اندیشه مهدویت و ظهورمنجی بزرگ ، یکی از اصیل ترین اندیشه های اسلامی است و بنیانگذار آن پیامبر اکرم (ص) است . آن حضرت خود عقیده ظهور را در جدول عقاید اسلامی قرار داد و به همین جهت این موضوع به طور یکسان در منابع شیعه و سنی منعکس گردیده است. اهل بیت پیامبر (ص) نیز این اندیشه و اعتقاد را در جامعه اسلامی تبیین وترویج کرده اند . اما می توان ادعا کرد که هیچ مساله اسلامی، همانند عقیده مهدویت و ظهور، از قطعیت و سابقه تاریخی بر خوردارنیست. بنابریان دارای ادله تاریخی ، فلسفی و عقلی و براساس پیشگویی های غیبی ادیان و … است.از آنجا که درک کلیات بر عهده عقل و درک مصادیق و جزئیات، در حوزه حواس پنجگانه است. طبیعتاً برای اثبات امور جزئی ، برهانهای عقلی اقامه نمی شود.
در موضوع امامت ، عقل به همین مقدار حکم می کند که معرفی ، نصب و وجود راهنمایی الهی برای بشر حسن و لازم است و لذا خداوند برای حفظ هدفمندی و به کمال رساندن انسان ها، حتماً چنین راهنمایی را می فرستد، اما تشخیص و تطبیق امام بر مصادیق خارجی و توصیف و شناسایی او ، کار عقل صرف نیست .پس باید در کنار ادله عقلی ، به ادله نقلی (قرآنی و روایی) نیز توجه کرد و برای شناخت امام ـبه خصوص منجی موعود- به کتاب و سنت پیامبر(ص) و نیز به کرامات شخص مدعی منصب امامت مراجعه کرد.بر این اساس ادله عقلی درصدد اثبات لزوم و وجود فعلی امام است و رسالت اثبات یک شخصیت الهی (مهدی موعود) را بر عهده دارد.
متکلمین برای اثبات وجود حضرت مهدی به دلایل مختلفی استدلال می کنند، از قبیل: برهان لطف، برهان عنایت، برهان فطرف، برهان واسطه فیض الهی، برهان علت غایی، برهان امکان اشرف، برهان مظهر جامع، برهان تجلی اعظم، برهان عدم تبعیض در فیض، برهان تقابل قطبین، برهان لزوم عقل بالفعل و برهان حساب احتمالات ….در اینجا به بعضی از این ادله می پردازیم.
ادله عقلی اثبات مهدویت:
۱ ـ برهان لطف
یکی از براهین عقلی که متکمان زیاد به آن استدلال می کنند «قاعده لطف است» ؛ علامه حلی برای اثبات امامت به این قاعده تمسک جسته ، می گوید: «امامت ، ریاست عامه الهی در امور دین و دنیاست، برای شخصی از اشخاص به عنوان نیابت از پیامبر (ص) و این واجب عقلی است؛زیرا امامت لطف است. پس ما علم قطعی داریم که اگر برای مردم شخصی باشد که ریاست آنها را برعهده گیرد و آنها را راهنمایی کند و دیگران از او اطاعت کنند و او حق مظلوم را از ظالم بستاند و ظالم را از ظلم منع کند، مردم به صلاح نزدیک تر و از فساد دورتر می شوند»(شرح باب حادی حشر، ص ۸۳) .
متکلمان لطف را بر خداوند، واجب می دانند ؛زیرا او بندگان خود را عبث و بیهوده نیافریده و راه رسیدن به هدف را بر ایشان هموار می سازد. این قاعده ایجاب می کند که در میان جامعه امامی باشد تا محور حق بوده و جامعه را از خطای مطلق بازدارد و آنان را به سعادت حقیقی هدایت کند. امتثال از دستورات و اطاعت انسان ها از تکالیفی که خداوند بر بندگان واجب داشته ، بدون انجام دادن اموری از جانب خداوند (مثل نصب امام معصوم، وعده و وعید و …) محقق نمی شود و خدای حکیم حتماً این امور را انجام می دهد تا نقض غرض در تکلیف لازم نیاید و این به دست امام صورت می گیرد.
شیخ شهاب الدین سهروردی در اثبات وجود حضرت ولی عصر(ع) از طریق قاعده لطف می گوید: در جهان هیچ گاه از حکمت و از وجود کسی که قائم به حکمت باشد و نشانه های خداوند نیز در او باشد، خالی نبوده است. این چنین کسی خلیفه خداست در زمین و تا زمین و آسمان برپاست چنین خواهد بود … پس در هر زمان اگر چنین شخص باشد که خدایی و نمونه کامل علم و عمل است، ریاست جامعه با اوست و او خلیفه خداوند در روی زمین است و زمین هیچ گاه از چنین انسانی خالی نخواهد بود… اینکه می گوییم ریاست با اوست ،مقصود الزام حکومت ظاهری او نیست؛ بلکه گاه امام خدایی ، حکومت تشکیل می دهد و آشکار است و مبسوط الید وگاه در نهایت پنهانی (غیبت) به سر می برد. این امام همان کسی است که مردم او را قطب زمان «ولی عصر» می نامند. ریاست جامعه با این انسان است؛ اگر چه نشانی از او در دست نباشد. البته اگر این رئیس ظاهر باشد و در راس حکومت قرار گیرد، زمان نورانی خواهد شد.(مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۲ ،ص ۲۱و۲۲)
به این ترتیب وجود امام زمان گرچه از دیدگان مردم غایب است ، دارای الطافی است، از جمله : حراست از دین خدا ، تربیت نفوس مستعد انسانی، حفظ و بقای مذهب، وجود الگو در جهت پیشرفت بشر و …
البته محرومیت از فیض ظهور پیشوای الهی، به جهت موانعی است که خود انسان ها ایجاد کرده اند، چنان که شیخ طوسی می گوید: اصل وجود امام ، لطف است و تصرف آن حضرت لطف دیگر و این ما هستیم که موجب غیبت آن حضرت شده ایم (عدمه منّا). (کشف المراد ، ص ۳۶۳)
۲ ـ برهان فطرت
انسان دارای تمایلات غریزی و فطری گوناگون است (شخصی و اجتماعی و عالی) . تمایلات عالی از قبیل حقیقت جویی، خیر طلبی ، حس دینی و پرستش ، یافتن کامل مطلق و … حال برای رسیدن به کمال مطلق و معبود حقیقی احتیاج به واسطه ای است که خود سفر کمال را طی کرده و بتواند انسان را دستگیری کند تا او را از راه های گوناگون (وضع قوانین تشریعی و تبیین آنها ، دستگیری انسان های مستعد کمال و …) به کمال مطلوب برساند.
این امر از دو راه قابل اثبات است:
۱ ـ وجود این میل و امید واسطه در انسان بدیهی است.
۲ ـ وجود انسان کامل که ناطق و هادی به کتاب و سنت ( به نقل آیات قران و روایات) ضروری است. ( سوره احقاف آیه ۱۲ ، سوره اعلی آیه ۱۹ ، سوره بقره آیه ۱۲۴ ).
حال اگر میل و کشش فطری به چیزی در انسان وجود دارد ، پس باید آن چیز در خارج موجود باشد وگرنه وجود آن در انسان لغو خواهد بود. به عبارت دیگر این عطش نسبت به انسان کامل معصوم، دلیل وجود خارجی او است و بی جهت و خود به خود به وجود نیامده است.
حال اگر این تمایل واقعیت نداشته باشد، سایر تمایلات نیز واقعیت ندارد و اگر سایر تمایلات واقعیت دارد ، این نیز واقعی است.
این مطلب را به طریق دیگری می توان با توجه به برهان «هدفمندی» توضیح داد.
برهان هدفمندی
انسان، مرکب از جسم و روح است و روح او نیز مانند جسمش در تکامل است . لازمه نیل به تکامل ، وجود یک راهنماست که او را کمک نماید. اگرچه عقل ، وظیفه راهنمایی را بر عهده دارد ، اما به خاطر محصور بودن آن به عالم جسمانیات و نیز به خاطر ـ وجود دشمن هایی چون هوا و هوس و تمایلات حیوانی ـ باید راهنمایی دیگری هم باشد تا به کمک عقل بشتابد . این راهنما در عصر رسالت وجود پیامبر اکرم (ص) بود. به یقین پس از ایشان نیز راهنمایانی وجود خواهند داشت، چرا که نسل انسان ها تداوم یافته است و اگر راه برنامه و راهنمایی الهی موجود نباشد، خلقت انسان ها ، لغو و بی غایت خواهد بود. علاوه بر این خطر تحریف دین و وجود گروه ها ی معاند نیز، این ضرورت را تاکید می کند. ۳ ـ واسطه فیض :
باید در میان بشر همواره فرد کاملی موجود باشد که تمام کمالات انسانی ممکن، در او به فعلیت رسیده و در ضمن با عالم ربوبی ارتباط داشته باشد(تا ارتباط بین عالم غیب و نوع انسان محفوظ بماند) که اگر چنین برگزیده ای در میان بشر نباشد؛ حرکت تکاملی افراد بی غایت و بدون هدف خواهد بود.
