خانه » همه » مذهبی » نقدی بر اندیشه های معنوی آقای آزمندیان

نقدی بر اندیشه های معنوی آقای آزمندیان


نقدی بر اندیشه های معنوی آقای آزمندیان

۱۳۹۲/۰۴/۲۳


۱۴۳۲ بازدید

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - نقدی بر اندیشه های معنوی آقای آزمندیاندر ساحت تبادل آراء، بکار گرفتن واژه های مبهم و دو پهلو، در ارایه نظرات و مطرح ساختن ایده ها از بزرگترین موانع فهم درست اندیشۀ ارایه شده می باشد که با استفاده از این حربه ستم های بسیاری بر انسان و افکارش رفته است و از شایع ترین موارد این سوء برداشت آنجایی است که نگاه خواننده، معنوی و متعالی است و از نگارنده هم متوقع است که پیامی پربار و ملکوتی ارایه دهد،و لذا اگر خواننده متناسب با فضای ذهنی و فرهنگی خود متن را معنا کند ، کار غیر علمی انجام داده است از ابن رو ابهام زدایی از الفاظ و واژهای کلیدی در هر متنی لازم وضروری میباشد تا معنای دقیق و منظور صاحب قلم و اندیشه برا ی خواننده معلوم گشته و مطالب مطروحه با معانی قبلی که در ذهن مخاطب وجود داشته تفسیر نشود . در نوشتۀ پیش رو نگارنده بر آن است تا با پرده بر داری از مباحث اصلی و واژه های کلیدی کتاب «تکنولوژی فکر» به خوانندگان این اثر کمک کند که فریب الفاظ بظاهر متعالی را نخورده و آنها را بدون محک با معیارهای اسلامی و وحیانی مورد استفاده قرار ندهند.

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - نقدی بر اندیشه های معنوی آقای آزمندیاندر ساحت تبادل آراء، بکار گرفتن واژه های مبهم و دو پهلو، در ارایه نظرات و مطرح ساختن ایده ها از بزرگترین موانع فهم درست اندیشۀ ارایه شده می باشد که با استفاده از این حربه ستم های بسیاری بر انسان و افکارش رفته است و از شایع ترین موارد این سوء برداشت آنجایی است که نگاه خواننده، معنوی و متعالی است و از نگارنده هم متوقع است که پیامی پربار و ملکوتی ارایه دهد،و لذا اگر خواننده متناسب با فضای ذهنی و فرهنگی خود متن را معنا کند ، کار غیر علمی انجام داده است از ابن رو ابهام زدایی از الفاظ و واژهای کلیدی در هر متنی لازم وضروری میباشد تا معنای دقیق و منظور صاحب قلم و اندیشه برا ی خواننده معلوم گشته و مطالب مطروحه با معانی قبلی که در ذهن مخاطب وجود داشته تفسیر نشود . در نوشتۀ پیش رو نگارنده بر آن است تا با پرده بر داری از مباحث اصلی و واژه های کلیدی کتاب «تکنولوژی فکر» به خوانندگان این اثر کمک کند که فریب الفاظ بظاهر متعالی را نخورده و آنها را بدون محک با معیارهای اسلامی و وحیانی مورد استفاده قرار ندهند.

مقدمه

در ساحت تبادل آراء، بکار گرفتن واژه های مبهم و دو پهلو، در ارایه نظرات و مطرح ساختن ایده ها از بزرگترین موانع فهم درست اندیشۀ ارایه شده می باشد که با استفاده از این حربه ستم های بسیاری بر انسان و افکارش رفته است و از شایع ترین موارد این سوء برداشت آنجایی است که نگاه خواننده، معنوی و متعالی است و از نگارنده هم متوقع است که پیامی پربار و ملکوتی ارایه دهد،و لذا اگر خواننده متناسب با فضای ذهنی و فرهنگی خود متن را معنا کند ، کار غیر علمی انجام داده است از ابن رو ابهام زدایی از الفاظ و واژهای کلیدی در هر متنی لازم وضروری میباشد تا معنای دقیق و منظور صاحب قلم و اندیشه برا ی خواننده معلوم گشته و مطالب مطروحه با معانی قبلی که در ذهن مخاطب وجود داشته تفسیر نشود . در نوشتۀ پیش رو نگارنده بر آن است تا با پرده بر داری از مباحث اصلی و واژه های کلیدی کتاب «تکنولوژی فکر» به خوانندگان این اثر کمک کند که فریب الفاظ بظاهر متعالی را نخورده و آنها را بدون محک با معیارهای اسلامی و وحیانی مورد استفاده قرار ندهند.

در راستای تحقق این هدف، رسالت این قلم این است که ابتدا به تبین واژۀ عرفان مدرن پرداخته در ضمن اشاره ای مختصر به انطباق آموزه های تکنولوژی فکر با برخی از ویژگی های مدرنیته و تبعات منفی آن در عرصۀ زندگی فردی و اجتماعی جامعه بشری بشود.

پارادوکسیکال عرفان مدرن

نویسنده در مقدمه جلد دوم کتاب تکنولوژی فکرمی نویسد:« این مباحث نوین که به گونه ای عرفان مدرن است و در واقع آمیزه ای از علم و تکنولوژی و مباحث اعتقادی و عرفانی است». (آزمندیان ، 1388 ، 11)

آن چه ذهن مخاطب را در این جمله بیشتربه خود مشغول می کند بکار بردن لفظ مدرن در کنار عرفان است که این ترکیب نمی تواند بی دلیل آمده باشد زیرا نویسنده قایل است« که وقتی دیدن یک تصویر و یا شنیدن یک نغمه موسیقی و یا هر گونه اطلاعات از طریق حواس پنج گانه به ضمیر نا خود آگاه برسد بر سرنوشت شما تاثیر می گذارد.(آزمندیان ، 1388،233) و یا در جای دیگرمعتقد است که ضمیر نا خود آگاه هر تخیل و یا تصویر ذهنی را پردازش کرده و این گونه فرض کنید که باید مصداق آن تصویر را برای شما خلق کرده و به شما تحویل دهد»(آزمندیان، 1388، 23) درنتیجه ضمیر ناخود آگاه مخاطب با دیدن تصویر لفظ مدرن در کنار عرفان، ابتدا به بررسی واژه عرفان اسلامی و واقعی پرداخته و سپس به دنبال ویژگی های مدرنیته رفته و شاخص ترین ویژگی ها ی آن را در متن موجود جست و جو می کند، تا بتواند دلیلی برای تناسب این ترکیب بیاورد زیرا آنچه مسلم است این است که یک گوینده یا نویسنده فرهیخته برای پرهیز از فضای تبلیغاتی ژورنالیستی تمام مکتوبات وبیانات خود را مستند و مدلل ارایه می دهد.

برای روشن شدن منظور نویسنده از واژۀ عرفان، مناسب است ضمن ارایه معنای صحیح و حقیقی عرفان و بیان ویژگی های مدرنیست و انطباق آموزه های تکنولوژی فکر با ویژگی های ارایه شده از مدرنیته به نیت و هدف اصلی، ولی مخفی صاحب قلم برسیم .

