اگر مراد شما تهیه یک مقاله علمی است از سیاست و حوصله این مرکز خارج است اما در حد اجمال می توانیم بگوییم:
اولا مقایسه علما با یکدیگر شاید کار بجایی نباشد چون شرایط زمانی و اجتماعی آنها با یکدیگر متفاوت است بستر زمانی و جغرافیایی آنها یکی نیست و الا عالم مخلص همیشه شاگرد و سرباز دین و مکتب اهل بیت(ع) است. ودر هر شرایطی خود را خادم مکتب می داند ،تفاوت این دو بزرگوار را شاید در همین جمله بشود به نوعی بیان کرد که وجود شیخ صدوق و برکات وجودی او در جهان اسلام حاصل دعای امام زمان(عج) در عصر غیبت صغرا در آن شرایط سخت برای جامعه تشیع است و توفیقات علامه مجلسی حاصل دعای پدر در یکی از دوران های عظمت شیعه در دوران حکومت صفویه است.
شیخ صدوق یا ابنبابویه از دو نظر بسیار اهمیت دارد؛ یکی آنکه او از بزرگترین محدثان شیعه در عصر غیبتِ کبراست و از 250 محدث روایت نقل کرده و حدود 450 کتاب و رساله دارد که مبنای همة آنها روایت است، همچنین او یکی از کتب اربعة شیعه را، به نام مدینۀالعلم، نوشته است(مدینۀالعلم، یکی از منابع پنجگانۀ حدیث شیعه که حجمی بیش از من لایحضرهالفقیه داشته است. این کتاب تا اوایل عصر صفوی در دسترس بوده است، اما علامۀ مجلسی با صرف اموالِ بسیار هم نتوانسته بدان دست یابد. با از میان رفتن این کتاب، منابع حدیث شیعه چهار کتاب شدند که به کتب اربعه معروفاند (شیخ طوسی، ص 157)). ابنبابویه، همزمان با کلینی و پیش از شیخ طوسی، جمعآوری و تنظیم و دستهبندی روایات شیعه را آغاز کرد و بدین ترتیب، مانع پراکندگی و از دسترفتن آنها شد (شیخ طوسی، ص 157).
اهمیت دیگر ابنبابویه در تبیین عقاید شیعی و طرحریزی نظام عقیدتی و کلامی شیعه در پرتو روایات امامان شیعه است. در سفرهای بسیارِ خود عقاید شیعه را برای مردم تبیین میکرد و گاه برای تأکید بر مطلب کتابی مینوشت. بسیاری از کتابهای او در این سفرها خطاب به مردم این شهرها یا در پاسخ به پرسشهای ایشان نوشته شده است. او در پیریزی مرزهای عقیدتی میان شیعیان امامی با شیعیان زیدی و اسماعیلی، که در آن روزگار بسیار فعال بودند، نقش بسیار مهمی داشت. همچنین در تثبیت مسئلة اعتقاد به امام غایب و وضعیت شیعیان در عصر غیبت آثاری نوشت که از همة آنها مهمتر کتاب کمال الدین و تمام النعمۀ است؛ به همین علت او در رأس دیگر علمای اخباری قم مبارزهای بیامان با عقاید انحرافی و غلوآمیز در مورد امامان شیعه را رهبری کرد. این تلاش به تکفیر و شکست مقطعی مُفوّضه، که خود را نمایندگان جریان اصیل مکتب تشیع معرفی میکردند، در آن دوران انجامید. ابنبابویه تلاش کرد میانهروی در اعتقاد به امامان را نشان دهد؛ راهی که نه غلو و زیادهروی در حق ایشان باشد، نه کوتاهی و تقصیر.
علامه مجلسی هم در عصر خود از اعاظم و بزرگان علماست و احیاکننده مذهب تشیع راستین علوی است اما شیخ صدوق اصل و ریشه است و علامه خوشه چین خرمن فضائل امثال شیخ صدوق در دوران عظمت تشیع است . شیخ صدوق احیاگر اصل دین مبین و ناب محمدی است اما علامه مجلسی احیاگر آموزه های مکتب اهل بیت از کژی و انحرافات مسموم همچون صوفیگری و برخی انحرافات فکری در زمان خود است.
