در مخاطبشناسی دچار توهم بودیم
۱۳۹۲/۰۷/۱۸
–
۱۱۸ بازدید
«انقلابِ کمکار» تعبیری است که خود ایشان به کار بردهاند که این انقلاب متأسفانه در عرصههای مختلفی خوش درخشید، ولی انقلاب اسلامی ایران به عنوان تنها انقلاب دینی در عصر جدید و موفقترین انقلاب که نظامسازی کرد، با این همه موفقیت متأسفانه در این زمینه یکی از ضعیفترین و کمکارترین انقلابهای دنیا بوده است. به استقبال رمان و قصهی انقلاب برویم.
سلام عرض میکنم به محضر برادران و خواهران عزیز و سلام به همهی مجاهدان و شهیدان تاریخ انبیاء، تاریخ عدالتخواهی و جبههی تاریخی و تمامنشدنی نبرد حق و باطل، عدل و ظلم در طول تاریخ؛ در محفل خوبان از لشکر خوبان قرار شد سخنانی عرض بشود خدمت رفقا. در مقابل نقاط قوتی که در دوران انقلاب و دفاع مقدس بود که شما با نمونههایی از آن در این نوع کتابها آشنا میشوید، به یک نقطه ضعف بزرگ انقلاب اشاره کنم که چرا روشنفکران ما، هنرمندان، نویسندگان، فلیمسازان و رماننویسان نمیتوانند سهم خودشان را و حقی که بر گردن آنها در برابر این همه معنا و حماسه است به درستی ایفا کنند؟
دچار توهم بودیم که جهاد و شهادت مخاطب ندارد
نکتهی اول را با این اعتراف میخواهم شروع کنم که من در این ۲۰، ۲۵ سال تقریباً هیچ کتابی از کتابهای خاطرات که برادران رزمندهی ما نوشته بودند را ننشستم از اول تا آخر بخوانم. یک دلیلش شاید این بود که بعضی کتابهایی که قبلاً میدیدم، جاذبههای هنری و نویسندگی را در آن نمیدیدیم و صرفاً نقل وقایع بود. وقایع را هم که خود ما تجربه کردیم. با خودم میگفتم زمان و مکان و اشخاص را که جا به جا کنم، اینها همان چیزهایی است که خودمان دیدیم و معمولاً هم همانطور بود. ولی به دو دلیل علاقهمند شدم که بعضی از این کتابها را به طور جدی بخوانم. یکی تیراژ بالای این کتابها بود که برخلاف آنچه که به ما القاء میشده در تمام این ۳۰ سال و خودمان هم دچار این توهم بودیم که دورهی جهاد و شهادت و انقلاب و آرمانگرایی گذشته و اینها مخاطب ندارد، بنابراین مشتری هم ندارد. ولی وقتی دیدم بعضی از این کتابها در حال رسیدن به چاپ صدم، صد و بیستم، صد و پنجاهم هستند، این نشان میدهد که یک واقعیتی در جامعه وجود دارد که ما از آن به کلی غافلیم و جای درست و نادرست، واقع و ناواقع کاملاً در ذهن ما معکوس شده است و کسانی که تلاش کردند ما را از این دستمایه و سرمایهی عظیم مأیوس کنند، موفق شده بودند.
رهبر انقلاب: اینکه تصور بشود که هنر دفاع مقدس در جامعهى ما مخاطب ندارد، طالب ندارد، این هم خطاى بزرگى است … تحقیقاً پرمشترىترین آثار هنرى بعد از انقلاب در زمینههاى مختلف، آن آثار هنرى است که مربوط به دفاع مقدس بود؛ چه در زمینهى فیلم و سینما، چه در زمینهى کتاب، خاطره، داستان. (۸۸/۶/۲۴)
در حالیکه بعد ما دیدیم که پرفروشترین کتابها، رمانها، خاطرات که نیمه خاطره و نیمه رمان هستند مثل همین کتاب و پرفروشترین فیلمها در کشور ما اتفاقاً علیرغم اینکه معمولاً آماتورند، ضعفهای فنی دارند و میتوانند بهتر از این باشند، ولی پرفروشترین و پرمخاطبترین کتابها، فیلمها و رمانها در جامعهی ما همینها هستند. اتفاقاً بیشترین مخاطبشان هم همین نسل جدیدی است که همه، ما را از اینها میترسانند که آقا اینها دیگر کاری ندارند، دوره عوض شده، نسل عوض شده، عصر عوض شده.