بر اساس آیات قرآنی (آیات ۳۰ و ۲۱۳ سوره بقره)، پروردگار در نظام خلقت و نیز قانون گذاری و دیانت، ائمه و حجت های خودش را خلیفه روی زمین قرار داده و آنان را مجرای بهره وری ها و فیض عام و خاص برای مردم ساخته و تمام اسمای الهی را به ایشان آموخته است «وً عًلًّمً آدًمً الأًسْماءً کُلًّها» تا اینکه به اذن او ، همچون خودش در همه چیز تصرف و دخالت کنند و جانشینی او و عهده دار امور زمین و مردم باشند و چنین است که اگر حجت و خلیفه خدا در زمین نباشد ، خاک هستی مردم را در خود خواهد کشید. باید دانست که خداوند متعال، با اسما و صفات عالیه اش، همه چیز و همه پدیده ها را آفریده و خود عهده دار تمام امور آنها است. هستی همه آنها، وابسته به او است و هرگونه اراده کند، در انها دخل و تصرف می کند… اما بنای ذات مقدسش بر این است که امور خلقت مادی را، فقط از طریق اسباب مادی ـ و بدون دخالت مستقیم و یا بی واسطه ـ اداره کند و از جمله اسباب برای اصلاح امور ظاهری و باطنی مردم،پیامبران و جانشینان آنان ـ به خصوص امامان معصوم ـ هستند. امام صادق (ع) می فرماید:«خداوند ناپسند و ناخوش می دارد که امور عالم را جز با اسباب و وسایط اداره کند ؛ از این رو برای هر چیزی سببی قرار داده است و برای هر سبب گسترده و میدان قدرت نفوذی قرار داده و برای هر نشانه ای، پشتگاه و راه ورودی گویا ـ و خواننده به حق ـ مقرر فرموده است. هر که او را بشناسد ـ و به رسمیت بپذیرد ـ خدا را شناخته و هرکه او را انکار کند، خدا را انکار کرده است. آن بارگاه و راه ورود، رسول الله و ما هستیم».
پس اگر امامان معصوم ـ و در عصر حاضر امام زمان (عج) ـ عناصری خاکی نبودند و امور عالم خلقت ـ ازجمله زمین و ساکنان آن ـ را بر عهده نمی گرفتند؛ امور زمین و مردمش از هم می پاشید. بنابراین باید واسطه بین آفریننده و پدیده های مادی، کسی باشد که دارای خلقت مادی و جسمانی و علاوه بر آن دارای درجه ای از شرافت معنوی باشد که شایستگی ارتباط بین آفریننده و آفریدگان را احراز کند و چنین افرادی جز خلفای ذات مقدس پروردگار (پیامبران و جانشینان آنان) کسی نمی تواند باشد.
۴ ـ اتمام حجت:
اگر رهبری معصوم در هر دورانی و در میان هر نسل از نسل های بشر نباشد؛ چه بسا مردم گمراه، گمراهی و فساد خود را معلول نبودن این رهبر بدانند. از این رو برای همیشه، خداوند باید امام یا امامانی معصوم در جامعه معین کرده باشد تا حجت را بر مردم تمام کنند و بهانه ای برای منحرفان باقی نمایند « فًلِلّهِ الْْحٌجًّه الْبالِغًه» . در روایتی از امام باقر (علیه السلام) آمده است:«اٍنّ الحجّه لا تقومٌ لله عزّ و جل علی خلقِه الا بالامام حتی یعرفونه»؛ «حجت خدا بر خلقش تمام نشود، مگر به وجود امامی زنده که مردم او را بشناسند.»
۵ ـ قانون هدایت عمومی:
این قانون، اقتضا می کند بعد از پیامبر، امام و رهبری معصوم باشد که کارهای پیامبر را ادامه دهد؛ با این تفاوت که دیگر به امام وحی نمی شود و در هستی یک سلسله قوانین غیر قابل تغییر وجود دارد (مانند قانون هدایت عمومی) که بر اساس آن، خداوند همه موجودات را به سمت کمال وجودیشان، راهنمایی و هدایت می کند… در بین موجودات ، انسان علاوه بر هدایت تکوینی، نیازمند هدایت تشریعی است و این هدایت، به وسیله پیامبر اکرم ابلاغ شده است و از آنجا که لازم است، هدایت مستمر باشد و نسبت به نسل های بعدی نیز ادامه یابدٰ باید بعد از پیامبر اکرم، افرادی مسئولیت هدایت مردم و توضیح و تبیین شریعت و مسائل دینی را بر عهده بگیرند. چنین اشخاصی،جز امامان معصوم نخواهند بود و اگر آنان وجود نداشته باشند، به هدایت تشریعی، خلل وارد شده و این باعث نقض در قانون هدایت عمومی است (در حالی که قانون هدایت قابل نقض نیست). به این جهت در هر عصر ، وجود امام زنده جهت هدایت مردم، ضروری ولازم است. حضرت علی (علیه السلام) در خطبه ای، به این مهم چنین اشاره فرموده است:« پروردگارا! تو خود گواهی که اهل زمین را از داشتن حجتی از ناحیه تو ـ که آنان را به دین هدایت کند و علم الهی را به ایشان بیاموزد و حجت تو از تمامیت نیفتد و پیروان اولیایت بعد از اینکه به وسیله پیامبران، هدایتشان کردی، گمراه نشوند ـ گریزی نیست. این حجت تو یا در میان مردم، ظاهر و برای آنان آشناست ـ اما از او اطاعت نمی کنند ـ و یا از دید مردم پنهان و منتظر زمان ظهور است. زمانی که مردم در صلح و آرامش هستند، اگر وجود حجت از نظر آنان غایب باشد، دانش و منش او به دل های مومنان می رسد و ایشان به آن عمل می کنند.»
