منابع قابل قبولی در خصوص سوال شما برای بررسی اصل موضوع وجود ندارد.مسئله تاریخ و گذشته هر مملکت، مربوط به اهالی آن مملکت است و باید در تواریخ خود آن کشور به دنبال آن گشت. اگر دقت کنید، ما مملکتی هستیم با ۶ یا ۸ هزار سال کمتر یا بیشتر سابقه تمدنی. این مملکت در گذشته پادشاهان و سلاطینی اعم از خوب و بد، ضعیف یا قوی داشته که مدتی بر ملت مسلط بودهاند و آمدهاند و رفتهاند و از خودشان، تجربه و میراثی یا احیاناً درس عبرتی به جا گذاشتهاند. این قاعده در زمانی صادق است که ما تاریخمان را خودمان بنویسیم. در میان آثار فارسی، تاکنون به صورت مستقل، ماجرای استر ، مردخای، خشایاشاه و هامان و همینطور حادثه پوریم مورد مطالعه و تحقیق قرار نگرفته است و کتابهایی که به این موضوع پرداختهاند یا ناظر به روایت بخشی از ایران باستان بوده یا بخشی از تاریخ یهود را روایت کردهاند. کتابهای «تاریخ ایران باستان» نوشته حسن پیرنیا (مشیرالدوله)، «فرزندان استر» به قلم هومن سرشار، «پوریم» تألیف ج. پژمان و یا کتاب «سایهها» اثر گروه هنری پژوهشی حنیف در زمره این دست آثارند. کتاب «خشایارشا: جهانگشای ناکام هخامنشی» که در سال جاری (1393) برای دومین بار به چاپ رسیده نیز در قلمرو چنین آثاری قرار دارد که با مبنا قرار دادن زندگی این شاه ایرانی و توصیف آن، به حادثه پوریم نیز نظر افکنده است.
ایمان نوروزی ــ مؤلف کتاب «خشایارشا: جهانگشای ناکام هخامنشی» ــ در فصل چهاردهم این اثر، ضمن توصیف و تشریح حادثه پوریم بر اساس کتاب استر از عهد عتیق، به کالبدشکافی این واقعه تاریخی پرداخته و شبهاتی را بر آن وارد کرده است که قابل تامل است. نویسنده مدعی است که نکته قابل تامل در روایت استر آن است که بر خلاف سنت کتب مقدس یهودیان، تقریباً در هیچ جایی از کتاب استر، اشاره مستقیمی به خدا نشده است. این در حالی است که بعدها علمای دینی کلیسای کاتولیک در ترجمه یونانی کتاب استر، شش فصل در موضوع دعا به درگاه خداوند اضافه کردهاند تا این ضعف را بپوشانند. به همین دلیل، دانشمندان، در اصل یهودی این روایت شک دارند؛ حتی گفته میشود که داستان استر از یک الهه عیلامی به نام «ایشتر» (یادآور «استر») و دیگری به نام «مردوک» (یادآور «مردخای») گرفته شده است که خدای «هامُن» یا «آمُن» (یادآور «هامان») را قربانی میکنند.
نوروزی تاکید می کند که در مقابل ادله و شواهدی که برای غیرتاریخیبودن این روایت ذکر شده است، گروهی از معتقدان به کتاب مقدس یهودیان هم شواهدی در تاریخیبودن آن ارائه کردهاند. آنها به نشانههای خداپرستی در قسمتی از روایت اشاره میکنند که در آن گفته میشود، امداد غیبی، باعث نجات مردخای از اعدام شد. این گروه با توسل به نشانههای زبانشناسی، این جمله را جزو بافت اصلی متن و شاهدی بر یهودیبودن روایت و در نتیجه تاریخیبودن حادثه میدانند.
قسمتی از تاریخ ما حکومت پادشاهان است اما می بینیم از این همه حاکمان متعدد و مختلف چندنفر معدود از نگاهی خاص برجسته و بولد می شوند که جای تامل دارد.
مثلا کوروش که در حدود ۵۷۰ سال قبل از میلاد مسیح در ایران حکومت میکرده است، ما جز چند خشت یا سنگنوشته، منابعی دیگر درباره او در اختیار نداریم، تاریخ اندکی هم که از آن موقع درباره کشور ما باقی مانده، نوشته یونانیهاست. حال اگر بنابر برخی گفته ها بگوییم این ماجرا در تورات هم قید شده است، بلافاصله این سؤال پیش میآید که آیا در توراتی که خداوند بر حضرت موسی (ع) نازل کرد یا توراتی که خاخامها نوشتهاند؟ اینها نکات ظریفی هستند که باید به آنها توجه داشت. یک وقت انسان میخواهد از روی احساس و شعاری صحبت کند و یک زمانی هم هست که میخواهد متقن و مستدل بیندیشد و حکم دهد. اگر بگوییم که ماجرای کوروش در تورات آمده که بلافاصله با توجه به سیاق کتب آسمانی، درمییابیم خداوند درباره هیچ کسی با ذکر جزئیات سخن نگفته است. مثلاً ما در قرآن درباره حضرت نوح (ع) و حضرت موسی (ع) زندگینامه نداریم و فقط درباره رسالتشان صحبت شده است. حتی در مورد فرعون و نمرود، درباره ظلم و ستمشان، به طور کلی صحبتهایی شده است. در مورد ابولهب و همسرش هم جدال و درگیریشان، به اختصار آمده است. اگر تورات را خاخامها نوشته باشند که جای تأمل است که آنها بر چه اساسی نوشتهاند؟ همین یک نکته کافی است تا داستانسرایی این نوع حوادث با اون جزییات از دور ترین نقطه تاریخ شک کنیم و براحتی این نوع مطالب را نپذیریم.