شما مقتلخوانان انقلاب هستید
دلیل دوم، حساسیت در حد وسواس رهبری در باب جدیت نشاندادن در مورد یک چنین کتابهایی است که همهی ما در این سالها دیدیم و شنیدیم. البته این حساسیت تازگی ندارد. از دوران ریاست جمهوری ایشان برای کتابهای جنگ، رمان انقلاب، سینمای انقلاب، سینمای دفاع نه اینکه تذکر میدادند بلکه به اصطلاح مشهدیها «پرپر» میزدند. ۲۰، ۲۵ سال، ۳۰ سال پیش اثری از ایشان هست که در آن میگویند انقلاب بدون رمان نمیشود. انقلاب روسیه و انقلاب فرانسه با رمانهایشان معرفی شدند. یا بدون فیلم خوب نمیشود. باید پنجاه تا، صد تا فیلم قوی راجع به فیزیک و متافیزیک انقلاب و جنگ از دوران مبارزات قبل از انقلاب، دوران مبارزات چریکی، زندانها و فداکاریها، تبعیدها تا سال ۵۷ که نمونهی منحصر بفرد در تاریخ است ساخته شود. هیچ انقلاب دیگری اینطور اتفاق نیفتاده، نه قبل و نه بعد. انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه هم به معنای انقلاب اسلامی سال ۵۷ نبودهاند. هیچ وقت ملتها این طور بیرون نمیآمدند و بعد هم اتفاقاتی که بعدش افتاد در آن هشت سال، ترورها، جنگ تحمیلی، تحریمها و مسائلی که تا همین الان دارد اتفاق میافتد. ما هنوز در متن انقلابیم و انقلاب تمام نشده است.
شما فرض کنید این نکاتی که الان در این کتاب لشکر خوبان یا کتابهایی شبیه این آمده است، اگر همینها را هم ننویسند، دیگر تمام میشود. با تاریخ میرود و باد آن را میبرد. پیش خدا محفوظ است، اما پیش خلق، هیچ. دوباره نسلهای بعدی باید از صفر شروع کنند و آنها میروند به جای رمان جنگ، رمان ضد جنگ میخوانند. فکر میکنند که آنها واقعیت دارد. خاطرات کسانی را میخوانند که در عمرشان در دو عملیات هم شرکت نکردند. من این آقایان و خانمهایی که خاطرات میگویند و یا خاطرات را به یک متن خوب نوشتاری و منسجم تبدیل میکنند، به مقتلخوان تشبیه میکنم. اینها مقتلخوانان انقلاب اسلامی و دفاع مقدساند.
فقر شدید در حوزه رمان و فیلم دفاع مقدس داریم
اگر اینهایی که ماندند و این مظلومیتها و فداکاریها را دیدند، اینها را نگویند و ننویسند، ۱۰ سال دیگر، ۲۰ سال دیگر تمام میشود. یعنی تمام این کارهای بزرگ در زمان خودش خفه میشود و تمام میشود. بنابراین این یک جهاد بسیار مهم و مقدسی است و باید حتماً به آن توجه کرد. آنهایی که جبهه هم بودند، نگویند ما خودمان بودیم. چون من هم همین تصور را داشتم. تصاویری که در همین کتاب آمده برای خود من کاملاً آشنا بود. سرما، گرما، ترس، امید، تفاوت ایمان بچهها با هم، تفاوت ایمان خود یک شخص در مقاطع مختلف، آن گرمای درون که چطور سرمای بیرون را خنثی میکرد، صحنهی گریهی بچههایی که از غواصی حذفشان میکردند به این دلیل که فیزیک بدنشان نمیکشید و از حضور در خطشکنی محروم میشدند، احساسهای خوب و بد، ترس و امید، تشنگی، گرسنگی، خستگی، خطر، تنهایی و از آن طرف برادریها و برادرماندنهای این بچهها، فداکاریهای گمنامهایی که در تاریکی جز خدا ندید و ندانست و نخواهد دانست. آنها را هیچکس و هیچ جا دیگر ننوشته که چه کارهای عظیمی بچهها در تاریکیهای هور، در قلههای کردستان، در دشت فکه، در نخلستانهای آن، در اروند، زیر ۷۲ ساعت بمباران شیمیایی و در شرایط مختلف صورت گرفت.
