خانه » همه » مذهبی » جایگاه عمر در اندیشه شیعیان

جایگاه عمر در اندیشه شیعیان


جایگاه عمر در اندیشه شیعیان

۱۳۹۲/۰۷/۲۵


۵۹۷ بازدید

پیامبر اسلام(ص) چه دستوراتی رافرمودند که حضرت عمر(رض) از آن پیروی نکردند؟ ، در حالی که حضرت محمد حضرت عمر(رض) راجانشین خود قرار دادند . شما برادر /خواهر شیعی به یکی از خاندان پیامبر توهین میکند ،حضرت عمری که دین اسلام را به تمام جهان رساند و به سفارش پیامبر(ص)حکومت اسلامی شوری را تشکیل دادند، در صورتیکه هیچ کسی از پیروان اهل سنت رانمیابید که به امام حسین ،امام حسین ،حضرت علی و… توهین کنند.حق میماند و نا حق از بین رفتنیست … .

سوال کننده محترم :اولا_ خوب بود دلیل مطالب ادعا شده را هم ذکر می کردید و نیز اگر قبل از نوشتن این مطالب کمی درباره حوادث و وقایع تلخی که بعد از رحلت پیامبر(صل الله علیه و آله وسلم) اتفاق افتاد مطالعه و فکر و تأمل می کردید، خود جناب عالی به بطلان مطالب نوشته شده پی می بردید و این طور قضاوت نمی کردید.
ثانیا_ با این که این گونه مطالب بارها جواب داده شده اما در عین حال برای پاسخ ،توجه شما را به مطالب ذیل جلب می کنم:
معیار خوب و بد بودن انسانها این نیست که سرزمینی را فتح کرده وبه قلمرو ی حکومتی گسترش داده باشند، چون با مراجعه به قرآن کریم دو معیار برای خوب و بد بودن انسان بیان شده است :1-ایمان 2- عمل صالح وشایسته: ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات. مهمترین نشانه ایمان وعمل صالح تبعیت و پیروی از دستورات پیامبر (ص) است ؛ قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی که با دلایل متقن تاریخی اثبات شده که خلیفه اول و دوم از بسیاری از دستورات پیامبر سرپیچی نموده اند از جمله آن موارد تعیین علی علیه السلام در روز غدیرخم به عنوان جانشین پس از خود می باشد که این دو نفر از آن تخلف وسرپیچی نمودند و امامت امت اسلامی که پس از پیامبر به عهده حضرت علی علیه السلام بود این حق را از او گرفتند.
و نیز از ویژگی های خلیفه دوم آن بود که در برابر شریعت اسلام و پیام صریح پیامبر(ص)، خود نیز رای و نظر ارائه می داد و آن را اجرایی می نمود؛ که به یک نمونه آن اشاره می شود:
اجتهاد خلیفه در قرائت نماز
از عبد الرحمن بن حنظله بن راهب روایت شده که عمر بن خطاب نماز مغرب را خواند پس در رکعت اوّل حمد و سوره نخواند. پس چون رکعت دوم را مشغول شد سوره حمد را دوبار خواند پس چون نماز را تمام کرد و سلام داد دو سجده سهو بجا آورد. ابن حجر( در فتح البارى ج 3 ص 69) یاد کرده و گوید تمام روایات این خبر مورد اعتمادند و مثل اینکه آن مذهب و عقیده عمر بوده است. و بیهقى آنرا در سنن کبرى( ج 2 ص 382 ) نقل کرده و عبارتش این است عمر بن خطاب با ما نماز خواند پس در رکعت اوّل چیزى نخواهد پس چون در رکعت دوّم برخاست حمد و سوره را دوبار خواند آنگاه گذشت پس چون از نمازش خلاص شد بعد از سلام دو سجده بجا آورد.
همچنین درباره لشکر کشی مسلمانان به سرزمین های دیگر بعد از فوت پیامبر اسلام(ص) در عهد خلفا نکاتی به عرض می رسد:
1. اگر حرکت ترسیمی از سوی رسول خدا(ص)، پس از فوت ایشان ادامه می یافت و زمام امامت و خلافت به دست وصی ایشان امیرمؤمنان(ع) می افتاد، بی شک دعوت اسلامی پیامبر(ص) به میدان وسیع تری گسترش می یافت و همسایگان دولت اسلامی و سایر ملل خود به پذیرش این دین الهی پیشقدم می شدند و فتوحات خونین و لشکرکشی های دوران خلفا، به گونه ای دیگر رقم می خورد.
2. لازمه هر فتح و پیروزی، توسعه فرهنگ اسلامی است، یعنی به موازات فتح شهرها می باید مردم آن سامان به حقایق، اصول و اهداف اسلام آشنا شوند و هسته و پوسته اسلام را بشناسند، مع الاسف در غالب لشکرکشی های صورت گرفته در عهد ابوبکر، عمر و عثمان این نکته مهم مدنظر حاکمان وقت نبود، آنان اهتمامی در ارشاد مردم، تعلیم، فرهنگ سازی و تربیت ایشان نداشتند! چه در منطقه شام و چه در ایران. آنان فقط در برابر اقبال مردم، شهادتین را بر زبان ایشان جاری می ساختند و به برخی از حرکات و شعائر آنان را تمرین می دادند بدون آن که عقیده باطلی را از ذهن ایشان بزدایند و فکر صحیحی را بر ایشان ترسیم نمایند. نتیجه این فتوحات نیز آن بود که:
