۱۳۹۹/۰۱/۳۰
–
۲۵۴۴ بازدید
چرا پس از واقعه غدیر خم با وجود سخنرانی پیامبر (ص) و همچنین تذکر وی مبنی بر اطلاع حاضران به غایبان با ان سیل افراد شاهدی که در ان صحنه حاضر بود توسط مردم به اجرا در نیامد و اکثریت مردم خلافت خلیفه اول را پذیرفتند؟مگر میشود همچین واقعهای را کتمان کرد؟
علّت رویگردانی بسیارى از مردم از اهل بیت(ع) را میتوان در علل زیر جستجو کرد: 1- حب قدرت و ریاست بسیارى از بزرگان مهاجرین و انصار؛
2- وجود نفاق در میان بزرگان قوم؛
3- وجود اختلاف و کینه هایى از گذشته در بین مسلمانان؛
4- سست ایمانى تازه مسلمانان؛ 5- وجود کینه ها و دشمنى هاى برخى با حضرت على(ع) (زیرا بسیارى از بستگان نزدیک آنان در جنگ ها به دست حضرت على کشته شده بودند)؛
6- نگرانى گروهى از اشراف از ادامه راه رسول اللّه به وسیله امیرالمؤمنین(ع) و عدالت وى؛
7- حیله گرى و خدعه برخى از افراد و ایجاد جوّ متشنّج و آلوده بعد از پیامبر(ص) (به عنوان مثال تبلیغ مى کردند که ما على را براى جانشینى پیامبر قبول داریم ولى فعلاً جوان است (حدود 33 سال).
8- ریشه کن نشدن رسوم قبیله اى و عصبیت جاهلى (برخى از مورّخان بر این نکته تأکید دارند که مردم با این که حرف هاى حضرت رسول(ص) را شنیده بودند، ولى باز منتظر آن بودند که شخصى طبق سنت قبیله اى براى خلافت برگزیده شود). البته براى هر یک از موارد هشتگانه شواهد تاریخى و دلایل کافى وجود دارد. نظیر این قضیه در قرآن آمده و آن داستان موسى و هارون(ع) و سامرى است. بدین صورت که پیامبرى موسى(ع) براى بنى اسرائیل ثابت شده بود. عصاى او را دیده و ید بیضاى او را مشاهده کرده بودند. ساحران در مقابل چشمان آنان ایمان آوردند. هم چنین دیدند که چگونه عصاى موسى نیل را شکافت و خود آنها از آن عبور کردند و فرعون و انصارش غرق شدند و….با این وجود وقتى موسى(ع) هارون را به جانشینى خود نصب کرد و به دستور خدا به کوه طور رفت ….. مردم دوباره بت پرست شدند و جانشینى هارون را قبول نکردند و به نصایح او گوش فراندادند و گاوى را که سامرى با طلا و زیورآلات خود آنها ساخته بود، پرستیدند. این در حالى بود که پیامبرشان نمرده بود و فقط تأخیر کرده بود.
در سایت امام رضا علیه السلام چنین آمده است:
با کمال تأسف روگردانی از امام علی (علیه السلام) از دوران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آغاز شد و نه تنها مسلمانان؛ بلکه افراد دور از دنیای اسلام نیز به آن پی بردند .
