علل گرایش جوانان به عرفان های نوظهور
۱۳۹۲/۰۷/۰۱
–
۱۳۵۳ بازدید
در دهه های اخیر شاهد رشد فرقه های عرفانی در سطح جهانی بوده ایم که کشور ما نیز تحت تاثیر آنها قرارگرفته است. عواملی همچون رشد ارتباطات و اطلاعات، سرخوردگی از عقلانیت مدرن، شکست نظامهای مادی، فراغت بیشتر، تنوع طلبی، برنامه های نظامی و اطلاعاتی، افزایش تحیر بشر و عوامل دیگر برایجاد گرایش به عرفانهای نوظهور افزوده است.
واژگان کلیدی: عرفان های نوظهور، معنویت، گرایش جوانان
مقدمه
در دهه های اخیر شاهد رشد فرقه های عرفانی در سطح جهانی بوده ایم که کشور ما نیز تحت تاثیر آنها قرارگرفته است. عواملی همچون رشد ارتباطات و اطلاعات، سرخوردگی از عقلانیت مدرن، شکست نظامهای مادی، فراغت بیشتر، تنوع طلبی، برنامه های نظامی و اطلاعاتی، افزایش تحیر بشر و عوامل دیگر برایجاد گرایش به عرفانهای نوظهور افزوده است.
ما در عصر بازگشت انسان به معنویت یا بازگشت معنویت به زندگی بشر به سر می بریم؛ اما نگاهی به روند شتاب زده و گستردة معنویت گرایی که بیش از چند دهه از عمر آن نمی گذرد، به وضوح نشان می دهد با پدیدة انفجار معنویت رو به رو هستیم. انسان مدرن که به سختی، دور از معنویات نگه داشته می شد و در تمدنی زندگی می کرد که غیر از جهان و زندگی مادی برای چیز دیگری ارزش قائل نبود، حریص، عجول و عنان گسیخته به معنویات روی آورده و همانند مردمانی که در قحطی به سر می برند و انبار نانی یافته اند، سنت های کهن عرفانی و معنوی را برگرفته، هر کس تکه یا تکه هایی از مکاتب مختلف را چنگ زده، می کوشد روح تشنة خود را با آن سیراب کند.
در دنیای امروز که مرزهای فرهنگی کمرنگ شده و سواره نظام و پیاده نظام رسانه ای، ابر فرهنگ غرب را در جهان می گستراند، جهان اسلام نیز از حضور این جریان های هزار رنگ منزه و پاک نمانده است؛ از این رو مطالعة نقادانة این فرقه ها ـ به ویژه آنها که در ایران پرکارترند ـ ضروری است و کوتاهی در این امر زیان های جبران ناپذیری را به فرهنگ و سایر ساحت های حیات اجتماعی وارد خواهد کرد.
اما آنچه که سعی شده در این مقاله به آن توجه شود، به نوعی آسیب شناسی گرایش جوانان به این مکاتب است، که قشر آسیب پذیر و نسل آینده تمام ملل و ایران اسلامی است، تا شاید بتوان در راستای آگاهی بخشی و شناخت در این موضوع و درک هرچه بیشتر اهمیت آن، بیش از پیش برای جلوگیری از نفوذ این مکاتب تلاش نمود. از آنجایی که پتانسیل نیروی جوانی، این فرقه هارا تشنه تر از دیگر اقشار برای به دام انداختن جوانان در دامان خودشان قرار داده، ضروری است با تحقیقات و پژوهش های علمی دیگری در این زمینه بتوان برای جلوگیری از این سوء استفاده گام های دیگری برداشت.
تعریف عرفان
عرفان در لغت به معنای شناخت است و در اصطلاح تعاریف متعددی برای آن بیان شده، که جامع ترین آن تعاریف، از ابن عربی است که آن را به «وقوف به آداب شریعت، ظاهراً و باطناً» معنى کرده است وآن «عبارت از تخلق به اخلاق الهى است»[1].
معنای لغوی عرفان هر نوع شناختی را شامل می شود؛ اما در تعریفی دیگر (عرفان) شناخت ویژه ای است که از راه شهود درونی و دریافت باطنی حاصل می شود. البته شناخت های شهودی فراوانند، اما همگی عرفان نیستند. عرفان عبارت است از «شناخت شهودی و باطنی خدای متعال، اسماء، صفات و افعال او». شناخت عرفانی با شناخت عقلی متفاوت است. شناخت عرفانی از سنخ مفاهیم و الفاظ و صورت های ذهنی نیست بلکه از سنخ یافتن و دریافتن است[2].
علامه طباطبایی نیز در تفسیر آیه «وَ مَا خَلَقْت الجِْنّ وَ الانس إِلا لِیَعْبُدُونِ» لیعبدون را به لیعرفون تفسیر میکنند، وهدف خلقت را همان عرفان و شناخت حقیقی میدانند[3].
عرفان های نوظهور
با توجه به تعریف عرفان روشن مى شود که اصل اولى در عرفان، عمل خالصانه و کوشش مجدانه و مستمر در انجام دستورات الهى و آداب و اخلاق شریعت محمدى است که در این صورت، قلب نورانى مى شود و به حقیقت توحید مى رسد. هر فرقه و نحله اى که ادعاى عرفان و تصوف دارد، باید با این عیار محک زده شود، ولی متاسفانه در برابر عرفان اصیل وناب، عرفان های دروغین و حیله گر امروزه جلوه گر شده اند و با جذابیت های خاصی سعی در به انحراف کشاندن مردم و مخصوصا قشر جوان جوامع بشری را دارند.
دراین عرفانها الزاما نزدیکی و محبت خداوند هدف اصلی نبوده است و اهدافی ادعائی مانند عشق، شادی و آرامش جای آن را گرفته است با این حال عواملی مانند: ترویج تکثر گرایی دینی، مرید پروری، ایجاد کمون وپایگاه، معرفی عشق به عنوان هدف، توجه به درون و اخلاق، توجه به مسائل جنسی و… ویژگی های کم و بیش مشترک میان آنهاست.
