دستورالعمل انسان فقط و فقط قرآن کریم است و سنّت رسول خاتم و آل او علیهم السّلام
۱۳۹۲/۰۷/۱۶
–
۴۰۷ بازدید
دستورالعمل انسان فقط و فقط قرآن کریم است و سنّت رسول خاتم و آل او علیهم السّلام
پاسخ نامه ی دوستی است که بدو ارسال داشته ایم:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
پاسخ نامه ی دوستی است که بدو ارسال داشته ایم:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و له الحمد، والسّلام علینا و علی عباده الصّالحین.
شوریده ای از شوخدیده ای دستور می خواهد. دوست دارد سخنی از دهان بی زبانی بشنود. آن چه خود داشت ز بیگانه تمنّا می کرد. بیم آن است که اگر امتثال نشود خاطر عاطرش ملال گیرد.
دستورالعمل انسان فقط و فقط قرآن کریم است و سنّت رسول خاتم و آل او علیهم السّلام است، و جز آن هوا و هوس است. اگر ما را گفتاری بود همان حقایق است که به قالب الفاظ دگر به فراخور فهم و بینش ما درآمد.
اکنون شب پنجشنبه 30/4/1349 ه.ش است که در «پردمه بهرستاق»(«پردمه» نام یکی از وستاهای بخش لاریجان آمل می باشد و «بهرستاق» نام طایفه ای از طوایف ساکن در آن جا است.) به یاد تو سرگرم در تسوید این اوراقم. به یک سو مرکّب از نوک قلم رخساره ی کاغذ را سیاه می کند و از سوی دگر اشک دیدگانم چهره ی این روسیاه را می شوید که چه تحریر کند. خود چه قدمی برداشت تا دست دیگری را بگیرد. در عصر یکشنبه 31/3/1349 ه.ش در قم گفته ام: آخر حسنا ز خود نکردی سفری
آخر به حریم دل نکردی
گذری
آخر ز درخت خود نبردی ثمری
جز این که در افواه خلایق سمری (دیوان نگارنده، بیت 1و2، ص217)
و باز گفتم: دیدی حسنا ز خویش آگاه نئی
دیدی حسنا حریف این راه نئی
دیدی حسنا مرد سحرگاه نئی
ورنه ز چه رو قبول درگاه نئی (دیوان نگارنده، ص 215)
بسم الله این هم چند کلمه به قول شما دستورالعمل: در شب شنبه 30/3/1349 در قم گفتم:
سرمایه ی راهرو حضور و ادب است
آن گاه یکی همّت و دیگر طلب است
ناچار بود رهرو از این چار اصول
ورنه به مراد دل رسیدن عجب است (دیوان نگارنده، ص214)
و هم در صبح دوشنبه 1/4/1349 در قم گفتم:
هر کس که هوای کوی دلبر دارد
از سر بنهد هر آن چه در سر دارد
ورنه به هزار چلّه ار بنشیند
سودش ندهد که نفس کافر دارد (دیوان نگارنده، ص216)
برادرم؛ قدم اوّل در سلوک توبه و پاکی از گناه و دوری از گفتار ناپاگ و کردار و اندیشه های ناشایسته و خوی های نکوهیده است. در کلام خدای غفور رحیم، نیکو تدبّر کن که فرمود: «إِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ المُتَطَهِّرِین»(سوره ی بقره، آیه ی 223) سعی کن تا محبوب کردگار شوی.
از شیخ عارف شبستری یادی شود:
موانع تا نگردانی ز خود دور
درون خانه ی دل نایدت نور
موانع چون در این عالم چهار است
طهارت کردن از وی هم چهار است
نخستین پاکی از احداث و انجاس
دوم از معصیت و ز شرّ وسواس
سیم پاکی ز اخلاق ذمیمه است
که با وی آدمی هم چون بهیمه است
چهارم پاکی سرّ است از غیر
که این جا منتهی می گرددش سیر
اگر سالکی، بدان که طی مراحل و قطع منازل جز به گام های نفی و اثبات میسّر نیست، و این معنی جز در کلمه ی طیّبه ی لا اله الاّ الله یافت نشود.
اهل الله گفتند که هیچ نوع از انواع اذکار و عبادات در ترقّی درجات و مقامات معنوی اثر این کلمه ی طیّبه را ندارد. از این روی رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود که: کُلُّ حَسَنَهٍ یَعلَمُهَا الرَّجُلُ تُوزَنُ یَومَ القِیَامَهِ إِلاَّ شَهَادَهَ أن لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ فَإِنَّهَا لاَ تُوضَعُ فِی المِیزَانِ وَ وُضِعَتِ السَمَاوَاتِ وَ الأرَضُونَ السَّبعُ وَ مَا فِیهِنَّ کَانَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ أرجَحَ مِن ذَلِک.
به پارسی این که: در روز رستاخیز هر کار نیک سنجیده شود جز گواهی دادن به لا إله إلاّ الله که آن را در ترازو ننهند چه اگر در ترازو رود، آسمان ها و زمین های هفت گانه با وی برابری نکنند. کنایه از این که ثواب این کلمه را نهایت نبود و به شمار نیاید و هیچ چیز هم سنگ او نگردد.
