۱۳۹۲/۰۷/۱۷
–
۹۴۶ بازدید
عبدالله بن علی القصیمی کیست؟
یکی از مهمترین نویسنده وهابیان که آثار مهمی را در ضدیت با شیعه نوشت و با چرخش او به جبهه وهابیت و سعودیها ضربه سختی وارد آمد. در قرن بیستم داستان شگفتی در عرصه علم و ادب و نویسندگی روی داد. یک عالم سلفی با نام عبدالله بن علی القصیمی (1907 – 1996) که از اهالی قصیم و از شهر بریده، یعنی از سلفی ترین و وهابی ترین مناطق جزیرة العرب بود، در دهه چهل قرن بیستم به عنوان یک نابغه در عرصه فکر و قلم در دفاع از وهابیت ظاهر گردید.
نخستین نوشته اش که شادمانی وهابیان را به دنبال داشت، کتاب پرحجم و دو جلدی الصراع بین الوثنیة و الاسلام (562 + 692صص) بود که آن را در پاسخ به کتاب کشف الارتیاب علامه سید محسن امین نوشت. سید محسن امین این کتاب قوی و اثرگذار را ضد عقاید وهابیت نوشته بود و عبدالله قصیمی با نثری ادیبانه و قلمی توانا به پاسخ گویی برخاست. او قلم رسایی داشت و ستایش وهابیان جزیرة العرب و سلفیان وهابی مصر بدرقه راهش بود.
اما داستان این نویسنده شگفت که هم پژوهش میکرد و هم قلمفرسایی ادبی، ادامه یافت.
قصیمی وهابی به مصر رفت و وارد الازهر شد و پرشور در عالم وهابیت سیر میکرد. یکباره دریافت که عالمی برجسته از استادان الازهر با نام یوسف الدجوی مقاله ای با عنوان «التوسل و جهالة الوهابیین» در مجله نور الاسلام (سال 1931) منتشر کرده است. او از سر تعصب وهابی گری علیه آن به پا خواست و کتابی با عنوان «البروق النجدیه فی اکتساح الظلمات الدجویة» را نوشت (چاپ مجدد در 190 صفحه توسط منشورات الجمل: 2007).
قصیمی به این مقدار بسنده نکرد و دو کتاب دیگر هم علیه «ازهریهای ضد وهابی» نوشت. یکی با نام «شیوخ الازهر و زیادة الاسلام» و دیگری «الفصل الحاسم بین الوهابیین و مخالفیهم». وی در این آثار خود، سخت مدافع وهابیت و افکار و اندیشههای متعلق به آن از دید فکری و عقایدی است.
یکبار هم کتابچه ای در رد کتاب «حیاة محمد» از هیکل نوشت. میدانیم که این کتاب قدری روشنفکرانه نوشته شده و گاه گاه رگههای صوفی گری مصری هم در آن هست. قصیمی از سر ارادت به توحیدگرایی از نوع وهابی و ضدیت با تصوف، به نقد آن پرداخت و کتابش به عنوان نقد کتاب حیاة محمد منتشر شد (چاپ اول 1935 و چاپ جدید توسط الانتشار العربی: 2007).
قصیمی در کتاب «الثورة الوهابیه» گزارشی که بیشتر جنبه ادبی و تاریخی بدون بیان مستندات دارد، بیان میکند. این اثر بیشتر به بحث در باره آثار ظهور وهابیت در سعودی پرداخته و لحنی ستایش گونه از وهابیت و عبدالعزیز دارد. (تجدید چاپ توسط منشورات الجمل: 2006 همراه دو ردیه بر وهابیت یکی از زینی دحلان با عنوان «الدرر السنیه» و دیگری از سلیمان بن عبدالوهاب برادر محمد بن عبدالوهاب با عنوان الصواعق الالهیه).