بسیاری از کشورها و مناطقی که در دوره خلفا فتح می شدند، به سمت کفر و نافرمانی بر می گشتند و سپس دوباره به دست مسلمانان فتح می شدند! این نتیجه اکتفا به ظاهر اسلام بود در صورتی که پیامبر اسلام(ص) از مردم اسلام و ایمان را به طور توأم خواستار بود: « و قالت الاعراب آمنا، قل لم تؤمنوا و لکن قولوا أسلمنا و لما یدخل الایمان ؛ عرب های بادیه نشین گفتند: ایمان آوردیم بگو: شما ایمان نیاورده اید ولی بگویید اسلام آورده ایم اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است.»
این نقیصه بزرگ، ریشه در ضعف اعتقادی حاکمان وقت داشت طبیعی است حاکم و یاران وی که اسلام در نهاد ایشان رسوخ نکرده و آنان در بسیاری از وهمیات و انحرافات گذشته خود باقی اند نمی توانستند سکان دار هدایت مردمی باشند که در اثر این لشکر کشی ها با آئین هدایت بخش چون اسلام مواجه می شوند.
3. فتوحات خلفای سه گانه، پیامدهای ناهنجار بسیاری را در صف پیکار جویان مسلمان بر جای گذاشت از جمله:
الف. پیدایش طبقه جاهل مسلک مقدس مأب که خوارج جزیی از آن ها بود.
ب. انحطاط اخلاق امت اسلام، در پی سرازیر شدن مال و ثروت فراوان به درون سرزمین اسلامی.
ج. کاشت بذر تشتت و اختلاف در جامعه اسلامی بر اثر مستی نعمت ثروت های بی حد و حصر.
4. فتوحات بزرگ و پیروزی مسلمانان در گرو عوامل چندی بود شما وقتی به پیروزی مسلمانان در ایران دقت کنید می توانید به ناخشنودی مردم از حکومت ساسانی، وجود امتیازات طبقاتی بسیار خشن در جامعه، بی روح شدن آئین زرتشتی و آشفتگی نظام حکومتی ساسانی دقت کنید. ایمان و اعتقاد شخصی بسیاری از جهادگران مسلمان را نیز باید مدنظر داشت که در سرعت فتوحات مؤثر بود.
5. حضور برخی از چهره های نامی و پیرو امیرمؤمنان(ع) در میان مدت و دراز مدت توانست بن مایه هایی از اصول و مبانی اسلام را در برخی از مناطق فراهم آورد. از این رو حضور و تلاش شخصیت هایی چون سلمان فارسی، حذیفه بن یمان، هاشم مرقال و عمار یاسر ستودنی است.
نتیجه : حق و باطل ربطی به توسعه و عدم توسعه حکومت اسلامی ندارد و اصل مساله این است که ابو بکر و عمر بن خطاب حق نداشتند امامت امت اسلامی را به دست بگیرند چون این امام معصوم است که می داند چگونه عمل کند.. آیا شمشیر کشیدن خلفای اموی و کشور گشایی آنان کار درستی بود ؟! این که در همه جای دنیا تبلیغ می کنند و دین اسلام را دین شمشیر و آدمکشی معرفی می کنند به خاطر همان کشور گشاییها است .آیا آن خلیفه ای که قرآن را با تیر می زند و کشور گشایی می کند کار درستی می کند ؟!
برای مطالعه بیشتر به آثار مندرج در پانوشت رجوع کنید و همچنین ر.ک:
– تاریخ خلفا، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما.
– تاریخ اسلام در آثار استاد مطهری، انتشارات معارف.
درباره ی ادعای دوست داشتن امامان معصوم (ع) ازجمله امام حسن وامام حسین (ع ) از ناحیه شما باید گفت که این، یک توهم و ادعایی خالی از واقعیت وخاصیت می باشد ، چون نمی شود از طرفی کسانی را که به اهلبیت پیامبر (ص)ظلم نمودند وحق آنان راغصب کردند دوست داشت واز طرفی اهلبیت پیامبر(ص) را دوست داشت .
برای کذب بودن و جواب بقیه مطالب به آدرس
http://vahabiat.porsemani.ir/content/%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%88%D9%82%D8%A7%D8%A6%D8%B9-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D8%AD%D9%84%D8%AA-%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84-%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D8%B5