معنای عرفان حقیقی

عرفانی که انسان را با کشف شهود قلبی و با تزکیه نفس و ریاضت عملی و بدون واسطه و با دریافت مستقیم، به ساحت حقیقت واصل گرداند ( زیرا تنها با علم حضوری می توان به کنه اشیائ پی برد و درک حقایق با چشم دل میسر است و ملاک قبول آن نیز تسلیم قلب است نه صرفا تصدیق عقل).(موید الدین جندی ، ،108) این کشف حقایق و معارف باطنی که بر آمده از طریقت، عقاید و ارزش های درست باشد، با زدودن حجاب ها و زنگار از دل و بر اساس تزکیه و طی منازل سلوک حاصل می شود.(میان محمد شریف ، ، 29)

ویژگی های مدرنیته وانطباق آموزه های تکنولوژی فکر برآن

1- اومانیسم

اولین و مهم ترین شاخص مدرنیته اومانیزم به معنای انسان مداری است یعنی بشر مرکز، مبنا، معیار و مقیاس هر چیزی پنداشته شود، غایت ارزش ها لذت و رهایی و آزادی است، بشری که محور قرار می گیرد، بشری است که یا ساحت روحانی ندارد و یا ساحت روحانی آن ذیل ساحت ناسوتی معنا می شود که در اومانیزم غیر الحادی ظواهر دینی، برخی ویژگی ها و مفاهیم دینی را حفظ می کند اما دین را به نحوی در ذیل اومانیزم معنا می کند که در اومانیزم غیر الحادی من فردی و من انسان مبنا قرار داده شده و وجود هستی، وجود معرفت و… را قائم به من فردی می داند (دکارت)

«توچه می خواهی … ای عزیز دل، او را بگو تا محقق شود، بخواه تا به تو بدهند … آری آن جا که تو به سر می بری، مرکز ثقل همه قوانین عالم است وجود مبارک توست که محور هر قانون و هر تبصره ایی است»(آزمندیان ، 1388 ،222و223 ، ج2)

تکنولوژی فکر، ریشه در اساسی ترین رکن مدرنیته یعنی اومانیسم دارد که نه تنها قایل به انسان محوری ، بلکه منظور او انسان خدایی است؛ بگونه ایی که همه جهان به خاطر انسان و خواسته هایش معنا می شود؛ و سعادت آدمی در اصالت دادن به انسان و ارزشهای والای انسانی است،بر اساس این باور انسان در ذات خویش قدرتی دارد که می تواند تمام مسئولیت امور و سر نوشت خویش را بر عهده بگیرد و با تلاش کند تا سر نوشت وتقدیر خود و طبیعت را با قدرت نیروی فکر و تصویر سازی ذهنی متحول سازد و دیگر با این باور اومانیسمی ، بشر نمی تواند خدارا مسئول و پشتیبان خود در ناملایمات زندگی بداند و این اولین مرحله حذف خدا در باور انسان است که منجربه مخدوش شدن حاکمیت مطلق اراده خدا بر عالم هستی می شود.

این دیدگاه انسان را موجود مستقل و جدای از تقدیرات اللهی معرفی کرده ؛ که همه چیز را در اختیار داشته وبه نفع خودش انتخاب کند؛ لذا بر اساس این تفکر انسان از تکالیف اللهی فاصله می گیرد وتنها به بررسی و مطالبۀ حقوق خود می پردازد. زیراتکالیف شرعی ابزاری برای تقرب عبد به معبود قدرتمند متعال است و زمانی که انسان خود را محور و مرکز آ فرینش ببیند؛ احساس بی نیازی به خدا، سبب طغیان و نا فرمانیش می شود.

اشتباه بزرگ نگارنده کتاب تکنولوژی فکر این است که معتقد است با اصالت دادن به انسان و خواسته هایش، می خواهد او را در مسیر سعادت و کمال قرار داده و او را در همین عالم مادی به تمام تمایلات نفسانی اش برساند، در حالی که میان اعتقاد به حاکمیت مطلق خداوند بر همه موجودات، و اصالت دادن به انسان تضاد وجود ندارد، زیرا از آنجا که هدف همه عالم ، تقرب الی الله است (شوری ،53) لذا انسان به عنوان موجودی مختار، هماهنگ با سایر موجودات، در مسیر قرب اللهی که نهایت کمال است در حرکت است و خداوند قادر حکیم در این مسیر همه قوانین موجود در عالم را در اختیار او قرار خواهد داد و دستور العمل های وصول به سعادت حقیقی را نیز از طریق دین و از زبان وحی و در پرتو شریعت وفرامین اللهی به او عطا کرده است که دستیابی به چنین جایگاهی چنان قدرت و استعدادی به انسان ارزانی می دارد که خداگونه می شود یعنی خدا دستش می شود و با او کار می کند وگوشش می شود و با او می شنود و خدا چشمش می شود و با او می بیند و خدا زبانش می شود و با او حرف می زند.(حدیث قرب نوافل) و خدا همه آنچه در آسمان و زمین است رابر محور وجود انسان می چرخاند (روم ،20) و این نهایت فعال شدن و شکوفایی استعدادهای اصیل و توانمندیهای بشری است؛ که در سایه ارتباط با خدا در ابعاد مختلف محقق می شود.

این معنای واقعی انسان محوری در بینش اسلامی است که تنهادر سایۀ عبودیت و اطاعت محض اللهی و اعلام فقر ذاتی در مقابل خالق هستی محقق می شود؛ این انسان محوری در تعالیم اسلامی با امانیسم مدرن کاملا متفاوت است ، زیرا در نگرش اللهی انسان به عنوان جانشین خدا بر روی زمین اکرام می شود و این انسان، آزاد آفریده شده و بر اساس آزادیش، حق انتخاب دارد و این انتخابگری او را در برابر خدا و فرامین و معارف اللهی اش خاضعتر می کند.(امیر احمدی ، 1381، 138و139)

خدا در اندیشه های آزمندیان

در کتاب تکنولوژی فکر نگارنده بارها ما را به خدا دعوت کرده و در لابلا ی سطور کتاب، اسم واوصاف خدا هست و به برکت نگرش اومانیستش، خدا را بصراحت انکار نکرده و بشر را از خدا محروم نکرده است ؛ البته نیازی هم به انکار خدا در این آموزه نیست، چرا که خدای تکنولوژی فکر خود معبود به حاشیه رانده شده ای است که همه قدرت خویش را به تفکر و ذهن انسان مدرن تفویض نموده و لذا مسیر کمالی را که آزمندیان برای سالکان عرفان مدرن ترسیم می کند رسیدن به خدایی است که در مسیر زندگی به او نیازی نداشته و این خدا نه از کانال شریعت و آموزه های وحیانی بلکه با قدرت تجسم و تفکر و با جملات تاکیدی پرستیده می شود.

تکنولوژی فکر پرستش خدا را درحد ربوبیت تکوینی تقلیل داده و نسبت به ربوبیت تشریعی خدا بی توجه است و آزمندیان ، طی کردن مسیر کمال و رسیدن به خدا را، البته نه بادستورات فقهی و عمل به فروع دین بلکه با خواندن کتاب تکنولوژی فکر به مخاطبانش توصیه می کند.

« تو خوانندۀ عزیز اینک یک سالک مسیر کمال هستی و آمده ای تا به همراه هم سفران دیگر ی در کنار قافله سالار این سفر، یک مسیر زیبای انسانی – اللهی را طی کنی و به خدا برسی»(همان ، 15)

تکنولوژی فکرانسان را از داشتن خدای غنی قادر محروم کرده و خدا را فاقد قدرت دخالت در امورجهان و بر آوردن نیازهای انسان معنا نموده است.

آزمندیان جهان طبیعی را واقعیتی جدا از خداوند یا مراتب عالی وجود معرفی کرده ؛ که در بهترین حالت خداوند به عنوان خالق جهان همانند بنایی که یک خانه را ساخته و آن خانه اینک مستقل از اوست. در نگرش ایشان، مداخله و تصرف خداوند در ادارۀ جهان و مراقبت و نظارت مستمر او بر آن بسیار کم رونق است.

