– در اصطلاح علم اخلاق، ترس به معنای دل سوختن و متألّم بودن از این که یک پدیدة ناخوشایندی که محتمل الوقوع است به انسان برسد.[نراقی، معراج السعاده، ص ۱۴۹.]– رجا ضدّ یأس، به معنای امید به رحمت خداست و آن عبارت از: انبساط سرور در دل به دلیل انتظار امر محبوبی.[ همان، ص ۱۷۷] ترس پسندیده سه نوع است:
۱. ترس بنده از عظمت و جلال کبریایی خداوند متعال که این نوع خوف را خشیّت یا رهبت می نامند.
۲. ترس بنده از گناهان کبیره و صغیره که آثار سوء دنیوی و اخروی دارد. هر گناهی بازتابی و عقوبتی دارد که گنه کار باید متحمّل آن شود و این ترس دارد.
۳. ترس بنده از عظمت و جلالت خدا و نیز تقصیرات خود.[ نراقی، معراج السعاده، ص ۱۵۹.]رجا، زمانی محقّق می شود که آدمی بسیاری از اسبابِ رسیدن به محبوب را تحصیل کرده باشد؛ مثل انتظار گندم از برای کسی که تخم بی عیب را به زمین قابلی که آب به آن ننشیند بیندازد و آن را در وقت خود آب دهد.
امّا توقّع چیزی که هیچ یک از اسباب آن را مهیّا نکرده باشد، آن را رجا نمی گویند، بلکه غرور و حماقت می نامند؛ مانند انتظار گندم از برای کسی که تخم آن را در زمین شوره زاری که بی آب است افکنده باشد.
ولی اگر کسی بعضی اسباب را تحصیل کرده و بعضی را نکرده که حصول محبوب، مشکوکٌ فیه باشد آن را آرزو و تمنّا می گویند؛ مثل آن که تخم را در زمین قابلی افکنند، امّا در آب دادن آن کوتاهی نمایند.[ همان، ص ۱۷۷.]ارزش خوف از خدا
خوف از خدا از مراتب رفیع و استوار است. خوف از خدا برترین فضایل نفسانی و اشرف اوصاف نیک است؛ زیرا فضیلت هر صفتی به قدر اعانت کردن آن بر سعادت انسان است و هیچ سعادتی بالاتر از ملاقات پروردگار و رسیدن به مرتبة قرب او نیست و آن حاصل نمی شود مگر به تحصیل معرفت و انس با خدا و آن موقوف است به معرفت او و معرفت و محبّت هم نمی رسد مگر به فکر و ذکر او و مواظبت بر فکر و ذکر نیز محقّق نمی شود مگر به ترک دوستی دنیا و لذّت ها و شهوات آن. و هیچ چیز مانند خوف، قلع و قمع لذّات و شهوات دنیا را نمی کند و از این جهت است که آیات و اخبار در فضیلت این صفت متواتر است[نراقی، معراج السعاده، ص ۱۶۳.]و خدای تعالی برای اهل خوف، علم، هدایت، رضوان و رحمت را که مجمع مقامات اهل بهشت است جمع نموده، فرمود: «إنّما یخشی الله من عباده العلماء»[فاطر، ۲۸.] و فرمود: «هدی ورحمة للذین هم لربّهم یرهبون»؛[ اعراف، ۱۵۴.]یعنی هدایت و رحمت از برای کسانی است که ایشان از پروردگار خود ترسانند. و نیز فرموده است: «رضی الله عنهم ورضوا عنه ذلک لمن خشی ربه»؛[ بیّنه، ۸.]یعنی خدا از ایشان راضی و خشنود است و ایشان از خدا راضی و خشنودند و این مرتبه برای کسی است که از خدا بترسد و از آیات استفاده می شود که خوف از خدا از لوازم ایمان است و کسی که نمی ترسد از ایمان بی نشان است؛ چنان که فرمود: «إنّما المؤمنون الّذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم».[ انفال، ۲.]هرکه از کردگار ترسنده است ————- خلق عالم از او هراسنده است [نراقی، معراج السعاده، ص ۱۸۳.] سبب کمی خوف از خدا
۱. بی خبری از عظمت و جلال خدا و جهل به محاسبه، مؤاخذه و عقاب روز جزا.
۲. غفلت و بی توجّهی نسبت به اهوال و عذاب های روز پر وحشت قیامت.
۳. اطمینان و خاطرجمعی به رحمت پروردگار یا مغرور شدن به طاعات و اعمال خود.[ نراقی، معراج السعاده، ص ۱۶۸.]راههای تحصیل خوف از خدا
۱. در تحصیل یقین و قوّة ایمان به خدا، روز جزا، بهشت، دوزخ، حساب و عقاب تلاش نمودن.