طبیعت گرایی افراطی (ناتورالیسم)[4] و عرفان های باستانی و بودیسم از جمله تعلیمات اوشو و هندوئیسم و سرخ پوستی و تعالیمی چون «یوگا» و «ذن» و شیطان پرستی و کابالیسم[5](تصوف یهودی) و بنیادگرایی مسیحی و سبک های نوین «مدیتیشن»[6](تمرکز کردن بر قوای باطنی که به حالتی شبیه به خلصه می انجامد) و «ریلکسیشن»[7] (تعادل روحی پیدا کردن) از جمله مکتب هایی هستند که ما از آن ها به عنوان عرفان های نوظهور یاد میکنیم.
این گونه عرفان ها از لحاظ محتوی و شکل ظاهری، بسیار متنوع هستند، مثلا در شیطان پرستی اگرچه خدایی وجود دارد ولی قدرت مطلق از آن شیطان است، اما در طبیعت گرایی خدایی اصلا وجود ندارد.
جریانهای مختلف عرفانی و شبه عرفانی در جامعه ما نیز وجود دارند. برخی از اینها بومی و برخی دیگر وارداتی هستند. در جامعه ما در طول تاریخ عرفان های مختلف بومی وجود داشته اند و علی رغم اینکه به نحوی با فرهنگ اسلامی مرتبط بودند اما بسیاریشان مورد انتقاد بوده و عرفان خالص و ناب شمرده نمی شده اند؛ مانند برخی از انواع فرق صوفیه و طریقت های مختلف که اسم و رسمی دارند.
نوظهور
اما اصطلاح نوظهور که در عنوان آمده است، به دور از داوری ارزشی انتخاب شده و تنها سابقه زمانه را در نظر گرفته است لذا از انتخاب واژگانی چون کاذب، زمینی و غیره اجتناب شده است. این مطلب را هم اشاره می کنم که برخی از عرفان ها مانند یوگا و عرفان سرخ پوستی از نظر تاریخی دارای سابقه دیرینه ای می باشند اما ورود آنها به ایران در دهه های اخیر شدت گرفته و به این خاطر نوظهور تلقی می شوند.
معنویت
اصطلاح دیگر که در دهه های اخیر رواج پیدا کرده است اصطلاح معنویت است و از آنجا که معنویت و عرفان پیوستگی خاص مفهومی نسبت به هم دارند، این واژه نیاز به بررسی دارد؛ برخی نویسندگان، عصر جدید را عصر معنویت نامیده اند. اما منظور از معنویت چیست؟ شاید نتوان معنای مشخصی از معنویت ارائه داد، اما آن چه که به طور قطع در این باره می توان گفت، این است که غربیان با تکیه بر مبانی سکولاریستی و اومانیستی به دنبال پاسخگویی به نیازهای معنوی انسان هستند، به همین دلیل معنویتی که درغرب درحال شکل گیری است عموما از نوع معنویت سکولار و متناسب با جهان بینی و ایدئولوژی لیبرالیستی است. معنویت گراهای جدید لازمه معنویت را اعتقاد به خدا نمی دانند چه رسد به دین؛ براساس این تلقی از معنویت است که حتی شیطان پرستی و جن گیری هم در زمره آیین های معنوی شمرده می شود؛ برخی از نویسندگان داخلی نیز چنین ادعا کرده اند که زندگی معنوی، لزوما به معنای تعلق به یکی از ادیان نهادینه و تاریخی نیست، بلکه به معنای داشتن نگرشی به عالم و آدم است که به انسان آرامش، شادی و امید بدهد[8].
جوان
واژۀ جوان یا برنا در زبان فارسی به معنای هر چیزی است که از عمر آن، چندان نگذشته باشد؛ اما در فرهنگ عربی، دو تعبیر رایج در مورد جوان وجود دارد؛ یکی «فتی» و دیگری «شاب». اولی از ریشۀ «فتی/ فتو(طراوت و شادابی)، و دومی از ریشۀ «شبب (شکوفایی و برخورداری از حرارت) است[9]
از معنی و مفهوم واژه جوان روشن می شود که این دوران، دوران رشد و تلاش خستگی ناپذیر برای فردی که در این برهه از زندگی است می باشد وطراوت و شادابی که برای وی وجود دارد، باعث می شود تا راه درست زندگی را بدون ملالت طبع بپیماید و عرصه های مختلف پیشرفت را هرچه سریعتر درنوردد، والبته این امر در موقعی است که این راه توسط مرشدی امین به وی نشان داده شود.
بخش دوم
علل و عوامل گرایش
از آنجایی که عوامل موثر در هر فردی از اجتماع، از دو عامل بیرونی و خارج از محدوده نفسی فرد و عامل درونی تشکیل می شود، لذا دراین مقاله سعی شده تا حد امکان این دو عامل تجزیه شود و در دوفصل جداگانه هر یک شامل زیر مجموعه های خود باشند؛ عواملی که از اجتماع و پیرامون افراد آنان را متاثر میکنند، «عوامل برون زا» و عواملی که از شخصیت حقیقی فرد نشأت میگیرند، «عوامل درون زا» نامیده می شوند.
فصل اول
علل درون زا
1. فطرت جوانی
فطرت انسانی یعنی ویژگی های ذاتی که در آفرینش انسان لحاظ شده است. بینش ها و گرایش هایی که اکتسابی نیستند و در سرشت انسان قرار دارد، فطری نامیده می شوند. راغب اصفهانی می گوید: فطر ایجاد و ابداع یک چیز بر هیأت و کیفیت خاصی است که اقتضای فعلی از افعال را دارد؛ پس این آیه شریفه که می فرماید: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا»[10]، فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده و اشاره است به این که مردم را به گونه ای خلق و ایجاد کرده است که معرفت و شناخت خدا و ایمان به او در آن ها وجود دارد[11].
