بیانات در دیدار شرکتکنندگان در هفتمین همایش ملی نخبگان جوان
۱۳۹۲/۰۷/۱۷
–
۸۸ بازدید
بسماللهالرحمنالرحیم خب، طبق معمول، دیدار شما جوانان عزیز براى من بسیار شیرین، بسیار الهامبخش و غالباً زمینهى اقدام و عملِ در سیاستها و برنامهریزىها است. آن چیزهایى هم که دوستان در سخنرانىهایشان گفتند، غالباً مطالب پُر مغز و قابل توجّهى بود؛ من امروز یادداشت نکردم، چون تصمیم داشتم که نوشتهها را یکى یکى بگیرم.
شماها نخبگان عزیز، چه شما که اینجا حضور دارید، چه نخبگان بىشمارى که بحمدالله در سرتاسر کشور هستند و به هر دلیلى حالا در این جلسه حضور ندارند، در هر رشتهاى که تحصیل میکنید و تحقیق میکنید و کار میکنید – چه علوم انسانى، چه علوم فنّى، چه علوم پایه، چه علوم پزشکى و علوم مربوط به سلامت، و هر بخش دیگرى که مشغول کار هستید – همهتان در واقع مهندسان پیشرفت آیندهى کشورید؛ شما هستید که دارید آیندهى کشورتان و آیندهى ایران عزیز را طرّاحى میکنید و انشاءالله اگر با عزمِ جزم و همّت والا و عملِ پیگیر این را دنبال بکنید، به نتیجه خواهید رساند و ایرانِ آینده را شماها خواهید ساخت. نکتهاى که من میتوانم به شما عرض بکنم این است که بدانید: سیاست “پیشرفت علمى با شتاب بالا” یک سیاست بنیادى براى نظام است؛ مجموعهى مغز متفکّر دستگاه کشور به این نتیجه رسیده است که گذر از دشوارىها، عبور از خطرگاهها و لغزشگاهها در ایران اسلامى، اگر به دو سه رکن و مقدّمه نیاز داشته باشد، یکى، پیشرفت علمى است؛ این یک سیاست بنیادى است، از حدود ده دوازده سال پیش این سیاست دارد دنبال میشود؛ دولتهاى مختلف، مسئولان گوناگون، عناصر ذىربط، خود جوانها و نخبهها، در این زمینهها کار کردند، تلاش کردند و بحمدالله امروز محصول کار را که انسان نگاه میکند، امیدوار میشود. من بارها این را به جوانها گفتهام، به مسئولین هم گفتهام، به شما هم حالا عرض میکنم: قطعاً نیروى جوان کشور ما، نیروى انسانى کشور ما، نخبگان کشور ما، قادرند به قلّههاى پیشرفت همهجانبه، کشورشان و ملّتشان را برسانند؛ این توانایى در شما هست. این را ما قبلاً – از دیگران و براساس تجربههاى دیگران – میگفتیم، بتدریج براى خود ما هم تجربه شد. من بارها گفتهام: امروز هر کار علمى و فنّاورى در کشور که زیرساخت آن وجود داشته باشد، از دستِ کنندهى ایرانى، جوان ایرانى، و نخبهى ایرانى بر مىآید؛ هیچ چیزى وجود ندارد که ما بگوییم استعداد ایرانى و نخبهى ایرانى قادر به ایجاد آن، تولید آن، ساخت آن نباشد؛ مگر اینکه زیرساخت آن در کشور وجود نداشته باشد که باید آن زیرساخت را ایجاد کرد. وضع و سطح استعداد کشور ما یک چنین سطحى است. پیشرفت واقعى کشور هم جز با پیشرفت علم امکانپذیر نیست؛ علّتِ اینکه گفتیم گفتمان اصلى و سیاست اصلى این است، این است. پیشرفت واقعى جز با پیشرفت علم فراهم نخواهد شد.