در نتیجه چنین خدایی با حضور کم رنگ وغیر موثرش در حیطۀ زندگی انسانها مسلما فاقد ارزش عبادت و اطاعت است و نهایت چنین نگرشی به رب و خالق هستی سبب می شود که عبادت و مناسک که ابزار تقرب اللهی است؛ در زندگی انسانی که توهم قدرت آفرینشگری مطلق ذهن وتفکر دارد ، رنگ می بازد.و لذا این انسان محوری، منجر به افول قدرت خداوندی و سپس به حذف نقش محوریت آن در شئونات زندگی انسانها می شود.

خدا در اندیشه آزمندیان، رفیق نیمه راهی است که بشر مخلوق خود را در برهوت زندگی با تمام نیازهایش تنها گذاشته و این انسان محتاج در مانده، باید برای تحقق هر خواسته اش آستین هارا بالا زده و به تصویر سازی و خلق خواسته های خود بپردازد؛ واین خالق انسان که تنها وظیفه اش تایید اراده های تجسم یافتۀ ذهنی بشر است؛ نه تدبیر و تمشیت بر مقدرات او، در خوش بینانه ترین حالتش خدایی است در حد یک مشاور یا یک مسئول تدارکات؛ واین مصداق بارز خداپذیری است نه خدا محوری.

خدا در سیستم تکنولوژی فکر به جای حاکم مطلق بودن، بیشتر شبیه مسکن و یا مخدری است که انسان به هنگام درد و رنج ونیاز،آن هم با خواندن چند جمله تاکیدی تکراری، ونه با دعا و نیایش شرعی، او را فرا می خواند و این خدا نیز نه به عنوان تنها سبب سازقادر، بلکه به عنوان همکار قدرت تفکر و تجسم، موجبات تسکین آدمی را فراهم می آورد؛ البته به شرط این که القاء توهم قدرت مندی فوق العادۀ نیروی ذهن، انسان را متوجه همین مقدار از نیازش به خدا بسازد.!

آنچه سبب انحراف اندیشه طرفداران تکنولوژی فکر شده این است آنها انسان را تنها در ایجاد و خلقت محتاج خدا می پندارند؛ و بعد از مرحلۀ وجود، این انسان، بی نیاز از خالقش به کمک تصویر سازی و تجسم خلاق می تواند به طور مستقل نیازهایش را بر آورده سازد.

« هر رشته فکری که شما با دنیایی از امید و باور و احساس در کارگاه ذهن خود تولید می کنید این خود یک منبع انرژی است که در جهان هستی ساطع می شود این انر ژی قطعا می تواند در سایه بقیه قانونمندیهای جهان هستی به ماده تبدیل شود و آرزوها و رویاهای شما را در جهان واقعیات خلق کند»(آزمندیان ،1388 ، ج2 ، 190)

این سخن خلاف رابطۀ علی و معلولی است که بین خدا و بنده اش حاکم است.زیرا ملاک احتیاج انسان به عنوان معلول، به خالق خود به عنوان علت، امکان و وابستگی ذاتی آن است، نه حدوث و محدودیت زمانی آن؛ و به عبارتی دیگر باید دانست که ماده و انرژی علت مادی خواسته های مادی انسان در این جهان هستند ؛ نه علت فاعلی آن؛ پس خودشان نیز محتاج به علت فاعلی هستند؛ در نتیجه انسان در تمام لحظات و شئون زندگی خویش برای تحقق آرزوهایش به علت هستی بخش خود محتاج است(انتم الفقرا)(مصباح یزدی ، 1389 ، 136)

پیامدهای اومانیسم

مهمترین آثار و تبعات منفی و مخرب کوچک و محدود شمردن قدرت خداوند در نگاه انسان، توهم بی نیازی و به دنبال آن طغیان و عدم تسلیم و نفی عبودیت خداوند است؛ و از آنجا که نیاز به بندگی و پرستش از نیازهای فطری بشر است در نتیجه این انسان محروم شده از پرستش قدرت لایتناهی، به هر قدرت پوشالی برای جبران این خلاء تکیه می کند؛ تا جایی که به پرستش خواستها و تمایلات مادی خود گرفتارشده و عطش خداپرستی خود را با گنداب مصرف گرایی و رفاه طلبی، پول پرستی و لذت گرایی فرو می نشاند و مصداق کسانی می شود که هوی وهوسشان معبودشان می شود(سوره) که شوربختانه امروزه جامعه بشری بدان دچار شده است و این سبک زندگی آفات و عوارض منفی خطرناکی در پی دارد که در نوشتار به اختصار به پرداخته می شود .

مصرف گرایی ورفاه طلبی

مصرف گرایی و رفاه طلبی امروزه نه به عنوان یک معضل فردی بلکه به عنوان یکی از مهم ترین مسائل اجتماعی جامعه کنونی ما مطرح است. در چنین جامعه ای اقشار مرفه از امتیازات جامعه استفاده بهینه نمی کنند و اکثر مصرف این قشر همراه با اتلاف سرمایه عمومی و از بین بردن انرژی و هدر رفتن پول است. در چنین محیطی بیشترین هزینه ی خانواده ها صرف وسایلی می شود که عدم وجود آن ها اثری در ادامه حیات انسان ندارد. اگر نگاهی به اطراف خود بیاندازیم به درستی شاهد نشانه های مصرف زدگی و چشم و هم چشمی هستیم- خرید تلویزیون های خانگی بالاتر از چهل و هشت اینچی(در فضای خانه های چهل متری) و یا لوسترهای گران قیمت پر مصرف و یا تعوض پر ضرر جواهرات خانمها و تهیه جهیزیه گران قیمت و غیر ضرور و… همه از نتایج زندگی مصرف گرای رفاه طلب می باشد.

در چنین جامعه ای افراد مرفه کسانی هستند که فعالیت های غیر مولد داشته و بزرگترین گناه آن ها این است که مصرف همراه با اسراف را در جامعه ترویج می دهند و برای کسب عزت نفس خود با مصرف متظاهرانه و اتلاف وقت و از بین بردن انرژی و هدر رفتن پول به کسب عزت نفس پرداخته و باعث برانگیخته شدن رشک دیگران می شوند که بهترین مثال امروزی برای مصرف متظاهرانه را می تواند به خرید انواع لوازم غیر ضرور که فقط با انگیزه چشم و هم چشمی و نمایش آنها به دوستان و اقوام می باشد، اشاره نمود چیزی که متاسفانه در جامعه امروز ایران به عینه مشخص است همان اوج مصرف متظاهرانه است درجامعه ایی که اتومبیل هر شخص نشانگر شخصیت او شده، داشتن خانه گران قیمت در بهترین نقطه شهرنشانه شخصیت هر فرد است و مقایسۀ خصوصیات اخلاقی، جسمی، فکری، یا استعداد زیباشناسی معمولا با جریان مقایسۀ مالی آمیخته است که به سختی می توان یکی را از دیگری تشخیص داد.این نکته به ویژه هنگام دسته بندی اشخاص از لحاظ نیروی فکری و استعداد زیبا شناسی تحقق پیدا می کند یعنی بسیار اتفاق می افتد که یک تظاهر صرفا مالی بصورت استعداد ذوقی یا فکری تفسیر می شود.) وبلن، 1386 ،133)

در جامعه ای که به بیماری مصرف زدگی مبتلا شده است افراد حتی نوع تفریح و نحوه گذران اوقات فراغتشان نیز رابطه نزدیکی با چشم وهم چشمی و مصرف متظاهرانه آن ها دارند، پیامد این مصرف گرایی در تفریحات و اوقات فراغت این افراد رفاه طلب، اتلاف سرمایه و فقر خلاقیت و نوع آوری را به دنبال خواهد داشت که بعضی از این فراغت ها و تفریحات کاذب را می توان در روی آوردن مردم به نگهداری سگ و یاد گرفتن زبان های مرده و غیر ضروری و در شرکت در کلاس های رقص و آواز خوانی اشاره کرد که امروزه این روش ها تبدیل به یک نوع عادت و حتی بالاتر این که تبدیل به یک ارزش در جامعه ما شده در حالی که بسیاری از این ورزش ها و سرگرمی ها با اصول و مبانی فکری جامعه در تضاد و تقابل است.(همان ، 138)

در مصرف گرایی به عنوان یک سیستم ناقص و برخوردار از یک مهندسی نا مناسب، ارزش هایی وجود دارد که آن ها را جانشین یک میراث به محاق رفته می کند. باز گذاشتن دست ثروتمندان قوی در اعمال هرگونه مظاهر مصرف گرایی می تواند استعباد و استعمار اقشار کم درآمد را در پی داشته باشد و روح دنیا طلبی و ثروت محوری را در جامعه به وجود آورد که این امر با اساس اسلام و تعالیم آن به کلی منافات دارد؛ تعالیمی که در آن به آزادی و اختیار انسان و عدم وابستگی و بندگی او برای غیر خدا تاکید می شود.

آری سر سپردگی به عده ای، آن هم به جهت داشتن مال و ثروت و اسراف و تبذیر در زندگی نمی تواند با اصول دینی انطباق داشته باشد. فرد محوری در آموزه های تکنولوژی فکر، هدف سهل الوصولی برای تبدیل جامعه و افراد آن به یک اجتماع مصرف کننده به شمار می رود

«احساس کنید ثروت خود را… احساس و اندیشه های ثروت طلبانه برای شما ثروت می آفریند- و احساس کنید رفاه خود را…» (آزمندیان1 ،1388، 236)

مشکل عمده فردگرایی و خود محوری ناشی از نگرش مادی گرایانه به زندگی انسان هاست در آموزه های تکنولوژی فکر آدمی، با همه استعداد های انسانی اش موجود خودخواه و کاملا منفعت طلب می شود قرآن کریم از چنین افرادی این چنین یاد می کند «وطائفة قد اهمتهم انفسهم»(آل عمران، 154)

«کسانی که فقط خودشان برای آن ها مهم است و این افراد همه زندگی شان در اهتمام به لذات و پروش جسم و تامین خواسته های خیالی و وهمی خلاصه می شود و ابدا به بیرون از آن چه در اطرافشان می گذرد توجه ندارند و خداوند به پیامبرش می گوید:«ایشان را به حال خودشان واگذار تا عاقبت به سزای اعمال خود برسند«ذرهم یاکلو و یتمعوا ویلههم الامل فسوف یعلمون»(حجر، 3)

بگذار آنان بخورند و بهره گیرند و آرزوهایشان آنان را غافل کند ولی بزودی خواهند فهمید.(جوادی آملی، 1381، 124)

در جامعه مصرف گرا، دلارتو خالی یک جانشین ارزان قیمت برای ارزش های فرهنگی بشمار می رود و خود ارزشی با قدرت خرید اندازه گیری می شود ، عمل خرید و تملک در جامعه مصرف کننده ، خود ارزشی را تقویت می کند و دیگر لازم نیست (عمل خرید) با هدف خرید توجیه شود.

در چنین جامعه مصرف گرایی ، رسانه های گروهی اسطوره مصرف گرایی را به عنوان یکی از اولویت های نوسرمایه داری استمرار می بخشند و همین طور که افراد جامعه در مسیر تاریک تماشای هر چه بیشتر تلویزیون جاخوش می کنند ، نفع برندگان ، شرکت ها هستند که جاذبه تحمیل مادی و رضایت مصرف کنندگان را جایگزین معنویت کمرنگ شده می کنند. در پشت قصابی ارزش ها ی فرهنگی ودینی توسط تبلیغات رسانه ایی ، دانش و آگاهی های افراد جامعه در پای مصرف قربانی می شود.

در چنین جامعه ایی در زیر نقاب از خود راضی فرهنگ رفاه طلب و مصرف گرای ، یک زندگی ناامن خانه دارد که افراد تنها تشنۀ سیر کردن خود با تصویری هستند که در تیلیغات تلویزیون به نمایش در می آید. خودآگاهی و خودارزشی ازمسیر واقعی خود منحرف می شود.به این ترتیب باید با تلخی اذعان داشت که انسان مصرف زده موردهجوم قرار گرفته شدۀ رسانه های تبلیغاتی، اکنون در حال از دست دادن توانایی خود برلی عمل کردن مستقل از توجیهات مصرف گرایی می باشد.(ماهنامه سیاحت غرب 1388، شمارۀ75)

انسانی که تمام تفکرات و اندیشه اش این است که « به نمادهایی از ثروت مثل اسکناس چک و تصاویر شمش های طلا خیره شود و با آنها معاشقه کند و بگوید که ای اسکناس ها شما را کرور کروربدست خواهم آورد من عاشق شما هستم…….(آزمندیان2، 1388 ،صص237،238) غرق در مجموعۀ بی پایانی ازکالاها و مناظرتصنعی تبلیغات رسانه ها شده که او را شیفتۀ ایده آل ها و ارزش های مصرف گرایی کرده است . آن مصرف گرایی که در آن فرد تلاش می کند با مصرف کردن هر چه بیشتر به خشنودی و همرنگی با دیگران برسد .

این بت پرستی عمومی ، ایده آل های مصرف کننده را جایگزین تجربیات فرهنگی ، هنری، مذهبی و خانوادگی کرده است که در این هیاهو و گمگشتگی در بازار مصرف زدگی ، شادی و خوشحالی را برای مدت زمان کوتاه، آن هم تنها برای کسانی که می توانند در رفاه زندگی کنند فراهم می آورد و دیگران را که نمی توانندمرفه باشند، از این لذت محروم ساخته و دچار یک خسران کیفی در روند رو به رشد و تعالی انسانی شده است و این چنین انسانی غنای ادراکی خود را از در یافت الهامات قدسی اللهی از دست می دهد. (جوادی آملی، 1381 ،صص226،252)

پول پرستی و لذت طلبی

اشکال عمده ای که بر آموزه های تکنولوژی فکر می توان گرفت این است که در این آموزه های بظاهر بی طرفانه و صرفا علمی، جنبه های جاویدان و اخروی خوشبختی و سعادت بشر بدست فراموشی سپرده شده و یا کوچک می شود در مقابل پول ودارایی های دنیایی را بطور افراطی مورد تاکید قرار داده و فقط به طی مسیر سعادت دنیوی توجه دارد و این دگرگونی ارزشها و نگرش ها جامعه را بسوی ارزش های سرمایه داری انحصار طلب و فرهنگ پول پرستی و لذت جویی سوق می دهد.

در چنین جامعه ایی همانطور که بشر بی تمدن زمان قدیم بتی را که بدست خود می ساخت معبود و مسجود خود قرار می داد و آنرا می پرستید؛ بشر عصر مدرن نیز مصنوع خود را می پرستد و زندگیش تحت تسلط و اقتدار اشیایی است که خود ساخته و پرداخته است. در حالی که شخصیت واقعی آن جاست که امکان تسلط پول و کالا باشد، در عین حال بشر بر پول و کالا حکومت کند، نه پول و کالا بر بشر؛ این چنین شخصیت همان است که انسان آن را زهد می داند.

