هدایت الهی باتوجه به آیات ۴۶و۴۷ سوره قصص
۱۳۹۲/۰۴/۱۰
–
۲۹۶ بازدید
آیات مورد اشاره در سؤال (۴۶ و ۴۷ سوره قصص) می فرمایند:
وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا وَ لکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّک لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِک لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (۴۶) وَ لَوْ لا أَنْ تُصِیبَهُمْ مُصِیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَیَقُولُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (۴۷).
در آیه ۴۶، رحمةً ظاهراً مفعول له است و به معنای به خاطر رحمت پروردگارت است، اما عامل نصب آن محذوف است، به عبارت دیگر این که خداوند به خاطر رحمتش چه کرده است، در آیه نیامده و محذوف است، از این ر
وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا وَ لکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّک لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِک لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (46) وَ لَوْ لا أَنْ تُصِیبَهُمْ مُصِیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَیَقُولُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (47).
در آیه 46، رحمةً ظاهراً مفعول له است و به معنای به خاطر رحمت پروردگارت است، اما عامل نصب آن محذوف است، به عبارت دیگر این که خداوند به خاطر رحمتش چه کرده است، در آیه نیامده و محذوف است، از این رو مترجمین در ترجمه این عبارت، هر کدام محذوف را چیزی در نظر گرفته اند؛ که برخی از آن ها عبارتند از: وحی قصص پیشینیان یا وحی سرگذشت قوم موسی ، آگاهی پیامبر از سرگذشت پیشینیان ، این آیات ، رسالت پیامبر و …
هم چنین در آیه 47 ، چون جواب لولا محذوف است، هر یک از مترجمین جواب لولا را چیزی در نظر گرفته اند که از جمله آن ها می توان به فرستادن رسول خدا ، فرستادن پیامبران و تسریع در عذاب و … اشاره کرد. بنابراین به خاطر این دو محذوف، مترجمین در ترجمه این دو آیه، بسیار با هم اختلاف کرده اند که به عنوان نمونه، برخی از ترجمه های این دو آیه به این گونه است:
ترجمه فولادوند:
و آن دم که [موسى را] ندا دردادیم، تو در جانب طور نبودى، ولى [این اطّلاع تو] رحمتى است از پروردگار تو، تا قومى را که هیچ هشداردهنده اى پیش از تو برایشان نیامده است بیم دهى، باشد که آنان پند پذیرند. (46)
و اگر نبود که وقتى به [سزاى ] پیش فرستِ دستهایشان مصیبتى به ایشان برسد، بگویند: «پروردگارا، چرا فرستاده اى به سوى ما نفرستادى تا از احکام تو پیروى کنیم و از مؤمنان باشیم» [قطعاً در کیفر آنان شتاب مى کردیم ]. (47)
ترجمه مجتبوى:
و تو در کنار طور نبودى آنگاه که [موسى را] ندا دادیم ولى [این پیامبرى ] بخشایشى است از پروردگار تو تا مردمى را که پیش از تو بیم دهنده اى بدیشان نیامده بترسانى شاید یاد آرند و پند گیرند. (46)
و اگر نه این بود که چون بدیشان به سزاى آنچه دستهایشان پیش فرستاده است مصیبتى- عقوبتى- رسد، پس [حجت آرند و] گویند: پروردگارا، چرا به سوى ما پیامبرى نفرستادى تا آیات تو را پیروى کنیم و از مؤمنان باشیم؟ [پیامبرى به سوى آنها نمى فرستادیم ]. (47)
ترجمه مصباح زاده:
و نبودى بجانب طور آنگاه که ندا کردیم و لیکن رحمتى است از پروردگارت تا بیم دهى گروهى را که نیامده ایشان را هیچ بیم دهنده پیش از تو؛ باشد که ایشان پند گیرند (46)
و اگر نبود آنکه میرسید ایشان را مصیبتى بسبب آنچه پیش فرستاد دستهاشان پس مى گفتند پروردگارا چرا نفرستادى بسوى ما رسولى که پیروى کنیم از آیتهایت و بوده باشیم از گروندگان (47)
ترجمه مکارم:
تو در کنار طور نبودى زمانى که ما ندا دادیم ولى این رحمتى از سوى پروردگارت بود (که این اخبار را در اختیار تو نهاد) تا بوسیله آن قومى را انذار کنى که پیش از تو هیچ انذارکننده اى براى آنان نیامده است شاید متذکّر شوند! (46)
هر گاه (پیش از فرستادن پیامبرى) مجازات و مصیبتى بر اثر اعمالشان به آنان مى رسید، مى گفتند: «پروردگارا! چرا رسولى براى ما نفرستادى تا از آیات تو پیروى کنیم و از مؤمنان باشیم؟!» (47)
ترجمه الهى قمشه اى:
و تو وقتى که ما (به موسى) ندا کردیم در جانب کوه طور نبودى و لیکن (وحى قصص موسى و سایر رسل به مقتضیات) لطف پروردگار توست (به تو) تا قومى را که بر آنان پیمبر منذرى پیش از تو نیامده (و کتاب آسمانى به دست ندارند از خدا) بترسانى، باشد که متذکر شوند (و راه هدایت پیش گیرند). (46)
و تا اگر بلا و عذابى به موجب کردار زشت خودشان به آنها رسید نگویند: پروردگارا، چرا براى ما رسولى نفرستادی تا آیات تو را پیروى کنیم و از اهل ایمان شویم؟ (47)
ترجمه تفسیر المیزان:
باز تو در طرف طور نبودى آنجا که ما ندا دادیم و لیکن از در رحمت جریان را به تو خبر دادیم تا مردمى را که قبل از تو پیامبرى بیم رسان نداشتند بیم رسان باشى که متذکر شوند (46).