بعضى از کشورها ممکن است تولیدات زیرزمینىِ خودشان را، نفت خودشان را، بشکههاى نفت را، منتقل کنند به صاحبان ثروت و علم در دنیا، محصولات آنها را بخرند، یک ظاهرِ پیشرفتى هم ممکن است بهوجود بیاید امّا این پیشرفت نیست؛ پیشرفت آنوقتى است که “درونزا” باشد، آنوقتى است که متّکى به استعداد درونى یک ملّت باشد. وزن و اعتبار کشورها و دولتها و ملّتها هم وابستهى به همین درونزایى است. اگر چنانچه از درون، یک حرکتى، جهشى، رشدى بهوجود آمد، به یک کشور، به یک ملّت، وزن میدهد، اعتبار میدهد، ارزش میدهد، ابّهت میدهد؛ امّا اگر چنانچه از درون نبود، دیگران آمدند، [اعتبار به دست نمىآید]. خب، در زمان رژیم طاغوت خودِ فرنگىها و غربىها آماده بودند که برخى از کارهاى مربوط به فنّاورى هستهاى را در کشور انجام بدهند؛ قرارداد مىبستند. فرض بفرمایید حالا نیروگاه بوشهر را که ما با این همه زحمت بعد از سالها به دست آوردیم، بنا بود آلمانها بسازند – [که] پولش را هم گرفتند، بالا هم کشیدند، جوابى هم ندادند بعد از انقلاب – خب، فرض کنید یک نیروگاه هستهاى هم فلان کشور غربى بیاید اینجا، خودش بسازد، خودش اداره کند، از برقش ما استفاده کنیم. این هیچ وزانتى براى یک ملّت محسوب نمیشود؛ هیچ ارزشى به حساب نمىآید. آن وقتى اعتبار و وزانت براى یک کشور بهوجود مىآید که خودش توانایى از خود بُروز بدهد. این توانایى وقتى در شما پیدا شد، آنوقت میتوانید در شرایط برابر، از توانایىهاى دیگران هم استفاده کنید، همچنانکه آنها از توانایىهاى شما استفاده خواهند کرد. درست گفتند یکى از دوستان،(۳) بدیهى است که یک کشور همهى فصول و سطوح مورد نیازِ در مسائل علمى و فنّاورى را نمیتواند خودش تهیّه کند، باید از دیگران هم بگیرد؛ امّا این گرفتن از دیگران به صورت دست دراز کردن به سوى دیگران نیست؛ به صورت معاملهى برابر و پایاپاى [است]؛ علم میدهید، علم میگیرید؛ فنّاورى میدهید، فنّاورى میگیرید؛ احترامتان هم در دنیا محفوظ است. این لازم است.
من به شما جوانهاى عزیز که فرزندان انقلابید و فرزندان نظام اسلامى هستید، این را هم بگویم: دشمنىِ جبههاى که امروز در مقابل ایران اسلامى قرار گرفته و دشمنى میکند، متمرکز روى همین نقطهى قدرتمند شدن ایران است؛ نمیخواهند این اتّفاق بیفتد. این نگاه کلان را باید در همهى حوادث و قضایا – قضایاى سیاسى، قضایاى اقتصادى، قضایاى گوناگون بینالمللى و منطقهاى که مربوط به کشورتان است – همواره در نظر داشته باشید، فراموش نکنید. یک جبههى سیاسى پرقدرتى امروز در دنیا وجود دارد که نمیخواهد ایران اسلامى تبدیل بشود به یک کشور قدرتمند، به یک ملّت قدرتمند؛ از اوّل انقلاب هم همینجور بود. من این را براى شما نقل بکنم: در سال ۵۷ که انقلاب اسلامى در ایران بهوجود آمد و آن غوغاى عظیم را در دنیا به راه انداخت، یک عدّه از نخبگان درجهى یک سیاسى غرب – مثل کیسینجر، مثل هانتینگتون، مثل ژوزف ناى، این چهرههاى برجستهى نخبهى سیاسى آمریکا و اروپا – یک سلسله مقالاتى را در همان اوائل انقلاب، در طول یک مدّتى منتشر کردند؛ مضمون این مقالات و این نوشتهها هشدار به دستگاه سیاسى غرب – به نظام سیاسى غرب، دولتهاى غربى – بود؛ به آنها هشدار میدادند، میگفتند، این انقلابى که در ایران اتّفاق افتاده، به معناى تغییر یک هیئت حاکمه و جابهجایى هیئتهاى حاکمه فقط نیست، این به معناى ظهور یک قدرت جدیدى است در منطقهى به قول آنها خاورمیانه – که