در مکتب تربیتی اسلام انسان شخصیت خویش را باز می یابد بدون آن که نیازی به از بین بردن حق تملک در کار باشد.( مطهری، 1389 ،صص251،254)

درعرفان مدرن، زندگی در مسیر کمال ، به جای اینکه ذاتا با ارزش باشد؛ وسیله ایی برای رسیدن به موفقیتهای اقتصادی و لذات بیشتر درزندگی است بطوری که در این کتاب بصراحت انسان کامل را انسانی غرق در لذت و پول می داند.

مساله نفوذ فرهنگ و سلطه غرب در سبک زندگی ایرانیان امروزه یکی از شاخص ترین اهداف عرفان های وارداتی می باشد. انسانی که همواره به خود تلقین می کند که من به پول عشق می ورزم و آن را طلب می کنیم این تفکر صرفا مادی و پول پرستانه غربی همچون قطره ای که در طول گذشت زمان جای خود را در دل سنگ سخت باز می کند در فرهنگ اصیل ما نیز رسوخ کرده و سبک زندگی ایران اسلامی جامعه را دگرگون می سازد و جنبه های جاویدان و اخروی خوشبختی و سعادت زندگی فراموش شده و بی ارزش تلقی گردیده در در مقابل، پول و ثروت های دنیوی را به طور فزاینده مورد تاکید قرار داده و فقط به سعادت و خوشی زود گذر دنیا توجه می کند. البته آن چه که لازم به یاد آوری است و قبلا هم بدان اشاره شد این است که موفقیت های دنیا و نعمت های آن، نقش بسیار مهمی در دین داری و نیل کمالات انسانی و مراتب حقیقی انسانی که محل ظهور آن ها در آخرت است دارد، به گونه ای که در روایات از نعمت و امکانات دنیوی به عنوان بهترین کمک رسان برای طلب آخرت بیان شده.

امام صادق(ع) می فرماید:«نعم العون الآخرة الدنیا»(حرعاملی، 1409ق ،ج18 ،29)

دین هیچ گاه با موفقیت های مادی و لذات دنیوی مخالفت نکرده و در قرآن انسان را به بهره برداری ا ز تمتعات حلال دنیوی دعوت نموده ؛ ولی آن چه در مکتب اسلام به آن اهمیت داده شده است این است که به انسان کمک می کند که ارزش های زندگی را خوب بشناسد و هر کدام را به اندازه کافی مورد استفاده قرار دهد آن گاه لذت به نهایت شیرینی و گوارایی خواهد رسید و حتی رنج هم کمال وسازنده خواهد شد.

برخی از گزاره های نظریه تکنولوژی فکر و نتایج حاصل از آن گزاره ها با برخی از مسلمات قرآن و اسلام نا سازگار است. از جمله این که سعادت حقیقی انسان و مسیر کمال آدمی در منطق قرآن تنها در اعتقاد و افکار صحیح نیست، بلکه باید کردار شا یسته نیز همراه آن باشد، چنان که خداوند می فرماید:«من عمل صالحا من ذکرٍ او انثی و هو مومن فلنحینه حیاتً طیبة»( نحل 96)

در صورتی که در برخی از مطالب این کتاب آمده و دسته بندی انسان ها را تنها بر اساس تفکر آن ها می داند«آدمیان با نوع تفکر خود از هم متمایز می شوند. فرق یک انسان موفق و یک انسان شکست خورده، فرق در نظام تفکر واندیشه های آن هاست؛ فقر نتیجه فکر فقیرانه یک انسان است و ثروت حاصل فکر ثروت جویانه یک انسان است».(آزمندیان ، 1388،11)

این اندیشه مغایر کلام نورانی قرآن است که می فرماید:«لیس لانسان الا ما سعی»(نجم ،39) و یا این که در جای دیگر می فرماید:«لو انَّ اهل القری آمنو و تقو لفتحنا الیهم ابواب السماء»(اعراف ، 95) که در این جا ایمان را با تقوا شرط برخورداری از نعمات و ثروت های الهی دانسته است زیرا واژه ایمان مفهومی گسترده دارد که می تواند همه جنبه های زندگی فرد را در بر بگیرد.

در نتیجه کسی که هماهنگ با آموزه های اصیل اسلامی عمل کند یقینا به سعادت و کمال واقعی که فقط درسایۀعبودیت اللهی و ایمان واعتقاد همراه با عمل میسراست ، خواهد رسید. گرچه ممکن است به حسب ظاهر به پول و ثروت مادی دست نیابد. زیرا گذر از خواسته های نفسانی و برتر آمدن از زندگی زود گذر طبیعی مهمترین شرط رسیدن به لذات جاودان است.(نصری ،1390 ،73)

در هماهنگی و توزیع متعادل ثروت و پول است که زندگی و ثروت گوارا و مایه سعادت می شود زیرا بر اساس مبانی نظام سرمایه داری سکولار، در می یابیم که در جامعه سرمایه داری با انباشت ثروت در دست عده ایی موجب می شود که جامعه به جای پیشرفت بسوی اهداف بلند اقتصادی ، که سبب آسایش و لذت عموم مردم می شود، به سمت مصرف گرای ، تجمل گرایی و سرگرمی های جاهلانه و لذات زود گذر کشیده می شود. (جوادی املی ، 138 ، 247)حالی که آقای آزمندیان مدعی است که انسان با اجرای قوانین تکنولوژی فکر به هر خواسته ای که دارد می رسد و این رسیدن به خواسته ها و آرزو ها و امیال را مسیر سعادت انسان می داند.

«باید تمام اصول تکنولوژی فکر به طور مستمر و شبانه روزی اجرا کنی تا در نهایت در هر لحظه شاهد موفقیت را در آغوش بگیریم و از لحظه لحظه های زندگی ات لذت ببری»(آزمندیان ، 1388 ،20)

بر اساس این نظریه لذت جویی و اقناع امیال و خواسته های طبیعی را هدف تمامی کوشش های خود قرار داده و لذت جویی را ایده آل زندگی می داند و می کوشد که در تمام عمر از لحظه لحظه آن لذت ببرد و غافل از این که این مبنای فکری بر گرفته از فلسفه آریستیپوسی می باشد نه مباحث اعتقادی و عرفانی. (نصری ،1390 ،68)

در نتیجه وقتی که پول هدف می شود شکل زندگی تغییر کرده و انسان در نظام تولید وبهره وری خرد و افسرده شده در این دوره است که روابط بین کالاها مبدل به روابط بین انسانها می شود و کالاها روابطی مستقل از انسانها با هم بر قرار می کنند. و این روابط امروزه جامعه و افراد را دچار شیئ وارگی می کند و به همین علت است که کارل مارکس مسئله جهان سرمایه داری مدرن را نابرابری انسان و از خود بیگانگی و شیئ وارگی می داند.( مارکس ،1377 ،67)

در زندگی پول پرستانه از هر حربه ایی استفاده می شود تا با تضعیف و تخریب ارزش هایی نظیر قناعت، زهد و ساده زیستی، آخرت محوری و….ارزش های مورد نظر خود را مانند دنیاطلبی- تکاثر و تفاخر،لذت طلبی وظاهرگرایی که همگی تامین کنندۀ اهداف اویند را نهادینه کند برای تثبیت این ارزش های دنیوی از شیوه های مختلفی مثل تبلیغ و اشاعه مدگرایی، یزرگ و موفق جلوه دادن اشراف و ثروت مندان بهره می گیرد البته گاهی خود کشورهای هدف نیز در این مسیر توسط افراد سودجوی بظاهر روشنفکر و فرنگی مآبشان، امپریالیسم جهانی را همراهی کرده وبا بکارگیری شیوه های جذاب با نفوذ در باورها و علایق تودۀ مردم به تخریب ارزش های حقیقی و تثبیت روحیۀ زیاده خواهی و مصرف گرایی پرداخته و آگاهانه یا ناآگاهانه آموزه های زندگی بیگانه سرمایه دار را در قالب موضوعاتی نظیر روانشناسی و مذهبی و عرفانی که جایگاه و محبوبیت ویژه ای دراجتماع دارند رشد می دهند که یکی از طلایه داران پیاده نظام طرف دار این تفکر در کشور ما ارائه کنندگان قانون جذب و تکنولوژی فکر می باشند که با ادعای ارائۀ اصول موفقیت در مسیر زندگی در قالب کتاب وسی دی