۲. پیوسته به فکر اهوال روز حساب و به یاد انواع عقاب بودن، مرگ را در پیش نظر داشتن و سختی عالم برزخ را تصوّر نمودن و مؤاخذة روز قیامت را نصب العین خود ساختن.
۳. مشاهدة حالات خائفان از خدا و گوش دادن به حکایت خوف پیامبران و اولیا از پروردگار.
۴. خرسند نشدن به اطاعت و ایمان خود؛ چرا که خرسندی از اطاعت و ایمان، نشانة بی خبری است.[ همان، ص ۱۷۰.]مرحوم نراقی در کتاب معراج السعاده میفرماید: گاهی برای فردی صفت خوف مناسبتر است و برای فردی دیگر صفت رجا؛ کسی که یأس از رحمت خدا بر او غالب است، صفت رجا برای او مناسبتر است و آن کس که حالت ایمنی از عذاب خدا بر او چیره گشته، صلاح او تحصیل صفت رجا است. وخلاصه اینکه: هر کدام از دو صفت بیم و امید که انسان را بیشتر به تحصیل مقصود وا میدارد دستیابی به آن لازمتر و مهمتر است و اگر در این مورد مساوی باشند، اعتدال این دو مناسب تر است. {معراج السعاده، مو سسه هجرت، ص۲۱۲}
برخی عواملی که موجب میشود تا انسانها از خوف الهی غافل شوند به شرح ذیل میباشد:
۱- بى خبرى انسانها از عظمت و جلال خدا، و جهل به مؤاخذه و عقاب روز جزا، و سستى اعتقاد، و ضعف یقین در این موارد.
۲- غفلت و فراموشى از محاسبه روز قیامت، و بىالتفاتى به «اهوال» و عذابهاى آن روز پروحشت.
۳- اطمینان و خاطر جمعى به رحمت پروردگار، یا مغرور شدن به طاعات و اعمال خود. (معراج السعادة ج:۲ ص: ۱۹۰)
در پس هر گریه آخر خنده ای است // مرد آخر بین مبارک بنده ای است
ز ابر گریان شاخ سبز و تر شود // نور شمع از گریه روشن تر شود
ای خنک چشمی که آن گریانِ اوست // وی همایون دل که آن بریان اوست
[همان، ص ۱۶۵.] تقویت خوف و رجاء
با توجه به نکات گفته شده، در پاسخ به سؤال شما دوست گرامی باید بگوئیم که برخی از راههای رسیدن به ترس از خداوند متعال به شرح ذیل است:
اول: بالا بردن معرفت خود نسبت به خداوند متعال. شکی نیست در اینکه هر قدر معرفت بنده به عظمت و جلال آفریدگار و ارتفاع شأن او و علّو مکان او بیشتر، و به عیوب و گناهان خود بیناتر شود، ترس و خوف او زیادتر مى شود.
لذا درباره عظمت و بزرگى خداوند بیش از گذشته مطالعه و تفکر کنید؛ زیرا هر چه بیشتر درباره عظمت خداوند و علم گسترده و فراگیر او و نیز قدرت وصف ناشدنىاش آگاهى داشته باشید، کمتر دچار لغزش و گناه خواهید شد.
پروردگار عالم مى فرماید: «انَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ ۳۵: ۲۸» یعنى: «این است و جز این نیست که خشیت و دهشت از خدا مخصوص بندگانى است که عالم و دانا هستند». (معراج السعادة ج: ۲ ص: ۱۸۱)
امام صادق علیه السلام در این زمینه فرموده اند: «من عرف اللّه خاف اللّه و من خاف اللّه سخت نفسه عن الدّنیا. هر کس خدا را بشناسد از او مى ترسد و کسى که از خدا بترسد نفسش در رها کردن دنیا سخاوتمند مى شود.»
دوم: تحصیل محبت و انس با خدا با تفکر به نعمتهای الهی؛ چراکه وقتی محبت کسی در دل انسان نفوذ نمود به هیچ عنوان حاضر نیست کاری انجام دهد که ناراحتی او را بدنبال داشته باشد.
سوم: تقویت ایمان و یقین به خدا و روز جزا و بهشت و دوزخ و حساب و عقاب. چراکه بدون تردید این یقین است که انگیزه ترس از خدا و دوزخ او و امید به بهشت را در درون انسان ایجاد می کند.
چهارم: تفکر در روز حساب و یادآوری انواع عقابهای الهی و سختیهای عالم برزخ و مؤاخذه روز قیامت را نصبالعین خود قرار دادن.