) مراجعه ، ویا مطالب ذیل مطالعه شود .
شورایی سقیفه بنی ساعده
هنگامی که رسول خدا رحلت فرمود دو گروه اصلی در مدینه وجود داشتند: مهاجران و انصار. پس از رحلت پیامبر، انصار که از جریان فتح مکه به این طرف در اندیشه مشکلات پس از رحلت رسول خدا افتاده و به دلیل ترس از تسلط قریش و مهاجران نگران آینده خود بودند، بی توجه به بیعتی که در غدیر با امام علی کرده بودند، در محلی به نام سقیفه بنی ساعده اجتماع کردند.
حباب بن منذر یکی از سران انصار در سخنان خود در سقیفه، انصار را برتر از قریش دانسته و گفت این شمشیر شما بود که اسلام را پیروز کرده است. مهاجران زیر سایه شما هستند و جرأت مخالفت با شما را ندارند
از سوی دیگر چند نفر از مهاجران که در دو هفته پایان حیات رسول خدا دست به اقدامات مشکوکی زده بودند، با شنیدن خبر اجتماع سقیفه، به سرعت به سوی آن رفته و به بحث و گفتگو با انصار پرداختند آنها عبارت بودند از: ابوبکر، عمر بن خطاب و ابوعبیده جراح
قبل از آمدن این اشخاص، میان انصار بحث فراوانی شد. یکی از انصار گفت: شخصی را برگزینید که قریش ملاحظه هیبت او را بکند و انصار از او ایمن باشند. عدّه ای سعد بن عباده رئیس قبیله خزرج را پیشنهاد کردند. اسید بن خضیر که از اشراف قبیله اوس بود به مخالفت پرداخت و گفت: خلافت باید در قریش بماند. دیگران بر ضد او سخن گفتند. بشیر بن سعد نیز از قریش دفاع کرد. « عویم بن ساعده » گفت: خلافت جز از آن اهل بیت نخواهد بود، همان جایی قرارش دهید که خدا قرار داده است .
این بحث ها نشان دهنده تضاد و رقابت داخلی انصار است. باید توجه داشت که انصار عمدتاً از قبیله اوس و خزرج بودند که قبل از اسلام دشمنی سختی با یکدیگر داشتند و اکنون کینه ها در حال بیدار شدن بود
عمر و ابوبکر و ابوعبیده که از مهاجران بودند به سرعت نزد آنها رفتند. ابوبکر هنگامی که حرفهای انصار را شنید، چنین گفت: آنچه شما انصار درباره خود می گوید البته درست است و شما لشگر منسجم اسلام هستید، اما عرب خلافت را جز برای تیره قریش نمی شناسد
قریش برترین عرب از لحاظ نسب و اصالت خانوادگی اند. ابوبکر به اختلافات دیرینه میان آنان دامن زد و ادامه داد. اگر خزرجیان بر خلافت تسلط یابند، اوسیان از آن نخواهند گذشت و اگر اوسیان قدرت را به دست گیرند خزرجیان از آن نخواهند گذشت، در آن صورت همیشه میان آنان کشت و کشتار خواهد بود. من پیشنهاد می کنم که با عمر یا ابوعبیده که تنها مهاجران آن جمع بودند بیعت کنید. انصار اعتراض کردند و در نهایت یکی از آنان گفت: امیری از ما و امیری از شما باشد .
عمر پاسخ داد: دو شمشیر در یک غلاف جای نخواهد گرفت. پس از آن دست ابوبکر را گرفت و با وی بیعت کرد. اسید بن خضیر از اوس و بشیر بن سعد اولین افراد انصاری بودند که در سقیفه با ابوبکر بیعت کردند پس از آنان بسیاری از انصار نیز بیعت کردند. هر چند کسانی چون سعد بن عباده با خشم و ناراحتی اجتماع را ترک کردند
پس از خاتمه بیعت، آنان از محل خارج شدند و در کوچه ها به راه افتادند و به هر کس می رسیدند، می گفتند ابوبکر خلیفه شد، با او بیعت کن. دست او را گرفته و به دست ابوبکر مالیدند؛ چه آن شخص به این کار تمایلی می داشت یا نه.!!
نکته: باید توجه داشت که در سقیفه پس از کنار گذاشتن امام علی، رقابت قبیله ای آغاز شد و طبعاً در زمینه برتری قبیله ای قریش از همه بالاتر بود هر چند نفوذش در مدینه محدود بود.
مهمترین استدلال ابوبکر و عمر در سقیفه مسأله قرابت و خویشی با پیامبر و سن ابوبکر بود. در کنار آن برتری قریش و اینکه عرب زیر بار قبیله ای جز قریش نخواهد رفت. آنان تاکید داشتند که عرب نمی پذیرد که نبوت در یک قبیله و خلافت در قبیله دیگر باشد.
منبع :
تاریخ خلفا، ص 15 – 21 به نقل از منابع متعدد که در همین کتاب مسطور است.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد