سوریه به نقطهای رسیده است که توصیههای مشفقانه در غرب به حکومتهای آمریکایی و اروپایی، این است که برای خروج از بحران غیر انسانی که در سوریه تولید کردهاند، چارهای جز گفتوگو با ایران (و یا همراه با روسیه) ندارند. اگر در سه سال گذشته تمامی قدرتهای غربی و دیکتاتوریهای فاسد عربی و خاماندیشان اخوانی در ترکیه و مصر در کنار هم جمع شدند تا خاورمیانه و نظام حاکم بر آن را از نو دگرگون کرده و با شاخصهای جدید غربی بسازند (همان گونه که در عراق وعده داده بودند) و این پتانسیل عظیم که در ادبیات مقامات سوری جنگ جهانی علیه ملت سوریه نامیده میشود، برای دیگر بازیگران همپیمان با سوریه، فرصتّهای راهبردی تولید کرده است. در این فرصتهای راهبردی هم چهره واقعی سیاستهای غربی و دیکتاتوریهای عربی آشکار شده و هم عرصههای رقابت و تضاد در بین آنها، فعالتر از گذشته خودنمایی میکند و هم اینکه با رسوایی سیاستها و چهره این بازیگران در نزد افکار عمومی، امکان نظامسازی و نظم منطقهای را از دست دادهاند و مهمتر اینکه پتانسیل و قدرت خود را نهتنها بازسازی نکردهاند، بلکه با نگرانی و وحشت بیشتری برای حفظ نظامهای فاسد در منطقه روبهرو هستند و بنا به اعتراف منابع آمریکایی و غربی، آمریکا در حال خروج از منطقه است و نفوذ خود را در وضعیت قهقرایی میبیند. یک تصویر اصلی از ماهیت رفتاری غرب و دیکتاتوریهای منطقهای، پیوند آنان به شکل مستقیم و غیر مستقیم با پدیده تروریسم است که از آن به عنوان حربه و ابزار نامشروع برای دستیابی به اهداف بزکشده و فریبکارانه استفاده میکنند. آیا آمریکا و غرب و دیکتاتوریهای عربی میتوانند انکار کنند که با تکیه بر تروریسم وحشی در سوریه به جنگ یک نظام سیاسی مخالف خود رفتهاند؟ آیا میتوانند انکار کنند که به جز حمایتهای مالی و لجستیکی و تسلیحاتی از تروریستها، نیروهای امنیتی و نظامی و رسانهای خود را در صحنه میدانی در کنار آنان قرار داده و تمامی تجربه و پتانسیل خود را نیز به آنها منتقل کردهاند؟
با اینکه آمریکاییها در توافق با روسیه بر راهحل سیاسی در ژنو ۲ تأکید و راهحل نظامی را غیر قابل وصول به نتیجه ارزیابی میکنند، ولی هنوز بر کمکهای جدید برای تروریستها اصرار دارند و چشم خود را بر تحولات جدید و هضم شدن همه گروهها در یک جریان تکفیری و القاعده و وابسته به عربستان بستهاند. اگر در دو سال گذشته، تلاش مصنوعی برای فاصله داشتن ارتش حر با جبهه النصره و داعش و عاصفه الشمال از خود نشان میدادند، اکنون که تقریباً کار ارتش حربه روزهای پایانی نزدیک میشود و در حال پیوستن به داعش هستند، هنوز سکوت در غرب حاکم است. جالب است بدانیم که جریان عاصفهالشمال، تقریباً یک جریان مافیایی است که با کمک استخبارات ارتش ترکیه و قطر کار دلالی تسلیحاتی را عهدهدار بوده و با داشتن تعدادی تانک، آنها را به دیگر گروهها در یکسال گذشته کرایه میداده و امروز که داعش با حمایت عربستان بهدنبال بر هم زدن معادله میدانی به سود خود است و به این گروه حمله کرده و در حال تسلیم شدن است، این سکوت ادامه دارد. النصره و تعدادی گروه القاعدهای دیگر هم که