وبرگزاری همایش، روحیۀ ثروت اندوزی و حرص وزیاده خواهی را در افراد رشد داده و انسان ها را به یک زندگی سطحی مادی، با لذاتی زود گذرمحدود می کند غافل از اینکه مسیر کمال و سعادت انسان بر اساس مکتب اسلام و آموزه های اصیل عرفانی اسلامی به بهشتی منتهی می شود که در جوار قرب اللهی ما تشتهی الانفسش لاتسرفوا ندارد

2- علوم و تکنولوژی منقطع از دین

از دیگر شاخصه های مدرنیته ظهور علوم جدید و تکنولوژی کاملا منقطع از وحی می باشد که غایت این علوم سیطره تام انسان بر هستی است. به تعبیر دکارت هدف این علم تسلط بشر بر طبیعت و افزایش قدرت انسان است.همچنین به گفته فرانسیس بیکن( پدر علم جدید) هدف این علم ارتقای معنوی انسان نیست. بلکه افزایش قدرت اوست . این تعریف را از تکنولوژی فکر نویسنده بصراحت این گونه بیان می کند« تکنولوژی فکر سیستم علمی جدیدی است که انسان از طریق آن به دنیای مطلوب خود می رسد…….همه حاصل اندیشه هایی است که از طریق تکنولوژی فکر بدست می آید…. کاینات گوش به فرمان تو هستند هر آنجه را که تو یگویی (بیندیشی) اتفاق می افتد.هر آن گونه که تو اراده کنی محقق می شود. به هر صورتی که تو مقدر کنی به وقوع می پیوندد…… در واقع هر اندیشۀ تو نتی است که در جهان هستی نواخته می شود».(آزمندیان ، 1388 ،10)

بر اساس این شاخص مدرنیزم، پیشرفت علوم و تکنولوژی اگر از چشمه جوشان اللهی بی بهره باشد ، تنها منحصر به یک تجربه مادی محدود وفاقد ارزش انسانی و معنوی می شود که انسان را بیش از پیش در ورطه تکبر و غرور و پوچی می کشاند و چون این پیشرفت علم و تکنولوژی بدون تربیت اللهی است در نتیجه نه تنها موجب رشد و تعالی انسان نمیشود بلکه پیشرفتها را قدرتی مقابل اراده اللهی دانسته و خود را مرکز اصلی تحقق خواسته ها دانسته و سعادت ابدی و مسیر کمال را در همین علوم جدید مادی دنیوی منحصر می کند.

مخترعین علوم و تکنولوژن مدرن، بر خلاف بینش اسلامی که همواره جهان مادی را مرتبۀ نازله ای از مراتب عالی تر وجود دانسته و جهان طبیعی را بازتابندۀ حکمت خداوند می داند؛ آن ها جهان مادی را مستقل تلقی کرده و بدون هر گونه استناد و ارجاع به یک مرتبۀ عالی تر واقعیت آن، به نحوی قطعی و به عنوان هدف اصلی مورد مطالعه قرار می دهد.

«امروز اگر ما بتوانیم با تکنولوژی فکر نظام تفکر خود را سامان دهی کنیم می توانیم یک زندگی زیبا را از نو برای خود تعریف کرده و آن را خلق کنیم ما نام جنبش زندگی زیبا را … زندگی در مسیر کمال می نامیم»( همان ، 15).

جناب آزمندیان زندگی جدیدی را برای خود با قدرت تکنولوژی فکر خلق کرد که بدون استمداد از مکتب وحی، آنرا زندگی در مسیر کمال می نامد؛ و این همان نگرشی است که طرفداران مدرنیته بدان معتقدند؛ که در پیشرفت علوم و تکنولوژی نیازی به دین نیست؛ به نظر آنان دین یک امر حاشیه ای و فرعی و دست و پاگیر است و تکنولوژی را تنها راه رسیدن به سعادت انسان می دانند؛ لذا در پی این طرز تفکر، دنیای غرب 500 سال در مقابل دین موضع گیری کرد و دین را در معابد منزوی نموده و ضرورت دین را برای ادارۀ جهان انکار کرده و دست دین را از عرصۀ سیاسی و اجتماعی کوتاه کرد.

به عقیده آنها با تکیه بر عقل معاش اندیش منقطع از وحی می توان به سعادت وکمال رسید؛ در سایه این نگرش، انسان محوری جای خدا محوری را گرفت؛ و با تکیۀ انحصاری بر عقل وخرد انسانی منهای دین و آموزه های وحیانی و نبوت وبا استفاده نادرست از تکنولوژی، به ساختن بمب های شیمیایی و میکروبی و اتمی وتسلیحات نطامی برای کشتار جمعی روی آوردند؛ که این خود آشکار ترین نشانه شکست مدرنیته در دستیابی به سعادت و کمال از طریق تکنولوژی منقطع از وحی و دین است.( حداد عادل ،2010 ، سخنرانی)

عقل گرایی در عرصۀ پیشرفت علم وتکنولوژی، به این معناست که انسان با تکیه بر عقل و روش تجربی و علمی می تواند همۀ نیازهای خود را بر طرف سازد و فردگرایی در حوزه علم و تکنولوژی به معنای محوریت انسان در تمام فعالیت ها و تصمیم گیری هاست و باید نهایت بهره برداری را از منابع و امکانات موجود در اطرافش برده و اقتدار برتر داشته باشد؛ که این دو مبنا ناشی از اومانیسم و انسان محوری در مقابل خدامحوری است که در این مبنا هیچ سخنی از حیات اخروی و خدا نمی بینیم.

مایه شگفتی است که امروزه با توجه به این که در درون تمدن مدرنیزاسیون اعتراف به محدودیت ها و خطرات تکنولوژی منهای دین گوش جهانیان راپر کرده است؛ عده ای روشنفکر، تکنولوژی های ارمغان آورده از غرب سکولار را به عنوان عصای سحرآمیز می نگرند؛ که به مدد آن می توان بر همۀ مشکلات و فراز و نشیب های زندگی فائق آمد خوشبختی و سعادت را برای افراد جوامع اسلامی به بار آورد؛ البته این تصور و توهم تا حدودی طبیعی است؛ زیرا که به کمک همین علم و تکنولوژی غرب توانست مدت طولانی بر جان و منابع مردم جهان مسلط شود؛ ولی این واقعیت تاریخی نمی تواند ماهیت این تکنولوژی بیگانه از وحی آسمانی را که در مسخ کردن انسان ها و تبدیلشان به ماشین های بی احساس پوچگرا را منکر شد.

3 – کاپیتالیسم

کاپیتالیسم یا«سرمایه سالاری»یکی دیگر ازمولفه های مدرنیته است. در عصر جدید نسبت انسان و هستی تغییر می کند و مبدا وغایت او چیز دیگری انگاشته می شود و در نتیجۀ آن، انسان می خواهد همه چیز را به نفع خواسته های نفسانی خود تغییر دهد؛ یعنی غایات نفسانی او مبنای ارادۀ شدید برای دگرگونی است .