در پایان بهتر است بدانیم که اگر امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف ظهور فرمایند تمام ناملایمات و ناامنی ها و ناپسندی ها، ظلم ها، بی عدالتی ها و هر عمل زشتی که انسان های پاک سیرت را می رنجاند از بین می رود و حکومت الهی که بخاطر ظالمان، روی زمین محقق نگردید؛ به دست ایشان تحقق می یابد و قدرت درک و فهم بشر بیشتر شده معارف دین را درک کرده حقایق برای همگان روشن می گردد. و این را هم بدانید که حکومت امام زمان علیه السلام یک حکومت جهانی است و انشاء الله وقتی که ایشان ظهور کنند دنیا را متحول می سازند و جهان را پر از عدل و داد می کنند.
شما امروز به وضع خود نگاه نکنید که بحمدلله در آسایش به سر می برید بلکه به وضع مظلومان جهان بنگرید که از دست ظالمان، جانها ، مالها و نوامیسشان مورد تجاوز و ظلم قرار می گیرد. حتی شما که می فرمائید مشغول زندگیتان هستید و احساس نیاز به امام زمان علیه السلام نمی کنید (که البته می دانیم این سوال را مطرح فرموده اید تا مجهولی برایتان معلوم شود و الا هر کسی که بداند هدف از ظهور چیست؛ هیچ گاه احساس بی نیاز نمی کند.) اما همین شما که در آسایش هستید؛ چقدر از حقایق عالم باخبرید، حقایقی که سرنوشت شما را رقم می زند و در عاقبت به خیریتان تأثیر غیر قابل اغماضی دارد. قطعا زمانی که امام زمان علیه السلام ظهور بفرمایند تمام پرده های ابهام کنار رفته و حقایق روشن شده و چراغ هدایت منور می گردد. خلاصه در یک کلام، امام زمان علیه السلام می آیند تا حکومت اسلامی تشکیل دهند. لازم است در این خصوص با مراجعه به کتاب حاکمیت دینی به برخی از مهمترین اهدافی تشکیل حکومت اسلامی اشاره نمائیم تا مطلب روشن تر گردد:
1. استقرار توحید و خداپرستی در زمین، و رهانیدن مردم از بندگی و فرمانبرداری غیر خدا:
چنان که شعار آغازین همه پیامبران، به ویژه رسول خاتم صلّی الله علیه و آله این بود که «قُولُوا لا الهَ الَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا».
قرآن کریم نیز می فرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ امَّةٍ رَسُولًا انِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ…؛ ما در هر امتی پیامبری فرستادیم که خدای یکتا را بپرستید، و از طاغوت اجتناب کنید.»1
روشن است تحقق این هدف بسیار خطیر و بزرگ نیازمند سازمان و قدرت سیاسی- اجتماعی است.
2. رشد و تعالی علمی، فرهنگی و تربیتی انسانها و آگاهی دادن و رهایی آنها از نادانی و جهل:
چنان که قرآن کریم می فرماید: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْامّیینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَ انْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ؛ او خدایی است که در میان توده مردم درس نخوانده پیامبری از خودشان برانگیخت، تا آیاتش را بر آنها بخواند و آنها را تزکیه (و تربیت) کند، و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت بیاموزد، هر چند که پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!»2
3.آزادسازی و رهایی توده های مردم و انسانهای مستضعف از چنگال ظالمان و ستمگران، و از زنجیرهای اسارت و بردگی:
چنان که قرآن کریم می فرماید: «…وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اصْرَهُمْ وَالْاغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ …؛ و بارهای سنگین (یوغ بندگی و بردگی و اسارت) و زنجیرهایی را که بر (دوش و گردن) آنها بود برمی دارد.»3
4. برپایی جامعه نمونه و مدینه فاضله آرمانی از راه اقامه قسط و عدل اسلامی:
چنان که قرآن کریم می فرماید: «لَقَدْ ارْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ انْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَالْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ …؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم، تا مردم به برپایی عدل و قسط قیام کنند.»4
5. اجرای کامل قوانین آسمانی اسلام با تمام ابعاد آن:
چنان که قرآن کریم می فرماید: «هُوَ الَّذی ارْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ …؛ او خدایی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند (و با همه ابعاد وسیع و جامعیت فراگیرش در زمین حاکم گرداند.»5
با مروری هر چند اجمالی و گذرا بر احکام و قوانین مترقّی اسلام، و آمیختگی و ارتباط منطقی که میان همه اجزای آن وجود دارد، و نیز گستره آن که همه ابعاد زندگی انسانی را در برمی گیرد، از دستورات عبادی گرفته تا قوانین اقتصادی، حقوقی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و غیر آن، براحتی درمی یابیم که تعالیم آسمانی اسلام برخلاف دیگر ادیان کنونی به ویژه آیین مسیحیت، تنها در برخی احکام عبادی و دستورات اخلاقی خلاصه نمی شود، تا فقط درصدد ایجاد رابطه انسان با خدا و گرایشهای فردی به خداپرستی و امور اخلاقی باشد و بس. بلکه تنوّع و حجم احکام و قوانین آن به حدی است که برای اجرا شدن نیازمند تشکیل حکومت اسلامی است.6 و این امر انشاء الله به دست امام زمان علیه السلام محقق می گردد.
پی نوشتها:
1. نحل، آیه 36.
2. جمعه، آیه 2.
3. اعراف، آیه 157.
4. حدید، آیه 25.
5. فتح، آیه 28.
6. حاکمیت دینی، صص 62-60.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
۱. مهدویت(پیش از ظهور)، رحیم کارگر (نشر معارف)
۲.ادله عقلی و نقلی امامت ومهدویت،رحیم لطیفی
در موضوع امامت ، عقل به همین مقدار حکم می کند که معرفی ، نصب و وجود راهنمایی الهی برای بشر حسن و لازم است و لذا خداوند برای حفظ هدفمندی و به کمال رساندن انسان ها، حتماً چنین راهنمایی را می فرستد، اما تشخیص و تطبیق امام بر مصادیق خارجی و توصیف و شناسایی او ، کار عقل صرف نیست .پس باید در کنار ادله عقلی ، به ادله نقلی (قرآنی و روایی) نیز توجه کرد و برای شناخت امام ـبه خصوص منجی موعود- به کتاب و سنت پیامبر(ص) و نیز به کرامات شخص مدعی منصب امامت مراجعه کرد.بر این اساس ادله عقلی درصدد اثبات لزوم و وجود فعلی امام است و رسالت اثبات یک شخصیت الهی (مهدی موعود) را بر عهده دارد.
متکلمین برای اثبات وجود حضرت مهدی به دلایل مختلفی استدلال می کنند، از قبیل: برهان لطف، برهان عنایت، برهان فطرف، برهان واسطه فیض الهی، برهان علت غایی، برهان امکان اشرف، برهان مظهر جامع، برهان تجلی اعظم، برهان عدم تبعیض در فیض، برهان تقابل قطبین، برهان لزوم عقل بالفعل و برهان حساب احتمالات ….در اینجا به بعضی از این ادله می پردازیم.
ادله عقلی اثبات مهدویت:
۱ ـ برهان لطف
یکی از براهین عقلی که متکمان زیاد به آن استدلال می کنند «قاعده لطف است» ؛ علامه حلی برای اثبات امامت به این قاعده تمسک جسته ، می گوید: «امامت ، ریاست عامه الهی در امور دین و دنیاست، برای شخصی از اشخاص به عنوان نیابت از پیامبر (ص) و این واجب عقلی است؛زیرا امامت لطف است. پس ما علم قطعی داریم که اگر برای مردم شخصی باشد که ریاست آنها را برعهده گیرد و آنها را راهنمایی کند و دیگران از او اطاعت کنند و او حق مظلوم را از ظالم بستاند و ظالم را از ظلم منع کند، مردم به صلاح نزدیک تر و از فساد دورتر می شوند»(شرح باب حادی حشر، ص ۸۳) .
متکلمان لطف را بر خداوند، واجب می دانند ؛زیرا او بندگان خود را عبث و بیهوده نیافریده و راه رسیدن به هدف را بر ایشان هموار می سازد. این قاعده ایجاب می کند که در میان جامعه امامی باشد تا محور حق بوده و جامعه را از خطای مطلق بازدارد و آنان را به سعادت حقیقی هدایت کند. امتثال از دستورات و اطاعت انسان ها از تکالیفی که خداوند بر بندگان واجب داشته ، بدون انجام دادن اموری از جانب خداوند (مثل نصب امام معصوم، وعده و وعید و …) محقق نمی شود و خدای حکیم حتماً این امور را انجام می دهد تا نقض غرض در تکلیف لازم نیاید و این به دست امام صورت می گیرد.
شیخ شهاب الدین سهروردی در اثبات وجود حضرت ولی عصر(ع) از طریق قاعده لطف می گوید: در جهان هیچ گاه از حکمت و از وجود کسی که قائم به حکمت باشد و نشانه های خداوند نیز در او باشد، خالی نبوده است. این چنین کسی خلیفه خداست در زمین و تا زمین و آسمان برپاست چنین خواهد بود … پس در هر زمان اگر چنین شخص باشد که خدایی و نمونه کامل علم و عمل است، ریاست جامعه با اوست و او خلیفه خداوند در روی زمین است و زمین هیچ گاه از چنین انسانی خالی نخواهد بود… اینکه می گوییم ریاست با اوست ،مقصود الزام حکومت ظاهری او نیست؛ بلکه گاه امام خدایی ، حکومت تشکیل می دهد و آشکار است و مبسوط الید وگاه در نهایت پنهانی (غیبت) به سر می برد. این امام همان کسی است که مردم او را قطب زمان «ولی عصر» می نامند. ریاست جامعه با این انسان است؛ اگر چه نشانی از او در دست نباشد. البته اگر این رئیس ظاهر باشد و در راس حکومت قرار گیرد، زمان نورانی خواهد شد.(مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۲ ،ص ۲۱و۲۲)
به این ترتیب وجود امام زمان گرچه از دیدگان مردم غایب است ، دارای الطافی است، از جمله : حراست از دین خدا ، تربیت نفوس مستعد انسانی، حفظ و بقای مذهب، وجود الگو در جهت پیشرفت بشر و …
البته محرومیت از فیض ظهور پیشوای الهی، به جهت موانعی است که خود انسان ها ایجاد کرده اند، چنان که شیخ طوسی می گوید: اصل وجود امام ، لطف است و تصرف آن حضرت لطف دیگر و این ما هستیم که موجب غیبت آن حضرت شده ایم (عدمه منّا). (کشف المراد ، ص ۳۶۳)
۲ ـ برهان فطرت
انسان دارای تمایلات غریزی و فطری گوناگون است (شخصی و اجتماعی و عالی) . تمایلات عالی از قبیل حقیقت جویی، خیر طلبی ، حس دینی و پرستش ، یافتن کامل مطلق و … حال برای رسیدن به کمال مطلق و معبود حقیقی احتیاج به واسطه ای است که خود سفر کمال را طی کرده و بتواند انسان را دستگیری کند تا او را از راه های گوناگون (وضع قوانین تشریعی و تبیین آنها ، دستگیری انسان های مستعد کمال و …) به کمال مطلوب برساند.