بنده این تعبیر را بههیچوجه دوست ندارم – و به قول ما در منطقهى غرب آسیا؛ یک قدرت جدیدى دارد ظهور میکند که ممکن است از لحاظ تکنولوژى و علم به پاى قدرتهاى غربى نرسد، امّا از لحاظ نفوذ سیاسى و قدرت تصرّف در فضاى پیرامونى خود، از قدرتهاى غربى یا بالاتر است یا هموزن آنها است و براى آنها چالش ایجاد خواهد کرد. این را آنها آن روز هشدار دادند، اعلام خطر کردند. این به معناى این است [که] از نظر آنها بُروز و ظهور یک چنین قدرتى به معناى این بود که بساط نفوذ غرب در این منطقهى حسّاس و ثروتمند و بسیار مهمّ استراتژیکى، این نقطهى وصل سه قارّه به یکدیگر و مرکز نفت و مرکز ثروت و مرکز کانىهاى مهمّ مورد نیاز بشر، که غرب اصرار داشته است همیشه بر اینجا تسلّط داشته باشد – تسلّط سیاسى، تسلّط اقتصادى و طبعاً تسلّط فرهنگى – از دست غرب خارج خواهد شد یا لااقل تسلّطشان دچار تزلزل خواهد شد؛ این را آن روز حدس زدند و البتّه درست فهمیدند. امروز بعد از گذشت بیش از سه دهه، بتدریج آن کابوسى که آنها میدیدند، به واقعیّت تبدیل شده، یعنى یک قدرت بزرگِ ملّىِ منطقهاى سربرآورده که فشارهاى گوناگون اقتصادى و امنیّتى و سیاسى و روانى و تبلیغاتى نتوانسته او را از پا بیندازد؛ و بعکس، او توانسته روى ملّتهاى منطقه اثر بگذارد، توانسته فرهنگ عمومى اسلامى را تثبیت کند، منتشر کند، ملّتهاى منطقه را با هویّت کند، احساس هویّت کنند.
این حوادثى که دو سال پیش در منطقهى ما پیش آمد، حوادث بسیار مهمّى بود؛ مىبینید غربىها چه عکسالعملى در مقابل آن نشان دادند. حوادث مصر، حوادث منطقهى شمال آفریقا، حوادث این طرف، حوادث بسیار مهمّى بود؛ این بیدار شدن ملّتها با دستخالى، ایستادن در مقابل تحقیرى که غرب و بخصوص آمریکا به وسیلهى عُمّال خودشان بر آنها تحمیل کرده بودند، حادثهى بسیار بزرگى بود؛ البتّه تمام نشده؛ خیال میکنند که آن را سرکوب کردند، به نظر ما سرکوب نشده؛ یک پیچ تاریخى بود که منطقه در حال عبور از این پیچ تاریخى است؛ هنوز سرنوشت آن نهایى نشده؛ خود غربىها هم میدانند، در تفسیرهاى آنها هم همین هست؛ هنوز نگرانند، نمیدانند در منطقه چه دارد میگذرد. این به برکت قیام ملّت ایران و تشکیل نظام جمهورى اسلامى و به برکت انقلاب اسلامى بود که بشارتدهندهى ظهور یک قدرت ملّىِ عمیقِ مؤمنِ پابرجاىِ بااستعدادِ روبهرشد و اعتلا – یک چنین قدرتى – بود.
خب حالا شماها – مجموعهى نخبگان در سرتاسر کشور، در هر رشتهاى از رشتههاى علم و فنّاورى و پیش از اینها تحقیق، در واقع شمارگان باارزشى از افراد تشکیل دهندهى این مجموعهى عظیمى هستند که دارد این رسالت تاریخى را انجام میدهد – امروز در نوبت خودتان شانههایتان را دادهاید زیر بار یک چنین حادثهى عظیمى. مهم این است که حرکت شما از دَور نیفتد، مهم این است که سکته و وقفهاى در وسط بهوجود نیاید. در همهى حرکات مهمّ اجتماعى و سیاسى و نظامى همین است؛ وقتى یک حرکتى شروع شد، وقتى یک کار بزرگ و عظیمِ بلندمدّتى آغاز شد، نباید گذاشت در وسط آن وقفه بهوجود بیاید. ما در دوران دفاع مقدّس هم در صحنههاى جنگ و درگیرىهاى نظامى، همین را بالعیان میدیدیم؛ وقتى یک حرکتى شروع میشد، اگر از دَور نمىافتاد آن حرکت، به پیروزى میرسید؛ [امّا] اگر در وسط راه، عزمها سست میشد، تردید بهوجود مىآمد، تنبلى عارض میشد و کار از دَور مىافتاد، ناکامى به دنبالش بود. نباید بگذارید این حرکت علمىِ پرشتاب از دَور بیفتد.
