۱۳۹۲/۰۳/۰۶
–
۵۱۵ بازدید
فرقه علوی ها در سوریه چه اعتقاداتی دارند؟
در سیر تاریخ و تشدید اختلافات مذهبی فرقه هایی بوجود آمدند که دچار افراط و تفریط شده و دربارة ائمه ـ علیهم السّلام ـ گزافه گویی کردند به نحوی که یا ایشان را خدا نامیدند یا قائل به حلول جوهر نورانی الهی در ایشان شده و یا به تناسخ قائل شدند.[1] شاخص ترین آنها غلات هستند که به خاطر نسبت های کاذبی که به ائمه ـ علیهم السّلام ـ می دهند از طرف دیگر مذاهب اسلامی ردّ شده اند تا حدی که آنان را به سبب بیان سخنان کفرآمیزشان از دین اسلام بیرون می دانند. غُلات غالبا از موالیانی بودند که به خاطر ساده دلی و عامی بودن تحت تاثیر شیادانی مثل ابوالخطاب قرار می گرفتند افرادی بودند که برای رسیدن به مقامات دنیوی و نفوذ در نفوس مردم نسبت گزافی به ائمه ـ علیهم السّلام ـ می دادند تا شاید به اسم و رسمی رسیده و مریدانی برای خود بیابند.[2]
باید این نکته را در نظر داشت که عمده ترین علت در بوجود آمدن اینان، شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم زمان بوده که از یک سو مردم را از دسترسی به ائمه ـ علیهم السّلام ـ برحذر می داشت، و از سوی دیگر مردم ساده دل و حریص، مشتاق شنیدن فضایل ائمه ـ علیه السّلام ـ بودند، و این امر باعث سوء استفادة افرادی می شد که در مسیر رسیدن به امیال خود، از هیچ تحریفی در دین و مذهب ابا نداشتند. در این میان گروهی به نام علویان وجود دارند که در کتب تاریخ و فرق مذهبی راجع به آنان مطالب مختلف و متعددی ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. علوی در کل شامل فرزندان پاک امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ و اصحاب و دوستداران آن حضرت می باشد و نیز به کسانی اطلاق می شود که در روز غدیر خم، با حضرت بیعت کرده و نسبت به آن پایدار ماندند.[3]
2. شیعه نام عمومی کسانی است که به امامت امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ گرویده اند. به این گروه در آغاز شیعة علی ـ علیه السّلام ـ می گفتند. پس از ظهور راوندیه ـ که اهل خراسان بوده و به امامت عباس عموی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بعد از ایشان معتقد بودند ـ یعنی شیعة آل عباس، بنا به امتیازی که به طرفداران امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ قائل بودند علویه می گفتند.[4]
3. برخی از کتب فرق و مذاهب، علویه را جزو نصیریه آورده اند و تمام عقاید آنان را به علویه تعمیم داده اند. اگر علویان را همان نصیریه بدانیم بدین معناست که آنان جزو غُلات هستند و آن گونه که به آنان نسبت داده اند به حلول خدا در امیرالمومنین ـ علیه السّلام ـ، شراکت او در نبوت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ، تناسخ، اباحة محارم و کلیه محرمات، عبادت آسمان و خورشید و ماه معقتد هستند.[5] و نیز آورده اند که آنان سلمان فارسی را فرستادة حضرت؛ و شراب را از نور دانسته و درخت مو را بزرگ می دانند و نسبت به ابن ملجم، ارادت دارند زیرا او حضرت را از لاهوت به ناسوت رسانید.[6]در کتاب لغت نیز آمده است که اینان منتسب به علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ و فرزندان او می باشند و سادات نامیده می شوند. این اسم به معنای (نصیریه) نیز استعمال شده است.[7]
در مورد نصیریه که به آنان انصاریه و علویه نیز می گویند گفته شده که آنان منسوب به نصیر نامی هستند که در قرن پنجم از شیعة امامیه منشعب شدند و بعدها در شمال غرب سوریه ساکن شدند. تعالیم آنان عبارت است از التقاط عناصر شیعه و مسیحیت و معتقدات پیش از اسلام. بعضی از دانشمندان، فرقة علی اللهی و نصیریه را یکی دانسته اند، و این نظر صحیح نیست زیرا تنها چیزی که اهل حق و نصیریه را متحد می سازد همان الوهیت علی ـ علیه السّلام ـ است که اختصاص به همة فرقة غلات شیعه دارد؛ ولی در دیگر عقائد و تشریفات مذهبی به هیچ وجه با یکدیگر یکسان نیستند.[8]
با در نظر گرفتن منابعِ صحیح و مصاحبه ای که با اشخاص آشنا به آیین علویان صورت گرفته خلاف همة موارد وارده در کتب مذاهب و فرق ثابت می شود. چرا که آنان در عقیده و مرام هیچ اختلاف نظری با شیعة اثنی عشری ندارند. آنان معتقد به رسالت نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ، و امامت و خلافت بلافصل امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ و یازده فرزند امام بعد از او اعتقاد دارند. اصول و فروع دین را پذیرا بوده و خداوند را بدون وجود شریکی برای او و قرآن را بدون دانستن تحریف و نظیری برای او؛ و شریعت را بدون نقصانی در آن قبول دارند.