در شش ماه گذشته با مشکلات شدید مالی و لجستیکی روبهرو بوده و در دو ماه اخیر زیر حملات داعش ضعیف شدهاند، در حال پیوستن به این گروه و تشکیل یک ستاد فرماندهی هستند تا از کیسه مالی و لجستیکی عربستان بهرهمند شوند. تصویر واقعی ومیدانی گروههای تروریست این است که ارتش حر، النصره و عاصفه الشمال در حال حلو هضم شدن در درون داعش هستند تا برگه قدرت میدانی بهطور کامل در اختیار عربستان باشد. سعودیها که با رویکرد ورود به مذاکرات سیاسی و ژنو۲ به شدت مخالفند از زبان تمامی گروههای مسلح و تروریستی اعلام کردهاند که رویکرد و راهحل سیاسی را قبول ندارند و به جنگ در سوریه ادامه میدهند. این رفتار و رویکرد سعودیها که از حمایت اسرائیلی برخوردار است، امکان جسارت یافته تا در مقابل مواضع اعلامی آمریکا قرار گیرد. یعنی با وجودی که جان کری برضرورت تعیین زمان برای نشست ژنو ۲ تأکید می کند، معلوم نیست که دولت سوریه باید با چه کسانی گفتوگو کند. تمامی گروههای تروریستی داخل از ائتلاف دوحه اعلام برائت کردهاند و مسئولان ائتلاف دوحه و حتی مجلس وطنی آن هم با نشست ژنو۲ مخالف است. دلیل این امر این است که تا شرایط میدانی با روندهای فعلی روبهرو است، ورود به مذاکره، امری احمقانه نشان میدهد، چرا که در نشست ژنو۲، باید برای کسب امتیاز از نظام سوریه وارد شوند و اکنون چنین شرایطی در صحنه میدانی حاکم نیست.
محورهای عملیاتی در حومه و ریف دمشق در شعاع وسیعتری در حال پاکسازی است و روستاهای حمص و حماه و حلب در تعداد زیاد در هفتههای گذشته پاکسازی شدهاند و تروریستها به سمت مرزهای اردن و ترکیه متواری گشتهاند. سعودیها که خود را در ترکیه با مشکلات جدید در اعزام افراد و ارسال لجستیک برای تروریستها روبهرو میبینند، خاک لبنان و روستا مرزی عرسال را برای وارد کردن پتانسیل جدید تروریستی به خاک سوریه تعیین کردهاند تا از محور قلمون به حومه و ریف دمشق وارد شوند. عملیاتهای ارتش سوریه از چند روز پیش در این محور آغاز شده تا این طرح را ناکام گذارد. عملیاتهای جدید ارتش در محور حلب حماه و پاکسازی جاده ارتباطی این محور و پیشروی در جنوب شرق حلب و ادامه آن در شرق حلب، مرحله جدید برای آغاز عملیات در شمال سوریه را پایهگذاری میکند. این منطقه همان حوزهای است که گروه تروریستی داعش قصد دارد با حذف بقیه گروهها، اعلام دولت اسلامی کند. با قدرتیابی داعش که عملاً به حذف نفوذ میدانی ترکیه منجر میشود، تنش بین ترکیه و عربستان نیز قابل انتظار است. مضافاً اینکه ترکیه با تمامی هزینههایی که در سه سال گذشته در سوریه داده، امروز با بیتوجهی آمریکا روبه رو شده و عربستان از نگاه آمریکا به ترکیه ترجیح یافته و از این رو مواضع جدید ترکیه و پ��خاش نسبت به آمریکا، ناشی از خشم ترکها است. تنها شانس آمریکاییها در منطقه که بسیاری از اوراق بازی خود را از دست دادهاند این است که یکبار دیگر رسماً، پیوند با القاعده و تکفیریهای وحشی را برای کسب امتیازات احتمالی راهبردی بپذیرند و از سیاست های عربستان و گروه داعش در سوریه حمایت کنند تا در عراق نیز جای پایی جدید کسب نمایند.