قصیمی یکباره افکارش تغییر کرد. به چه سمتی؟ به چه دلیل و با چه انگیزهای؟ روشن نیست. آنچه مسلم است، این که یکباره از وهابیت برگشت و علیه فکر سلفی و نگرش سنتی دینی، دست به قلم برد. درست ده سال پس از نگارش کتاب «الصراع بین الوثنیة و الاسلام» که علیه شیعه نوشته شده بود و ستایش و مداحی سلفیها را به دنبال داشت و مثلا (عبدالظاهر ابوالسمح، امام وقت مسجد الحرام بر آن تقریظ نوشت) کتاب «هذی هی الاغلال» را نوشت، کتابی سخت ضد سلفیها و وهابیها و اساسا کتابی در ادامه جریانهای روشنفکری و معرفی اسلام با یک نگاه تازه. گویا او یکباره از جمود سلفی گری رسته و به طرف مقابل غلتیده بود.
اینجا بود که ضجه همه عالم وهابی به آسمان رفت و آنان از این انحراف به عنوان الحاد یاد کردند و به دنبال دلیل ملحد شدن او گشتند.
در این مرحله بود که او اسباب سرشکستگی وهابیان شده بود و مخالفانش مصلحت را در ترور او دیدند. گفتهاند که سه بار در معرض ترور قرار گرفت؛ یکبار در مصر، بار دوم در سعودی و بار سوم در لبنان. حتی یک بار در مصر به زندان افتاد. چون متهم شده بود که طلبههای یمنی را که برای تحصیل به مصر آمده بودند، منحرف کرده است.
موضوع قصیمی بسیار اهمیت یافت تا جایی که احمد سباعی، رساله دکترای خود را با نام «فکر عبدالله القصیمی» نوشت.
یک آلمانی دیگر هم با نام «یور غن فازلا» نوشته ای با نام «مِن اصولی الی ملحد» نوشت.
در این داستان نکته ای که وهابیان را سخت آزار میداد، آن بود که کسی که کتاب «الصراع بین الوثنیة و الاسلام» را نوشته بود، به این وضعیت دچار شده باشد. این یک سرشکستگی وحشتناک و باورنکردنی برای وهابیان بود.
کتاب الصراع در طول این صد سال، و تا پیش از آثاری که اخیرا با حجمی گسترده از سوی وهابیان علیه شیعه نوشته شده، مهمترین اثری بود که علیه شیعه و در واقع در پاسخ به کتابی که یک عالم شیعه علیه وهابیت نوشته بود، تألیف شده بود و اکنون سرنوشت آن این چنین رقم خورده بود.
گویا، علاوه بر علامه امینی، یک نویسنده شیعی دیگر هم کتاب مفصلی در رد «الصراع» نوشت که من از جزییات آن آگاهی ندارم.
اخیرا وهابیها، که با چنگ و دندان به جان شیعه افتادهاند، دوباره اقدام به انتشار «الصراع» کردند، در حالی که از سر خجالت، جرأت این که نام ناشر را روی کتاب بنویسند نداشته اند. درست به همان سبک و سیاق چاپ قدیم فقط با یک مقدمه ای که از سر شرم نوشته شده، منتشر کرده اند.
در مقدمه چاپ جدید از این که کار این نویسنده به الحاد کشیده شده، ابراز تأسف شده است.
در همین مقدمه آمده است که تحول فکری قصیمی با نگارش کتاب «کیف ذلّ المسلمون» آغاز شد. بعد هم کتاب «هذی هی الاغلال» را نوشت.
باید گفت قصیمی کتاب «هذی هی الاغلال» را برای آن نوشت که نشان دهد که چرا دنیای اسلام از غرب عقب افتاده و این گونه گرفتار واماندگی و درماندگی شده است. وی این کتاب را خطاب به جلال الملک یعنی عبدالعزیز سعودی نوشته است. کتاب به شدت رنگ ضد خرافه دارد و به هیچ روی اثری الحادی نیست. وی بسیاری از باورهای عامیانه را که رنگ معتقدات دینی به خود گرفته، مورد تردید قرار داده است (چاپ جدید توسط منشورات الجمل: 2000).
به نظر میرسد که قصیمی پس از خروج از نجد، فکر بادیه نشینی را کنار گذاشته و تحت تأثیر تجدد مصر قرار گرفته است. این همان چیزی است که درباره معروف الرصافی نویسنده کتاب «الشخصیة المحمدیة» رخ داد و این زمانی بود که از عراق بیرون رفت و در استانبول مسکن گزید. این داستان برای بسیاری دیگر هم تکرار شده است.