اگر با دقت به جهان اطراف خود نگاه کنیم ، ماجراهای دیگری هم برخورد می کنیم؛ چرا طی ۲۰۰ سال اخیر، مراکزی به نام شرقشناسی، ایرانشناسی، مصرشناسی، عربشناسی، هندشناسی و ترکشناسی و… در انگلستان یا جاهای دیگر پیدا شد؟! آن هم زیر نظر وزارت امور خارجه؟ این مراکز فعالیتهایشان را بر اساس چه اهدافی شروع کردند؟ انگلستان، یک کشور متجاوز که قبل از جنگ جهانی اول، بر نیمی از دنیا سلطه استعماری داشته، هندوستان، عربستان، آفریقا و… در اختیار انگلستان بوده است…
نتیجه اینکه این نوع داستانها و کتاب ها بسیار قابل تامل و دقت است و نمی شود براحتی آنها را پذیرفت.
ایمان نوروزی ــ مؤلف کتاب «خشایارشا: جهانگشای ناکام هخامنشی» ــ در فصل چهاردهم این اثر، ضمن توصیف و تشریح حادثه پوریم بر اساس کتاب استر از عهد عتیق، به کالبدشکافی این واقعه تاریخی پرداخته و شبهاتی را بر آن وارد کرده است که قابل تامل است. نویسنده مدعی است که نکته قابل تامل در روایت استر آن است که بر خلاف سنت کتب مقدس یهودیان، تقریباً در هیچ جایی از کتاب استر، اشاره مستقیمی به خدا نشده است. این در حالی است که بعدها علمای دینی کلیسای کاتولیک در ترجمه یونانی کتاب استر، شش فصل در موضوع دعا به درگاه خداوند اضافه کردهاند تا این ضعف را بپوشانند. به همین دلیل، دانشمندان، در اصل یهودی این روایت شک دارند؛ حتی گفته میشود که داستان استر از یک الهه عیلامی به نام «ایشتر» (یادآور «استر») و دیگری به نام «مردوک» (یادآور «مردخای») گرفته شده است که خدای «هامُن» یا «آمُن» (یادآور «هامان») را قربانی میکنند.
نوروزی تاکید می کند که در مقابل ادله و شواهدی که برای غیرتاریخیبودن این روایت ذکر شده است، گروهی از معتقدان به کتاب مقدس یهودیان هم شواهدی در تاریخیبودن آن ارائه کردهاند. آنها به نشانههای خداپرستی در قسمتی از روایت اشاره میکنند که در آن گفته میشود، امداد غیبی، باعث نجات مردخای از اعدام شد. این گروه با توسل به نشانههای زبانشناسی، این جمله را جزو بافت اصلی متن و شاهدی بر یهودیبودن روایت و در نتیجه تاریخیبودن حادثه میدانند.
قسمتی از تاریخ ما حکومت پادشاهان است اما می بینیم از این همه حاکمان متعدد و مختلف چندنفر معدود از نگاهی خاص برجسته و بولد می شوند که جای تامل دارد.
مثلا کوروش که در حدود ۵۷۰ سال قبل از میلاد مسیح در ایران حکومت میکرده است، ما جز چند خشت یا سنگنوشته، منابعی دیگر درباره او در اختیار نداریم، تاریخ اندکی هم که از آن موقع درباره کشور ما باقی مانده، نوشته یونانیهاست. حال اگر بنابر برخی گفته ها بگوییم این ماجرا در تورات هم قید شده است، بلافاصله این سؤال پیش میآید که آیا در توراتی که خداوند بر حضرت موسی (ع) نازل کرد یا توراتی که خاخامها نوشتهاند؟ اینها نکات ظریفی هستند که باید به آنها توجه داشت. یک وقت انسان میخواهد از روی احساس و شعاری صحبت کند و یک زمانی هم هست که میخواهد متقن و مستدل بیندیشد و حکم دهد. اگر بگوییم که ماجرای کوروش در تورات آمده که بلافاصله با توجه به سیاق کتب آسمانی، درمییابیم خداوند درباره هیچ کسی با ذکر جزئیات سخن نگفته است. مثلاً ما در قرآن درباره حضرت نوح (ع) و حضرت موسی (ع) زندگینامه نداریم و فقط درباره رسالتشان صحبت شده است. حتی در مورد فرعون و نمرود، درباره ظلم و ستمشان، به طور کلی صحبتهایی شده است. در مورد ابولهب و همسرش هم جدال و درگیریشان، به اختصار آمده است. اگر تورات را خاخامها نوشته باشند که جای تأمل است که آنها بر چه اساسی نوشتهاند؟ همین یک نکته کافی است تا داستانسرایی این نوع حوادث با اون جزییات از دور ترین نقطه تاریخ شک کنیم و براحتی این نوع مطالب را نپذیریم.
اگر با دقت به جهان اطراف خود نگاه کنیم ، ماجراهای دیگری هم برخورد می کنیم؛ چرا طی ۲۰۰ سال اخیر، مراکزی به نام شرقشناسی، ایرانشناسی، مصرشناسی، عربشناسی، هندشناسی و ترکشناسی و… در انگلستان یا جاهای دیگر پیدا شد؟! آن هم زیر نظر وزارت امور خارجه؟ این مراکز فعالیتهایشان را بر اساس چه اهدافی شروع کردند؟ انگلستان، یک کشور متجاوز که قبل از جنگ جهانی اول، بر نیمی از دنیا سلطه استعماری داشته، هندوستان، عربستان، آفریقا و… در اختیار انگلستان بوده است…
نتیجه اینکه این نوع داستانها و کتاب ها بسیار قابل تامل و دقت است و نمی شود براحتی آنها را پذیرفت.