پرسشگرگرامی؛
هر عملی، ظاهری دارد که یا خوب (مطابق حقّ) است یا بد(خلاف حقّ) است.
هر عملی، عاملی هم دارد که یا موحّد است یا غیرموحّد (مشرک یا کافر یا منافق) است.
هر عملی، غایتی (هدفی) هم دارد، که همان نیّت عمل است؛ که این نیّت، یا قربة الی الله است یا برای امور دیگر است مثلاً برای خوشایند نفس است یا برای همنوع دوستی است یا برای … .
اگر عملی، ظاهرش خوب باشد (حُسن فعلی داشته باشد)، و عاملش هم موحّد باشد (حُسن فاعلی داشته باشد) و غایتش هم قربة الی الله باشد (حُسن غایی داشته باشد)، چنین عملی حقیقت و باطنش، زیبا و بهشتی است.
امّا اگر عملی یکی از این سه حُسن را نداشته باشد، عملی باطل است؛ یعنی یا حقیقت و باطن آن، پوچ است یا بدتر از آن، ظلمانی و جهنّمی است. مثلاً اگر فرد مسلمانی به فقیری کمک کند فقط از روی همنوع دوستی، عملش پوچ خواهد بود؛ امّا اگر منظورش از کمک به فقیر، ریاکاری باشد، باطن چنان عملی، ظلمانی و جهنّمی خواهد بود. در این فرض، حسن فاعلی هست، حسن فعلی هم هست، ولی حسن غایی نیست.
ـ امّا عمل کفّار
کافر حُسن فاعلی ندارد، یعنی موحّد نیست؛ لذا معنی هم ندارد که کاری را برای خدا انجام دهد؛ پس کارش، نه تنها حُسن فاعلی ندارد حُسن غایی هم ندارد. حال اگر کارش حُسن فعلی هم نداشته باشد، یعنی ظاهر کارش هم خلاف حقّ باشد، قطعاً باطن چنان کاری، جهنّمی است. امّا اگر ظاهر کارش خوب باشد، یعنی حُسن فعلی داشته باشد چطور؟ مثلاً اگر به فقیری کمک کرده باشد چطور؟
در این فرض، دو احتمال است.
یا کار خوب را برای غایت و هدف بدی انجام داده است، مثلاً به فقیر کمک کرده که خودش را خوب نشان دهد تا بتواند در جاهای دیگر به راحتی حقّهبازی کند، در این صورت، باطن و حقیقت آن کار به ظاهر خوبش، جهنّمی است.
یا کار به ظاهر خوب را برای غایت و هدف دنیایی انجام داده است، مثلاً به فقیر کمک کرده است از روی همنوع دوستی یا از روی دلسوزی. در این حالت، کاری برای خدا و آخرت نکرده که خدا هم در آخرت، پاداشی به او بدهد. چنین کسی خودش نیازی روانی داشته که آن نیاز روانیاش را برآورده کرده است. چنین کسی اگر به آن فقیر کمک نمیکرد، خودش دچار عذاب وجدان میشد؛ لذا برای اینکه گرفتار عذاب وجدان نشود، کمک کرده است تا خودش را از عذاب وجدان خلاص کند. باطن و حقیقت اخروی چنین کاری، پوچ خواهد بود؛ یعنی نه پاداشی دارد نه عذابی.
در آیات متعدّدی آمده که چنین کاری حبط می شود؛ یعنی بیاثر و خنثی میشود.
خدای متعال در مورد این گونه کفّار، که دست به خیر دارند یا داشتهاند فرموده است:
«أُولئِکَ الَّذینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرین ـــــ آنان کسانى هستند که در [این ] دنیا و [در سراى ] آخرت، اعمالشان به هدر رفته و براى آنان هیچ یاورى نیست.»
« وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ـــــــ و کسانى که آیات ما و دیدار آخرت را دروغ پنداشتند، اعمالشان تباه شده است. آیا جز در برابر آنچه مى کردند کیفر مى بینند؟»
یعنی کفّار اگر کار به ظاهر خوب هم بکنند فایدهای اخروی برایشان نخواهد داشت؛ چرا که اساساً کار را برای آخرت نکردهاند تا کارشان به آخرت راه یافته باشد. کسی که کار را برای سعادت اخروی انجام میدهد، در واقع کارش را پست میکند به آدرس آخرت؛ لذا کار خوبش را در آخرت به خوش تحویل میدهند؛ امّا کسی که کار را به آدرس آخرت پست نکرده، در آخرت، کاری هم به نامش ثبت نیست. چنین افرادی نتیجهی کارشان را در همین دنیا خواهند دید. لذا فرمود: «مَنْ کانَ یُریدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فیها وَ هُمْ فیها لا یُبْخَسُونَ ــــــ کسانى که زندگى دنیا و زیور آن را بخواهند [جزاى ] کارهایشان را در آنجا(در دنیا) به طور کامل به آنان مى دهیم، و به آنان در آنجا کم داده نخواهد شد.» مثلاً اگر کسی به فقیر کمک میکند که عذاب وجدان نگیرد، پاداش کارش همین است که گرفتار عذاب وجدان نمیشود. در روایات هم آمده که خداوند متعال، پاداش کارهای خوب کفّار را در دنیا میدهد تا در آخرت، طلبی نداشته باشند. شاید برای همین است که وضع دنیایی کفّار، معمولاً بهتر از مؤمنان است.
«ما کانَ لِلْمُشْرِکینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدینَ عَلى أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُونَ ـــــــــ مشرکان را نرسد که مساجد خدا را آباد کنند، در حالى که به کفر خویش شهادت مى دهند. آنانند که اعمالشان به هدر رفته و خود در آتش جاودانند.»
یعنی اگر مشرکی و کافری کاری کند در حدّ ساختن مسجد یا تعمیر مسجد، باز هم سودی اخروی برایش نخواهد داشت. چون کار را برای خدا و آخرت انجام نمیدهد، بلکه چنین کاری را میکند برای اهداف دنیایی، لذا خدا هم در دنیا پاداشش را میدهد.
« مَثَلُ الَّذینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلى شَیْ ءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعیدُ ــــــ مَثَل کسانى که به پروردگار خود کافر شدند، کردارهایشان به خاکسترى مى ماند که بادى تند در روزى طوفانى بر آن بوزد: از آنچه به دست آورده اند هیچ نمى توانند بُرد. این است همان گمراهىِ دور و دراز.»
یعنی اعمال اینها همانند خاکستری که در برابر طوفان، پراکنده و بیاثر میشود، در آخرت، خنثی و بیاثر خواهد بود. اینها نمیتوانند کارهای خوبشان را به آخرت ببرند. چون اصلاً آخرت را قبول ندارند که کاری را هم به آدرس آخرت پست کنند.
«أُولئِکَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً ــــــ [آرى،] آنان کسانى هستند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کردند، در نتیجه اعمالشان تباه گردید، و روز قیامت براى آنها وزنی نخواهیم نهاد.»
در روز قیامت برای اعمال، میزان (ترازو) میگذارند تا مقدار خلوص و سنگینی آن را بسنجند. در ترازو، وزنهای گذاشته میشود تا با آن، سنگینی اشیاء دیگر را اندازه بگیرند. در آخرت، آن وزنه، اعمال انبیاء و ائمه است. این آیه میگوید در آخرت، برای کفّار وزنهای گذاشته نمیشود. چرا؟ چون اصلاً اینها وزنهها (انبیاء و ائمه) را قبول نداشتند. لذا اعمال اینها اصلاً سنجیده نمیشود. اینها نه آخرت را قبول داشتند، نه ترازو را قبول داشتند نه وزنه را.
« وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَریعُ الْحِسابِ ــــــــ و کسانى که کفر ورزیدند، کارهایشان چون سرابى در زمینى هموار است که تشنه، آن را آبى مى پندارد، تا چون بدان رسد آن را چیزى نیابد و خدا را نزد خویش یابد و حسابش را تمام به او دهد و خدا زودشمار است.»
در هوای گرم، در صحراها یا روی خیابانها چیزی شبیه آب دیده میشود، امّا وقتی جلو میرویم میبینیم که آب نبوده است؛ این گونه صحنهها را سراب گویند. اعمال به ظاهر خوب کفّار هم مثل سراب است؛ یعنی ظاهرش مثل کار خوب است امّا حقیقتش پوج و توخالی است.
«الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ ـــــ کسانى که کفر ورزیدند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند، [خدا] اعمال آنان را گم خواهد کرد.»
« وَ الَّذینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ ــــ و کسانى که کفر ورزیدند، نگونسارى بر آنان باد؛ و [خدا] اعمالشان را گم خواهد کرد.»
یعنی مثل سرابی که ناگهان گم میشود یا مثل خاکستری در هوای طوفانی، پراکنده و گم میشود، اعمال اینها هم گم میشوند. اعمال مؤمنان، آدرس دقیق دارد لذا گم نمیشود؛ امّا کافر، کار به ظاهر خوب را انجام میدهد امّا نه آن را به آخرت میفرستد نه به خدا و ملائک میسپارد، لذا طبیعی است که اعمالش گم و گور میشوند.
« ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ ــــ این بدان سبب است که آنان آنچه را خدا نازل کرده است خوش نداشتند، و [خدا نیز] کارهایشان را باطل کرد.»
« إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدى لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ ـــــ کسانى که کافر شدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند و پس از آنکه راه هدایت بر آنان آشکار شد، با پیامبر [خدا] در افتادند، هرگز به خدا گزندى نمى رسانند؛ و به زودى [خدا] کرده هایشان را تباه خواهد کرد.»
«… وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون ـــــــ و کسانى از شما که از دین خود برگردند و در حال کفر بمیرند، آنان کردارهایشان در دنیا و آخرت تباه مى شود، و ایشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.»
یعنی اگر مسلمانی که عمری کار خیر کرده، کافر شود و در حال کفر بمیرد، اعمال خیر سابق او هم تباه میشوند.
چنین کسی قبلاً کارهای خیری کرده و به ملائک سپرده تا به جایگاه اخروی او ببرند. آنها هم دقیقاً به همان آدرس ـ که در بهشت است ـ بردهاند. امّا بعداً همین شخص، کافر شده است. و کافر را هم ابداً در بهشت راه نمیدهند. لذا چنین کسی به اعمال خیری که به بهشت فرستاده است دسترسی نخواهد داشت.
هر عملی، ظاهری دارد که یا خوب (مطابق حقّ) است یا بد(خلاف حقّ) است.
هر عملی، عاملی هم دارد که یا موحّد است یا غیرموحّد (مشرک یا کافر یا منافق) است.
هر عملی، غایتی (هدفی) هم دارد، که همان نیّت عمل است؛ که این نیّت، یا قربة الی الله است یا برای امور دیگر است مثلاً برای خوشایند نفس است یا برای همنوع دوستی است یا برای … .
اگر عملی، ظاهرش خوب باشد (حُسن فعلی داشته باشد)، و عاملش هم موحّد باشد (حُسن فاعلی داشته باشد) و غایتش هم قربة الی الله باشد (حُسن غایی داشته باشد)، چنین عملی حقیقت و باطنش، زیبا و بهشتی است.
امّا اگر عملی یکی از این سه حُسن را نداشته باشد، عملی باطل است؛ یعنی یا حقیقت و باطن آن، پوچ است یا بدتر از آن، ظلمانی و جهنّمی است. مثلاً اگر فرد مسلمانی به فقیری کمک کند فقط از روی همنوع دوستی، عملش پوچ خواهد بود؛ امّا اگر منظورش از کمک به فقیر، ریاکاری باشد، باطن چنان عملی، ظلمانی و جهنّمی خواهد بود. در این فرض، حسن فاعلی هست، حسن فعلی هم هست، ولی حسن غایی نیست.
ـ امّا عمل کفّار
کافر حُسن فاعلی ندارد، یعنی موحّد نیست؛ لذا معنی هم ندارد که کاری را برای خدا انجام دهد؛ پس کارش، نه تنها حُسن فاعلی ندارد حُسن غایی هم ندارد. حال اگر کارش حُسن فعلی هم نداشته باشد، یعنی ظاهر کارش هم خلاف حقّ باشد، قطعاً باطن چنان کاری، جهنّمی است. امّا اگر ظاهر کارش خوب باشد، یعنی حُسن فعلی داشته باشد چطور؟ مثلاً اگر به فقیری کمک کرده باشد چطور؟
در این فرض، دو احتمال است.