پنجم: حالات خائفین از درگاه الهی را در نظر داشتن. خوب است انسان حکایات خوف انبیاء و اولیاء را مطالعه نموده و ملاحظه نماید ترس ایشان از پروردگار به چه حد بوده است. (معراج السعادة ج: ۲ ص: ۱۹۲)
ششم: دقت در این مساله که عاقبت افراد مشخص نیست؛ به همین دلیل نمیتوان اطمینان داشت مسیری که در زندگی طی مینمائیم منجر به عاقبت بخیری خواهد شد یا نه. لذا باید همیشه نگران عاقبت به خیری بوده و از عذابی که ممکن است به دلیل عاقبت به خیر نشدن دامن انسان را بگیرد ترسید و بر ترک گناه و انجام اعمال نیکو مداومت داشت. (برداشتی از معراج السعادة ج: ۲ ص:۱۹۳)
هفتم: خداوند را همواره ناظر بر اعمال و رفتار خود دیدن
امام صادق علیه السّلام به اسحاق ابن عمار فرمود: اى اسحاق آن چنان از خدا بترس که گویا او را مى بینى و اگر تو او را نمى بینى او تورا مى بیند، پس اگر چنین مى پندارى که او تو را نمى بیند بتحقیق کافر شدى، و اگر بدانى که او تو را مى بیند و با علم به این مطلب او را معصیت کنى او را از هر بیننده اى پست تر به حساب آورده اى. (أسرارالصلاة ص: ۲۰۵)
هشتم: هر روز پس از اتمام فعالیتهاى عادى و قبل از رفتن به بستر و خوابیدن، افکار و اعمال روزانه خودرا محاسبه کنید و اعمال ناصحیح و گناه آلود و لغزشهاى خود را بررسى کرده و به خود متذکر شوید و زشتى آن را براى خود مجسم نمایید.
نهم: هر چه بیشتر درباره انواع گناهانى که از انسان مىتواند صادر شود، مطالعه نمایید و پیامدهاى منفى، عوارض سوء دنیوى و عقابهاى اخروى آن را از نگاه روایات و آیات قرآن مورد توجه قرار دهید، تا زشتى و قبح گناه و لغزشها در ذهنتان بیشتر جایگزین شود.
دهم: با افرادى که دیدار و نگاه به آنها شما را به یاد خداوند متعال مىاندازد نشست و برخاست و مجالست داشته باشید.
یازدهم: دوستان و هم اتاقىها و همدرسىهایى که متدین و پاىبند اصول اخلاقى و ارزشى هستند و از گناه کردن واهمه دارند و گناه و لغزش هر چند کوچک و اندک باشد برایشان بسیار زشت و ناپسند است و در صدد انجام واجبات و ترک محرمات هستند، انتخاب نمائید.
دوازدهم: آیاتى که در مورد عذاب و عقاب گناهکاران همچنین آیاتی که در توصیف جهنم و اهل جهنم و آیات مربوط به معاد و روز حسابرسى دقیق از همه اعمال و رفتار را مطالعه نمائید.
سیزدهم: به ضعف و ناتوانى خود در مقابل بلایا و مصیبتها و مشکلات دنیوى و مقایسه عذاب دنیوى با عذاب اخروى توجه نمائید.
در پایان باید به این نکته بسیار مهم توجه نمائید: آنچه در فضیلت و مدح ترس از خداوند گفته شد تا زمانی میباشد که از حد تجاوز نکند؛ چراکه اگر از حد خود تجاوز کند و به حد افراط رسیده، چه بسا منجر به ناامیدى و یأس از رحمت خدا گردد. «لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ الا الْقَوْمُ الْکافِرونَ ۱۲: ۸۷». از رحمت خدا جز قوم کافر مأیوس نمى شوند». (سوره یوسف،آیه ۸۷) و شکى نیست که: چون ترس به این حد رسد انسان را از عمل و طاعت باز مى دارد، زیرا که تا امید نباشد انگیزه برای عبادت نخواهد بود و چون انگیزه نباشد کسالت در عبادت به انسان روى آورده و او را از عمل باز مى دارد.
بنابراین منظور از اجتماع خوف و رجا بهره مندی آدمی از این دو ویژگی درونی است. به طوری که تعادل درونی خود را به طور مداوم حفظ کند و هرگاه غرور و غفلت دامنگیر او شد خوف و ترس سراسر وجودش را فرا گیرد وهرگاه ناامید و افسردگی دامنگیر او شد رجاء و امید به رحمت دل او را لبریز کند لذا این دو باید در هر زمان در قلب انسان باشد تا آن تعادل مطلوب حاصل گردد و زمینه برای تکامل و صعود انسان به سوی سعادت ابدی و کمال فراهم گردد مانند کوهنوردی که در حال صعود از کوه باید هم بیم از سقوط داشته باشد و احتیاط کند و هم امیدوار به صعود با توانمندی و سلامتی باشد که از راه باز نایستد.