علامه طباطبایی بعد از آن که دین را روش زندگی و نشان دهنده سیر سعادت معرفی می کند، می گوید: پس برای انسان آفرینش خاصی است که او را به روشی خاص در زندگی و مسیر معیّنی که دارای غایت و هدف مشخصی است هدایت می کند که بدون پیمودن این مسیر، به آن هدف نمی رسد و این هدایتگر و هادی، چیزی جز فطرت و کیفیت خلقت انسان [که در همه انسان ها وجود دارد و تغییر و تحوّل نمی پذیرد] نیست و بدین سبب [قرآن] به دنبال تعبیر «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا» ، فرمود: «لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّه»؛ِ در آفرینش الاهی دگرگونی نیست[12].
انسان ها از لحاظ فطری نیاز به ارتباط با موجود برتر را دارند و این موجود برتر در بیان ادیان الهی خداوند است که پروردگار و خالق آسمان ها و زمین و موجودات دیگر از جمله انسان است و از آنجا که قشر جوان پاک و خالی از زنگار و نفسانیت هایی است که بزرگسالان در طول سالیان عمر خود به آن مبتلا می شوند، پس این شوق و نیاز به ارتباط با موجود برتر در جوانان بیشتر از اقشار میانسال یا کهن سال جامعه است، به این خاطر امکان گرفتار شدن جوانان در دام صیادان شیاد که آگاهی کامل از این فطرت حقیقت جوی جوانی دارند بسیار است.
امام علی علیه السلام دل جوان را چونان سرزمین آماده و پاکی میداند که هر بذری در آن افشانده شود همان را قبول میکند و رشد بسیاری می کند. « وإنَّما قَلبُ الحَدَثِ کالأَرضِ الخالِیة ما أُلقِیَ فیها مِن شَیءٍ قَبِلتَه»[13] و دلیل این قبول و اجازه بذر پاشی در دل جوان همان شوق و اشتیاق وی به معنویت است که از فطرت پاک جوانی سرچشمه میگیرد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نیز فرموده است: «اُوصیکُم بالشَّبان خَیراً،فإنَّهم أَرقَ افئده…»
شما را به نیکى درباره جوانان سفارش مى کنم. به درستى که قلوب آنان نرمتر و مهربانتر است. (براى پذیرش فضیلتها آماده تر است)[14].
2. مشکلات عقیدتی و فکری
برخی نیز به دلیل مشکلات عقیدتی و فکری که منشأ آن ها معرفت شناختی آن هاست، به این فرقه ها، گرایش می یابند؛ نگاه این گونه افراد به خداوند، نگاه معرفت شناسانه نیست، اعتقاد به نبوت و وحی در آن ها، دچار ایرادی اساسی است، برای آن ها در نظام ا رزشی، توجیهی برای اخلاقیات وجود ندارد و تمام این عوامل در مثل شیطان پرستی جمع می شود که در آن ها نه معاد، نه توحید و نه هیچ ارزش دیگری معنا ندارد.
در ایران گرایش به این فرقه ها به دلیل منشأ شناختی، بسیار کم دیده شده است؛ عمده دلیل گرایش برخی از جوانان به این فرقه ها، بیشتر از سر لهو و لعب است که متأسفانه، بدون این که هیچ گونه شناختی از عقاید اصلی این فرقه های منحرف داشته باشند، به دام آن ها گرفتار می شوند.در آیه ای از قرآن کریم آمده است که «سرنوشت کسانی که اعمال زشت و ناشایست انجام می دهند، تکذیب آیات خداوند از سوی آن هاست»
3. نیاز به هویت یابی
نیاز به هویت یابی و شکل گیری تصور از خویشتن باعث می شود که جوانان به گروه ها و افکاری که توانایی هویت بخشی دارند، گرایش پیدا کنند. گروه های معنوی که نوعی جهان بینی، انسان شناسی و ارزش های خاصی را مطرح می کنند استعداد شکل دهی به هویت جوان را دارند و از این رو با استقبال از سوی آنان موجه می شوند.
4. میل به متفاوت بودن
عده ای از جوانان که میل به متفاوت بودن از بقیه افراد دارند، به قصد جلب توجه دیگران، وارد این مکتب ها می شوند، حال آن که از حقیقت آن ها هیچ گونه اطلاعی ندارند و نمی دانند اساساً جهان بینی این فرقه ها چیست.
5. میل به بی بندوباری وعدم پاسخگو بودن
بعضی از کسانی که به دنبال ارتباطات نامشروع هستند، لهو و لعب را در این فرقه ها می بینند و به همین دلیل برای دست یابی به لذت های زود گذر، به این مکاتب گرایش پیدا می کنند. همسو بودن این معنویتهای نوظهور با لذت طلبی انسان امروزی، که لذت و شادی را در همه ابعاد زندگی، حتی معنویت جستجو می کند، می تواند یکی دیگر از علل گرایش به این عرفانها معرفی گردد.از آنجایی که عرفان اصیل با افسار گسیختگی و هوای نفس مبارزه می کند و کمتر کسی همت آن را دارد، بنابراین عرفان راستین مشتریان زیادی پیدا نمی کند. در مقابل، در بسیاری از این گروه ها این طور نشان داده می شود که از راه پیروی از هوای نفس، مواد مخدر، الکل و شهوت می توان به معنویت رسید. از این رو با توجه به نیاز معنوی افراد و غرایزشان و همینطور فقدان اطلاعات کافی در این مسیر دعوت آنان پذیرفته می شود؛ مگر کسانی که به حدی از رشد و معرفت رسیده باشند که راه را از بیراهه تشخیص دهند.
مباحث جنسی و سکس یکی از مباحث مطرح در این عرفانهاست که گاهی رد و گاهی خود ابزاری برای وصول به حقیقت شناخته می شود، اصولاً در این عرفانها بعضا نظریاتی درباره رابطه جنسی داده می شود که امکان سوءاستفاده های جنسی را افزایش می دهد، درباره خود اشو اسناد سازمان اتباع خارجه آمریکا که وزارت امور خارجه هند نیز آنها را تأیید کرده است نشان می دهد که اشو به دلیل فساد اخلاقی از آمریکا اخراج شده است[15].
اما «کوئلیو» درباره نقش نیرویی جنسی در وصول به مقامات عالی عرفانی و معنوی می گوید: برای تحقق تشرف، باید با این نیرو آشنا شوی… پس چطور با آن روبه رو شوم؟ یک فرمول ساده است… فرمول این است در تمام مدت رابطه جنسی خود، از حواس پنج گانه ات استفاده کن. اگر در لحظه اوج لذت جنسی، همه این حواس با هم از راه برسند، برای تشرف پذیرفته می شوی[16].