«انقلابِ کمکار» تعبیری است که خود ایشان به کار بردهاند که این انقلاب متأسفانه در عرصههای مختلفی خوش درخشید، ولی انقلاب اسلامی ایران به عنوان تنها انقلاب دینی در عصر جدید و موفقترین انقلاب که نظامسازی کرد، با این همه موفقیت متأسفانه در این زمینه یکی از ضعیفترین و کمکارترین انقلابهای دنیا بوده است. به استقبال رمان و قصهی انقلاب برویم. این کار زمین مانده.
در هیچ انقلاب و جنگهای دیگری این وقایع وجود ندارد. کشورهای دیگر هنوز دارند برای جنگ جهانی دومشان برای چهار سال که همهاش جنگ قدرت بود، قهرمانهای دروغین میسازند. هنوز هزاران فیلم سینمایی و رمان میسازند. هر بار هم به تناسب فضا و منافع جدید، دروغهایی وارد آن میکنند. اما ما دچار فقر شدید فیلم و رمان و حتی تبدیل خاطرات شفاهی به خاطرات کتبی هستیم. من وقتی این کتابها را که میبینم، از این جهت خوشحال میشوم که بالاخره یک چیزهایی برای ۵۰ سال و ۱۰۰ سال بعد دارد ثبت میشود و یا ترجمه شده و به جاهای دیگر فرستاده میشود. اما در عین حال تأسف میخورم برای هزاران هزار کتاب دیگری که به همین سبک میتوانست منتشر بشود و نشد.
همانطور که پیشرفت انقلاب در صنایع موشک و ماهواره و صنایع نظامی از بستر دفاع مقدس شروع شد؛ یعنی اینها تجربهی انباشتهی آن هشت سال دفاع مظلومانه بود که بچهها با دست خالی میجنگیدند. چون با دست خالی مجبور بودی اختراع کنی. من میگویم همانطور که در آن عرصهها با تجربهی مظلوم بچههای انقلاب و جنگ رکوردهای جهانی را شکستیم، شاید بشود در حوزهی رمان و فیلم هم باز از همینجا رکوردهای جهانی را شکست.
تصویری که دشمن میخواست از مجاهد بسازد
نکتهی مهم دیگر که انتشار و خواندن این کتابها را پرمعناتر و راهبردیتر میکند این است که برخی خواستند بهخصوص بعد از جنگ و بعد از امام رحمهالله یک تصویری از مجاهدان و شهیدان و از انقلابیونی که جانشان را کف دستشان گرفتند و بدون طمع در آتش رفتند، بسازند. بخشی از اینها از طرف دشمنان حرفهای داخلی و خارجی انقلاب و کسانی که در داخل اصلاً مبانی انقلاب امام را از اول قبول نداشتند صورت گرفت. گروهی یا جزو متحجرین بودند که معتقد بودند این انقلاب اشتباهاً درتاریخ رخ داده است. یک عده هم انقلابیون فرسوده بودند؛ آدمهایی که قبلاً انقلابیون فداکاری بودند. سهم داشتند و دارند در این انقلاب، از قبل از انقلاب و اول انقلاب، اما کمکم خسته شدند، شک کردند، گفتند نکند این راه، این مسیری که ما میرویم، راه درستی نبوده و نیست. آیا اصلاً به مقاومتش میارزد یا نمیارزد؟
مجموع اینها یک فضایی ایجاد کرد که گویی بچههای فداکار، حالا بدهکار شدند. باید توضیح میدادی که آقا ما غلط کردیم رفتیم جبهه! یک تصویرسازیای شد از این بچهها که گویی یک مشت آدمِ خوبِ نفهم روی دست ما ماندهاند و متأسفانه در جنگ شهید نشدند و مانع پیشرفتند. اینها اهل نوستالژیاند. با این تصویرسازی میخواستند که جنگ، جهاد، دفاع و شهادت تبدیل به نوستالژی بشود و نه یک سیرهی دائمی و یک تکلیف همیشه زنده. یک کسانی که دورهشان گذشته، دههی شصتیهای سادهلوح، همه چیز را سیاه و سفید میبینند فقط، همهی مشکلات جامعه را میخواهند با آهن و چکش حل کنند، جامد، منجمد، بیدست و پا برای جامعهی پساجنگ. و بعد تقسیم بشوند. یک عدهشان پشیمانند، موج مردهای است، نسل سوختهای است، یک مشت بدبخت بیچاره که دارند تقاص آن دوران را میدهند، یا یک عده عقدهای، انتقامجو، طلبکار که میخواهند طلبشان را از مردم بگیرند. دیدید بعضی فیلمها که مینویسند، اصلاً شاخص آدمی که در جبهه بوده، از همه طلبکار است، متعادل بلد نیست زندگی بکند اساساً. این تصویر مجاهد، یک چنین تصویری است. تصویری که امام در وصیتنامهاش میگوید من به شما افتخار میکنم، به بچههایی که این جور رفتند در صحنه.