در تکالیف شرعی و مسائل دینی به مراجع رجوع کرده و نسبت به تمام ادیان الهی و کتب آسمانی و انبیاء الهی احترام قائل هستند. هر حدیث مخالف با صراحت قرآن را طرد می کنند. «کلمة العلم» را منحصر در اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ دانسته و به مباحث دینی، تاویل آیات، فقه و فتوای امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ اعتقاد راسخ دارند. اینان به هیچ کدام از مذاهب چهارگانة اهل سنت شباهت ندارند. اینان کسانی هستند که مسلمین نامیده شده اند و خدا را بدون شریک عبادت می کنند.[9]
در باب اصول دین، توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد را با دلایل خاص قبول دارند:
توحید: اعتقاد به وجود خدای واحدی که دارای صفات کمال و منزه از هر عیب و نقص است.
عدل: خداوند منزه از ظلم و فعل قبیح است و به بیشتر از حد وسع و استعداد تکلیف نمی کند.
نبوت: انبیاء دارای عصمت هستند و خلق را ارشاد می کنند، اولشان حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ و آخرشان رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می باشد.
امامت: اقتضای حکمت الهی است که برای اکمال دین پیامبران، کسانی را به عنوان پیشوا و امام معصوم تعیین نماید و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ را به عنوان جانشین خود معرفی کرد و بعد از او یازده تن از فرزندان او به این مقام رسیدند.
معاد: خداوند بعد از مرگ مردم را برای حسابرسی می خواند و پاداش نیکوکاران و جزای بدکاران را خواهد داد. و نیز تمام فروع دین از قبیل نماز، روزه، زکات، حج، جهاد و… را قبول دارند.[10]
بنابراین معلوم شد که علویان در تمام امور مثل احکام، معاملات و… مانند شیعیان اثنی عشری هستند مگر در دو مساله:
1. طریقت جنبلائیه: پیروی و مطابقت از ابو محمد عبدالله جنبلانی که از روسای کبیرشان است. او از عراق به مصر رفت و بعد از تکمیل طریقتِ صوفی گری، احکام و فلسفه و علوم نجوم و هیئت و… را از طریق صوفیانه مطرح کرد.
2. عقیده به باب: معتقدند که هر یک از ائمه ـ علیهم السّلام ـ دارای بابی بودند که برای شناخت آن، باید از این در وارد شد، مثلا: امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ خود باب شهر علم نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود. و باب امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ، سلمان فارسی می باشد.[11] که در حقیقت این موارد نیز مردود شناخته شده اند و به آنها قائل نیستند.
اینان عمدتا در شام، عراق، ترکیه، فلسطین، لبنان و ایران ساکن می باشند و مراسمات مذهبی بمانند شیعة اثنی عشری دارند.[12] در لبنان، و شام (سوریه) گروهی از شیعیان هستند که (میتاولی) نامیده می شوند که مفرد آن متوالی، و به معنی یاران و مخلصان امیرالمومنین ـ علیه السّلام ـ می باشند. گویند آنان مهاجرانی هستند که در زمان صلاح الدین ایوبی از عراق به شام نقل مکان کردند و ایرانی الاصل هستند.[13]
ناگفته نماند که طبقة حاکم در شام (سوریه) علویان هستند و دلیل بر این مدعا اینکه؛ حافظ اسد رئیس جمهور فقید سوریه زمانی که مادرش را به حج می فرستاد از شهید آیت الله سید حسن شیرازی خواست که او را تعلیم مناسک حج دهد، و نیز در وفات مادرش از وی برای خواندن نمازش دعوت به عمل آورد، و حال اینکه آیت الله شیرازی شیعة اثنی عشری بود. در هنگام وفات حافظ اسد نیز یکی از علمای شیعه برای اقامة نمازش دعوت شد.