در برخی از این عرفان ها از رقص و یا مصرف مواد مخدر برای نزدیکی به خداوند یا رسیدن به آرامش استفاده می شود مثلا اشو می گوید: اگر مردم بتوانند کمی بیشتر به رقص بپردازند، کمی بیشتر آواز بخوانند، کمی بیشتر لوده باشند، انرژی آنها بیش از پیش به جریان افتاده، و مشکلاتشان به تدریج ناپدید خواهد شد، به همین دلیل من این قدر بر شاد زیستن اصرار دارم؛ شادمانی تا حد از خود بی خود شدن[17].) مثلا در مکتب کاستاندا و یا در اندیشه های پائلو کوئیلیو شما نشانه هایی از استفاده از مواد مخدر می بینید.
دالای لاما (رهبر در قید حیات بودائیان) شادی را هدف زندگی معرفی می کند و بزرگ ترین آرزوی خود را خوراکی خوب و خوابی راحت اعلام می کند[18].
6. میل به قدرت
برخی از افراد نیز هستند که به دلیل تمایل به کسب قدرت به فرقه هایی مانند شیطان پرستی گرایش می یابند؛ آن ها معتقدند که شیطان مظهر یک سری از قدرت هاست و به همین دلیل می تواند بخشی از قدرت خویش را به برخی از پیروانش انتقال دهد؛ به همین دلیل برخی از کسانی که حس قدرت طلبی در وجودشان پررنگ است، فکر می کنند با ورود به این مکاتب حس آن ها تا حد زیادی پاسخ داده خواهد شد.
7. میل به مد گرایی
برخی از افراد نیز تنها به دلیل میل به مدگرایی و متفاوت بودن به این فرقه ها روی می آورند و وقتی که وارد این فرقه شدند، با شبهاتی که از طریق همین فرقه برایشان به وجود می آید، ممکن است در بحث های معرفت شناختی نیز، دچار اشکال شوند.
8. عقده های جوانی
افرادی برای سرپوش گذاشتن بر خیلی از عقده های شخصی بوجود آمده در دوران مختلف زندگی، به سراغ این عرفانها و معنویتهای نوظهور میروند، برای مثال پسر و یا دختری که در جامعه امروز برای عقب نیفتادن از رفقای خود، به سمت و سوی دوستی های ناسالم می رود، و با وجود عدم میل باطنی خود و فشار خانواده دست به بعضی از کارها میزند، دچار عقده ای میشود که برای درمان آن در دین مبین اسلام سفارشاتی شده است، اما از آنجایی که به طرف دین ناب رفتن برایش سخت جلوه میکند، آن هم به دلیل نداشتن اطلاعات کافی و لازم در مورد دین، برای خلاصی خود از تبعات عقده هایش، به سراغ برخی از معنویت های نوظهور که در راستای اعمال نادرست او می باشد می رود، و در آخر هم بیشتر از اول پشیمان و سرخورده می شود.
او در واقع با این کار می خواهد عذاب وجدان خود را کم کند، و به خود بباوراند که کارهایش ضد خدا نیست و خدا از او ناراضی نبوده و این مسأله را در زیر پرچم این معنویتها جستجو میکند، و برای رسیدن به آرامشی خیالی و مملو از توهم که همراه با لذت معرفی شده است، تن به دستورات این معنویت های ناسالم می دهد.
علل برون زا
1. عدم شناخت کافی نسبت به اصل دین و معارف والای آن
1.1. عدم معرفی دین حقیقی
با تغییرات شگرفی که در بعد از رنسانس و جهان مدرن معاصر اتفاق افتاده عدم معرفی دین های کهن به صورت به روز، باعث گرایش به ادیان نوظهور گشته است، تا شاید عطش حقیقت خواهی خود را از جایی دیگر سیراب کنند، حتی اگر این تلاش درمسیر سرابی بیش نباشد و چشمه حیات درپشت لایه هایی از غبار پنهان باشد.
از سوی دیگر مراکز فرهنگی و متولیان دینی جامعه ما نتوانسته اند آنگونه که باید ابعاد مختلف و جذاب دین حقیقی را برای نسل جوان تبیین نمایند و درجهت معرفت بخشی و آشنایی هرچه بیشتر جوانان تلاش نمایند و متاسفانه گاه کج سلیقه گی ها در بیان معارف والای دینی نیز یکی از عوامل گریز جوانان و ترغیب آنان به گرایش هایی می شوند که در ظاهر بیشتر به نیازها و علایق آنان توجه دارد و شوق و اقبال فراوانی برای پذیرفته شدن در جوان ایجاد می کنند.
1.2. سخت گیری دین
ما دینی است که احکام و دستوراتش برسهل و آسانی گذاشته شده است، و تکالیف آن به نسبت سن، صحت بدن، میزان درآمد، علم به احکام و … متغیر بوده و اجباری برای یک شکل بودن آنها نیست، برای مثال؛ نماز واجب است، و مطمئنا وقت زیادی در 24 ساعت از نماز گذار نمی گیرد، اما همین نماز برای پسر 13 ساله واجب نیست، برای کسی که نمی تواند ایستاده بخواند فرمودند نشسته بخواند، اگر باز هم نمی تواند خوابیده بخواند و …، این موارد همه دلیل بر سخت گیری نکردن اسلام است، که متأسفانه برخی آن را سخت جلوه داده و یا سخت می دانند بی آنکه شناخت درستی از آن داشته باشند.