البتّه مخاطب من، همهى اطراف قضیّهاند؛ هم شما جوانهاى عزیز که دارید کار میکنید، علم مىآموزید، تحقیق میکنید، خودتان را از درون پرورش میدهید و احیاناً کارهاى برجسته و جالبى هم از شما سرمیزند – که همین حرفهایى که اینجا زدید، جزو همان کارها است؛ کار فقط کار فیزیکى نیست؛ ارائه کردن فکر، ارائه کردن نظر، تلاش کردن براى رسیدن به نظرات برتر، جزو بافضیلتترین کارها است؛ البتّه باید در حدّ ذهنیّت متوقّف نماند – مخاطبید، هم دستگاههاى مختلف؛ وزارت علوم، وزارت بهداشت درمان، و معاونت علمى.
این معاونت علمى رئیسجمهور، بخش بسیار مهمّى است، کار بسیار حسّاسى است – این معاونت با اصرار بنده، با دنبالگیرى بنده در چندین سال قبل بهوجود آمد – بعد هم بنیاد نخبگان. کسانى هم [که بودند] واقعاً خدمت کردند؛ خانم سلطانخواه، آقاى واعظزاده، امروز هم آقاى ستّارى – که خب ایشان فرزند شهید هم هستند -(۴) مسئول این معاونت مهم و این بنیاد مهمّند. توصیهى من به مسئولین معاونت علمى و بنیاد نخبگان این است که کار را باید دنبال کنید؛ کارها را از صفر شروع نکنید؛ کارهاى برجستهاى انجام گرفته، براساس آن کارها پیش بروید؛ سعى کنید خلأها را پیدا کنید، نقایص و ضعفها را پیدا کنید، آنها را جبران کنید؛ قوّتها را، نقاط قوّت را از دست ندهید.
به نظر من مهمترین کارى که این دو وزارت و این معاونت مهم میتوانند انجام بدهند، این است که باید همّت خود را صرف کنند براى زمینهسازىِ نوآورى علمى؛ نوآورى مهم است. این جریان نوآورى نباید متوقّف بشود؛ هر قدمى باید به دنبال خود، قدم بعدى را پیش بیاورد. براى اینکه ما بتوانیم جریان نوآورى را در کشور حفظ کنیم، یک رصد دائمى لازم است؛ دائم بایستى همین مسئولین محترمى که در معاونت علمى حضور دارند، این جریان علمى در کشور را رصد کنند؛ ببینند گرهها کجا است، گیرهاى کار کجا است، مشکلات کجا است، ناهماهنگىها کجا است، آنها را برطرف کنند. شوراى عالى انقلاب فرهنگى که البتّه به این مسائل در حدّ وظایف و مسئولیّتهاى خودش میپردازد مهم است، بخش معاونت علمى هم که یک مجموعهى ستادى است براى هماهنگ کردن دستگاهها، و خود دستگاههاى علمى کشور یعنى این دو وزارت، و پژوهشکدهها و پژوهشگاهها و مراکز گوناگون علم و فنّاورى که مجریان کار هستند، اینها باید همه هماهنگ عمل بکنند؛ ناهماهنگىها بایستى از بین برود.
البتّه رشد علمىِ ما امروز در مقیاس منطقه و در مقیاس جهانى خیلى خوب است. عدد مطلقِ رشد ما خوب است، شتاب رشد ما هم بسیار خوب است، یعنى شتاب پیشرفت خیلى بالا است؛ لکن این ملاک نیست؛ یعنى این شتاب باید محفوظ بماند. وجود شتاب رشد علمى به معناى این نیست که ما به هدف رسیدیم یا حتّى به هدف نزدیک شدهایم؛ چون ما خیلى عقب بودیم. دنیا هم که منتظر نمیمانَد که ما پیش برویم، او تماشا کند؛ دنیا هم دارد دائماً پیش میرود؛ البتّه شتاب ما بیشتر است، ما باید این شتاب را حفظ کنیم. اگر این شتاب رشد علمى حفظ شد، این امید وجود دارد که ما برسیم به قلّهها، برسیم به خطوط مقدّم؛ و همانطور که بارها عرض کردم، کشور ما و مراکز علمى ما براى دنیا مرجع علمى بشوند. این باید اتّفاق بیفتد و انشاءالله این کار خواهد شد. البتّه بنده تصوّر نمیکنم که حالا این کار در ظرف پنج سال و ده سال و پانزده سال انجام بگیرد؛ نه، من چند سال پیش گفتم شما پنجاه سال دیگر، چهل سال دیگر این آینده را تصویر کنید که در دنیا هر کسى بخواهد به یافتههاى تازهى علمى دست پیدا کند، مجبور بشود زبان فارسى یاد بگیرد؛ همّت را این قرار بدهید. کارى کنید که در دنیا دیگران محتاج دانش شما باشند، مجبور باشند زبان شما را یاد بگیرند تا به دانش شما دست پیدا کنند؛ این کار هم ممکن است؛ این کار ممکن است.