برخی نشانهها، حاکی از این است که عربستان قصد دارد، دامنه نفوذ و ساماندهی داعش را به لبنان و یا ترکیه نیز گسترش دهد تا بازیگر برتر منطقه شود. حضور گسترده تکفیریها و وهابیهای مزدبگیرد از عربستان و جریان ۱۴ مارس و حریری که بنا به خواست عربستان، تشکیل کابینه را به گروگان گرفته اند، ظرفیت عملی برای گسترش دامنه حضور داعش در لبنان میباشد.
نتیجه این تصویر منطقهای این است که در افق زمانی نزدیک، انتظار نشست واقعی ژنو۲ یک توهم است و تحولات سوریه به سمت درگیری شدید نظامی با داعش که تمامی گروههای نظامی و مسلح داخل سوریه را در درون دارد، در شمال این کشور ادامه مییابد که از مشروعیت جدی نیز برخوردار خواهد بود. ولی ماهیت این جنگ نشان میدهد که سوریه در خاک خود با عربستان میجنگد و آمریکا نیز با سکوت در مقابل داعش، منتظر تغییر در معادله داخلی سوریه خواهد ماند. در عرصه منطقهای ترکیه و قطر در نقطه مقابل عربستان خواهند بود که این فاصله با مرور زمان بیشتر نیز میشود و عرصه عملیاتی سعودیها الزاماً باید در لبنان و اردن متمرکز شود. اردنیها که از نزدیک اوضاع سوریه را زیر نظر دارند، با روندهای فعلی که ارتش سوریه، تروریستها را به سمت مرزهای لبنان و ترکیه عقب میراند، انگیزه بالایی برای پذیرش ریسک نخواهند داشت ولی به شکل محدود و پنهان ناچار به ارائه خدمات به عربستان هستند. معنای این بحث این است که لبنان کاندیدای اصلی اجرای سیاستهای عربستان خواهد بود که ممکن است به سمت یک انفجار امنیتی جدید نیز به پیش برود. با دگرگونی در اوضاع سوریه (و به موازات آن آنچه در مصر روی داد)، جریان اخوانی یا باید در چهارچوب جریان تکفیری و القاعده تنفس کند و یا مانند حماس، فاصله منطقی خود را با روندهای فعلی حفظ کرده و به جبهه مقاومت نزدیک شوند. به نظر میرسد گزینه دوم در درون اخوان ترجیح داشته باشد و باید منتظر انتخاب آنها ماند. جداشدن اخوان از روندهای جاری در سوریه، به معنای نابودی پایگاه اجتماعی تروریستهای تکفیری در سوریه است و بر سرعت شکست آنها در مقابل ارتش سوریه خواهد افزود. با توجه به عرصههای جغرافیایی داعش در مرزهای عراق، با تنگ شدن فضای امنیتی و شکست در مقابل ارتش سوریه، این جریان به سمت مرزهای عراق و سرزمین آن عقبنشینی میکند که باید منتظر تشدید فضای امنیتی در عراق نیز باشیم.
آنچه در این جدال راهبردی منطقهای و در بین بازیگران آن در حال ثبت شدن است این که، آمریکا در افق نزدیک با کاهش وزن و حوزه نفوذ جدی در منطقه روبه رو است و ائتلاف سازی در بین کشورهای همپیمان آمریکا در منطقه نیز به مرحله شکاف و تضاد وارد میشود و کشورهایی مانند عربستان، اردن، قطر و امارات و بحرین در یک سال آینده با شوک معکوس در درون خود روبهرو خواهند بود و همین امر به بیثباتتر شدن اهرمهای آمریکا در منطقه منتهی میشود.
شرایط فعلی و روندهای پیشرو در سوریه و منطقه، از دست برتر و اقتدار بیشتر محور مقاومت و ایران حکایت دارد و مزیتهای راهبردی ناشی از فرصتسازی در سوریه و منطقه، امکان جهش در موضوعات دیگر منطقهای مانند افغانستان و مسئله هستهای را نیز فراهم میکند.
بصیرت