در دین ما برای رسیدن به مقامات و معنویات، نیازی به روی گرداندن از دنیا و ترک لذات آن نیست، بلکه میتوان در عین اینکه از نعمات مادی خداوند بهره مند میشوی، به مقامات عرفانی رسید، همانگونه که رسول گرامی اسلام در خطاب به مردم مدینه فرمودند: چرا برخی از اصحاب من از خوردن گوشت و استعمال بوی خوش و ارتباط با همسرانشان اجتناب می کنند، همانا من خودم هم گوشت می خورم و هم بوی خوش استعمال می کنم و هم با همسرانم ارتباط دارم، و هر کس از سنت من روی گرداند از من نیست [19] ؛ اما متاسفانه گاهی به جای بیان دیدگاه های خالص دین، عده ای چهره ای خشک از دین را به نمایش می گذارند که جوان امروزی به خاطر لطافت طبع خود، حاضر به پذیرش چنین دینی نیست و به همین خاطر به سو ی عرفان های نو ظهور ترغیب می شود؛ این باعث شده است که عرفان های دروغین به راحتی با انسان امروز حرف بزنند و ادبیاتشان را به او تحمیل کنند؛ مثلا ما هیچ وقت تاثیرات عرفان را در شاد زیستن بیان نکردیم، به همین دلیل عرفان های دروغین توانسته اند جای عرفان راستین را در برقراری ارتباط با مردم بگیرند؛ و یا به احادیثی در مورد رسیدن به آرزو ها عنایت زیادی نشده است؛ حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «من اخلَصَ بلغ الآمال» کسی که اخلاص بورزد به آرزوهایش میرسد [20] .
1.3. عالمان بی عمل
یکی دیگر از جنبه های ایجاد ضعف، عالمان بی عمل هستند، که خود به دستورات گفته شده عمل نمیکنند و این خود باعث بدبین شدن به دین می شود. امروزه از رادیو و تلویزیون و جراید گوناگون افرادی مختلف به ترویج اسلام و عرفان می پردازند، که اشتباهات این افراد در محیط اجتماع عمدا یا سهوا، مردم را از ایشان و مطالب ارائه شده ایشان دور می سازد.
1.4. سخت گویی
هر عصرى ویژگیها، ضرورتها، و تقاضاهایى دارد، که از دگرگون شدن وضع زمان و پیدا شدن مسائل جدید و مفاهیم تازه در عرصه زندگى سرچشمه مى گیرد. همچنین هر عصرى مشکلات و پیچیدگیها و گرفتاریهاى مخصوص بخود دارد که آن نیز از دگرگونى اجتماعات و فرهنگها که لازمه تحول زندگى و گذشت زمان است مى باشد.وظیفه اصلی مبلغین دین اسلام برگرداندن میراث علمى و فرهنگى اسلام به زبان روز، و پیاده کردن همه آن مفاهیم عالى از طریق زبان “عصرى” در روح و جان و عقل نسل کنونى است.
چه زیبا فرمود آن پیشواى راستین: «آن کس که از وضع زمان خود آگاه است مورد هجوم اشتباهات قرار نمى گیرد» حدیث معروفى که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس» [21] .
1.5. عملیاتی نکردن مفاهیم دین در زندگی
اگر اعمال و اذکار دین را بتوان با زندگی امروزی مردم گره زد، و دین را در بطن زندگی آنها نشان داد، مطمئنا پذیرش آموزه های دین برای همگان آسان و لذت بخش خواهد شد.همچنین دادن دستوراتی کاربردی در زندگی مردم، که مانع دور شدن آنها از خدا و آموزه های دینی شود.
امام صادق علیه السلام ـ در پاسخ به این سؤال که چرا نماز با آن که مردم را از کار و رسیدن به مشکلات و نیازهایشان باز می دارد و باعث زحمت و رنج جسمی آنهاست، واجب گردید ـ فرمود: چون اگر فقط به آمدنِ دین و وجود کتاب (قرآن) در میان مردم اکتفا می شد، و عاملی نمی بود که یاد و خاطره پیامبر را در میانشان نگه دارد، به همان سرنوشت پیروان ادیان پیشین دچار می شدند. آنها نیز برای خود دینی و کتابی داشتند و عدّه ای را به سوی آیین خود فرا خواندند و در راه آن با آنان جنگیدند، اما با رفتن آنها، دین و آیینشان هم کهنه شد و از بین رفت. خداوند تبارک و تعالی چنین خواست که مسلمانان نام و یاد محمّد صلی الله علیه وآله، و دین او را از یاد نبرند؛ از این رو، نماز را بر ایشان واجب فرمود، تا روزی پنج مرتبه به یاد او باشند و نامش را به زبان آورند، و آنان با نماز و یاد خدا سر بندگی فرود آورند، تا مبادا از یاد خدا غافل شوند و فراموشش کنند و در نتیجه یاد و نامش محو شود [22] .
پس با این بیان روشن میشود که که یک دلیل مهم در ترغیب جوانان به عرفان های نوظهور، عدم تبیین درست و معرفت دهی جوانان نسبت به دین حقیقی و عرفانی است که با آن ممزوج است.
2. حمایت نظام های مادی
علاوه بر فلسفه های معنویت ستیز، نظام های برآمده از آن نیز با شکست روبه رو شدند؛ مانند شکست کمونیسم و مارکسیسم که یکی از شاخصه های آن معنویت ستیزی و دین گریزی بود. نهایتا این نظام ها از دهه هشتاد قرن بیستم به طور رسمی ناکارآمدی و در نتیجه مرگ خود را اعلام کردند. افزون بر این، درکشورهایی که هنوز به طور رسمی این نظام ها حاکمیت دارند، همچون چین و کوبا، دیگر آن مخالفت های شدید وخشن با دین و معرفت دیده نمی شود، بلکه به گونه ای می کوشند، تا نوعی معنویت هم سنخ با ماده گرایی را رواج دهند، به همین دلیل با معنویت های بودایی و هندی وسرخ پوستی و معنویت سکولار نه تنها مخالفت نمی کنند که خود به ترویج چنین معرفت هایی دست می زنند. جالب است که فیدل کاسترو، رهبر نظام کمونیستی کوبا، درباره پایان مدت رهبری اش می گوید: تا وقتی که خدا بخواهد اداره کشور را در دست خواهم داشت، ابتدا خواست واراده خدا وپس از آن خواست و اراده مردم بالاتر از هر چیزی است [23] .