با این حال باید گفت، بسا قصیمی که زمانی وهابیت را از زاویه یک فکر انقلابی علیه انحرافات میدید، به تدریج این نگرش را تغییر داد و به عبارتی، بیش از آن که برایش وهابیت اهمیت داشته باشد، انقلاب فکری اهمیت یافت. وی متجدد و به قول وهابیها ملحد شد. تجددی که او را وادار کرد علیه وهابیت سنتی نجدی شورش کند، به نقد منابع حدیثی بنشیند و از زاویه مبارزه با خرافه به سراغ بررسی متون دینی برود.
قصیمی در مصر و بیروت متحول شد و صد البته آدمی که در مصر و بیروت زندگی علمی داشته باشد، متفاوت با کسی است که در قصیم پرورش مییابد.
نویسنده این نوشتار هنوز نمیداند الحاد قصیمی از کجا اثبات میشود، اما این را میداند که وهابیها، هر کسی را که اندکی با آنان مخالفت ورزد، تکفیر میکنند و از دایره اسلام خارجش میدانند و ملحدش میخوانند. البته برای قضاوت باید همه آثار قصیمی را دید. بسا این تحول به راستی تا الحاد پیش رفته باشد.
کسانی که علیه قصیمی نوشتند و از تحول فکری او به عنوان الحاد یاد کردند، بر اساس گزارشی که در مقدمه چاپ جدید «الصراع بین الوثنیة و الاسلام» آمده عبارتند از:
«الرد القویم علی ملحد القصیم» از شیخ عبدالله بن یابس (این شخص از دوستان قصیمی در سفر و حضرش بوده و فراوان علیه وی نوشته و گفته است که بیش از پانزده سال، قصیمی در امور بدیهی دین جدل و بحث میکرد و بسیار شکاک شده بود، به گونهای که حتی در وجود خودش هم شک کرده بود. حتی در باره خدا و پیغمبر هم با من مجادله میکرد و بغض و حقارت وجودش را گرفته بود).
«تنزیه الدین و رجاله مما افتراه القصیمی فی اغلاله از شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی»
«دراسة للشیخ صلاح الدین المنجد عن القصیمی»
«بیان الهدی من الضلال فی الرد علی صاحب الاغلال از شیخ ابراهیم بن عبدالعزیز النجدی»
«الشواهد و النصوص من کتاب الاغلال از شیخ محمد عبدالرزاق حمزه»
«قصیدة للشیخ راشد بن صالح الخنین» با این بیت:
هذا القصیمی فی الاغلال قد کفرا
وفاه بالزیغ و الالحاد مشتهرا
قصیدة للشیخ صالح بن سلیمان بن سلحمان علیه قصیمی
قصیده طولانی دیگری از شیخ صالح بن حسین که بن باز ـ شیخ المشایخ دوره اخیر سعودیها ـ بر آن مقدمه نوشته است.
مقدمه ای در سایت www.saaid.net با عنوان «قصة الحاد و حکایت ملحد» در باره علل انحراف قصیمی درج شده و بیشتر روی وساوس شیطانی در وجود او به عنوان عامل انحراف تکیه شده است. این مقاله مفصل است و بدون ذکر منبع، قضاوتهای زیادی را در باره وی از جایهای گوناگون نقل کرده است.
اکنون بیش از ده سال از مرگ وی که به سال 1996 رخ داد میگذرد. آثار او توسط ناشرانی که افکار جدید و اصلاحی را منتشر میکنند، منتشر میشود. در رأس آنها منشورات الجمل (با مرکزیت آلمان) و الانتشار العربی قرار دارد. از وی به عنوان شخصیتی متجدد، نویسنده ای در ردیف نویسندگان بزرگ غربی یا دست کم در ردیف کسانی مانند طه حسین و … یاد میشود. روزنامه الریاض عربستان در شماره پنجشنبه 6 محرم 1428 پس از یازده سال گزارشی از وی به چاپ رساند و از این که افکار او در حال بازگشت است سخن گفت. وی میگوید که کتابهای وی روی پیشخوان بسیاری از کتاب فروشیهاست. کتاب العرب ظاهرة صوتیه، هذی هی الاغلال و ایها العقل من رآک؟
اکنون سایتهایی که مطالبی به این قصیمی اختصاص داده باشند و مطبوعاتی که از وی سخن گفته باشند فراوانند.