این امر از دو راه قابل اثبات است:
۱ ـ وجود این میل و امید واسطه در انسان بدیهی است.
۲ ـ وجود انسان کامل که ناطق و هادی به کتاب و سنت ( به نقل آیات قران و روایات) ضروری است. ( سوره احقاف آیه ۱۲ ، سوره اعلی آیه ۱۹ ، سوره بقره آیه ۱۲۴ ).
حال اگر میل و کشش فطری به چیزی در انسان وجود دارد ، پس باید آن چیز در خارج موجود باشد وگرنه وجود آن در انسان لغو خواهد بود. به عبارت دیگر این عطش نسبت به انسان کامل معصوم، دلیل وجود خارجی او است و بی جهت و خود به خود به وجود نیامده است.
حال اگر این تمایل واقعیت نداشته باشد، سایر تمایلات نیز واقعیت ندارد و اگر سایر تمایلات واقعیت دارد ، این نیز واقعی است.
این مطلب را به طریق دیگری می توان با توجه به برهان «هدفمندی» توضیح داد.
برهان هدفمندی
انسان، مرکب از جسم و روح است و روح او نیز مانند جسمش در تکامل است . لازمه نیل به تکامل ، وجود یک راهنماست که او را کمک نماید. اگرچه عقل ، وظیفه راهنمایی را بر عهده دارد ، اما به خاطر محصور بودن آن به عالم جسمانیات و نیز به خاطر ـ وجود دشمن هایی چون هوا و هوس و تمایلات حیوانی ـ باید راهنمایی دیگری هم باشد تا به کمک عقل بشتابد . این راهنما در عصر رسالت وجود پیامبر اکرم (ص) بود. به یقین پس از ایشان نیز راهنمایانی وجود خواهند داشت، چرا که نسل انسان ها تداوم یافته است و اگر راه برنامه و راهنمایی الهی موجود نباشد، خلقت انسان ها ، لغو و بی غایت خواهد بود. علاوه بر این خطر تحریف دین و وجود گروه ها ی معاند نیز، این ضرورت را تاکید می کند. ۳ ـ واسطه فیض :
باید در میان بشر همواره فرد کاملی موجود باشد که تمام کمالات انسانی ممکن، در او به فعلیت رسیده و در ضمن با عالم ربوبی ارتباط داشته باشد(تا ارتباط بین عالم غیب و نوع انسان محفوظ بماند) که اگر چنین برگزیده ای در میان بشر نباشد؛ حرکت تکاملی افراد بی غایت و بدون هدف خواهد بود.
بر اساس آیات قرآنی (آیات ۳۰ و ۲۱۳ سوره بقره)، پروردگار در نظام خلقت و نیز قانون گذاری و دیانت، ائمه و حجت های خودش را خلیفه روی زمین قرار داده و آنان را مجرای بهره وری ها و فیض عام و خاص برای مردم ساخته و تمام اسمای الهی را به ایشان آموخته است «وً عًلًّمً آدًمً الأًسْماءً کُلًّها» تا اینکه به اذن او ، همچون خودش در همه چیز تصرف و دخالت کنند و جانشینی او و عهده دار امور زمین و مردم باشند و چنین است که اگر حجت و خلیفه خدا در زمین نباشد ، خاک هستی مردم را در خود خواهد کشید. باید دانست که خداوند متعال، با اسما و صفات عالیه اش، همه چیز و همه پدیده ها را آفریده و خود عهده دار تمام امور آنها است. هستی همه آنها، وابسته به او است و هرگونه اراده کند، در انها دخل و تصرف می کند… اما بنای ذات مقدسش بر این است که امور خلقت مادی را، فقط از طریق اسباب مادی ـ و بدون دخالت مستقیم و یا بی واسطه ـ اداره کند و از جمله اسباب برای اصلاح امور ظاهری و باطنی مردم،پیامبران و جانشینان آنان ـ به خصوص امامان معصوم ـ هستند. امام صادق (ع) می فرماید:«خداوند ناپسند و ناخوش می دارد که امور عالم را جز با اسباب و وسایط اداره کند ؛ از این رو برای هر چیزی سببی قرار داده است و برای هر سبب گسترده و میدان قدرت نفوذی قرار داده و برای هر نشانه ای، پشتگاه و راه ورودی گویا ـ و خواننده به حق ـ مقرر فرموده است. هر که او را بشناسد ـ و به رسمیت بپذیرد ـ خدا را شناخته و هرکه او را انکار کند، خدا را انکار کرده است. آن بارگاه و راه ورود، رسول الله و ما هستیم».