با کمال تأسف روگردانی از امام علی (علیه السلام) از دوران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آغاز شد و نه تنها مسلمانان؛ بلکه افراد دور از دنیای اسلام نیز به آن پی بردند، به گونه ای که ولتر فیلسوف معروف فرانسوی نیز به آن اشاره کرده و چنین می گوید: «آخرین اراده محمد انجام نشد. او علی را به جانشینی خود منصوب کرده بود»[1]؛
جوّ پلیسی حاکم، منع نقل و کتابت احادیث نبوی برای سال های طولانی و نیز وضعیت بعد از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله) کاری کرد که مردم نتوانند به حدیث غدیر عمل کنند. در این میان شبهات و پرسش هایی در مورد این اصل مهم و این واقعه مهم مطرح شد از جمله اینکه آیا بیشتر مردم و صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله) که از علی اعراض کرده اند؛ به خطا رفته اند؟
از سویی با آیات و روایات فراوانی مواجهیم که در شأن علی و برای اثبات امامت و ولایت اوست و از سوی دیگر اغلب مردم و صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله) را می بینیم که از این آیات و روایات و از علی (علیه السلام) رو برگردانده و با دیگران بیعت کرده اند. آیا ممکن است بیشتر مردم مسیر نادرست را انتخاب کنند؟ این موضوع تردید ما را به آن منابع دینی بر نمی انگیزد؟
پاسخ:
در اواخر زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و پس از رحلت او، نوعی بینش و خط فکری انحرافی در میان مسلمانان پدید آمد و گسترش یافت. بزرگان ما از آن با نام «اجتهاد در مقابل نص» یاد می کنند. بر اساس این بینش، لازم نیست هر آنچه پیامبر تأکید و تصدیق کرده است، باور کنیم و تعبداً به آن عمل کنیم، بلکه می توان فارغ از حکمت بالغ خداوند و فقط به صلاحدید کوته بینانه مردم نگریست و مطالب دیگری را جایگزین دستورهای پیامبر (صلی الله علیه و آله) کرد.[2]ولتر فرانسوی می گوید: آخرین اراده محمد انجام نشد. او علی را به جانشینی خود منصوب کرده بود.
بر این اساس این بینش می توان غدیر را نادیده گرفت و یا در صلح حدیبیه با پیامبر (صلی الله علیه و آله) مخالفت کرد [3] یا در اذان تصرف کرد و جمله «حیّ علی خیر العمل»[4] را حذف انداخت و به جای آن عبارت «الصلاه خیرٌ من النوم»[5] را به اذان صبح اضافه کرد و یا از متعه زنان [6] و متعه حج [7] برخلاف دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) منع کرد. همچنین می توان در بسیاری از مسائل نظیر شرکت در لشکر اسامه [8] یا احضار قلم و دوات بر بالین پیامبر [9] به صورت عملی با رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) مخالفت کرد. از این موضوع که بگذریم چند عامل اساسی وجود داشت که باعث شد مردم از گرد علی (علیه السلام) پراکنده شوند و دیگران را به او ترجیج دهند:
عامل اول؛ کینه آنان از علی (علیه السلام) بود. امام رضا (علیه السلام) در روایتی به این نکته اشاره کرده اند: امام علی (علیه السلام)، پدران، اجداد، برادران، عموها، خاله ها و نزدیکان آنان را که از دشمنان خدا و رسول او بودند، از دم تیغ گذراند و آنها کینه او را به دل گرفتند.[10] برای آنان مهم این بود که علی (علیه السلام) نباشد؛ حتی اگر حکومت به چنگ ابوبکر افتد که بر فراز منبر به مردم گفت: حکومت شما را پذیرفتم در حالیکه بهترین شما نیستم.»[11]عامل دوم؛ عدالت علی (علیه السلام) بود که در حکومت بر مردم، فقط تقوا و پرهیزگاری را ملاک تقدّم افراد بر یکدیگر می شمرد؛ بنابراین بسیاری از مردم از این مسأله ناخشنود بودند و همواره به دنبال سهم بیشتری از حکومت علی (علیه السلام) برای خویش بودند. ابن ابی الحدید می گوید: «مهمترین علت روی گردانی عرب از امیرالمؤمنین (علیه السلام) مسأله مالی بود. او کسی نبود که عرب را بر عجم برتری بخشد؛ اما خلفا چنین کردند. او کسی بود که هرگز اجازه نمی داد، شخصی به دلیل سودجویی و منفعت طلبی به او متمایل شود.»[12]عامل سوم؛ دشمنی قریش با بنی هاشم بود. این دشمنی از زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وجود داشت اما پس از مرگ حضرت به اوج خود رسید. عمر بن خطاب در مناظره ای به ابن عباس می گوید: «بخدا سوگند پسر عموی تو علی، برای خلافت از همه سزاوارتر است؛ اما قریش تحمل او را ندارد.»[13] پیامبر نیز از کینه قریش با علی پرده برداشت و به او فرمود: «زود است که پس از من امتم، علیه تو حیله گری و ستم می کنند.» [14]امیرالمؤمنین در حکومت بر مردم، فقط تقوا و پرهیزگاری را ملاک تقدّم افراد بر یکدیگر می شمرد.