اولا مقایسه علما با یکدیگر شاید کار بجایی نباشد چون شرایط زمانی و اجتماعی آنها با یکدیگر متفاوت است بستر زمانی و جغرافیایی آنها یکی نیست و الا عالم مخلص همیشه شاگرد و سرباز دین و مکتب اهل بیت(ع) است. ودر هر شرایطی خود را خادم مکتب می داند ،تفاوت این دو بزرگوار را شاید در همین جمله بشود به نوعی بیان کرد که وجود شیخ صدوق و برکات وجودی او در جهان اسلام حاصل دعای امام زمان(عج) در عصر غیبت صغرا در آن شرایط سخت برای جامعه تشیع است و توفیقات علامه مجلسی حاصل دعای پدر در یکی از دوران های عظمت شیعه در دوران حکومت صفویه است.
شیخ صدوق یا ابنبابویه از دو نظر بسیار اهمیت دارد؛ یکی آنکه او از بزرگترین محدثان شیعه در عصر غیبتِ کبراست و از 250 محدث روایت نقل کرده و حدود 450 کتاب و رساله دارد که مبنای همة آنها روایت است، همچنین او یکی از کتب اربعة شیعه را، به نام مدینۀالعلم، نوشته است(مدینۀالعلم، یکی از منابع پنجگانۀ حدیث شیعه که حجمی بیش از من لایحضرهالفقیه داشته است. این کتاب تا اوایل عصر صفوی در دسترس بوده است، اما علامۀ مجلسی با صرف اموالِ بسیار هم نتوانسته بدان دست یابد. با از میان رفتن این کتاب، منابع حدیث شیعه چهار کتاب شدند که به کتب اربعه معروفاند (شیخ طوسی، ص 157)). ابنبابویه، همزمان با کلینی و پیش از شیخ طوسی، جمعآوری و تنظیم و دستهبندی روایات شیعه را آغاز کرد و بدین ترتیب، مانع پراکندگی و از دسترفتن آنها شد (شیخ طوسی، ص 157).
اهمیت دیگر ابنبابویه در تبیین عقاید شیعی و طرحریزی نظام عقیدتی و کلامی شیعه در پرتو روایات امامان شیعه است. در سفرهای بسیارِ خود عقاید شیعه را برای مردم تبیین میکرد و گاه برای تأکید بر مطلب کتابی مینوشت. بسیاری از کتابهای او در این سفرها خطاب به مردم این شهرها یا در پاسخ به پرسشهای ایشان نوشته شده است. او در پیریزی مرزهای عقیدتی میان شیعیان امامی با شیعیان زیدی و اسماعیلی، که در آن روزگار بسیار فعال بودند، نقش بسیار مهمی داشت. همچنین در تثبیت مسئلة اعتقاد به امام غایب و وضعیت شیعیان در عصر غیبت آثاری نوشت که از همة آنها مهمتر کتاب کمال الدین و تمام النعمۀ است؛ به همین علت او در رأس دیگر علمای اخباری قم مبارزهای بیامان با عقاید انحرافی و غلوآمیز در مورد امامان شیعه را رهبری کرد. این تلاش به تکفیر و شکست مقطعی مُفوّضه، که خود را نمایندگان جریان اصیل مکتب تشیع معرفی میکردند، در آن دوران انجامید. ابنبابویه تلاش کرد میانهروی در اعتقاد به امامان را نشان دهد؛ راهی که نه غلو و زیادهروی در حق ایشان باشد، نه کوتاهی و تقصیر.
علامه مجلسی هم در عصر خود از اعاظم و بزرگان علماست و احیاکننده مذهب تشیع راستین علوی است اما شیخ صدوق اصل و ریشه است و علامه خوشه چین خرمن فضائل امثال شیخ صدوق در دوران عظمت تشیع است . شیخ صدوق احیاگر اصل دین مبین و ناب محمدی است اما علامه مجلسی احیاگر آموزه های مکتب اهل بیت از کژی و انحرافات مسموم همچون صوفیگری و برخی انحرافات فکری در زمان خود است.