۱۳۹۲/۰۴/۲۴
–
۱۴۰ بازدید
در باره دو گونه انتساب عمل است،گفتنی است: الف ) آنجا که حسنات رابه خداوند نسبت می دهد، اشاره به این است که تلاشهای فرد به تنهایی در این زمینه ها راه به جایی نمی برد و بدون لطف و عنایت حق تعالی همه کوشش ها و تکاپوهابی ثمر و آب در هاون کوبیدن است .
در باره دو گونه انتساب عمل است،گفتنی است: الف ) آنجا که حسنات رابه خداوند نسبت می دهد، اشاره به این است که تلاشهای فرد به تنهایی در این زمینه ها راه به جایی نمی برد و بدون لطف و عنایت حق تعالی همه کوشش ها و تکاپوهابی ثمر و آب در هاون کوبیدن است . ب ) این که سئیات به انسان نسبت داده می شود، به معنای آن است که خداوند ابتدایاً شر و بدی برای بندگان نخواسته است، لذا ناملایماتی که به آنان می رسد جنبه بازتابی و انعکاسی دارد؛ یعنی برخاسته از نوعی قصور یا تقصیر فردی و اجتماعی است .ج ) آنجا که همه چیز را به خدا منتسب می کند، به این نکته اشاره دارد که در عین حال هیچ چیز از گردونه قدرت و مشیت الهی بیرون نیست . حتی اگر رفتار سو آدمی موجب بازگشت شر و بدی به سوی او می شود، آن هم تابع سنت و قانون حکیمانه ای در نظام هستی است . بنابراین در قسمت اول اراده ابتدایی شر از ناحیه خدا سلب شده ، و در بخش دوم به نحو ثانوی و انعکاسی به خدا نسبت داده شده است. ژرفکاوی های دقیق فلسفی نشان می دهد که این دو آیه از شاهکارهای بزرگ قرآن و معجزه ای در حل مشکل اعتقادی جبر و اختیار است ، چه درآن هم اختیار آدمی اثبات می شود و هم توحید افعالی . به عبارت دیگر این آیه به خوبی می نمایاند که اختیار مستلزم نفی توحید افعالی نیست و توحیدافعالی نیز نافی اختیار، اراده و مسوولیت انسان نمی باشد.
فلاسفه و متکلمان این مسأله را با فاعلیت طولی فاعل های غیر خداوند در طول فاعلیت خداوند حل مى کنند که براى روشن شدن این جواب باید مسأله را بصورت گسترده تر مطرح کنم.
مى دانیم یکى از اقسام توحید، توحید در خالقیت است که از زیر مجموعه هاى توحید در فاعلیت است توحید در فاعلیت این است که تنها مؤثر حقیقى و مستقل در عالم، ذات مقدس خداوند است و جز او هیچ موجود دیگرى فاعلیت تام و مستقل ندارد و فاعلیت هر فاعلى در سایه فاعلیت خداوند است و هیچ فعلى در عالم واقع نمى شود مگر آنکه با اراده، به خواست او باشد و این همان معناى معروف «لا حول و لا قوة الا بالله» است. و به تبع، توحید در خالقیت به این معنا است که تنها خالق خداوند است همه هستى مخلوق اوست که این معنا با تأمل در رابطه ممکنات یا واجب مطلب روشنى است. چون همه عالم امکان، معلول است و تنها یک واجب الوجود، وجود دارد که علت مطلق است حال تأمل در این مطلب ممکن است سؤالى را در ذهن برانگیزد که پس فاعلیت و خالقیت بقیه موجودات چه مى شود آیا مثلاً آتش علیتى در خلق حرارت ندارد. آیا پدر و مادر نقشى در ایجاد فرزند ندارند و…
