یکم. مبانی الهیات لیبرال
از مهمترین مبانی الهیات لیبرال می توان این موارد را برشمرد:
1.فرو کاست دین به احساس و تجربه دینی
در الهیات لیبرال، دین چیزی غیر از اخلاق و اعمال بوده و به ساحت احساس و تجربه تعلق دارد.
فردریک شلایرماخر (1768-1834) از بنیانگذاران الهیات لیبرال، دین چیزی ورای الهیات، اخلاق و اعمال بوده و معتقد بود دین به ساحت احساسات تعلق دارد. از نظر او دین از الهیات جداست و در واقع الهیات تنها ابزاری برای تفکر و تعمق درباره دین است. به نظر او ایمان را نمیتوان به معنای پذیرش آموزههای یک دین دانست. او آن قدر بر نیاز به مذهبی که بتوان آن را تجربه و احساس کرد تأکید کرد که مذهب در تجربه و احساس خلاصه شد. او مبدع نظریه «تجربه دینی» است. شلایرماخر میگفت جوهره دین نه شناختن و عمل کردن بلکه آگاهی از اتکای مطلق به خداست؛ بنابراین شلایرماخر در کتاب ایمان مسیحی مدعی است که تجربه دینی، نوعی تجربه معرفتبخش و عقلانی نیست، بلکه عبارت است از: «احساس وابستگی مطلق یا خودآگاهی از وجود مطلقاً وابسته که معادل با وجود مرتبط و وابسته به خداست». (یلیام هوردرن؛ راهنمای الهیات پروتستان؛ ص40-42)
دیگر متفکر مهم این جنبش، آلبرشت ریچل بر جنبه اجتماعی مسیحیت تأکید میکرد و بر این باور بود که گزارههای الهیاتی را باید بر اساس ارزشها ارزیابی کرد و این گزارهها از نظر منطقی قابل اثبات نیستند. او میگفت: نمیتوان خدا را با تجربه دینی با استدلال عقلی یافت؛ تصور وجود خدا برای توجیه وجود قدرت تشخیص ارزشها در انسانها لازم است. او باور داشت که پدران کلیسا با وارد ساختن فلسفه یونانی به کالبد مسیحیت، آن را فاسد کردهاند. پیروان ریچل در ادامه این ادعای او، دین و فرهنگ را یکسان میدانستند. به همین دلیل منتقدانِ تفکر ریچلی با اعتقاد به اینکه این اندیشه بیش از حد به معیارهای فرهنگی وابسته است، آن را «آیین پروتستان فرهنگی» نامیدند. (حقانی فضل، محمد، تاریخ مسیحیت؛ از اقتدار پاپ تا تکثر معاصر، تهران: کانون اندیشه جوان، ج2، 1393)
2. سکولاریسم
نتیجه و پیامد فرو کاست دین به احساس، کنار گذاردن آن از زندگی اجتماعی و سکولاریسم است .
3. پلوارلیسم و کثرت گرایی
وقتی حقیقت و گوهر دین، احساس و شهود شد، این حقیقت برای افراد مختلف، شکل های گوناگونی خواهد داشت.
شلایر ماخر عقیده داشت:«مبنای دیانت، نه تعالیم وحیانی است چنان که در سنت گرایی مطرح است، نه عقل معرفت آموز، چنان که در الهیات طبیعی (عقلی) مطرح است، نه حتی اراده اخلاقی چنان که در نظام فلسفی کانت مطرح است؛ بلکه در انتباه دینی(یان باربور، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی،ص 132-131) است که با همه آنها فرق دارد. دیانت، موضوع تجربه زنده است نه عقاید رسمی مرده. و قابل تحویل به اخلاق یا حکمت عملی یا حکمت نظری نیست؛ بلکه باید با خودش سنجیده شود و بر وفق معیارهای خودش فهمیده شود… الهیات را باید از بازاندیشی تجربه دینی برآورد.»( سید حسن حسینی، پلورالیزم دینی، پلورالیزم در دین، انتشارات سروش،ص27)
تلاش شلایر ماخر و به دنبال آن رواج نظریه تجربه دینی، یکی از خاستگاههای مهم حوزه معرفت و شناخت در رابطه با بحث پلورالیزم دینی است.
4.اومانیسم
اومانیسم جزو جدا نشدنی اندیشه تمدن غربی و الهات لیبرال است. انسان در این تفکر مدارو محور قرار گرفته و خواست و نظر او ملاک خواهد بود. وقتی دین به عنوان احساس و تجربه در نظر گرفته می شود، برآیند آن محوریت انسان و احساس اوست.
5. فرد گرایی
فرد گرایی و محوریت امیال و احساسات فردی از دیگر پایه های الهیات لیبرال است.