وقتی انقلاب روسیه محقق شد، کمونیستها در طول ۱۰، ۱۵ سال آن قدر کتاب و فیلم و قصه و جزوه برای ردههای مختلف راجع به مبانی فکری انقلاب نوشتند که در کشورهایی که باد انقلابشان به آنجا رسید، دیگر جوانها به مردم احتیاج نداشته باشند و از کتابها استفاده کنند. این کتابها نسل ساخت، فرهنگسازی کرد، گفتمانسازی کرد و فضای جامعه را تغییر داد.
اتفاقات بین ما و آمریکا سوء تفاهم نبود
یک تفکری پیدا شد که بیایید در شعارها، در اهداف و خاکریزها یک تغییراتی به وجود بیاوریم. تغییر هویت هم اِشکال ندارد. اینها را هم دشمن نبینیم؛ اینها رقیبند نه دشمن. بعد از مدتی گفتند که اینها رقیب هم نیستند، شریکند. کمکم حتی کسانی گفتند که اینها متحد ما هستند. یعنی دشمن تبدیل شد به رقیب، بعد به شریک، بعد به متحد و معنیاش این بود که آقای خمینی یک کمی تند رفت و این نبرد با استعمار و صهیونیسم که از سال ۴۲ میگفت اسرائیل باید از بین برود، تا آخر عمرش هم گفت، و مبارزه با بیعدالتی و فساد داخلی و دفاع از ارزشهای اخلاقی و انقلابی، اینها همه توهم است و مربوط به دوران عدم بلوغ است.
میخواهم بگویم این کتابها از این جهت هم یک پادزهر خوبی است برای کسانی که با این تصویر آمدند جلو و بعد خواستند و میخواهند نتیجه بگیرند که بله، یک دورهای دورهی فداکاری و آرمانگرایی و عشقبازی و جهاد و شهادت بوده در دههی ۶۰ و در زمان امام رحمهالله اتفاق افتاد و مدام برای ما هزینه داشت؛ موشکاندازی، تحریمها، جنگ و ترور. مثل اینکه تقصیر ما بوده و نه تقصیر دشمن. اینها سوءتفاهمی بوده و اِشکال از این طرف بوده است. ما زیادهروی کردیم. حالا دیگر بروید خانههایهتان. بسیجی خوب، بسیجی مرده است. امام رحمهالله در وصیتنامهشان میگویند هیچ کدام از این درگیریها سوءتفاهم نبود. همهی اینها نبرد بر سر حق و باطل و عدل و ظلم بود. کدام سوءتفاهم؟ اصلاً عین این عبارت را امام دارد در صحبتهایش که هیچ سوءتفاهمی بین ما و آمریکا نبوده است. آنها میدانند چرا با ما درگیر شدند و ما میدانیم چرا با اینها درگیر شدیم.