در این اوان که بحمدالله با لا إله إلاّ الله محشوری، خوش آن که با دوست حشر علی الدّوام دارد. حبیبا همّت بلند دار و از کمال اخلاص:
دوست بگو دوست بگو دوست دوست
تا نگری هر چه بود اوست اوست
اجازه بفرمایید تا از گفته هایم را بشنوید:
همّتی ای جان من سیر سماوات را
گوی خدا و مجوی کشف و کرامات را
حاجت رندان راه نیست به جز وصل یار
تا تو چه حاجت بری قبله ی حاجات را
دار حضور و ادب همّت و ان گه طلب
وقف مر این چار کن یکسره اوقات را
دوش ندای سروش آمده در گوش هوش
کوش به آبادی کوی خرابات را
طاعت عادی تو بُعد ز حق آورد
قرب بود در خلاف آمد عادات را
کیست مصلّی کسی کوست مناجی دوست
آه که نشناختی سرّ عبادات را
دولت فقرم کند مستطیع ای بختیار
کعبه ی وصلش طلب می کن و میقات را
مرد طریقت بود ظاهر و باطن یکی
نور حقیقت بود تارک طامات را
علم حجاب است ار زینت خود بینیش
خواه جواهر بگو خواه اشارات را
رو سوی قرآن که تا در دل هر آیتش
فهم کنی معنی درک مقامات را
ای تو کتاب مبین وی تو امام مبین
آیت کبراستی خالق آیات را
از سر اخلاص جو سوره ی اخلاص را
تا که ز نفیش بری بهره ی اثبات را
هم چو حسن در سحر بر سر و بر سینه زن
بو که خدایت دهد ذوق مناجات را (دیوان نگارنده،ص26، غزل سیر سماوات)
برادرم حرف این و آن را مزن، دم فرو بند و تماشا کن.
بنگر و عبرت بگیر. به فکر خودت باش.
دست توسّل به دامن خاتم اوصیاء و اولیاء امام زمان مهدی موعود حجّه بن الحسن العسکری علیهما السّلام دراز کن که گردنه های سهمگین و هولناک در پیش داری و آن بزرگوار امیر کاروان است.
از افراط و تفریط بپرهیز.
«إِهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیم» گوی.
از پیروی نفس حذر کن. از اوباش بگریز.
به مضمون نامه ای که پیش تقدیم داشتم عمل کن. به آن چه که شفاهاً معروض داشتم اهتمام و اعتناء داشته باش. پاسبان حرم دل باش.
ای سالک راه از خود خبر دار
بس رهزنت هست در هر کمینی
دل را به یاد دلدار یک جهت کن تا از محبّین باشی. مناجات محبّین امام زین العابدین و سیّد السّاجدین علیه السّلام را فراموش مکن: بسم الله الرّحمن الرّحیم الهی مَن ذَا الَّذِی ذَاقَ حَلاَوَهَ مَحَبَّتِکَ فَرَامَ مِنکَ بَدَلاً … .
در 26/4/1349 که از حضور شما درآمدم در راه گفتم:
جز مهر توام اگر دگر کیشم باد
راحت همه رنج و نوش ها نیشم باد
جز سایه ی لطف تو مبادا به سرم
گر یکسره ماسوای تو خویشم باد (دیوان نگانده، ص217)
ثقه الإسلام کلینی رضوان الله تعالی علیه در کافی از ابوجعفر امام محمّد باقر علوم النّبیّین علیه السّلام روایت کرده است که:
سُئِلَ رَسُول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم أیِّ المُؤمِنِینَ أکیَسُ ؟ فَقَال: أکثَرهُم ذِکراً لِلمَوت وَ أشَدُّهُم لَهُ إِستِعدَاداً. (وافی فیض، ط1، م13، ص29)
یعنی از رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم پرسیدند: چه کسی در میان مؤمنان از دیگران زیرک تر است؟ در جواب فرمود: آن که به یاد مرگ بیش تر، و در آمادگی برای آن شدید تر است.
خدای متعال نوح پیامبر علیه السّلام را در قرآن ستوده است که: «إِنَّهُ کَانَ عَبداً شَکُوراً» (سوره اسرا، آیه ی 4).
جناب ابن بابویه رحمه الله در مَن لاَیَحضُر از کشّاف حقائق امام به حق ناطق جعفر بن محمّد الصّادق علیهما السّلام روایت کرده است که حفص بن بختری از آن حضرت نقل کرده است که نوح نبی علیه السّلام در هر صبح و مساء ده بار این دعا را می خواند از این رو عبد شکور نامیده شده است:
اَللَّهُمَّ إِنِّی اُشهِدُکَ أنَّهُ مَا أصبَحَ وَ أمسِی بِی مِن نِعمَهٍ وَ عَافِیَهٍ فِی دِینٍ أو دُنیاً فَمِنکَ وَحدَکَ لاَ شَرِیکَ لَک، لَکَ الحَمدُ وَ لَکَ الشُّکرُ بِهَا عَلَیَّ حَتَّی تَرضَی وَ بَعدَ الرِّضَا. (وافی، ط1، م5، ص235)
سعی کن که اوّل دل بگوید و آن گاه زبان. ای من فدای آن که دلش با زبان یکی است.
حسن حسن زاده ی آملی
30/4/1349ه.ش
(کتاب شریف نامه ها برنامه ها / ابوالفضائل حضرت علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله/ ص 24 تا 29)