یا کار خوب را برای غایت و هدف بدی انجام داده است، مثلاً به فقیر کمک کرده که خودش را خوب نشان دهد تا بتواند در جاهای دیگر به راحتی حقّهبازی کند، در این صورت، باطن و حقیقت آن کار به ظاهر خوبش، جهنّمی است.
یا کار به ظاهر خوب را برای غایت و هدف دنیایی انجام داده است، مثلاً به فقیر کمک کرده است از روی همنوع دوستی یا از روی دلسوزی. در این حالت، کاری برای خدا و آخرت نکرده که خدا هم در آخرت، پاداشی به او بدهد. چنین کسی خودش نیازی روانی داشته که آن نیاز روانیاش را برآورده کرده است. چنین کسی اگر به آن فقیر کمک نمیکرد، خودش دچار عذاب وجدان میشد؛ لذا برای اینکه گرفتار عذاب وجدان نشود، کمک کرده است تا خودش را از عذاب وجدان خلاص کند. باطن و حقیقت اخروی چنین کاری، پوچ خواهد بود؛ یعنی نه پاداشی دارد نه عذابی.
در آیات متعدّدی آمده که چنین کاری حبط می شود؛ یعنی بیاثر و خنثی میشود.
خدای متعال در مورد این گونه کفّار، که دست به خیر دارند یا داشتهاند فرموده است:
«أُولئِکَ الَّذینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرین ـــــ آنان کسانى هستند که در [این ] دنیا و [در سراى ] آخرت، اعمالشان به هدر رفته و براى آنان هیچ یاورى نیست.»
« وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ـــــــ و کسانى که آیات ما و دیدار آخرت را دروغ پنداشتند، اعمالشان تباه شده است. آیا جز در برابر آنچه مى کردند کیفر مى بینند؟»
یعنی کفّار اگر کار به ظاهر خوب هم بکنند فایدهای اخروی برایشان نخواهد داشت؛ چرا که اساساً کار را برای آخرت نکردهاند تا کارشان به آخرت راه یافته باشد. کسی که کار را برای سعادت اخروی انجام میدهد، در واقع کارش را پست میکند به آدرس آخرت؛ لذا کار خوبش را در آخرت به خوش تحویل میدهند؛ امّا کسی که کار را به آدرس آخرت پست نکرده، در آخرت، کاری هم به نامش ثبت نیست. چنین افرادی نتیجهی کارشان را در همین دنیا خواهند دید. لذا فرمود: «مَنْ کانَ یُریدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فیها وَ هُمْ فیها لا یُبْخَسُونَ ــــــ کسانى که زندگى دنیا و زیور آن را بخواهند [جزاى ] کارهایشان را در آنجا(در دنیا) به طور کامل به آنان مى دهیم، و به آنان در آنجا کم داده نخواهد شد.» مثلاً اگر کسی به فقیر کمک میکند که عذاب وجدان نگیرد، پاداش کارش همین است که گرفتار عذاب وجدان نمیشود. در روایات هم آمده که خداوند متعال، پاداش کارهای خوب کفّار را در دنیا میدهد تا در آخرت، طلبی نداشته باشند. شاید برای همین است که وضع دنیایی کفّار، معمولاً بهتر از مؤمنان است.
«ما کانَ لِلْمُشْرِکینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدینَ عَلى أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُونَ ـــــــــ مشرکان را نرسد که مساجد خدا را آباد کنند، در حالى که به کفر خویش شهادت مى دهند. آنانند که اعمالشان به هدر رفته و خود در آتش جاودانند.»
یعنی اگر مشرکی و کافری کاری کند در حدّ ساختن مسجد یا تعمیر مسجد، باز هم سودی اخروی برایش نخواهد داشت. چون کار را برای خدا و آخرت انجام نمیدهد، بلکه چنین کاری را میکند برای اهداف دنیایی، لذا خدا هم در دنیا پاداشش را میدهد.
« مَثَلُ الَّذینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلى شَیْ ءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعیدُ ــــــ مَثَل کسانى که به پروردگار خود کافر شدند، کردارهایشان به خاکسترى مى ماند که بادى تند در روزى طوفانى بر آن بوزد: از آنچه به دست آورده اند هیچ نمى توانند بُرد. این است همان گمراهىِ دور و دراز.»