3. تبلیغات گسترده گروه های معنویت گرا
گروه های مختلف معنویت گرا درگوشه و کنار جهان وبا استفاده از رسانه هایی چون ماهواره، اینترنت و… دست به تبلیغ می زنند. مسیحیت، ادیان بودایی و معنوی وگروه های معنویت گرای آفریقایی و آمریکایی وغیره مشغول تبلیغات گسترده هستند و رسانه های نوظهور و بالاتر رفتن سطح سواد مردم و افزایش امکانات ارتباطی امکان بیشتری را برای تبلیغات فراهم کرده است. می دانیم در بیان ادیان رسمی و مشهور، یهودیت شاید تنها دینی باشد که در طول تاریخ هیچ تبلیغی نداشته است؛ چرا که خود را دینی نژادی و مخصوص قوم اسرائیل می داند؛ اما الان با استفاده از شگردهای تبلیغاتی درمعرفی عرفان یهودی که با نام عرفان کابالا یا قبالا نیز خوانده می شود، تلاش می کنند.
4. مسائل سیاسی
بسیاری از کشورهای مستکبر جهان با سوء استفاده از این جریان های انحرافی، به دنبال رسیدن به اهداف خود در کشورهای مختلف جهان هستند، شاید حتی بعضی از این گروه ها نیز با سیاست خود آنان به وجود آمده باشند.
بخش عمده ای از دلیل گرایش برخی از جوانان در ایران نیز به فرقه های نوظهور، فعالیت گسترده سیاسی دشمنان دین اسلام است. یکی از مؤلفه های امنیت ملی در جمهوری اسلامی ایران، مذهب و دین است، و به همین دلیل یکی از راه های ضربه زدن به امنیت ملی، تضعیف دین و مذهب و اعتقادات مردم است و در این خصوص یکی از راه های تضعیف اعتقادات و گرایش به دین و مذهب در مردم، ایجاد فرقه های نوظهور و جذاب نشان دادن آن هاست.
5. ظواهر و شعارهای فریبنده
5.1. عدم صراحت بیان و مبهم گویی
در نگاهی به عرفانهای نوظهور شما متوجه می شوید که نوعی عدم صراحت و شفافیت در آنها وجود دارد و تلاش شده است با ایجاد هاله ای از ابهام امکان پنهان کردن خطاها زیر غبار آن و همچنین امکان برداشت های مختلف از کلام آنها را ایجاد کنند؛ نمونه ای از این مورد را کلام ا.م رام الله که رهبر فرقه رام الله درایران است برای شما نقل می کنم:
س: آیا عیسی مسیح مصلوب شد؟ برخی می گویند شد و برخی بر این اعتقادند که نشد؟
ج: عیسی مصلوب شد، اما مسیح(ع) نشد.
س: حضرت عیسی چطور؟ آیا حضرت عیسی مصلوب نشد؟
ج: حضرتش مصلوب شد، اما عیسی نشد.
س: عیسی چه طور؟ آیا عیسی مصلوب شد؟
ج: عیسای به تنهایی هرگز وجود نداشت [24] .
5.2. توجه به دیگران
در برخی از این عرفان ها بر توجه به دیگران تأکید شده است، برای نمونه سای بابا که از عرفان های نوظهور فعال در ایران است، بر این مورد تأکید فراوان دارد و آنها با ساختن صدها کلینیک و بیمارستان در هند، اروپا و آمریکا به بیماران و آسیب دیدگان به صورت مجانی کمک می کنند و آنها هر هفته به تهیدستان خوراک وپوشاک می دهند، این کار باعث می شود تا این فرقه، به عنوان یک فرقه انسان دوست و مردم مدار معرفی شود و باعث جذب انواع سلیقه ها، مخصوصا جوانان در این فرقه می شود.
5.3 . تحقیر و نفی تفکر
تفکر در تعدادی از آنها کم رنگ شده و حتی گاهی به نفی و تحقیر فکر و ذهن می پردازند، گاهی حرکت برخی از آنها به سمت تقابل با علم و تکنولوژی می رود؛ مثلاً از آنجا که ذهن در مکتب اشو جایگاه منفی دارد، اشو به نقد فلسفه، علم و تکنولوژی می پردازد؛ او درباره فلسفه اعتقاد دارد که فلسفه ذهن را خیلی راضی می کند؛ فیلسوفان خیلی فکر می کنند؛ آنها عمرشان را با فکر کردن هدر می دهند بدون اینکه مطلقاً کاری انجام دهند. اشو همچنین به نقد علم و تکنولوژی مبادرت می کند؛ او می گوید: انسان متمدن همیشه در حال دیوانگی است. زمین اکنون یک دیوانه خانه بزرگ شده است و این خاصیت تمدن و تکنولوژی است [25] .
او جایی در مورد عقل می گوید: عقل را فراموش کن و بگذار عشق مرکزتو، آماج توباشد. هر ناکامی می تواند به کامیابی مبدل شود، هر احتمال شکستی برای عقل، می تواند به توفیقی برای دل بدل گردد [26] .
همچنین سای بابا در موردی توصیه می کند که انسان مبتلا به استدلالات در باب خدا نشود که اینها با عشق سازگار نیست و عبادت اهمیتی به آن نمی دهد [27] .
توئیچل در عرفان اکنکار نیز به فلسفه حمله می کند و در تفکراتش است که فلسفه انسان را غرق در وعده ها می کند. فلسفه انسان را درواقع شستشوی مغزی می دهد. سیستم های ماوراء الطبیعه برای انسان استفاده ندارد؛ زیرا که تنها به تسلی انسان دل خوش کرده اند. آنچه که آنها درباره جهان وهستی می گویند، از نظر روح هیچ معنایی ندارد؛ بنابراین افکار مذهب و سیستم های فلسفی و متافیزیکی، فردیت و روح انسان را می بلعند و انسان را در مسائل و رنج های مادی زندگی رها می کنند (البته خود توئیچل با صراحت از فلسفه اکنکار، خردگرایی، بنیان های اخلاقی، متافیزیک، هستی شناسی و چنان که دیدیم فلسفه هیچ چیز، سخن به میان آورده است) [28] .