در حل این شبهه علما از فاعلیت طولى بهره مى گیرند بدین معنا که ممکن است در جایى چند فاعل در انجام فعل تأثیر داشته باشد ممکن تأثیر چند فاعل گاه در عرض هم است مثل اینکه چند نفر یک سنگ بزرگ را از زمین بلند کنند گاه در طول هم که چند فاعل در ایجاد فعل تأثیر دارند اما تأثیر برخى وابسته به برخى دیگر است فاعلى که مستقیماً و بالمباشره فعل را انجام داده لکن خود این فاعل معلول و مسبب فاعل دیگرى است پس وقتى شخصى فعلى را انجام مى دهد چنین نیست که یکسره از تحت اراده خداوند خارج و مستقل در فاعلیت باشد بلکه اگر اراده الهى نباشد فعلى از این فاعل صادر نمى شود. در نتیجه پس انحصار فاعلیت استقلالى در خداوند و استناد افعال به فاعلهاى دیگر ناسازگارى نیست و بدون ارتکاب تناقض مى توان فعل واحدى را هم به خداوند و هم به مخلوقات نسبت داد. حال در بحث خالقیت و نشأت گرفتن انسانها از غیر خداوند همین تبیین مشکل را حل مى کند. و هیچ منافاتى بین این مطلب که تنها خالق هستى و منشأ همه چیز خداوند است و منشأ بودن بعضى موجودات براى بعضى نیست چون سایر موجودات خالقیتشان جنبه استقلالى نداشته و تابع مشیت و اراده و اذن الهى است و در طول فاعلیت حق است و معناى توحید در خالقیت نفى خالقیت استقلالى از غیر خداوند است لهذا در قرآن کریم از یک طرف خالقیت را به نحو کلى به خداوند متعال نسبت مى دهد «قل الله خالق کل شى و هو الواحد القهار» (رعد، آیه 66). «ذالکم الله ربکم خالق کل شى» (غافر، آیه 62) و مانند «هل من خالق غیر الله» (فاطر، آیه 3) که به صورت استقهام انکارى نفى خالقیت از غیر خداوند مى کند.
ولى با این حال خلق را به موجودات دیگر هم نسبت مى دهد لکن این خلق موجودات در طول خالقیت حق است و به مشیت و اذن الهى است. مثلاً درباره معجزات حضرت عیسى(ع) می خوانیم: «و اذ تخلق من الطین کهیئه الطیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنی؛ آن گاه که به اذن من از گل چیزی به شکل پرنده می ساختی پس در آن می دمیدی و به اذن من پرنده می شود» (مائده، آیه 110). که در این آیه شریفه افعال خلق، نفخ به حضرت عیسی(ع) نسبت داده شده لکن خداوند مى فرماید این خلق و نفخ تو همه به اذن من است و شما گر چه فاعلیت و خالقیت دارید لکن همه به خواست و اراده من است و بصورت مستقل نیست. پس اینکه بشر از غیر خداوند نشأت مى گیرد و معلول چیز دیگرى است با توجه به اینکه آن علت که منشأ است خود معلول موجود دیگرى است تا به خداوند متعال برسد که علت مطلق است علت دیگرى نیست و علة العلل مطلب درستى است و اینکه «لا حول و لا قوه الا بالله» هم صادق است چون علة العلل معالیل را با واسطه یا بى واسطه خلق نکند چیزى نیست تا تأثیرگذار باشد و این متافانى یا اینکه خود این وسائط نقش فاعلیت و خالقیت داشته باشند ندارند. چون این فاعلیت در طول فاعلیت حق و با اذن و اراده اوست. جهت مطالعه بیشتر در این زمینه مى توانید به کتابهاى که در زمینه اصول عقاید (توحید) نوشته شده مراجعه فرمایید مانند:
آموزش عقاید ج 1، استاد مصباح یزدى
معارف قرآْن (3-1) ، استاد مصباح یزدى
الهیات، استاد جعفر سبحانى
آموزش کلام اسلامى آقاى محمد سعیدى مهر، ج 1
فلاسفه و متکلمان این مسأله را با فاعلیت طولی فاعل های غیر خداوند در طول فاعلیت خداوند حل مى کنند که براى روشن شدن این جواب باید مسأله را بصورت گسترده تر مطرح کنم.