نخستین نوشته اش که شادمانی وهابیان را به دنبال داشت، کتاب پرحجم و دو جلدی الصراع بین الوثنیة و الاسلام (562 + 692صص) بود که آن را در پاسخ به کتاب کشف الارتیاب علامه سید محسن امین نوشت. سید محسن امین این کتاب قوی و اثرگذار را ضد عقاید وهابیت نوشته بود و عبدالله قصیمی با نثری ادیبانه و قلمی توانا به پاسخ گویی برخاست. او قلم رسایی داشت و ستایش وهابیان جزیرة العرب و سلفیان وهابی مصر بدرقه راهش بود.
اما داستان این نویسنده شگفت که هم پژوهش میکرد و هم قلمفرسایی ادبی، ادامه یافت.
قصیمی وهابی به مصر رفت و وارد الازهر شد و پرشور در عالم وهابیت سیر میکرد. یکباره دریافت که عالمی برجسته از استادان الازهر با نام یوسف الدجوی مقاله ای با عنوان «التوسل و جهالة الوهابیین» در مجله نور الاسلام (سال 1931) منتشر کرده است. او از سر تعصب وهابی گری علیه آن به پا خواست و کتابی با عنوان «البروق النجدیه فی اکتساح الظلمات الدجویة» را نوشت (چاپ مجدد در 190 صفحه توسط منشورات الجمل: 2007).
قصیمی به این مقدار بسنده نکرد و دو کتاب دیگر هم علیه «ازهریهای ضد وهابی» نوشت. یکی با نام «شیوخ الازهر و زیادة الاسلام» و دیگری «الفصل الحاسم بین الوهابیین و مخالفیهم». وی در این آثار خود، سخت مدافع وهابیت و افکار و اندیشههای متعلق به آن از دید فکری و عقایدی است.
یکبار هم کتابچه ای در رد کتاب «حیاة محمد» از هیکل نوشت. میدانیم که این کتاب قدری روشنفکرانه نوشته شده و گاه گاه رگههای صوفی گری مصری هم در آن هست. قصیمی از سر ارادت به توحیدگرایی از نوع وهابی و ضدیت با تصوف، به نقد آن پرداخت و کتابش به عنوان نقد کتاب حیاة محمد منتشر شد (چاپ اول 1935 و چاپ جدید توسط الانتشار العربی: 2007).
قصیمی در کتاب «الثورة الوهابیه» گزارشی که بیشتر جنبه ادبی و تاریخی بدون بیان مستندات دارد، بیان میکند. این اثر بیشتر به بحث در باره آثار ظهور وهابیت در سعودی پرداخته و لحنی ستایش گونه از وهابیت و عبدالعزیز دارد. (تجدید چاپ توسط منشورات الجمل: 2006 همراه دو ردیه بر وهابیت یکی از زینی دحلان با عنوان «الدرر السنیه» و دیگری از سلیمان بن عبدالوهاب برادر محمد بن عبدالوهاب با عنوان الصواعق الالهیه).
قصیمی یکباره افکارش تغییر کرد. به چه سمتی؟ به چه دلیل و با چه انگیزهای؟ روشن نیست. آنچه مسلم است، این که یکباره از وهابیت برگشت و علیه فکر سلفی و نگرش سنتی دینی، دست به قلم برد. درست ده سال پس از نگارش کتاب «الصراع بین الوثنیة و الاسلام» که علیه شیعه نوشته شده بود و ستایش و مداحی سلفیها را به دنبال داشت و مثلا (عبدالظاهر ابوالسمح، امام وقت مسجد الحرام بر آن تقریظ نوشت) کتاب «هذی هی الاغلال» را نوشت، کتابی سخت ضد سلفیها و وهابیها و اساسا کتابی در ادامه جریانهای روشنفکری و معرفی اسلام با یک نگاه تازه. گویا او یکباره از جمود سلفی گری رسته و به طرف مقابل غلتیده بود.