مارکس می گوید: « سرمایه یک رابطه است ؛ این رابطه اولا تصرف گر و ثانیا سود جوست.بارزترین مصداق تصرف گرایی را می توان در این فراز از کتاب به عینه احساس کرد.« همه هستی گوش به زنگ است تا کلامی از تو بشنود و تکلیفش برای انجام عملیات روشن شود. او به هر واژۀ در خواستی تو دقت می کند تا به بیراهه نرفته امری خارج از آنچه خواسته ایی به انجام نرساند، بگو چقدر می خواهی؟کی، کجا، چگونه؟»( آزمندیان ، 1388 ،197)

برای رسیدن به این سیستم و نظام سرمایه داری نویسنده در مکتوبات و سخنرانی هایش راهکار ارایه نموده است.

« به پول و ثروت عشق بورزید و آنرا طلب کنید….. با هماهنگ کردن کل کاینات، اسباب و وسایل خلق آن را فراهم می کند……شما اگر می خواهید ثروتمند شوید طبق قانون مندی انسان و طبیعت می بایستی نسبت به پول و ثروت به عنوان ابزار بسیار خوب و زیبا عشق بورزید و آنرا عاشقانه طلب کنید».( همان ج1، 237)

« همواره بگویید که من جاذب ثروت و مغناطیس دارایی هستم چنین القائاتی در شما باور زیبا تری ایجاد می کند….. و شما هر چه سریعتر و آسان تر به اهداف مالی خود می رسید»( همان ، 248 )

«خود را ثروتمند احساس کنید و در کمال ثروت و رفاه ببینید»( همان ،235)

با قدری تامل در عبارات فوق هر خواننده فهیم ونکته سنجی در می یابد که نویسنده در کتاب خود به صراحت مخاطب خود را به زندگی منطبق بر نظام سرمایه داری است دعوت می کند.

در فرهنگ سرمایه داری ویژگی هایی لحاظ شده که کاملا مغایر با مبانی و اصول فرهنگ اسلامی ایرانی جامعه ما می باشد و بجاست، برای روشن شدن مطلب تعریفی از نظام سرمایه داری بیان شود .

نظام سرمایه داری

به نظر هربت مارکوزه، جامعه سرمایه داری انحصار طلب است و اجازه رشد به همگان را نمی دهند در نتیجه ی انحصار طلبی، شرایطی را فراهم می کند که کارگران علی رغم آگاهی به این که در این نظام ابزاری بیش نیستند، از وضعیت موجود خرسندند و به دلیل ویران شدن تفکر و آگاهی از درون بدین ترتیب در این نظام امکان تغییر شرایط سلب می شود و راه برون شد از جامعه سرمایه داری در وضعیت موجود مسدود شده و امکان انقلاب ها و مخالفتهای کارگری نیز منتفی می شود. پوشیده نیست که سرمایه داری در خود فسادی ذاتی دارد که نسلهای مختلفی از متفکران به آن اشاره کرده اند.(جیمسون ، 1375 ، 80)

برای مثال مارکس و اخلافش باور دارند که آدمی دچار از خود بیگانگان و نوعی خود آگاهی دروغین می شود. فروید نیز معتقد بود عقلانیت تولید شده توسط سرمایه داری باعث می گردد بشر از وضع انسانی خویش دوربماند زیرا بر خورد کاملا مکانیکی با غرایز دارد و موجب می شود که آدمی در قالب بندها به دام افتند و محرومینی به دنبال می آورد که عقده ها را به وجود می آورد.(ماهنامه غرب در آیینه فرهنگ، 1386 ، 98)

نظام سرمایه داری و سوداگری فقط ارزش های پول مداری را خلق کرده است و پرورش می دهد و این ارزش ها غیر واقعی و بدلی هستند و فقط منجر به ازد یاد دارییهای فردی می شود و در ایجاد ونشر انسانیت نقشی ندارد، عاقبت نظام سرمایه داری آمریکایی در خوش بینانه ترین حالت بازگشت به سوی سوسیا لیسم ودر بدبینانه ترین حالت ، منجر به تشکیل یک حکومت فاشیستی و برگشت به یک نوع بربریت و یغما گری مدرن می باشد.

عمل کرد سرد مداران نظام مبتنی بر سرمایه داری آمریکا، در عرصه بین الملی با دخالت در امور بین الملی سعی در تقویت تفکرات جنگ افروزانه و به پا کردن جنگ های ویرانگر و نفرت انگیز دارند تا از این طریق، منابع قدرتهای بزرگ سرمایه داری در عرصه بین الملی را تامین کنند.( وبلن ،1383 ،صص57،72)

وقتی عنان جامعۀ انسانی به دست بنگاه های بزرگ تجاری سرمایه داری افتد، طبیعی است که سعادت به قدری تنزل می یابد که عواملی همچون مصرف گرایی و رفاه طلبی وپول پرستی و لذت گرایی مسیر کمال وسعادت آدمی تلقی می شود که قبلا به مفاسد و تبعات منفی این عوامل در تبعات اومانیسم پرداخته شد.

در چنین محیطی افرادی مثل هالبواکس در مقابله با چنین تفکری با نقل قول ها و شواهدی از هانری برگس می کوشد تا نشان دهد سرمایه داری به خودی خود موجب سعادتمندی انسان نمی شود و چه یسا ریاضت و مشقت هم برای ارضاء نیازهای انسان، عنصری ضروری است.

و نتیجۀ چنین نگاه های بی مایه ای به سعادت این است که به تعبیر لیوتار: پویش سعادت روز به روز به صورت رویای رو به زوال گذاشته در حال رنگ باختن است.( لیوتار ،1389 ،157 و آودی ،1388 ،333)

4 – نهیلیسم

دیگر شاخص های تمدن مدرن نهیلیسم یا نیست انگاری است بر اساس این دیدگاه ساحت غیب در عصر جدید انکار می شود .

نیچه در کتاب معروف خود با عنوان « چنین گفت زرتشت » می گوید: خدا مرده است. این عبارت را بسیار تفسیر کرده اند و یکی از تفسیرهای معروف این است که:« او از مرگ حضور معنویت ساحت قدسی و عالم غیب در تفکر غربی سخن می گویید». نهیلیزم یعنی نیست انگاشتن غیب. وقتی بشر مداری جای خدا مداری را می گیرد نهیلیزم ظهور می کند.

یکی از مصادیق نهیلیزم، انکار اراده اللهی در راس همه تدابیر و اسباب و علل و قوانین طبیعی و مادی است که در کتاب تکنولوژی فکر نویسنده در توصیف انسان غافل می نویسد:

« اگر از آن ها سوال شود که برای آینده چه فکری کرده اید؟ در جواب می گویند : … هر چه خدا بخواهد چنین انسان هایی، به راستی در وادی غفلت اند». (آزمندیان2 ، 40)

تنها کسانی اعتماد به اراده و خواست خدا را نشانۀ غفلت می داند؛ که اسباب و عوامل طبیعی و خواست و ارادۀ بشری را مستقل و در عرض تدبیر و مشیت اللهی می دانند. که این نوعی شرک است؛ پیامبر اسلام که نمونه انسان کامل است در حالی که تسلیم اراده و خواست خداست برای پیشبرد اهداف و خواسته هایش از هیچ گونه فرصت، نقشه صحیح، تاکتیک مثبت و انواع وسائل و اسباب ظاهری غفلت نمی کرد.

انسانی که به خواست خدا راضی و تسلیم است از وابستگی ها که سر چشمۀ ذلت و بردگی است نجات یافته و به آزادی و اعتماد به نفس می رسد.(مکارم شیرازی و همکاران ، ج ،10)

در معارف وحیانی یکی از مصادیق انکار غیب، انکار معاد است که منکران دربیان استبعاد شان بر حیات اخروی می گویند:« ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا و ما یهلکنا الا الدهر» (جاثیه ، 24) (جز این دنیا که در آن زندگی می کنیم، دنیای دیگری نیست . زنده می شویم و می میریم و این روزگار است که ما را از بین می برد).

در کتاب تکنولوژی فکر بهشت که مظهر لطف خداوند در حیات پس از مرگ و جهان آخرت است به یک جایگاهی در متن همین جهان دنیوی و در راستای قانونمندی های دنیای مادی معرفی شده است.

«ماموریت تو این است که بهشتی برای خود در این دنیا بسازی؛ بهشتی مستقل در متن این جهان و در راستای قانونمندی های آن……»(آزمندیان ،1388 ،217)

آزمندیان بار و بارها در کتابش تاکید می کند که رسالت انسان ساختن بهشت دنیوی است که از تبعات منفی این بینش، احساس یاس از حیات پس از مرگ و فراموش کردن سرای جاودان اخروی است که ثمرۀ این احساس، فرو رفتن در منجلاب زیاده خواهی و مصرف گرایی و لذت پرستی و رفاه طلبی است که ویژگی ها و نتایج فلاکت بار این زندگی کاملا مادی در مباحث پیشین بیان شد.

نویسنده با طرح این پرسش که « اما این بهشت کجاست ؟ و در کدام نقطۀ جهان واقع است؟از کدام راه می توان به آن رسید؟ چگونه می توان آن را ساخت؟» (همان ،217) به بیان دیدگاه های خود می پردازد و در پاسخ می گوید «ساختن بهشتی در این دنیا» این نحوه نگرش به زندگی پس از مرگ از مشخصه عرفان های کادب است . که منکر حیات اخرویند، و این نگرش با آن اندیشه ای که در میان متکلمان ومفسران شیعی ، بر آماده بودن، و خلقت بهشت و جهنم هم اکنون با استناد به آیاتی نظیر «وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِین»َ (بشتابید به سوی مغفرت پروردگار خود و به سوی بهشتی که پهنای آن همه آسمان­ها و زمین را فرا گرفته و مهیا برای پرهیزگاران است.» (آل عمران ،133) مطرح است؛ کاملا مغایر است ، زیرا بر اساس این اندیشه که بر گرفته از آیات و روایات است تنها به وجود کنونی بهشت اشاره شده اما هیچگاه بر دنیوی بودن آن و در راستای قانونمندی آن با جهان طبیعی دلالت نمی کند.؛ ضمن اینکه شاخص ترین معیار وملاک تشخیص مخالفت اندیشه مروج قانون جذب با مبانی اسلامی در باورش به بهشت، در ابزار رسیدن به بهشت است .

در فرهنگ اسلامی تنها راه رسیدن به بهشت را از کانال شریعت و عمل به احکام و ایمان توام با عمل صالح معرفی می کند؛ در صورتی که در کتاب تکنولوژی فکر نه تنها کوچکترین اشاره ای به لزوم عمل به شریعت و ورود از کانال فقه برای بهشت ندارد، بلکه به وضوح می گوید« این بهشت، محصول لحظات اندیشه های توست» (همان ،219) براساس این القا ء اولین مقوله ای که در نظر انسان پایبند به تکنولوژی فکر کم رنگ می شود اهتمام به شریعت است .

بهره مندی از نیروی تفکر و اندیشه در نظر آزمندیان نه برای رسبدن به حقایق و اهداف متعالی است بلکه این نوع اندیشه تنها ابزاری برای رسیدن به بیشترین خواسته های نفسانی است.که برپایۀ خرد جزیی انسان استوار است که بالاترین مرتبه کمال انسان در پرتو این اندیشه دستیابی به متاع ناچیز و محدود دنیوی است که برای تحقق این سطح از رشد نه تنها به عرفان ، که به عقل هم نیازی نیست؛چرا که انسان با هدایت غریزی نیز می تواند به تحقق این سطح از آرزو ها و آمالش برسد.

نکته پایانی :با آن چه از تعریف عرفان حقیقی وارایه ویژگی ها و مولفه های مدرنیته و تطبیق این شاخص ها برعرفان مدرن بنیانگذار تکنولوژی فکر در ایران به وضوح قابل استنباط است؛ اینکه این آموزه ها به همان اندازه که به معنای واقعی مدرن هستند به همان مقیاس و شاید بیشترازآن، با عرفان حقیقی و اصیل فاصله داشته و بیگانه است.در نهایت اینکه وقتی به اعتراف صریح اندیشمندان غربی، دنیای مدرن وقتی آغاز شده که بشریت سعی کرده است تا خود را از تاثیر دین و آموزه های آن رها سازد و وقتی اساس و مبنای دنیای مدرن، مساوی گرفتن موجود با مادی بودن و نفی خداوند و تشکیک در اوست، به سهولت روشن می شود که: ادعای این که باید از عرفان قرائت مدرن ارائه کرد و عرفان را با مدرنیته و جهان بینی مدرن سازگار ساخت ، در واقع مستلزم نفی اساس عرفان اصیل است.

به عبارت دیگر، ترکیب :« عرفان مدرن» پارادوکس غیر قابل حل بوده و سعی و تلاش در مدرن کردن عرفان، جز تمنای محال، امر دیگری نیست.

البته این نتیجه گیری بدان معنی نیست که از دیدگاه نگارنده، عرفان اصیل باپدیده ها و ابزار نوین و مدرن مطلقا ناسازگار است ولی آن چه مسلم و مبرهن است اینکه تکنولوژی فکر انسان را نه تنها به مسیرکمال عرفانی هدایت نمی کند، بلکه اورا به جهتی سوق می دهد که متناسب با زندگی و شئونات نظامی سرمایه داری استکبار غربی می باشد.

نویسنده:

پژوهشگر معنویت های کاذب موسسه بهداشت معنوی،

طاهره صادقی

منابع ومأخذ :

قرآن کریم

2. وبلن، تورستین، 1383، طبقه مرفه،نشر نی.

جوادی آملی، عبدالله، 1381، نسبیت دین ودنیا بررسی و نقد نطریه سکولاریزم، نشر اسراء.

مطهری ، مرتضی، 1389، سیری در نهج البلاغه، آدینه سبز.

الحر عاملی، محمدحسن،1409ق، وسایل الشیعه ، انتشارات آل البیت لاحیاء التراث، 30 جلدی.

نصری ، عبدالله ،1390،فلسفه آفرینش ،نهاد رهبری قم دفتر نشر معارف.

کارل، مارکس، 1388، دستنوشته های اعتقادی فلسفی ،انتشارات آگاه تهران.

آودی، رابرت، 1388، پست مدرنیته و پست مدرنیزم، بی جا .

لیوتار، ژان فرانسوا، 1389، پست مدرنیته، نشر نی.

شریف، میان محمد ، 1373،تاریخ فلسفه در اسلام ،مرکز نشر دانشگاهی تهران.

جندی ، موید الدین، بی تا ،شرح فصوص الحکم، بوستان کتاب انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، تصحیح و تعلیق جلال الدین آشتیاتی.

جیمسون ، فرید ریک ، بی تا،مارکسیسم و پسامدرن در پسامدرن در بوته نقد، ترجمه خسرو پارسا ، بی جا.

آزمندیان ، علیرضا، 1388،تکنولوژِی فکر، مولف تهران.

مصباح یزدی ، محمد تقی، 1389، آموزش عقاید ، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).

ماهنامه غرب درآیینه فرهنگ ، 1388، ش98، علی فاطمی،جامعه سرمایه داری آمریکا.

ماهنامه سیاحت غرب، 1388،ش75، تحلیل گر آمریکایی آر. کرانک.

www.shafaf.ir جولای 2010 .

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد