طلسمات

خانه » همه » مذهبی » پیچیدن ساق پاها در لحظه مرگ

پیچیدن ساق پاها در لحظه مرگ


پیچیدن ساق پاها در لحظه مرگ

۱۳۹۲/۰۷/۲۳


۷۲۵ بازدید

معنی ایه “و التفت الساق بالساق” چیست؟

پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز.درجواب حضرتعالی باید عرض کرد.معنای آیه(وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ ).یعنی -و ساق پاها به هم پیچیده مى شود. و لحظه مرگ فرا مى رسد . این به هم پیچیدگى، یا به خاطر شدت ناراحتى جان دادن است، یا در نتیجه از کار افتادن دست و پا و بر چیده شدن روح، از آنها. براى این آیه تفسیرهاى دیگرى نیز نقل شده است، از جمله در حدیثى از امام باقر ع مى خوانیم: التفت الدنیا بالآخرة:- دنیا به آخرت پیچیده مى شود.و در تفسیر على بن ابراهیم نیز همین معنى آمده است .
یکی ازمعنائی این تفسیر از اینجا گرفته شده که یکى از معانى ساق در لغت عرب، حادثه شدید و مصیبت و بلاى عظیم است.
و بعضى نیز گفته اند: منظور به هم پیچیدن ساق پاها در کفن است.
البته این تفسیرها تضادى با هم ندارند، و مى تواند همه آنها در معنى آیه جمع باشد.
مسیر همه خلایق در آن روز به سوى دادگاه پروردگار تو است.  همه به سوى او بازمى گردند و در دادگاه عدل او حاضر مى شوند و تمام خطوط به او منتهى خواهد گشت.
این آیه هم تاکیدى بر مساله معاد و رستاخیز عمومى بندگان است، و هم مى تواند اشاره اى به جهت گیرى حرکت تکاملى خلایق به سوى ذات پاک او که ذاتى است بى نهایت از هر جهت، بوده باشد.
چنان که مى دانیم قرآن بارها روى مساله مرگ و مخصوصا لحظه جان دادن تکیه مى کند، و به انسانها هشدار مى دهد که همگى چنین لحظه اى را در پیش دارند، گاه از آن به سکرة الموت (مستى و گیجى حال مرگ) تعبیر کرده است   و گاه تعبیر به غمرات الموت یعنى شدائد مرگ   گاه تعبیر به رسیدن روح به حلقوم   و گاه تعبیر به رسیدن روح به تراقى، یعنى استخوانهاى اطراف گلوگاه نموده است (آیات مورد بحث) از مجموع اینها به خوبى استفاده مى شود که آن لحظه- بر خلاف آنچه بعضى از مادیین مى گویند- لحظه سخت و دردناکى است، چرا چنین نباشد در حالى که لحظه انتقال از این جهان به جهان دیگر مى باشد، یعنى همانگونه که انتقال انسان از عالم جنین به جهان دنیا توأم با درد و رنج فراوان است، انتقال به جهان دیگر نیز طبعا چنین خواهد بود.
ولى از روایات اسلامى استفاده مى شود که این لحظه بر مؤمنان راستین آسان مى گذرد، در حالى که براى افراد بى ایمان سخت دردناک است، این به خاطر آن است که شوق به لقاى پروردگار و رحمت و نعمتهاى بى پایان او،
چنان گروه اول را از خود بى خود مى کند که دردهاى لحظه انتقال را احساس نمى کنند.
در حالى که گروه دوم وحشت مجازات از یک سو، و مصیبت فراق از دنیایى که به آن دل بسته بودند از سوى دیگر، دردهاى لحظه انتقال از دنیا را براى آنها مضاعف مى کند.
در حدیثى از امام على بن الحسین ع مى خوانیم هنگامى که در باره مرگ از آن حضرت سؤال شد فرمود مرگ براى مؤمن مانند کندن یک لباس چرکین پرحشره، و گشودن غل و زنجیرهاى سنگین، و تبدیل آن به بهترین لباسها، و خشبوترین عطرها، و راهوارترین مرکبها، و مرفه ترین منزلهاى است و نسبت به کافر مانند کندن یک لباس فاخر، و نقل مکان از منزلها مرفه، و تبدیل آن به کثیف ترین و خشن ترین لباسها، و وحشتناکترین منزلها و عظیم ترین عذابها است «1» در حدیث دیگرى از امام صادق ع مى خوانیم که شخصى از حضرتش توصیف مرگ را خواست امام فرمود: للمؤمن کاطیب ریح یشمه فینعس لطیبه و ینقطع التعب و الالم کله عنه، و للکافر کلسع الافاعى و لدغ العقارب او اشد. نسبت به مؤمن همچون عطر بسیار خشبویى است که آن را مى بوید و حالتى شبیه خواب به او دست مى دهد، و درد و رنج به کلى از او قطع مى شود. و نسبت به کافر مانند گزیدن افعى ها و عقربها و یا شدیدتر از آن است. به هر حال مرگ، دریچه عالم بقا است، چنان که در حدیثى از على ع آمده که فرمود:لکل دار باب و باب دار الآخرة الموت -هر خانه اى درى دارد
و در خانه آخرت، مرگ است.آرى توجه آن اثر عمیقى در شکستن شهوات، و پایان دادن به آرزوهاى دور و دراز، و زدودن زنگار غفلت از آئینه دل دارد، لذا در حدیثى از امام صادق ع مى خوانیم: ذکر الموت یمیت الشهوات فى النفس و یقلع منابت الغفلة، و یقوى القلب بمواعد اللَّه و یرق الطبع، و یکسر اعلام الهوى، و یطفئ نار الحرص، و یحقر الدنیا، و هو معنى ما قال النبى (ص) فکر ساعة خیر من عبادة سنة.
 یاد مرگ شهوتهاى سرکش را در درون آدمى مى میراند، و ریشه هاى غفلت را از دل بر مى کند، قلب را به وعده هاى الهى نیرو مى بخشد، و به طبع آدمى نرمى و لطافت مى دهد، نشانه هاى هوا پرستى را در هم مى شکند، آتش حرص را خاموش مى کند. و دنیا را در نظر انسان کوچک مى کند، و این است معنى سخنى که پیغمبر ص فرموده: یک ساعت فکر کردن از یک سال عبادت بهتر است. البته منظور بیان یکى از مصداقهاى روشن تفکر است نه اینکه موضوع تفکر منحصر به آن بوده باشد.
———————————-
تفسیر نمونه، ج 25، ص: 313

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد