۱۳۹۲/۰۵/۰۳
–
۲۲۷ بازدید
آیتالله طالقانی یکی از شخصیتهایی است که بیشک مرور تاریخ انقلاب بدون توجه به مجاهدات او راه به جایی نخواهد برد، ولی آنچه که در مرور زندگینامهی سراسر مجاهدت این ابوذر انقلاب خود را نشان میدهد نه مبارزات او و نه زندان رفتنها و شکنجه و سوابق درخشان که سوءاستفادهی گروهکهای فرصتطلب از ایشان برای رسیدن به اهدافی است که آیتالله طالقانی عمری با آن مبارزه کرده بود.
مجاهدین خلق یا بهتر بگوییم منافقین گروهکهای تجزیهطلب کوچک و بزرگ در گوشه و کنار کشور و… همه و همه در روزها و ماههای ابتدایی انقلاب برای شکستن سد سدید انقلاب تلاش داشتند در مقابل امام رهبرسازی نمایند و انقلاب را به بخشهای کوچک و بزرگ و بعضاً مساوی تقسیم کنند.
در این میان، در آذربایجان به آیتالله شریعتمداری تمسک جستند؛ در کردستان به عزالدین حسینیها و در خوزستان به شبیر خاقانی و در سراسر کشور نیز شخصیتی چون آیتالله طالقانی محل امید این گروهکها بود. آنچه روشن است آیتالله طالقانی خود به خوبی این حرکتهای موذیانه را میدید، سخنان ابوذر انقلاب سراسر نشان از آن دارد که ایشان در جایجای موضعگیریهای خود تلاش دارد که بگوید حزب فقط حزبالله رهبر، فقط روحالله و این شعار نیست. در ادامه، به آن خواهیم پرداخت و کدهای دقیقی از بیانات آیتالله طالقانی ارائه خواهیم داد.
منافقین و سوءاستفاده از شخصیت آیتالله طالقانی
رابطهی آیتالله طالقانی با سازمان مجاهدین خلق را میتوان به 3 دوره تقسیم کرد. دورهی اول از تشکیل این سازمان توسط «حنیفنژاد» و «سعید محسن» تا کشته شدن حنیفنژاد است. در این دوران، ایشان به دلیل اینکه احساس میکردند مشی این گروه اسلامی است از این سازمان و اعضای آن حمایت میکردند. بسیاری از شخصیتهای انقلاب از جمله هاشمی رفسنجانی نیز در این دوره از سازمان حمایت کرده و حتی کمکهای مالی زیادی برای پیشبرد اهداف آن اختصاص داده بودند. نبود اطلاع کافی از برنامهها و ایدئولوژی مجاهدین خلق در این برهه زمینهساز این اشتباهات شده بود؛ هرچند امام و رهبر بصیر انقلاب پیش از همه انحرافات را تشخیص دادند و از تأیید این سازمان خودداری کردند که بررسی آن در این مجال نمیگنجد.
دورهی دوم از زمان کشته شدن حنیفنژاد تا اعلام تغییر مواضع ایدئولوژی و پذیرش مارکسیسم توسط مجاهدین است که آیتالله طالقانی از آنها اعلام برائت میکنند و دورهی سوم دورهی ارتباط یک طرفهی منافقین با وجود نفی آنها از سوی آیتالله طالقانی است. در این دوره، که بعد از انقلاب بوده است، منافقین سعی داشتند تا با مصادرهی نام آیتالله طالقانی به نفع خود از محبوبیت ایشان سوءاستفاده کنند.(1)
با این حال، مواضع آیتالله طالقانی در خصوص عملکرد سازمان منافقین در بعد از انقلاب باعث بینتیجه ماندن نقشههای آنها برای سوءاستفاده از نام ایشان میشود.