اینجا بود که ضجه همه عالم وهابی به آسمان رفت و آنان از این انحراف به عنوان الحاد یاد کردند و به دنبال دلیل ملحد شدن او گشتند.
در این مرحله بود که او اسباب سرشکستگی وهابیان شده بود و مخالفانش مصلحت را در ترور او دیدند. گفتهاند که سه بار در معرض ترور قرار گرفت؛ یکبار در مصر، بار دوم در سعودی و بار سوم در لبنان. حتی یک بار در مصر به زندان افتاد. چون متهم شده بود که طلبههای یمنی را که برای تحصیل به مصر آمده بودند، منحرف کرده است.
موضوع قصیمی بسیار اهمیت یافت تا جایی که احمد سباعی، رساله دکترای خود را با نام «فکر عبدالله القصیمی» نوشت.
یک آلمانی دیگر هم با نام «یور غن فازلا» نوشته ای با نام «مِن اصولی الی ملحد» نوشت.
در این داستان نکته ای که وهابیان را سخت آزار میداد، آن بود که کسی که کتاب «الصراع بین الوثنیة و الاسلام» را نوشته بود، به این وضعیت دچار شده باشد. این یک سرشکستگی وحشتناک و باورنکردنی برای وهابیان بود.
کتاب الصراع در طول این صد سال، و تا پیش از آثاری که اخیرا با حجمی گسترده از سوی وهابیان علیه شیعه نوشته شده، مهمترین اثری بود که علیه شیعه و در واقع در پاسخ به کتابی که یک عالم شیعه علیه وهابیت نوشته بود، تألیف شده بود و اکنون سرنوشت آن این چنین رقم خورده بود.
گویا، علاوه بر علامه امینی، یک نویسنده شیعی دیگر هم کتاب مفصلی در رد «الصراع» نوشت که من از جزییات آن آگاهی ندارم.
اخیرا وهابیها، که با چنگ و دندان به جان شیعه افتادهاند، دوباره اقدام به انتشار «الصراع» کردند، در حالی که از سر خجالت، جرأت این که نام ناشر را روی کتاب بنویسند نداشته اند. درست به همان سبک و سیاق چاپ قدیم فقط با یک مقدمه ای که از سر شرم نوشته شده، منتشر کرده اند.
در مقدمه چاپ جدید از این که کار این نویسنده به الحاد کشیده شده، ابراز تأسف شده است.
در همین مقدمه آمده است که تحول فکری قصیمی با نگارش کتاب «کیف ذلّ المسلمون» آغاز شد. بعد هم کتاب «هذی هی الاغلال» را نوشت.
باید گفت قصیمی کتاب «هذی هی الاغلال» را برای آن نوشت که نشان دهد که چرا دنیای اسلام از غرب عقب افتاده و این گونه گرفتار واماندگی و درماندگی شده است. وی این کتاب را خطاب به جلال الملک یعنی عبدالعزیز سعودی نوشته است. کتاب به شدت رنگ ضد خرافه دارد و به هیچ روی اثری الحادی نیست. وی بسیاری از باورهای عامیانه را که رنگ معتقدات دینی به خود گرفته، مورد تردید قرار داده است (چاپ جدید توسط منشورات الجمل: 2000).
به نظر میرسد که قصیمی پس از خروج از نجد، فکر بادیه نشینی را کنار گذاشته و تحت تأثیر تجدد مصر قرار گرفته است. این همان چیزی است که درباره معروف الرصافی نویسنده کتاب «الشخصیة المحمدیة» رخ داد و این زمانی بود که از عراق بیرون رفت و در استانبول مسکن گزید. این داستان برای بسیاری دیگر هم تکرار شده است.
با این حال باید گفت، بسا قصیمی که زمانی وهابیت را از زاویه یک فکر انقلابی علیه انحرافات میدید، به تدریج این نگرش را تغییر داد و به عبارتی، بیش از آن که برایش وهابیت اهمیت داشته باشد، انقلاب فکری اهمیت یافت. وی متجدد و به قول وهابیها ملحد شد. تجددی که او را وادار کرد علیه وهابیت سنتی نجدی شورش کند، به نقد منابع حدیثی بنشیند و از زاویه مبارزه با خرافه به سراغ بررسی متون دینی برود.