یعنی اعمال اینها همانند خاکستری که در برابر طوفان، پراکنده و بیاثر میشود، در آخرت، خنثی و بیاثر خواهد بود. اینها نمیتوانند کارهای خوبشان را به آخرت ببرند. چون اصلاً آخرت را قبول ندارند که کاری را هم به آدرس آخرت پست کنند.
«أُولئِکَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً ــــــ [آرى،] آنان کسانى هستند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کردند، در نتیجه اعمالشان تباه گردید، و روز قیامت براى آنها وزنی نخواهیم نهاد.»
در روز قیامت برای اعمال، میزان (ترازو) میگذارند تا مقدار خلوص و سنگینی آن را بسنجند. در ترازو، وزنهای گذاشته میشود تا با آن، سنگینی اشیاء دیگر را اندازه بگیرند. در آخرت، آن وزنه، اعمال انبیاء و ائمه است. این آیه میگوید در آخرت، برای کفّار وزنهای گذاشته نمیشود. چرا؟ چون اصلاً اینها وزنهها (انبیاء و ائمه) را قبول نداشتند. لذا اعمال اینها اصلاً سنجیده نمیشود. اینها نه آخرت را قبول داشتند، نه ترازو را قبول داشتند نه وزنه را.
« وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَریعُ الْحِسابِ ــــــــ و کسانى که کفر ورزیدند، کارهایشان چون سرابى در زمینى هموار است که تشنه، آن را آبى مى پندارد، تا چون بدان رسد آن را چیزى نیابد و خدا را نزد خویش یابد و حسابش را تمام به او دهد و خدا زودشمار است.»
در هوای گرم، در صحراها یا روی خیابانها چیزی شبیه آب دیده میشود، امّا وقتی جلو میرویم میبینیم که آب نبوده است؛ این گونه صحنهها را سراب گویند. اعمال به ظاهر خوب کفّار هم مثل سراب است؛ یعنی ظاهرش مثل کار خوب است امّا حقیقتش پوج و توخالی است.
«الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ ـــــ کسانى که کفر ورزیدند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند، [خدا] اعمال آنان را گم خواهد کرد.»
« وَ الَّذینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ ــــ و کسانى که کفر ورزیدند، نگونسارى بر آنان باد؛ و [خدا] اعمالشان را گم خواهد کرد.»
یعنی مثل سرابی که ناگهان گم میشود یا مثل خاکستری در هوای طوفانی، پراکنده و گم میشود، اعمال اینها هم گم میشوند. اعمال مؤمنان، آدرس دقیق دارد لذا گم نمیشود؛ امّا کافر، کار به ظاهر خوب را انجام میدهد امّا نه آن را به آخرت میفرستد نه به خدا و ملائک میسپارد، لذا طبیعی است که اعمالش گم و گور میشوند.
« ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ ــــ این بدان سبب است که آنان آنچه را خدا نازل کرده است خوش نداشتند، و [خدا نیز] کارهایشان را باطل کرد.»
« إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدى لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ ـــــ کسانى که کافر شدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند و پس از آنکه راه هدایت بر آنان آشکار شد، با پیامبر [خدا] در افتادند، هرگز به خدا گزندى نمى رسانند؛ و به زودى [خدا] کرده هایشان را تباه خواهد کرد.»
«… وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون ـــــــ و کسانى از شما که از دین خود برگردند و در حال کفر بمیرند، آنان کردارهایشان در دنیا و آخرت تباه مى شود، و ایشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.»
یعنی اگر مسلمانی که عمری کار خیر کرده، کافر شود و در حال کفر بمیرد، اعمال خیر سابق او هم تباه میشوند.
چنین کسی قبلاً کارهای خیری کرده و به ملائک سپرده تا به جایگاه اخروی او ببرند. آنها هم دقیقاً به همان آدرس ـ که در بهشت است ـ بردهاند. امّا بعداً همین شخص، کافر شده است. و کافر را هم ابداً در بهشت راه نمیدهند. لذا چنین کسی به اعمال خیری که به بهشت فرستاده است دسترسی نخواهد داشت.