به عنوان مثال، در موضوع دستگیری «مهدی سعادتی»، به دلیل ارتباط با سفارت شوروی، در حالی که منافقین با ایجاد جو روانی در صدد بودند تا او را آزاد کنند، آیتالله طالقانی طی اطلاعیهی محرمانهای به آنها دستور میدهد که دست از بلوا و آشوب آفرینی بردارند.(2)
دستگیری فرزندان آیتالله و موجسواری منافقین
یکی دیگر از مواردی که منافقین در صدد برآمدند تا از آیتالله طالقانی سوءاستفاده کنند، در جریان دستگیری فرزندان ایشان و ترک تهران از سوی وی، در اعتراض به این مسئله بود. ابوالحسن و مجتبی دو نفر از فرزندان آیتالله طالقانی نیمهشب پنجشنبه، 23 فروردین 1358، بعد از خروج از سفارت فلسطین، توسط نیروهای شبه نظامی ناشناس بازداشت و پس از یک روز آزاد شدند. یک مقام دفتر آیتالله طالقانی پس از این حادثه گفت: «وقتی خبر بازداشت فرزندان آیتالله طالقانی به منزل ایشان رسید، بلافاصله گروه ضربت منزل ایشان تشکیل شد و پس از بررسیهای بسیار، آیتالله طالقانی دستور بازداشت شخصی به نام سید محمد غرضی، که عامل دستگیری فرزندانشان بود، را صادر کردند.» این مقام دفتر آیتالله طالقانی ادامه داد: «ایشان، در اعتراض به اینکه هیچ مقامی مسئولیت این حوادث را به گردن نمیگیرد، منزلشان را ترک کرده و به نقطهی نامعلومی عزیمت فرمودهاند.»(3)
معارضین انقلاب آگاه بودند که یکی از مهمترین دلایل پیروزی انقلاب اسلامی رهبری روحانیت بوده است و میدانستند بدون توجه به روحانیت نمیتوانند در جامعه جایگاهی داشته باشند. از این رو، با وجود عدم اعتقاد واقعی به روحانیت، در صدد برآمدند تا با استفاده از نام آیتالله طالقانی برای خود محبوبیت ایجاد کنند. از طرفی همان طور که گفته شد این گروهها، که رهبریت امام خمینی را در عمل قبول نداشتند، تلاش میکردند در برابر ایشان جایگزین ایجاد نمایند.
با دستگیری فرزندان آیتالله طالقانی گروههای چپ، که در جریان رفراندوم نتوانسته بودند با سنگاندازی جلوی روند انتخابات، تحریم و تحریک مردم به مقاصدشان برسند، با آیتالله طالقانی و خانوادهی ایشان اظهار همدردی کردند و مردم را به تظاهرات و اعتراض فراخواندند. بیانیهی مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق دربارهی دستگیری فرزندان آیتالله طالقانی در این راستا صورت گرفت. چریکهای فدایی خلق، که در جریان حوادث فروردینماه گنبد از متهمان ردیف اول بود، با سوءاستفاده از فرصت بهوجودآمده و در بیانیهای که به مناسبت دستگیری فرزندان آیتالله طالقانی صادر کرد، سپاه پاسداران را متهم کرد که در گنبد، آتش جنگ را بر افروخته است.(4)
در این راستا چریکهای فدایی خلق، مجاهدین خلق، جبههی ملی ایران، سازمان اسلامی شورا (ساش)، حزب جمهوریخواه و نیز جبههی دمکراتیک ملی ایران هر کدام در بیانیههای جداگانهای با تحریک مردم به آشوب و اعتراض سهم عمدهای در شعلهور شدن آتش یک فتنهی گسترده بازی کردند.