پس اگر امامان معصوم ـ و در عصر حاضر امام زمان (عج) ـ عناصری خاکی نبودند و امور عالم خلقت ـ ازجمله زمین و ساکنان آن ـ را بر عهده نمی گرفتند؛ امور زمین و مردمش از هم می پاشید. بنابراین باید واسطه بین آفریننده و پدیده های مادی، کسی باشد که دارای خلقت مادی و جسمانی و علاوه بر آن دارای درجه ای از شرافت معنوی باشد که شایستگی ارتباط بین آفریننده و آفریدگان را احراز کند و چنین افرادی جز خلفای ذات مقدس پروردگار (پیامبران و جانشینان آنان) کسی نمی تواند باشد.
۴ ـ اتمام حجت:
اگر رهبری معصوم در هر دورانی و در میان هر نسل از نسل های بشر نباشد؛ چه بسا مردم گمراه، گمراهی و فساد خود را معلول نبودن این رهبر بدانند. از این رو برای همیشه، خداوند باید امام یا امامانی معصوم در جامعه معین کرده باشد تا حجت را بر مردم تمام کنند و بهانه ای برای منحرفان باقی نمایند « فًلِلّهِ الْْحٌجًّه الْبالِغًه» . در روایتی از امام باقر (علیه السلام) آمده است:«اٍنّ الحجّه لا تقومٌ لله عزّ و جل علی خلقِه الا بالامام حتی یعرفونه»؛ «حجت خدا بر خلقش تمام نشود، مگر به وجود امامی زنده که مردم او را بشناسند.»
۵ ـ قانون هدایت عمومی:
این قانون، اقتضا می کند بعد از پیامبر، امام و رهبری معصوم باشد که کارهای پیامبر را ادامه دهد؛ با این تفاوت که دیگر به امام وحی نمی شود و در هستی یک سلسله قوانین غیر قابل تغییر وجود دارد (مانند قانون هدایت عمومی) که بر اساس آن، خداوند همه موجودات را به سمت کمال وجودیشان، راهنمایی و هدایت می کند… در بین موجودات ، انسان علاوه بر هدایت تکوینی، نیازمند هدایت تشریعی است و این هدایت، به وسیله پیامبر اکرم ابلاغ شده است و از آنجا که لازم است، هدایت مستمر باشد و نسبت به نسل های بعدی نیز ادامه یابدٰ باید بعد از پیامبر اکرم، افرادی مسئولیت هدایت مردم و توضیح و تبیین شریعت و مسائل دینی را بر عهده بگیرند. چنین اشخاصی،جز امامان معصوم نخواهند بود و اگر آنان وجود نداشته باشند، به هدایت تشریعی، خلل وارد شده و این باعث نقض در قانون هدایت عمومی است (در حالی که قانون هدایت قابل نقض نیست). به این جهت در هر عصر ، وجود امام زنده جهت هدایت مردم، ضروری ولازم است. حضرت علی (علیه السلام) در خطبه ای، به این مهم چنین اشاره فرموده است:« پروردگارا! تو خود گواهی که اهل زمین را از داشتن حجتی از ناحیه تو ـ که آنان را به دین هدایت کند و علم الهی را به ایشان بیاموزد و حجت تو از تمامیت نیفتد و پیروان اولیایت بعد از اینکه به وسیله پیامبران، هدایتشان کردی، گمراه نشوند ـ گریزی نیست. این حجت تو یا در میان مردم، ظاهر و برای آنان آشناست ـ اما از او اطاعت نمی کنند ـ و یا از دید مردم پنهان و منتظر زمان ظهور است. زمانی که مردم در صلح و آرامش هستند، اگر وجود حجت از نظر آنان غایب باشد، دانش و منش او به دل های مومنان می رسد و ایشان به آن عمل می کنند.»
در پایان بهتر است بدانیم که اگر امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف ظهور فرمایند تمام ناملایمات و ناامنی ها و ناپسندی ها، ظلم ها، بی عدالتی ها و هر عمل زشتی که انسان های پاک سیرت را می رنجاند از بین می رود و حکومت الهی که بخاطر ظالمان، روی زمین محقق نگردید؛ به دست ایشان تحقق می یابد و قدرت درک و فهم بشر بیشتر شده معارف دین را درک کرده حقایق برای همگان روشن می گردد. و این را هم بدانید که حکومت امام زمان علیه السلام یک حکومت جهانی است و انشاء الله وقتی که ایشان ظهور کنند دنیا را متحول می سازند و جهان را پر از عدل و داد می کنند.
شما امروز به وضع خود نگاه نکنید که بحمدلله در آسایش به سر می برید بلکه به وضع مظلومان جهان بنگرید که از دست ظالمان، جانها ، مالها و نوامیسشان مورد تجاوز و ظلم قرار می گیرد. حتی شما که می فرمائید مشغول زندگیتان هستید و احساس نیاز به امام زمان علیه السلام نمی کنید (که البته می دانیم این سوال را مطرح فرموده اید تا مجهولی برایتان معلوم شود و الا هر کسی که بداند هدف از ظهور چیست؛ هیچ گاه احساس بی نیاز نمی کند.) اما همین شما که در آسایش هستید؛ چقدر از حقایق عالم باخبرید، حقایقی که سرنوشت شما را رقم می زند و در عاقبت به خیریتان تأثیر غیر قابل اغماضی دارد. قطعا زمانی که امام زمان علیه السلام ظهور بفرمایند تمام پرده های ابهام کنار رفته و حقایق روشن شده و چراغ هدایت منور می گردد. خلاصه در یک کلام، امام زمان علیه السلام می آیند تا حکومت اسلامی تشکیل دهند. لازم است در این خصوص با مراجعه به کتاب حاکمیت دینی به برخی از مهمترین اهدافی تشکیل حکومت اسلامی اشاره نمائیم تا مطلب روشن تر گردد:
1. استقرار توحید و خداپرستی در زمین، و رهانیدن مردم از بندگی و فرمانبرداری غیر خدا:
چنان که شعار آغازین همه پیامبران، به ویژه رسول خاتم صلّی الله علیه و آله این بود که «قُولُوا لا الهَ الَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا».
قرآن کریم نیز می فرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ امَّةٍ رَسُولًا انِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ…؛ ما در هر امتی پیامبری فرستادیم که خدای یکتا را بپرستید، و از طاغوت اجتناب کنید.»1
روشن است تحقق این هدف بسیار خطیر و بزرگ نیازمند سازمان و قدرت سیاسی- اجتماعی است.
2. رشد و تعالی علمی، فرهنگی و تربیتی انسانها و آگاهی دادن و رهایی آنها از نادانی و جهل:
چنان که قرآن کریم می فرماید: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْامّیینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَ انْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ؛ او خدایی است که در میان توده مردم درس نخوانده پیامبری از خودشان برانگیخت، تا آیاتش را بر آنها بخواند و آنها را تزکیه (و تربیت) کند، و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت بیاموزد، هر چند که پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!»2
3.آزادسازی و رهایی توده های مردم و انسانهای مستضعف از چنگال ظالمان و ستمگران، و از زنجیرهای اسارت و بردگی:
چنان که قرآن کریم می فرماید: «…وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اصْرَهُمْ وَالْاغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ …؛ و بارهای سنگین (یوغ بندگی و بردگی و اسارت) و زنجیرهایی را که بر (دوش و گردن) آنها بود برمی دارد.»3
4. برپایی جامعه نمونه و مدینه فاضله آرمانی از راه اقامه قسط و عدل اسلامی:
چنان که قرآن کریم می فرماید: «لَقَدْ ارْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ انْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَالْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ …؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم، تا مردم به برپایی عدل و قسط قیام کنند.»4
5. اجرای کامل قوانین آسمانی اسلام با تمام ابعاد آن:
چنان که قرآن کریم می فرماید: «هُوَ الَّذی ارْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ …؛ او خدایی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند (و با همه ابعاد وسیع و جامعیت فراگیرش در زمین حاکم گرداند.»5
با مروری هر چند اجمالی و گذرا بر احکام و قوانین مترقّی اسلام، و آمیختگی و ارتباط منطقی که میان همه اجزای آن وجود دارد، و نیز گستره آن که همه ابعاد زندگی انسانی را در برمی گیرد، از دستورات عبادی گرفته تا قوانین اقتصادی، حقوقی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و غیر آن، براحتی درمی یابیم که تعالیم آسمانی اسلام برخلاف دیگر ادیان کنونی به ویژه آیین مسیحیت، تنها در برخی احکام عبادی و دستورات اخلاقی خلاصه نمی شود، تا فقط درصدد ایجاد رابطه انسان با خدا و گرایشهای فردی به خداپرستی و امور اخلاقی باشد و بس. بلکه تنوّع و حجم احکام و قوانین آن به حدی است که برای اجرا شدن نیازمند تشکیل حکومت اسلامی است.6 و این امر انشاء الله به دست امام زمان علیه السلام محقق می گردد.
پی نوشتها:
1. نحل، آیه 36.
2. جمعه، آیه 2.
3. اعراف، آیه 157.
4. حدید، آیه 25.
5. فتح، آیه 28.
6. حاکمیت دینی، صص 62-60.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
۱. مهدویت(پیش از ظهور)، رحیم کارگر (نشر معارف)
۲.ادله عقلی و نقلی امامت ومهدویت،رحیم لطیفی