امام علی (علیه السلام)، همین جفاها و خیانت ها را از قریش دید که از آنان به خداوند شکایت کرد و چنین فرمودند: «بار خدایا به تو از قریش شکایت می کنم، آنان می خواستند با انواع نیرنگ ها با پیامبر تو در افتند، اما از عهده برنیامدند و تو میان آنها و نیاتشان حائل شدی، اما بعد از پیامبر، محاصره ام کردند و آن مقاصد شوم را درباره من پیاده کردند. [15]از دیگر عوامل کناره گیری مردم از امام علی (علیه السلام)، عصبیت های قومی و فامیلی، تعصب های حزبی و قبیله ای، دشمنی علی با اشرافیت، دنیازدگی، نفاق، جهل مردم و فتنه ای بود که از شهرت طلبی و قدرت خواهی عدّه ای ریشه گرفته بود.
پی نوشت ها:
1. حماسه غدیر، ص30.
2. این اندیشه مخالف صریح قرآن است که فرمود«ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا»حشر:7
3. صحیح مسلم، کتاب الجهاد و السیر، ج3، ص1412، ب34، ح1785.
4. حلبی، سیره، ج2، ص98.
5. الموطأ، ص57، ح151.
6. صحیح مسلم، ج4، ص131.
7. زاد المعاد، ج2، ص184.
8. طبقات ابن سعد، ج2، ص190.
9. صحیح بخاری، ج7، ص9.
10. عیون اخبار الرضا، ج2، ص81، ح15.
11. الکامل فی التاریخ، ج2، ص33.
12. شرح ابن ابی الحدید، ج2، ص197.
13. تاریخ یعقوبی، ج2، ص137، کامل ابن اثیر، ج3، ص24.
14. مستدرک حاکم، ج3، ص150، ح4676.
15. شرح ابن ابی الحدید، ج20، ص298.
2- وجود نفاق در میان بزرگان قوم؛
3- وجود اختلاف و کینه هایى از گذشته در بین مسلمانان؛
4- سست ایمانى تازه مسلمانان؛ 5- وجود کینه ها و دشمنى هاى برخى با حضرت على(ع) (زیرا بسیارى از بستگان نزدیک آنان در جنگ ها به دست حضرت على کشته شده بودند)؛
6- نگرانى گروهى از اشراف از ادامه راه رسول اللّه به وسیله امیرالمؤمنین(ع) و عدالت وى؛
7- حیله گرى و خدعه برخى از افراد و ایجاد جوّ متشنّج و آلوده بعد از پیامبر(ص) (به عنوان مثال تبلیغ مى کردند که ما على را براى جانشینى پیامبر قبول داریم ولى فعلاً جوان است (حدود 33 سال).
8- ریشه کن نشدن رسوم قبیله اى و عصبیت جاهلى (برخى از مورّخان بر این نکته تأکید دارند که مردم با این که حرف هاى حضرت رسول(ص) را شنیده بودند، ولى باز منتظر آن بودند که شخصى طبق سنت قبیله اى براى خلافت برگزیده شود). البته براى هر یک از موارد هشتگانه شواهد تاریخى و دلایل کافى وجود دارد. نظیر این قضیه در قرآن آمده و آن داستان موسى و هارون(ع) و سامرى است. بدین صورت که پیامبرى موسى(ع) براى بنى اسرائیل ثابت شده بود. عصاى او را دیده و ید بیضاى او را مشاهده کرده بودند. ساحران در مقابل چشمان آنان ایمان آوردند. هم چنین دیدند که چگونه عصاى موسى نیل را شکافت و خود آنها از آن عبور کردند و فرعون و انصارش غرق شدند و….با این وجود وقتى موسى(ع) هارون را به جانشینى خود نصب کرد و به دستور خدا به کوه طور رفت ….. مردم دوباره بت پرست شدند و جانشینى هارون را قبول نکردند و به نصایح او گوش فراندادند و گاوى را که سامرى با طلا و زیورآلات خود آنها ساخته بود، پرستیدند. این در حالى بود که پیامبرشان نمرده بود و فقط تأخیر کرده بود.