در این میان بیانیهی عزالدین حسینی، که رفراندوم جمهوری اسلامی را تحریم کرده و در اغتشاشات کردستان سهم عمدهای ایفا نموده بود، قابل توجه بود. عزالدین حسینی در بخشی از بیانیهای که به همین مناسبت انتشار داده بود، از آیتالله طالقانی خواست به کردستان برود و در آنجا اقامت کند: با تقدیم سلام و اکرام، مردم مبارز کردستان همدردی خود را با آن حضرت در قبال رفتار ناجوانمردانه، که نسبت به توقیف فرزندان گرامی شما شده، ابراز و برادرانت در کردستان با آغوش باز آن حضرت و همراهان مجاهدش را میپذیرد و تمامی کردستان خانهی خودتان است.»(5)
امام با مردم سخن میگویند
چند روز پس از آغاز این حوادث نیز امام خمینی، در روز 28 فروردینماه 58، طی سخنان مهمی، تأکید کردند: این مردمی که در مسئلهی آقای طالقانی ـکه مورد احترام همهی ما هستـ این مردمی که جلو افتادند و این تظاهرات را کردند، اینها برای خاطر آقای طالقانی این کار را کردند؟!(6)
امام خمینی، در ادامه، با اشاره به آشوبطلبی برخی گروهها و جریانهای سیاسی، فرمودند: «همهی این مسائل به ما این مطلب را نشان میدهد که یک عدهای مأمورند از طرف خارجیها (و من بیشتر احتمال میدهم آمریکا باشد) مأمورند از طرف اینها که نگذارند ایران سالم باشد، نگذارند آرام باشد. این مأموریت را اگر بتوانند در کارخانهها انجام میدهند؛ اگر بتوانند، در کشاورزی انجام میدهند، بتوانند در دانشگاهها و در [بین] اینها که یک مردم سادهای هستند ولو تحصیل کردهاند و مشغول تحصیلاند، لکن جواناند زود تحت تأثیر واقع میشوند، چهار تا کلمهی ـعرض میکنمـ چیزی که به آنها میگویند، زرق و برقداری که میگویند، بازی میخورند و الاّ نه اینکه آنها سوءنیت داشته باشند. اینها [راه] میافتند و زن و بچه و بچهها و بزرگها و زنها و مردها را بسیج میکنند برای یک امری که این امر را خود آنها با ریشهاش مخالفاند.»(7)
امام خمینی، در ادامهی سخنرانی بسیار مهم خود، با اشاره به این نکته که در زمان شاه رژیم پیش از ماههای رمضان و محرم با جریانسازیها اذهان عمومی را از جنایات رژیم به یک سری مسائل جزئی و بیاهمیت سوق میداد به موضوع شریعتی و کتاب شهید جاوید اشاره کردند و ادامه دادند :« الآن هم مشغولاند. الآن هم آنهایی که میخواهند نگذارند که این مسائل ایران روی مصالح مسلمین [درست] بشود، حالا هم این مسائل هست… خود آقای طالقانی هم الآن در قم هستند و با ما ملاقات کردند و خود ایشان هم ناراحت از این مسائل شدند که یک همچو حرفهایی درست کردند؛ بعد از اینکه این غائله [تمام] شد، یک غائلهای درست میکنند… یکی از علمای ایران، پسرش را میگیرند یک کاری سرش میآورند، این یک غائله پیدا میشود…»(8)
امام خمینی در یک سخنرانی دیگر بهانهی معترضین را مبتذل میخوانند و میگویند: در این چند روز دیدید که با بهانهی بسیار مبتذل، که خود آن آقا [آیتالله طالقانی] با آن مخالف بود، در خیابانها ریختند و مدارس را تعطیل کردند و مردم را اغفال کردند برای اینکه آشوب به پا بشود. آنها متوجه باشند که قدرت این را ندارند که تفرقه مابین ما و آقایان دیگر بیندازند…»(9)
ملاقات آیتالله طالقانی با امام
در پی این جریانات و با مکشوف شدن اهداف پلید تفرقهافکنان، آیتالله طالقانی به قم میروند و با امام دیدار میکنند.(10) آیتالله طالقانی پس از این دیدار، طی پیامی که از رادیو پخش شد، با تأکید بر رهبری قاطع امام خمینی اظهار داشت: «رهبری حضرت آیتالله خمینی را نه ما، بلکه دنیا پذیرفته است. همه میدانند که این رهبری، رهبری غیرعادی بود. بر طبق موازینی که دنیا در رهبری دارد نبود. رهبری است که منشأ آن ایمان، تقوا، وارستگی، صمیمیت و قاطعیت میباشد.»
ایشان ادامه دادند: به کسانی که آگاهانه و یا ناآگاهانه به دنبال ایجاد تفرقه هستند باید خاطر نشان کنم ما تا وقتی زنده هستیم و تا زمانی که اصولمان را و اصول مکتبمان را قرآن و سنت مشخص کرده و هدفهایمان مشخص است اختلافی پیش نمیآید.
آیتالله طالقانی گفتند: در مسائل اجتماعی و اصولی، هیچ یک از رهبریهای دینی که در این مکتب تربیت شدهاند نمیتوانند اختلاف داشته باشند.