6. محوریت تفکر مدرن و علم تجربی
ارزش بیش از حد قائل شدن برای تفکر مدرن و علم تجربی، و سعی در بازسازی ایمان مسیحی در پرتو معرفت حاصل از تفکر مدرن از پایه های الهیات لیبرال است . الهیات لیبرال معتقد بود مسیحیت باید با حفظ هویت خود با تفکر جدید سازگار باشد. پس از نقد تاریخی کتاب مقدس مسیحیان دو گروه شدند: عده ای نقد تاریخی را به معنای نابودی کتاب مقدس دانستند و با نتایج آن مخالفت کردند که اکثر کاتولیک ها در این دسته بودند و اجازه نقد تاریخی نمی دادند، و عده دیگری از مسیحیان هم به ایمان مسیحی پایبند بودند و هم به نتایج نقد تاریخی.از این رو تفسیری از ایمان مسیحی ارائه دادند که با تفکر مدرن و نقد تاریخی و نتایج آن سازگاز باشد، که پروتستان ها و به خصوص لیبرال ها در این دسته می گنجیدند. بنا بر این پروتستان ها از نقد تاریخی ضربه سنگین تری خوردند و به همین خاطر تلاش بیشتری برای پیدا کردن راه حلی در جواب نقدهای تاریخی انجام دادند، اما کاتولیک ها که از آتوریته سنت و پاپ برخوردار بودند با قاطعیت نقد تاریخی را رد کردند و ضربه ای متوجه ایشان نشد و تلاشی چندانی هم برای پاسخ به آن نکردند.
(درسنامه الهیات مسیحی، آلیستر مک گراث، مترجم بهروز حدادی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1384)
برای آشنایی بیشتر ر.ک:
کتاب «تاثیر اومانیسم بر بزرگان نهضت پروتستان و پیش گامان الهیات لیبرال» سید علی حسنی، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
سید علی حسنی، الاهیات لیبرال؛ تلاشی در جهت بازسازی ایمان مسیحی در پرتو دانش مدرن؛ معرفت ادیان ،سال سوم، شماره دوم، بهار ۱۳۹۱، ص ۶۵ ـ84
دوم. مبانی الهیات پست لیبرال
الهیات پست لیبرال غیر از فرد گرایی، مبانی دیگر لیبرال را در بر داشته و دارای نگاهی پست مدرن و نسبی گرایانه است.
پسالیبرالیسم با این استدلال که همه تفکر و تجربه از تاریخ و اجتماع اثر میپذیرد، برنامه الهیاتی خود را بر بازگشت به سنن دینیای استوار ساخت که ارزشهای آن ذاتاً از آن خود است. از این رو، پسالیبرالیسم شالوده ستیز است (یعنی مفهوم مبنایی کلی برای شناخت را انکار میکند ) اجتماعی است (زیرا، به ارزشها، تجربهها و زبان جامعه توسل میجوید و اولویت را به افراد نمیدهد ) و تاریخ باوراست (زیرا بر اهمیت سنتها و جوامع تاریخی مرتبط با آنها در شکل دادن به تجربه و تفکر تأکید دارد).
مهمترین بیانیه در تبیین برنامه پسالیبرال همان کتاب ماهیت آموزه (۱۹۸۴) اثر جرج لیندبک است. لیندبک با نفی رویکردهای (معرفتی – گزارهای) به آموزهها بدلیل پیش مدرن بودنشان و با نفی تئوریهای لیبرال «تجربی-بیانی» به سبب ناتوانیشان از به حساب آوردن تتنوع تجربی بشر و نقش میانجی فرهنگ در تفکر و تجربه بشری، رویکردی را به نام رویکرد «فرهنگی-زبانشناختی» مطرح میسازد که ویژگیهای اساسی پسالیبرالیسم در آن تجسم یافته است. رویکرد فرهنگی ـ زبان شناختی منکر هر گونه تجربه بشری خالص و کلی است که وجودی جدا از زبان و فرهنگ بشری دارد و تأکید میکند که قلب دین در زیستن در درون یک سنت خاص دینی و تاریخی، و درونی کردن اندیشهها و ارزشهای آن قرار دارد. این سنت بر مجموعهای از اندیشهها که در تاریخ اثر پذیرفتهاند استوار است، که روایت برای آن یک ابزار انتقال کاملاً مناسب است.