در سایت امام رضا علیه السلام چنین آمده است:
با کمال تأسف روگردانی از امام علی (علیه السلام) از دوران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آغاز شد و نه تنها مسلمانان؛ بلکه افراد دور از دنیای اسلام نیز به آن پی بردند .
با کمال تأسف روگردانی از امام علی (علیه السلام) از دوران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آغاز شد و نه تنها مسلمانان؛ بلکه افراد دور از دنیای اسلام نیز به آن پی بردند، به گونه ای که ولتر فیلسوف معروف فرانسوی نیز به آن اشاره کرده و چنین می گوید: «آخرین اراده محمد انجام نشد. او علی را به جانشینی خود منصوب کرده بود»[1]؛
جوّ پلیسی حاکم، منع نقل و کتابت احادیث نبوی برای سال های طولانی و نیز وضعیت بعد از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله) کاری کرد که مردم نتوانند به حدیث غدیر عمل کنند. در این میان شبهات و پرسش هایی در مورد این اصل مهم و این واقعه مهم مطرح شد از جمله اینکه آیا بیشتر مردم و صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله) که از علی اعراض کرده اند؛ به خطا رفته اند؟
از سویی با آیات و روایات فراوانی مواجهیم که در شأن علی و برای اثبات امامت و ولایت اوست و از سوی دیگر اغلب مردم و صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله) را می بینیم که از این آیات و روایات و از علی (علیه السلام) رو برگردانده و با دیگران بیعت کرده اند. آیا ممکن است بیشتر مردم مسیر نادرست را انتخاب کنند؟ این موضوع تردید ما را به آن منابع دینی بر نمی انگیزد؟
پاسخ:
در اواخر زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و پس از رحلت او، نوعی بینش و خط فکری انحرافی در میان مسلمانان پدید آمد و گسترش یافت. بزرگان ما از آن با نام «اجتهاد در مقابل نص» یاد می کنند. بر اساس این بینش، لازم نیست هر آنچه پیامبر تأکید و تصدیق کرده است، باور کنیم و تعبداً به آن عمل کنیم، بلکه می توان فارغ از حکمت بالغ خداوند و فقط به صلاحدید کوته بینانه مردم نگریست و مطالب دیگری را جایگزین دستورهای پیامبر (صلی الله علیه و آله) کرد.[2]ولتر فرانسوی می گوید: آخرین اراده محمد انجام نشد. او علی را به جانشینی خود منصوب کرده بود.