آیتالله طالقانی در ادامه به مخالفان کمیتهها و سپاه نیز اشاره کرده و با برشمردن خدمات این نهادها میگویند: چه کسی توانست تهران، این شهر بزرگ و شهرهای دیگر مخلوط و ترکیبشده از عوامل ضدانقلاب، ساواک، سیا، اسرائیل و همین طور عوامل بیمسئولیتی که میخواهند به خانهها و نوامیس مردم تجاوز کنند حفظ کند؟ همین کمیتهها و همین پاسدارها بودند.
یکی دیگر از مواردی که منافقین در صدد برآمدند تا از آیتالله طالقانی سوءاستفاده کنند در جریان دستگیری فرزندان ایشان و ترک تهران از سوی وی در اعتراض به این مسئله بود. در این راستا، چریکهای فدایی خلق، مجاهدین خلق، جبههی ملی ایران، سازمان اسلامی شورا (ساش)، حزب جمهوریخواه و نیز جبههی دمکراتیک ملی ایران هر کدام در بیانیههای جداگانهای با تحریک مردم به آشوب و اعتراض سهم عمدهای در شعلهور شدن آتش یک فتنهی گسترده بازی کردند.
آیتالله طالقانی همچنین پس از این دیدار در مدرسهی فیضیه حاضر میشود و طی سخنانی، از امام تمجید کرده و میگوید: برای اینکه ایشان انگشت روی دردها گذاشتند، برای اینکه حرف اول و آخرشان یکی است. آیتالله طالقانی در مورد کسانی که با نظر امام مخالف هستند نیز میگویند: نه دولت میتواند مقابل امر ایشان که امر معتبر و مرجعی است و مردم به مرجعیت قبولش دارند مخالفت کند و نه هیچ کس دیگر. مخالفت با رهبری و شخص ایشان مخالفت با دین اسلام است.
ایشان در مورد کمونیستها نیز تأکید میکنند: کمونیستها چیزی نیستند، هر چه توسری بیشتر بخورد هر چه بیشتر به او فشار بیاید قویتر میشود، چون اسلحهی مظلومیت از هر سلاحی قویتر است. کمونیسم محصول استبداد سیاسی، اجتماعی و دینی است.(11)
این گونه بلوایی که منافقین و گروههای چپ و راست ضدانقلاب تلاش داشتند با سوءاستفاده از آن، نظام را تضعیف کنند، به تقویت نظام و اسلام منجر شد. در حقیقت در این زمان، منافقین در صدد بودند تا با جوسازی از آیتالله طالقانی یک رقیب سیاسی برای امام بتراشند، اما با هوشیاری آیتالله طالقانی، این اقدام آنها با شکست مواجه شد.(12)
در واقع از آنجا که آنها آگاه بودند که یکی از مهمترین دلایل پیروزی انقلاب اسلامی، رهبری روحانیت بوده است و میدانستند بدون توجه به روحانیت نمیتوانند در جامعه جایگاهی داشته باشند، از این رو، با وجود عدم اعتقاد واقعی به روحانیت، در صدد برآمدند تا با استفاده از نام آیتالله طالقانی، برای خود محبوبیت ایجاد کنند.
از طرفی همان طور که گفته شد، این گروهها که رهبریت امام خمینی را در عمل قبول نداشتند، تلاش میکردند در برابر ایشان جایگزین ایجاد نمایند.(محمد امینآبادی؛ پژوهشگر تاریخ معاصر،برهان، ۱۳۹۲/۵/۱ )
پینوشتها:
1. ر.ک: حشمتالله عزیزی (1388)، زندگی و مبارزات آیتالله طالقانی، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 117.
2. ر.ک: علیرضا ملایی توانی (1388)، زندگینامهی سیاسی آیتالله طالقانی، تهران، نشر نی، ص 363.
3. اطلاعات، 25 فروردین 1358، ص 2.
4. همان.
5. اطلاعات، 27 فروردین 1358، ص 3.
6. صحیفهی امام، جلد 7، ص 35.
7. همان.
8. همان.
9. صحیفهی امام، جلد 7، ص 62.
10. اطلاعات، 30 فروردین 1358، ص 2.
11. اطلاعات، 1 اردیبهشت 1358، ص 4 و 7.
12. ر.ک: میرابوالقاسمی، سید محمدحسین، طالقانی و دگرگونی تاریخ، شرکت انتشارات قلم، ص 350 تا 355.