مرحوم دکتر چمران – شهید چمران – یک نخبهى علمى بود؛ حالا او مشهور شده به جنگ و شهادت و تفنگ و مانند این چیزها، لکن یک نخبهى علمىِ برجسته بود؛ در یکى از دانشگاههاى برجستهى آمریکا هم درس میخواند که بعد رها کرد و آمد، و در لبنان و بعد هم در کشور خودش مشغول جهاد شد. او به من میگفت که در دانشگاههاى آمریکا – و بخصوص و از جمله در همان دانشگاهى که ایشان تحصیل میکرد – برجستههاى درجهى یک، معدود بودند و ایرانىها در بین آنها بیشتر از همه بودند. ایرانىها از متوسّط استعداد جهانى بالاترند؛ این را ما از افراد دیگر هم مکرّر شنیدهایم؛ عرض کردم حالا هم که تجربهها این را نشان میدهد.
نکتهاى که من از اوّل روى آن تکیه کردم و هنوز هم به طور کامل تحقّق پیدا نکرده، مسئلهى پیوند علم و صنعت، دانشگاه و صنعت، مراکز تحقیقى و صنعت است؛ که خب البتّه الان چند سال است که من میبینم این در زبان دانشجوها و نخبهها و مسئولین هم میچرخد. این نکتهى بسیار مهمّى است. ما یک مجموعهى علمى داریم اینجا، یک مجموعهى صنعتى داریم اینجا؛ صنعتىهاى ما تشنهى دست یافتن به پیشرفتهاى علمى و تحقیقات دانشگاهها و مراکز علمى ما هستند؛ دستگاههاى علمى ما هم براى اینکه مثل این چشمههاى جوشان، جوشش آنها ادامه پیدا کند و جریان پیدا کند، احتیاج به بازار مصرفکنندهى علم خودشان دارند؛ بین اینها رابطهى منطقى و کامل وجود ندارد. اگر ما بتوانیم این رابطهى صنعت و دانشگاه را، صنعت و مراکز تحقیق را، یا به معناى عام، صنعت و علم را بهصورت کامل برگزار کنیم، نتیجه به این صورت خواهد بود که هم دستگاههاى صنعتى ما رشد پیدا خواهند کرد – در حلّ مسائل خودشان مراجعهى به دانشگاهها خواهند کرد، مسائل خودشان را حل خواهند کرد و از پیشرفتهاى علمى آنها در کار صنعتى خودشان استفاده خواهند کرد – هم دانشگاههاى ما جریان پیدا خواهند کرد؛ مثل سدّى که بهوجود آمده، امّا شبکههاى آبیارى نداشته باشد؛ خب، این سد فایدهاى ندارد. نیمى از کار سد این است که ما دیواره درست کنیم و آب پشت آن جمع کنیم، نیمِ عمده این است که ما شبکههاى آبیارى بهوجود بیاوریم تا آب این سد بتواند به نقاط مورد نیاز و به نقاط تشنه و زمینهاى تشنه برسد؛ این باید انجام بگیرد. البتّه، هم شرکتها و کارخانهها بایستى بیش از گذشته به مراکز علمى رجوع کنند، هم مراکز علمى باید خودشان را بیش از گذشته آماده کنند. باید هر سال شاهد صدها پروژهى تحقیقاتىِ سفارش شده – البتّه سفارشهاى داخلى – در دانشگاهها و مراکز علمى باشیم. امروز هم یکى از نقاطى که به نظر من خیلى نقطهى ضعف است – خیلى از جوانها و اساتید و مانند اینها هم گاهى میگویند – کار علمى به دنبال سفارش خارجى [است]، کارى نیست که کشور به آن احتیاج دارد؛ نمیخواهم من به طور کلّى منع کنم، امّا اینکه شما اینجا بنشینید کار علمى و تحقیقاتى بکنید براى نیازى که فلان دستگاه علمى دنیا یا فنّاورى دنیا پیدا کرده و با قیمت ارزان این را از شما میگیرد، این هنر نیست؛ باید نگاه کنید ببینید نیاز داخلى چیست، این کار تحقیقاتى شما – بخصوص در مقطع دکترى و مقاطع بالا – به درد کجاى کشور میخورد، کدام خلأ را در داخل کشور پر میکند.