(www.philosociology.ir/daily-articles/1641-1391-08-25-05-58-39.html)
برای آشنایی با الهیات پست لیبرال و مبانی و نقد آن ر.ک: نقدی به «الهیات پست لیبرال» و اندیشههای لیندبک، صفدر تبار صفر، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
از مهمترین مبانی الهیات لیبرال می توان این موارد را برشمرد:
1.فرو کاست دین به احساس و تجربه دینی
در الهیات لیبرال، دین چیزی غیر از اخلاق و اعمال بوده و به ساحت احساس و تجربه تعلق دارد.
فردریک شلایرماخر (1768-1834) از بنیانگذاران الهیات لیبرال، دین چیزی ورای الهیات، اخلاق و اعمال بوده و معتقد بود دین به ساحت احساسات تعلق دارد. از نظر او دین از الهیات جداست و در واقع الهیات تنها ابزاری برای تفکر و تعمق درباره دین است. به نظر او ایمان را نمیتوان به معنای پذیرش آموزههای یک دین دانست. او آن قدر بر نیاز به مذهبی که بتوان آن را تجربه و احساس کرد تأکید کرد که مذهب در تجربه و احساس خلاصه شد. او مبدع نظریه «تجربه دینی» است. شلایرماخر میگفت جوهره دین نه شناختن و عمل کردن بلکه آگاهی از اتکای مطلق به خداست؛ بنابراین شلایرماخر در کتاب ایمان مسیحی مدعی است که تجربه دینی، نوعی تجربه معرفتبخش و عقلانی نیست، بلکه عبارت است از: «احساس وابستگی مطلق یا خودآگاهی از وجود مطلقاً وابسته که معادل با وجود مرتبط و وابسته به خداست». (یلیام هوردرن؛ راهنمای الهیات پروتستان؛ ص40-42)
دیگر متفکر مهم این جنبش، آلبرشت ریچل بر جنبه اجتماعی مسیحیت تأکید میکرد و بر این باور بود که گزارههای الهیاتی را باید بر اساس ارزشها ارزیابی کرد و این گزارهها از نظر منطقی قابل اثبات نیستند. او میگفت: نمیتوان خدا را با تجربه دینی با استدلال عقلی یافت؛ تصور وجود خدا برای توجیه وجود قدرت تشخیص ارزشها در انسانها لازم است. او باور داشت که پدران کلیسا با وارد ساختن فلسفه یونانی به کالبد مسیحیت، آن را فاسد کردهاند. پیروان ریچل در ادامه این ادعای او، دین و فرهنگ را یکسان میدانستند. به همین دلیل منتقدانِ تفکر ریچلی با اعتقاد به اینکه این اندیشه بیش از حد به معیارهای فرهنگی وابسته است، آن را «آیین پروتستان فرهنگی» نامیدند. (حقانی فضل، محمد، تاریخ مسیحیت؛ از اقتدار پاپ تا تکثر معاصر، تهران: کانون اندیشه جوان، ج2، 1393)
2. سکولاریسم
نتیجه و پیامد فرو کاست دین به احساس، کنار گذاردن آن از زندگی اجتماعی و سکولاریسم است .
3. پلوارلیسم و کثرت گرایی
وقتی حقیقت و گوهر دین، احساس و شهود شد، این حقیقت برای افراد مختلف، شکل های گوناگونی خواهد داشت.
شلایر ماخر عقیده داشت:«مبنای دیانت، نه تعالیم وحیانی است چنان که در سنت گرایی مطرح است، نه عقل معرفت آموز، چنان که در الهیات طبیعی (عقلی) مطرح است، نه حتی اراده اخلاقی چنان که در نظام فلسفی کانت مطرح است؛ بلکه در انتباه دینی(یان باربور، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی،ص 132-131) است که با همه آنها فرق دارد. دیانت، موضوع تجربه زنده است نه عقاید رسمی مرده. و قابل تحویل به اخلاق یا حکمت عملی یا حکمت نظری نیست؛ بلکه باید با خودش سنجیده شود و بر وفق معیارهای خودش فهمیده شود… الهیات را باید از بازاندیشی تجربه دینی برآورد.»( سید حسن حسینی، پلورالیزم دینی، پلورالیزم در دین، انتشارات سروش،ص27)
تلاش شلایر ماخر و به دنبال آن رواج نظریه تجربه دینی، یکی از خاستگاههای مهم حوزه معرفت و شناخت در رابطه با بحث پلورالیزم دینی است.
4.اومانیسم
اومانیسم جزو جدا نشدنی اندیشه تمدن غربی و الهات لیبرال است. انسان در این تفکر مدارو محور قرار گرفته و خواست و نظر او ملاک خواهد بود. وقتی دین به عنوان احساس و تجربه در نظر گرفته می شود، برآیند آن محوریت انسان و احساس اوست.
5. فرد گرایی
فرد گرایی و محوریت امیال و احساسات فردی از دیگر پایه های الهیات لیبرال است.