این طرز تفکر باعث می شود که جوان، کم کم به سوی عدم تعقل و بی فکری منحرف شود و کاملا تابع احساسات گردد، تا جایی که هیچ ارزشی برای سخنان حکیمامه و پربار قائل نشود و و این انحراف فکری روز به روز افزایش می یابد.
6. مشکلات خانوادگی
جوانانی که با مشکلاتی در خانواده روبرو شده و به طریقی از آن دور می شوند، به دنبال راهی برای پر کردن این خلع بزرگ می گردنند، چرا که سرخوردگی در خانواده، نه اجازه بازگشت به آنان را می دهد و نه جوان می تواند با این کمبود، کنار بیاید؛ از آنجا که در برخی از تعلیمات نو ظهور، بنیاد خانواده به کلی نفی شده، جوان سرخورده امروزی به دامن این نوع عرفان ها پناهنده میشود، و با نفی اصل آن دیگر برای خود دغدغه و پریشانی فکری باقی نمی گذارد تا بخواهد با این خلع کنار بیاید.
خانواده از مهمترین بخش زندگی افراد است مکانی که در آن زن و شوهر در کنار یکدیگر به آرامش رسیده و کانونی گرم برای تربیت نسل آینده فراهم میکنند؛
«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَه(سوره روم، آیه21» [29] ؛
جالب اینکه قرآن در این آیه هدف ازدواج را سکونت و آرامش قرار داده است، و با تعبیر پر معنى “لتسکنوا” مسائل بسیارى را بیان کرده و نظیر این تعبیر در آیه 189 سوره اعراف نیز آمده است [30] .
به راستى وجود همسران با این ویژگیها براى انسانها که مایه آرامش زندگى آنها است، یکى از مواهب بزرگ الهى محسوب مى شود وبرای فرزندان نیز خانواده یک منبع بزرگ بالقوه و بالفعل انرژی است، که از آرامش درون آن ایجاد شده است.با این وجود مکاتب نوظهور، کاملا عکس این موهبت را تبلیغ می کنند، و آرامش را در بی خانوادگی، برای جوان تبیین می کنن :
به عنوان مثال از سخنان اشو چنین بر می آید که او معتقد است، باید به گذشته بازگشت و زندگی قبیله ای و بدون مرز زن و شوهری را دارا بود و اینکه باید همانند حیوانات، که هم اکنون نیز در مجموعه های چند نفری در یک مکان خاص زندگی می کنند، و هیچ یک به دیگری تعلق ندارد، زندگی کرد و مرزی میان پدر و مادر بودن مطرح نباشد.
7. دوستان ناباب
گروه همسالان و دوستان الگوهای مورد قبول یک فرد در شیوه گفتار، کردار، رفتار و مَنِش هستند. فرد برای اینکه مقبول جمع دوستان و همسالان افتد و با آنان ارتباط و معاشرت داشته باشد، ناگزیر از پذیرش هنجارها و ارزش های آنان است. در غیر این صورت، از آن جمع طرد می شود. به همین خاطر، اگر فردی با گروهی ازافرادی که در این نوع فرقه ها حضور دارند رابطه برقرار کند و با آنان دوست شود، به تدریج تحت تأثیر رفتار آنان قرار می گیرد و مانند آن ها می شود؛ چون ملاک پذیرش و قبول فرد توسط یک گروه و جمع، پذیرفتن فرهنگ آن هاست.
در سخنان پیامبرگرامی (صلی الله علیه وآله) آمده است: «المرءُ علی دین اخیه»، هر انسانی بر شیوه و طریقه دوست و رفیق خود زندگی می کند [31] .ونیز حضرت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند: «مُجالسةُ اهل الهوی منساةُ للایمان و محضرة للشیطان. »، همنشینی با هواپرستان ایمان را به دست فراموشی می سپارد و شیطان را حاضر می کند [32] .
8 . مشکلات مالی
به علت وعده های دروغین سرکرده های این مکاتب، عده ای از افرادی که مشکل مالی دارند و در پاره ای موارد دارای مشکلات عقیدتی نیز هستند به این فرقه ها، گرایش می یابند.
عامل فقر و مشکلات معیشتی و اقتصادی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. عدم بضاعت مالی مکفی خانواده ها و ناتوانی در پاسخگویی به نیازهای طبیعی و ضروری مانند: فراهم ساختن امکان ادامه تحصیل حتی در مقطع متوسطه، تأمین پوشاک مناسب، متنوع و متناسب با سلیقه و روحیه آنان و… زمینه ساز بروز دل زدگی، سرخوردگی، ناراحتی های روحی، دل مشغولی، افسردگی و انزواطلبی را در فرزندان فراهم می سازد، این امر موجب می شود تا این افراد برای التیام ناراحتی های ناشی از مشکلات خود از طریق مستقیم و یا غیرمستقیم، به اقداماتی دست بزنند و خود درصدد حل مشکل خویش برآیند، در نتیجه، بسیاری از این افراد برای رهایی از بند گرفتاری ها، و نیز فریب بعضی از فرقه های انحرافی در دام آنان گرفتار می شوند.
9. غرب زدگی وخود باختگی
این امر معمولا در مورد کسانی رخ می دهد که با فرهنگ غرب بیش از دیگران مأنوس بوده و نیز از لحاظ روانی از ثبات شخصیت و خود باوری بسیار کمتری برخوردارند و باعث می شود که بعضی از امور غربی بدون آنکه شرایط آن در جامعه وجود داشته باشد و مورد نیاز جامعه ما باشد تنها به دلیل پیروی از تمدن غرب و خودباختگی برای این گونه افراد مورد پذیرش آن ها واقع شود.
10. تجدد
یکی از علل گرایش مردم به عرفانهای جدید سبک زندگی (الگو یا مجموعه کنش های مرجح یا رفتارهای ترجیحی) امروزی بشر است، در واقع رویکردی که در زندگی مردم دیده میشود، رفتن به سمت و سوی یک زندگی جدید و جدای از سبکهای سنتی گذشته است .