بنابراین یک مسابقهى جدّىِ بزرگ در نوآورى – یک مسابقهى به معناى حقیقى کلمه، چه در علوم، چه در فنّاورى – باید واقعاً به وجود بیاید. در این پایاننامهها – بخصوص مقطع دکترى – یکى از چیزهایى که به طور قطع باید مورد توجّه باشد، نکتهى نوآورى است؛ نشان داده بشود که نوآورى در اینجا کجا است؛ و این ملاک ارزیابى باشد، ملاک امتیازدهى بشود. بنیاد ملّى نخبگان باید با جدّیّت کار کند، محیط نشاط علمى فراهم بشود؛ اگر این شد، متخصّص ایرانىِ ساکن خارج هم شوق پیدا میکند بیاید؛ جوانِ با استعداد ایرانى هم شوق پیدا میکند که در خانه و کاشانهى خود بماند و براى خدمت به کشورش کار بکند.
یک نکتهى اساسى و مهمّى هم در اینجا وجود دارد و آن نکتهى تقوا و پرهیزگارى است. جامعهى نخبگانىِ ما – دخترها، پسرها، جوانها عموماً؛ اساتید آنها – در سایهى تقوا و پرهیزگارى و پاکدامنى و توجّه به خدا توانایىهایشان مضاعف خواهد شد، توانایىهایشان مضاعف خواهد شد، پیشرفتهایشان آسان خواهد شد. شماها یکى از بزرگترین امتیازاتى که دارید، صفاى جوانى است؛ این چیزى است که همیشه با انسان نمیماند. در دوران جوانى صفا و نورانیّتى وجود دارد که جلب رحمت الهى را براى انسان آسان میکند؛ و اگر خداى متعال راه را براى انسان آسان کند – فَسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسرى -(۵) براى آسان شدن کار و هموار شدن کار به انسان کمک کند و مقدّمه را فراهم بکند، انسان خیلى راحتتر به اهداف دست پیدا خواهد کرد. تقوا و پاکدامنى و ایمان و صفا و نورانیّتى را که در شما هست – که زمینهى معنویّت است – قدر بدانید و از خداى متعال بخواهید که به شما کمک کند و به کشورتان کمک کند، انشاءالله بتوانیم به نقطههاى مورد آرزو براى کشور و ملّتمان برسیم. بنده هم که همهى شماها را همیشه انشاءالله دعا خواهم کرد، کمااینکه تا حالا هم دعا میکردم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) این همایش از ۱۶ تا ۱۸ مهر ماه سال جارى برگزار شد.
۲) پیشنهاد آقاى محمّدحسین نورانیان (از دانشگاه خواجه نصیر) در خصوص ایجاد اَبَرسامانهى نقشهى دانش
۳) پیشنهاد آقاى على رجبپور (عضو هیئت علمى دانشگاه امام خمینى(ره) قزوین): توجّه به اینکه در دنیاى امروز یک کشور نمیتواند در تمام زمینههاى فنّاورى سرآمد باشد؛ ما باید با توجّه به مزایاى بالفعل و بالقوّهى خود و با نگاه به موقعیّتهایى که در بازارهاى جهانى داریم، چند زمینهى مهم را که میتوانیم در آنها سرمایهگذارى کنیم مشخص کرده تا در سالهاى آتى در آنها سرآمد شویم که این مطالب در نقشهى جامع علمى کشور هم بخوبى تبیین شده و مدیران اجرایى باید به حرکت در این مسیر اهتمام بورزند.
۴) دکتر سورنا ستّارى، فرزند سرلشکر خلبان شهید منصور ستّارى
۵) سورهى لیل، آیهى
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=24176