قصیمی در مصر و بیروت متحول شد و صد البته آدمی که در مصر و بیروت زندگی علمی داشته باشد، متفاوت با کسی است که در قصیم پرورش مییابد.
نویسنده این نوشتار هنوز نمیداند الحاد قصیمی از کجا اثبات میشود، اما این را میداند که وهابیها، هر کسی را که اندکی با آنان مخالفت ورزد، تکفیر میکنند و از دایره اسلام خارجش میدانند و ملحدش میخوانند. البته برای قضاوت باید همه آثار قصیمی را دید. بسا این تحول به راستی تا الحاد پیش رفته باشد.
کسانی که علیه قصیمی نوشتند و از تحول فکری او به عنوان الحاد یاد کردند، بر اساس گزارشی که در مقدمه چاپ جدید «الصراع بین الوثنیة و الاسلام» آمده عبارتند از:
«الرد القویم علی ملحد القصیم» از شیخ عبدالله بن یابس (این شخص از دوستان قصیمی در سفر و حضرش بوده و فراوان علیه وی نوشته و گفته است که بیش از پانزده سال، قصیمی در امور بدیهی دین جدل و بحث میکرد و بسیار شکاک شده بود، به گونهای که حتی در وجود خودش هم شک کرده بود. حتی در باره خدا و پیغمبر هم با من مجادله میکرد و بغض و حقارت وجودش را گرفته بود).
«تنزیه الدین و رجاله مما افتراه القصیمی فی اغلاله از شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی»
«دراسة للشیخ صلاح الدین المنجد عن القصیمی»
«بیان الهدی من الضلال فی الرد علی صاحب الاغلال از شیخ ابراهیم بن عبدالعزیز النجدی»
«الشواهد و النصوص من کتاب الاغلال از شیخ محمد عبدالرزاق حمزه»
«قصیدة للشیخ راشد بن صالح الخنین» با این بیت:
هذا القصیمی فی الاغلال قد کفرا
وفاه بالزیغ و الالحاد مشتهرا
قصیدة للشیخ صالح بن سلیمان بن سلحمان علیه قصیمی
قصیده طولانی دیگری از شیخ صالح بن حسین که بن باز ـ شیخ المشایخ دوره اخیر سعودیها ـ بر آن مقدمه نوشته است.
مقدمه ای در سایت www.saaid.net با عنوان «قصة الحاد و حکایت ملحد» در باره علل انحراف قصیمی درج شده و بیشتر روی وساوس شیطانی در وجود او به عنوان عامل انحراف تکیه شده است. این مقاله مفصل است و بدون ذکر منبع، قضاوتهای زیادی را در باره وی از جایهای گوناگون نقل کرده است.
اکنون بیش از ده سال از مرگ وی که به سال 1996 رخ داد میگذرد. آثار او توسط ناشرانی که افکار جدید و اصلاحی را منتشر میکنند، منتشر میشود. در رأس آنها منشورات الجمل (با مرکزیت آلمان) و الانتشار العربی قرار دارد. از وی به عنوان شخصیتی متجدد، نویسنده ای در ردیف نویسندگان بزرگ غربی یا دست کم در ردیف کسانی مانند طه حسین و … یاد میشود. روزنامه الریاض عربستان در شماره پنجشنبه 6 محرم 1428 پس از یازده سال گزارشی از وی به چاپ رساند و از این که افکار او در حال بازگشت است سخن گفت. وی میگوید که کتابهای وی روی پیشخوان بسیاری از کتاب فروشیهاست. کتاب العرب ظاهرة صوتیه، هذی هی الاغلال و ایها العقل من رآک؟
اکنون سایتهایی که مطالبی به این قصیمی اختصاص داده باشند و مطبوعاتی که از وی سخن گفته باشند فراوانند.
منبع: سایت کتابخانه تاریخ اسلام و ایران
http://www.historylib.com