6. محوریت تفکر مدرن و علم تجربی
ارزش بیش از حد قائل شدن برای تفکر مدرن و علم تجربی، و سعی در بازسازی ایمان مسیحی در پرتو معرفت حاصل از تفکر مدرن از پایه های الهیات لیبرال است . الهیات لیبرال معتقد بود مسیحیت باید با حفظ هویت خود با تفکر جدید سازگار باشد. پس از نقد تاریخی کتاب مقدس مسیحیان دو گروه شدند: عده ای نقد تاریخی را به معنای نابودی کتاب مقدس دانستند و با نتایج آن مخالفت کردند که اکثر کاتولیک ها در این دسته بودند و اجازه نقد تاریخی نمی دادند، و عده دیگری از مسیحیان هم به ایمان مسیحی پایبند بودند و هم به نتایج نقد تاریخی.از این رو تفسیری از ایمان مسیحی ارائه دادند که با تفکر مدرن و نقد تاریخی و نتایج آن سازگاز باشد، که پروتستان ها و به خصوص لیبرال ها در این دسته می گنجیدند. بنا بر این پروتستان ها از نقد تاریخی ضربه سنگین تری خوردند و به همین خاطر تلاش بیشتری برای پیدا کردن راه حلی در جواب نقدهای تاریخی انجام دادند، اما کاتولیک ها که از آتوریته سنت و پاپ برخوردار بودند با قاطعیت نقد تاریخی را رد کردند و ضربه ای متوجه ایشان نشد و تلاشی چندانی هم برای پاسخ به آن نکردند.
(درسنامه الهیات مسیحی، آلیستر مک گراث، مترجم بهروز حدادی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1384)
برای آشنایی بیشتر ر.ک:
کتاب «تاثیر اومانیسم بر بزرگان نهضت پروتستان و پیش گامان الهیات لیبرال» سید علی حسنی، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
سید علی حسنی، الاهیات لیبرال؛ تلاشی در جهت بازسازی ایمان مسیحی در پرتو دانش مدرن؛ معرفت ادیان ،سال سوم، شماره دوم، بهار ۱۳۹۱، ص ۶۵ ـ84
دوم. مبانی الهیات پست لیبرال
الهیات پست لیبرال غیر از فرد گرایی، مبانی دیگر لیبرال را در بر داشته و دارای نگاهی پست مدرن و نسبی گرایانه است.
پسالیبرالیسم با این استدلال که همه تفکر و تجربه از تاریخ و اجتماع اثر میپذیرد، برنامه الهیاتی خود را بر بازگشت به سنن دینیای استوار ساخت که ارزشهای آن ذاتاً از آن خود است. از این رو، پسالیبرالیسم شالوده ستیز است (یعنی مفهوم مبنایی کلی برای شناخت را انکار میکند ) اجتماعی است (زیرا، به ارزشها، تجربهها و زبان جامعه توسل میجوید و اولویت را به افراد نمیدهد ) و تاریخ باوراست (زیرا بر اهمیت سنتها و جوامع تاریخی مرتبط با آنها در شکل دادن به تجربه و تفکر تأکید دارد).
مهمترین بیانیه در تبیین برنامه پسالیبرال همان کتاب ماهیت آموزه (۱۹۸۴) اثر جرج لیندبک است. لیندبک با نفی رویکردهای (معرفتی – گزارهای) به آموزهها بدلیل پیش مدرن بودنشان و با نفی تئوریهای لیبرال «تجربی-بیانی» به سبب ناتوانیشان از به حساب آوردن تتنوع تجربی بشر و نقش میانجی فرهنگ در تفکر و تجربه بشری، رویکردی را به نام رویکرد «فرهنگی-زبانشناختی» مطرح میسازد که ویژگیهای اساسی پسالیبرالیسم در آن تجسم یافته است. رویکرد فرهنگی ـ زبان شناختی منکر هر گونه تجربه بشری خالص و کلی است که وجودی جدا از زبان و فرهنگ بشری دارد و تأکید میکند که قلب دین در زیستن در درون یک سنت خاص دینی و تاریخی، و درونی کردن اندیشهها و ارزشهای آن قرار دارد. این سنت بر مجموعهای از اندیشهها که در تاریخ اثر پذیرفتهاند استوار است، که روایت برای آن یک ابزار انتقال کاملاً مناسب است.
(www.philosociology.ir/daily-articles/1641-1391-08-25-05-58-39.html)
برای آشنایی با الهیات پست لیبرال و مبانی و نقد آن ر.ک: نقدی به «الهیات پست لیبرال» و اندیشههای لیندبک، صفدر تبار صفر، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)