چرا رهبری تقریظ مینویسند؟
حالا در بخش اصلی عرایض من میخواهم توجه بدهم دوستان را به حساسیتی که شخص رهبری داشتند. رهبری کتابها را با این همه مشغله خط به خط، صفحه به صفحه میخوانند، تقریظ میزنند، حاشیه میزنند، اشکالات فنی میگیرند و بعد میخواهند که اعلام شود؛ چرا؟ برای اینکه این خاکریز سوراخ است. این قسمت خاکریز انقلاب خراب است. یادم هست در عملیات بدر یک خاکریزی بود که در سه طرف آن دشمن وجود داشت. پشت سر هم ۳۰ کیلومتر باتلاق بود. آدم زندهی سالم، هفت هشت ده نفر بیشتر نبودند. یکی از این بچهها آر.پی.جی میگذاشت اینجا، ۱۰ متر آن طرفتر یک تیربار، ۵۰ متر آن طرفتر یک تیربار دیگر و آر.پی.جی. خدا شاهد است یک نفری خودش انجام میداد چون آدم سالمی که بتواند پشت خاکریزِ «چهارراهِ خندق» بدود نبود. میگفت من میدوم و میزنم که دشمن آن طرف فکر کند هنوز پشت خاکریز کسی هست. الان آن خاکریزِ چهارراه خندق همین خاکریز سینمای انقلاب و دفاع مقدس و رمان انقلاب اسلامی است.
وقتی انقلاب اکتبر روسیه محقق شد، کمونیستها در طول ۱۰، ۱۵ سال آن قدر کتاب و فیلم و قصه و جزوه در سطوح مختلف برای ردههای مختلف راجع به مبانی فکری انقلاب نوشتند که در کشورهایی که باد انقلابشان به آنجا رسید، دیگر جوانها به مردم احتیاج نداشته باشند و از کتابها استفاده کنند. این کتابها نسل ساخت، فرهنگسازی کرد، گفتمانسازی کرد و فضای جامعه را تغییر داد.
این کتابها پادزهر خوبی است برای کسانی که خواستند نتیجه بگیرند که یک دورهای دورهی فداکاری و آرمانگرایی و جهاد و شهادت بود و مدام برای ما هزینه داشت؛ مثل اینکه تقصیر ما بوده و نه تقصیر دشمن. ما زیادهروی کردیم. حالا دیگر بروید خانههایهتان. امام در وصیتنامهشان میگویند هیچ کدام از این درگیریها سوءتفاهم نبود. همهی اینها نبرد بر سر حق و باطل و عدل و ظلم بود.
انقلابِ کمکار در تولید ادبیات
در ۳۰، ۴۰ سال گذشته چقدر ایرانیها نشستند راجع به مبانی فکری انقلاب شوروی به فارسی کتابها و رمانهای خوب نوشتند و خوب ترجمه کردند. انصافاً بهترین قلمها، بهترین استعدادهای ادبی ایران در طول چند دهه فقط صرف بازنویسی آثار کمونیستی شد. برای اینکه اینها اصلاً جاذبه و انگیزهی دیگری در برابرشان نبود. بعد روشنفکرهایی که به لحاظ فکری با اینها ارتباط پیدا میکردند، اشباع میشدند. اگر کسی هم استعدادی داشت و جوششی داشت، خودش را با آنها تطبیق میداد.
«انقلابِ کمکار»، تعبیری است که خود ایشان به کار بردهاند که این انقلاب متأسفانه در عرصههای مختلفی خوش درخشید، ولی انقلاب اسلامی ایران به عنوان تنها انقلاب دینی در عصر جدید و موفقترین انقلاب که نظامسازی کرد، و علیرغم اینکه اِشکالات زیادی داریم و باید خودمان را اصلاح کنیم و خودانتقادی کنیم، اما این انقلاب با این همه موفقیت متأسفانه در این زمینه یکی از ضعیفترین و کمکارترین انقلابهای دنیا بوده است.
من به نمایندگی از بچههای جنگ میخواهم یک تقریظی بزنم به تقریظهای ایشان و این کتاب و کتابهایی از این قبیل که به استقبال رمان و قصهی انقلاب برویم و قدم بعدی را آنهایی که اهل این مسائلند و ادعا دارند یا ندارند باید بردارند. این کار زمین مانده. والسلامعلیکمورحمةالله
http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=24174