بر این اساس این بینش می توان غدیر را نادیده گرفت و یا در صلح حدیبیه با پیامبر (صلی الله علیه و آله) مخالفت کرد [3] یا در اذان تصرف کرد و جمله «حیّ علی خیر العمل»[4] را حذف انداخت و به جای آن عبارت «الصلاه خیرٌ من النوم»[5] را به اذان صبح اضافه کرد و یا از متعه زنان [6] و متعه حج [7] برخلاف دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) منع کرد. همچنین می توان در بسیاری از مسائل نظیر شرکت در لشکر اسامه [8] یا احضار قلم و دوات بر بالین پیامبر [9] به صورت عملی با رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) مخالفت کرد. از این موضوع که بگذریم چند عامل اساسی وجود داشت که باعث شد مردم از گرد علی (علیه السلام) پراکنده شوند و دیگران را به او ترجیج دهند:
عامل اول؛ کینه آنان از علی (علیه السلام) بود. امام رضا (علیه السلام) در روایتی به این نکته اشاره کرده اند: امام علی (علیه السلام)، پدران، اجداد، برادران، عموها، خاله ها و نزدیکان آنان را که از دشمنان خدا و رسول او بودند، از دم تیغ گذراند و آنها کینه او را به دل گرفتند.[10] برای آنان مهم این بود که علی (علیه السلام) نباشد؛ حتی اگر حکومت به چنگ ابوبکر افتد که بر فراز منبر به مردم گفت: حکومت شما را پذیرفتم در حالیکه بهترین شما نیستم.»[11]عامل دوم؛ عدالت علی (علیه السلام) بود که در حکومت بر مردم، فقط تقوا و پرهیزگاری را ملاک تقدّم افراد بر یکدیگر می شمرد؛ بنابراین بسیاری از مردم از این مسأله ناخشنود بودند و همواره به دنبال سهم بیشتری از حکومت علی (علیه السلام) برای خویش بودند. ابن ابی الحدید می گوید: «مهمترین علت روی گردانی عرب از امیرالمؤمنین (علیه السلام) مسأله مالی بود. او کسی نبود که عرب را بر عجم برتری بخشد؛ اما خلفا چنین کردند. او کسی بود که هرگز اجازه نمی داد، شخصی به دلیل سودجویی و منفعت طلبی به او متمایل شود.»[12]عامل سوم؛ دشمنی قریش با بنی هاشم بود. این دشمنی از زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وجود داشت اما پس از مرگ حضرت به اوج خود رسید. عمر بن خطاب در مناظره ای به ابن عباس می گوید: «بخدا سوگند پسر عموی تو علی، برای خلافت از همه سزاوارتر است؛ اما قریش تحمل او را ندارد.»[13] پیامبر نیز از کینه قریش با علی پرده برداشت و به او فرمود: «زود است که پس از من امتم، علیه تو حیله گری و ستم می کنند.» [14]امیرالمؤمنین در حکومت بر مردم، فقط تقوا و پرهیزگاری را ملاک تقدّم افراد بر یکدیگر می شمرد.
امام علی (علیه السلام)، همین جفاها و خیانت ها را از قریش دید که از آنان به خداوند شکایت کرد و چنین فرمودند: «بار خدایا به تو از قریش شکایت می کنم، آنان می خواستند با انواع نیرنگ ها با پیامبر تو در افتند، اما از عهده برنیامدند و تو میان آنها و نیاتشان حائل شدی، اما بعد از پیامبر، محاصره ام کردند و آن مقاصد شوم را درباره من پیاده کردند. [15]از دیگر عوامل کناره گیری مردم از امام علی (علیه السلام)، عصبیت های قومی و فامیلی، تعصب های حزبی و قبیله ای، دشمنی علی با اشرافیت، دنیازدگی، نفاق، جهل مردم و فتنه ای بود که از شهرت طلبی و قدرت خواهی عدّه ای ریشه گرفته بود.
پی نوشت ها:
1. حماسه غدیر، ص30.
2. این اندیشه مخالف صریح قرآن است که فرمود«ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا»حشر:7
3. صحیح مسلم، کتاب الجهاد و السیر، ج3، ص1412، ب34، ح1785.
4. حلبی، سیره، ج2، ص98.
5. الموطأ، ص57، ح151.
6. صحیح مسلم، ج4، ص131.
7. زاد المعاد، ج2، ص184.
8. طبقات ابن سعد، ج2، ص190.
9. صحیح بخاری، ج7، ص9.
10. عیون اخبار الرضا، ج2، ص81، ح15.
11. الکامل فی التاریخ، ج2، ص33.
12. شرح ابن ابی الحدید، ج2، ص197.
13. تاریخ یعقوبی، ج2، ص137، کامل ابن اثیر، ج3، ص24.
14. مستدرک حاکم، ج3، ص150، ح4676.
15. شرح ابن ابی الحدید، ج20، ص298.