در جهان امروز یکی از راههای انتقال عقیده و فکر این است که ابتدا رفتاری متناسب با آن فکر را در جامعه ای درست کرده و رواج دهند، آن هم با عوض کردن شکل و سبک زندگی مردم آن منطقه با استفاده از وارد کردن لوازم جدید و جذاب که لازمه شکلی جدید از زندگی است و به دنبال آن کم کم خود مردم به راحتی تفکرات و عقایدی را که متناسب با سبک زندگیشان است را به راحتی پذیرا می شوند و این همان تهاجم خاموش است که دیگر نیازی به زور و اسلحه نیست تا عقیده و رفتار گروهی را تغییر داده و به شکل دلخواه درآورند.
این جنبشهای نو پدید که ادعای رساندن به معنویت در کمترین زمان را دارند کاملا با این سبک زندگی همخوانی دارند، آنهم زندگی که همه چیز را جدید، آماده و سریع میخواهد، برای رسیدن به معنویت و عرفان هم به دنبال راهی ساده، جدید و سریع میگردد و مدعیان این راه، همین عرفان های جدید هستند.
منابع جهت مطالعه بیشتر
عوامل و ریشه های دین گریزی از منظر قرآن و حدیث، علی شکوهی، بوستان کتاب قم، 1384
جنگ پست مدرن : سیاست نوین درگیری، احمدرضا تقاء، سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی
جوان مسلمان و دنیای متجدد، مرتضی اسعدی-سید حسین نصر، طرح نو، 1376
منابع و معاخذ
قرآن کریم
نهج البلاغه
غررالحکم
تفسیر المیزان،انتشارات بیتا.
تفسیر نمونه، انتشارات اندیشه قم
راغب اصفهانی، مفردات راغب، نشر بیتا
المصباح المنیر،علی مشکینی،قم:نشر الهادی،1370
محمدبن یعقوب کلینى الفروع من الکافی، دارالکتب الاسلامیة 1365
محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه جلد6، قم:دار الحدیث،1377
امدادهای غیبی در زندگی بشر، مرتضی مطهری،تهران:صدرا،1379
ملکیان، راهی به رهایی، تهران،نگاه معاصر،چاپ سوم،1387
حکمت نامه جوان،محمد محمدی ری شهری؛با همکاری احمد غلامعلی؛ترجمه مهدی مهریزی،قم:دار الحدیث،1384
آفتاب و سایه ها؛نگاهی به جریانهای نوظهور معنویت گرا،محمد تقی فعالی،قم:انتشارات نجم الهدی،1386
پیمان الهی (تدوین)، جریان هدایت الهی، ج1،تهران، نشر تعالیم مقدس، ۱۳۷۷
.سید جعفر سجادى، فرهنگ معارف اسلامى، ج: 2 ص: 77، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، چاپ نخست، تهران 1362
شریفی، درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفانهای کاذب،صهبای یقین، چاپ دوم،1387
کوئلیو، بریدا، ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری،نشر کاروان، 1384
اشو، الماس های اشو، ترجمه مرجان فرجی، نشر فردوس، 1382
دالایی لاما، زندگی در راهی بهتر، ترجمه فرامرز جواهری نیا،ماهی، چاپ دوم، 1384
اشو، آواز سکوت، ترجمه میرجواد سیدحسینی،نشر هودین، 1385
اشو، تمثیل عرفانی، ترجمه فلورا دوست محمدیان، نشر آویژه،1382
ساتیا سای بابا، تعلیمات ساتیا سای بابا (تعلیمات معنوی 6) ترجمه رؤیا مصاحبی مقدم،تعالیم حق،1384
[3].علامه طبابایی، تفسیر المیزان، جزء 18، سوره ذاریات، آیه 56
[4] . naturalism [5] cabalist [6] meditation [7] relaxation [8] . ملکیان، راهی به رهایی، تهران، ص۳۷۶ ۳۸۰ [9] . حکمت نامه جوان،محمد محمدی ری شهری؛با همکاری احمد غلامعلی؛ترجمه مهدی مهریزی،قم:دار الحدیث،1384 [10] سوره روم آیه 30 [11] راغب اصفهانی،بیتا: واژه فطرت [12] علامه طبابایی، تفسیر المیزان، انتشارات بیتا جلد 16 ص 179 [13] . ترجمه: «دل جوان به زمین پاکی می ماند که هر بذری در آن بیفشاند ،همان را می پذیرد».المصباح المنیر،علی مشکینی،قم:نشر الهادی،1370 [14] امدادهای غیبی در زندگی بشر، مرتضی مطهری،تهران:صدرا،1379 [15] فعالی، محمدتقی، آفتاب و سایه ها ص311 [16] کوئلیو، بریدا، ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری، صص291و 391 [17] اشو، الماس های اشو، ترجمه مرجان فرجی ص74 [18] دالایی لاما، زندگی در راهی بهتر، ترجمه فرامرز جواهری نیا، ص 155 [19] .الفروع من الکافی، کلینی، کتاب النکاح، حدیث 5، ص 496 [20] غرر الحکم حدیث 7675 [21] . کلینی، کافی،دارالکتب الاسلامیة 1365 ه ش، ج1 ص26 [22] . میزان الحکمه 6، ص 283، حدیث 10730 [23] . عصر امام خمینی ص 62 به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی 11/6/77 [24] . پیمان الهی (تدوین)، جریان هدایت الهی، ج1، ص751 [25] اشو، آواز سکوت، ترجمه میرجواد سیدحسینی، ص 9. اشو، تمثیل عرفانی، ترجمه فلورا دوست محمدیان، ص83 [26] اشو، الماس های اشو، ترجمه مرجان فرجی، ص 76 [27] ساتیا سای بابا، تعلیمات ساتیا سای بابا (تعلیمات معنوی 6) ترجمه رؤیا مصاحبی مقدم، ص 23 [28] فعالی، آفتاب و سایه ها صص642و 742 [29] .ترجمه :«و از نشانه هاى او اینکه همسرانى از جنس خود شما براى شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد». [30] تفسیر نمونه، ج 16، ص 392. [31] . محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، کتاب «الایمان و الکفر مجالسة اهل المعاضى»، ذیل حدیث 3 [32] . نهج البلاغه، خ 86، ص 11