مى دانیم یکى از اقسام توحید، توحید در خالقیت است که از زیر مجموعه هاى توحید در فاعلیت است توحید در فاعلیت این است که تنها مؤثر حقیقى و مستقل در عالم، ذات مقدس خداوند است و جز او هیچ موجود دیگرى فاعلیت تام و مستقل ندارد و فاعلیت هر فاعلى در سایه فاعلیت خداوند است و هیچ فعلى در عالم واقع نمى شود مگر آنکه با اراده، به خواست او باشد و این همان معناى معروف «لا حول و لا قوة الا بالله» است. و به تبع، توحید در خالقیت به این معنا است که تنها خالق خداوند است همه هستى مخلوق اوست که این معنا با تأمل در رابطه ممکنات یا واجب مطلب روشنى است. چون همه عالم امکان، معلول است و تنها یک واجب الوجود، وجود دارد که علت مطلق است حال تأمل در این مطلب ممکن است سؤالى را در ذهن برانگیزد که پس فاعلیت و خالقیت بقیه موجودات چه مى شود آیا مثلاً آتش علیتى در خلق حرارت ندارد. آیا پدر و مادر نقشى در ایجاد فرزند ندارند و…
در حل این شبهه علما از فاعلیت طولى بهره مى گیرند بدین معنا که ممکن است در جایى چند فاعل در انجام فعل تأثیر داشته باشد ممکن تأثیر چند فاعل گاه در عرض هم است مثل اینکه چند نفر یک سنگ بزرگ را از زمین بلند کنند گاه در طول هم که چند فاعل در ایجاد فعل تأثیر دارند اما تأثیر برخى وابسته به برخى دیگر است فاعلى که مستقیماً و بالمباشره فعل را انجام داده لکن خود این فاعل معلول و مسبب فاعل دیگرى است پس وقتى شخصى فعلى را انجام مى دهد چنین نیست که یکسره از تحت اراده خداوند خارج و مستقل در فاعلیت باشد بلکه اگر اراده الهى نباشد فعلى از این فاعل صادر نمى شود. در نتیجه پس انحصار فاعلیت استقلالى در خداوند و استناد افعال به فاعلهاى دیگر ناسازگارى نیست و بدون ارتکاب تناقض مى توان فعل واحدى را هم به خداوند و هم به مخلوقات نسبت داد. حال در بحث خالقیت و نشأت گرفتن انسانها از غیر خداوند همین تبیین مشکل را حل مى کند. و هیچ منافاتى بین این مطلب که تنها خالق هستى و منشأ همه چیز خداوند است و منشأ بودن بعضى موجودات براى بعضى نیست چون سایر موجودات خالقیتشان جنبه استقلالى نداشته و تابع مشیت و اراده و اذن الهى است و در طول فاعلیت حق است و معناى توحید در خالقیت نفى خالقیت استقلالى از غیر خداوند است لهذا در قرآن کریم از یک طرف خالقیت را به نحو کلى به خداوند متعال نسبت مى دهد «قل الله خالق کل شى و هو الواحد القهار» (رعد، آیه 66). «ذالکم الله ربکم خالق کل شى» (غافر، آیه 62) و مانند «هل من خالق غیر الله» (فاطر، آیه 3) که به صورت استقهام انکارى نفى خالقیت از غیر خداوند مى کند.
ولى با این حال خلق را به موجودات دیگر هم نسبت مى دهد لکن این خلق موجودات در طول خالقیت حق است و به مشیت و اذن الهى است. مثلاً درباره معجزات حضرت عیسى(ع) می خوانیم: «و اذ تخلق من الطین کهیئه الطیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنی؛ آن گاه که به اذن من از گل چیزی به شکل پرنده می ساختی پس در آن می دمیدی و به اذن من پرنده می شود» (مائده، آیه 110). که در این آیه شریفه افعال خلق، نفخ به حضرت عیسی(ع) نسبت داده شده لکن خداوند مى فرماید این خلق و نفخ تو همه به اذن من است و شما گر چه فاعلیت و خالقیت دارید لکن همه به خواست و اراده من است و بصورت مستقل نیست. پس اینکه بشر از غیر خداوند نشأت مى گیرد و معلول چیز دیگرى است با توجه به اینکه آن علت که منشأ است خود معلول موجود دیگرى است تا به خداوند متعال برسد که علت مطلق است علت دیگرى نیست و علة العلل مطلب درستى است و اینکه «لا حول و لا قوه الا بالله» هم صادق است چون علة العلل معالیل را با واسطه یا بى واسطه خلق نکند چیزى نیست تا تأثیرگذار باشد و این متافانى یا اینکه خود این وسائط نقش فاعلیت و خالقیت داشته باشند ندارند. چون این فاعلیت در طول فاعلیت حق و با اذن و اراده اوست. جهت مطالعه بیشتر در این زمینه مى توانید به کتابهاى که در زمینه اصول عقاید (توحید) نوشته شده مراجعه فرمایید مانند:
آموزش عقاید ج 1، استاد مصباح یزدى
معارف قرآْن (3-1) ، استاد مصباح یزدى
الهیات، استاد جعفر سبحانى
آموزش کلام اسلامى آقاى محمد سعیدى مهر، ج 1