و اگر نمى فرستادیم و به کیفر گناهانى که کردند هلاکشان مى کردیم مى گفتند پروردگارا چرا به سوى ما رسولى نفرستادى تا آیاتت را پیروى کنیم و از مؤمنان باشیم؟ (47).
بنابراین اولاً در آیه 46 معلوم نیست که مراد از رحمت پرودگار، قرآن باشد و آنطور که سؤال کننده معنا کرده، آیه بفرماید این قرآن رحمتی از جانب پروردگار توست و ثانیاً گرچه مترجمین در ترجمه این دو آیه اختلاف دارند، ولی هیچ یک آیه 47 را این گونه که سؤال کننده معنا کرده است، معنا نکرده اند که اقوام و ملتها به خاطر زیاده رویشان در گناه از نعمت هدایت الهی محروم می گردند، بلکه برعکس این آیه می فرماید ما قبل از عذاب مردم به خاطر گناهانشان، پیامبران را فرستادیم تا مردم عذری نداشته باشند که اگر پیامبری می فرستادی، ما از آیات تو تبعیت می کردیم و ایمان می آوردیم.
بنابراین این آیه به طور غیر صریح می فرماید که خداوند برای همه امت ها راهنمایی فرستاده است تا حجتی بر کفر و عصیانشان نداشته باشند، اما آیات دیگری در قرآن وجود دارد که صریحاً این معنا را بیان می کنند که خداوند برای هر امتی راهنما و نذیری فرستاده است؛ چه راهنما و نذیر هر امت، پیامبر باشد و چه پیامبر نباشد، هیچ امتی از حجت خدا خالی نیست و خداوند هیچ امتی را بدون راهنما نگذاشته است، از جمله خداوند در آیه 7 سوره رعد می فرماید:
وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ : برای هر قومی هدایت کننده ای فرستادیم.
و در آیه 24 سوره فاطر می فرماید:
وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِیها نَذِیرٌ : هیچ امّتى نبوده مگر اینکه در آن هشدار دهنده اى گذشته است.
مطلب دیگر آنکه ما طبق نقلهای تاریخی و روایی و با توجّه به برخی آیات یقین داریم که اعراب مکّه قبلاً نیز پیامبر داشته اند. چون حضرت اسماعیل (ع) خود اهل مکّه بود و پیامبر آن قوم بود ؛ بلکه بسیاری از اعراب از نسل آن حضرت بودند. نیز بین حضرت اسماعیل (ع) و حضرت رسول (ص) پیامبرانی در بین اعراب بوده اند که اکثر آنها دعوت نهان داشته اند ؛ یعنی بی آنکه مدّعی نبوّت باشند اتمام حجّت می نموده اند. حتّی از برخی روایات بر می آید که کسانی چون حضرت عبدالمطلّب و ابوطالب (ع) نقش راهبری و هدایت گری از سوی خداوند متعال داشته اند و ملهم به الهامات الهیّه بوده اند. لذا در برخی روایات آمده که رسول خدا (ص) ودایع نبوّت را از دست جناب ابوطالب (ع) گرفتند. نیز زمانی که حضرت رسول (ص) تولّد یافتند ، جناب ابوطالب خطاب به همسر خویش فرمودند: زود باشد که چنین فرزندی برای تو نیز متولّد گردد ؛ که مقصودش امیرالمومنین (ع) بود. که این نشان دهنده ی آگاهی او به برخی امور غیبیّه است. نیز طبق شواهد روایی و تاریخی شکّ نداریم که در میان اهل مکّه موحّدانی نیز بوده اند که در دین حنیف بوده اند.
امّا با وجود این شواهد چرا باز خداوند متعال فرمود: « لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِک »؟
در پاسخ گوییم:
1ـ منظور از قوم در اینجا قوم عرب نیست بلکه منظور همان قومی است که رسول خدا (ص) در بین آنها بود ؛ که رسول خدا (ص) چهل سال در میانشان بود ولی هنوز انذار دهنده ای نداشتند. پس منظور مردم خود همان زمان بوده نه مردمان قبل از آنها ؛ یعنی پدران آنها.
2ـ احتمال دوم آنست که آنها قبلاً هدایت کننده و دعوت کننده داشته اند امّا منذر نداشته اند. چون هادیان الهی بر دو گونه اند ؛ برخی فقط هدایت کننده ، لذا از انکار دعوت آنها فقط گمراهی حاصل می شود ؛ ولی این انکار موجب نزول عذاب نمی شود. امّا گروه دوم هادیانی بوده اند که افزون بر هدایت و دعوت ، انذار و هشدار نیز می دادند و وعده ی عذاب با خود داشتند. لذا اگر قومشان ایمان نمی آوردند گرفتار عذاب می شدند. اعراب قبل از رسول خدا (ص) هادی داشته اند ولی هادی منذر نداشتند. لذا رسول خدا (ص) اوّلین منذر در بین آنها بود. شاهد این معنا آنست که خداوند متعال فرمود: « … إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ ـــ جز این نیست که تو بیم دهنده اى! و براى هر گروهى هدایت کننده اى است » (الرعد:7). پس آنچه یقیناً همه باید داشته باشند ، هادی است نه منذر. و آنچه از انکارش عذاب الهی لازم می آید سخن منذر است نه سخن هادی.