در نتیجه از یک دیدگاه کلی و اصطلاح عام می توان به تمامی پیروان امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ علوی گفت و از دیدگاه خاص و اصطلاح خاص علویان فرقه ای هستند که در شرق آناتولی سوریه و… سکونت دارند و در عقاید نیز موافق شیعة اثنی عشری هستند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. بحوث فی الملل و النحل، جعفر سبحانی، موسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ، 1418 ه.ق، قم.
2. فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور، آستان قدس رضوی، 1375، مشهد.
3. فرق الشیعه، ابو محمد الحسن بن موسی النوبختی، انتشارات مکتبة المرتضویه، 1355 ش، نجف.
4. فرق و مذاهب کلامی، علی ربانی گلپایگانی، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1381، قم.
[1]. مشکور، محمد جواد، تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، تهران، انتشارات اشراقی، 1355، ص147.
[2]. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1375، ص 40.
[3]. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، مرکز مدیریت حوزة علمیة قم، ج 8، ص 405.
[4]. تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، همان، ص 149.
[5]. بحوث فی الملل و النحل، همان، ج 8، ص 409.
[6]. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ص 326.
[7]. لوئیس معلوف، المنجد، بیروت، نشر دارالمشرق، ص 473.
[8]. تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، همان، ص 186.
[9]. بحوث فی الملل و النحل، همان، ج 8، ص 406.
[10]. همان، ج 8، ص 406 – 408، (به نقل از عقیدتنا و واقعنا نحن المسلمین العلویین 20 – 23).
[11]. همان، ج 8، ص 411 – 413، (به نقل از تاریخ العولیین، ص 208).
[12]. همان، ج 8، ص 417.
[13]. تاریخ شیعه و فرقه های اسلامی، همان، ص 87.
باید این نکته را در نظر داشت که عمده ترین علت در بوجود آمدن اینان، شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم زمان بوده که از یک سو مردم را از دسترسی به ائمه ـ علیهم السّلام ـ برحذر می داشت، و از سوی دیگر مردم ساده دل و حریص، مشتاق شنیدن فضایل ائمه ـ علیه السّلام ـ بودند، و این امر باعث سوء استفادة افرادی می شد که در مسیر رسیدن به امیال خود، از هیچ تحریفی در دین و مذهب ابا نداشتند. در این میان گروهی به نام علویان وجود دارند که در کتب تاریخ و فرق مذهبی راجع به آنان مطالب مختلف و متعددی ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. علوی در کل شامل فرزندان پاک امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ و اصحاب و دوستداران آن حضرت می باشد و نیز به کسانی اطلاق می شود که در روز غدیر خم، با حضرت بیعت کرده و نسبت به آن پایدار ماندند.[3]
2. شیعه نام عمومی کسانی است که به امامت امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ گرویده اند. به این گروه در آغاز شیعة علی ـ علیه السّلام ـ می گفتند. پس از ظهور راوندیه ـ که اهل خراسان بوده و به امامت عباس عموی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بعد از ایشان معتقد بودند ـ یعنی شیعة آل عباس، بنا به امتیازی که به طرفداران امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ قائل بودند علویه می گفتند.[4]
3. برخی از کتب فرق و مذاهب، علویه را جزو نصیریه آورده اند و تمام عقاید آنان را به علویه تعمیم داده اند. اگر علویان را همان نصیریه بدانیم بدین معناست که آنان جزو غُلات هستند و آن گونه که به آنان نسبت داده اند به حلول خدا در امیرالمومنین ـ علیه السّلام ـ، شراکت او در نبوت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ، تناسخ، اباحة محارم و کلیه محرمات، عبادت آسمان و خورشید و ماه معقتد هستند.[5] و نیز آورده اند که آنان سلمان فارسی را فرستادة حضرت؛ و شراب را از نور دانسته و درخت مو را بزرگ می دانند و نسبت به ابن ملجم، ارادت دارند زیرا او حضرت را از لاهوت به ناسوت رسانید.[6]در کتاب لغت نیز آمده است که اینان منتسب به علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ و فرزندان او می باشند و سادات نامیده می شوند. این اسم به معنای (نصیریه) نیز استعمال شده است.[7]
در مورد نصیریه که به آنان انصاریه و علویه نیز می گویند گفته شده که آنان منسوب به نصیر نامی هستند که در قرن پنجم از شیعة امامیه منشعب شدند و بعدها در شمال غرب سوریه ساکن شدند. تعالیم آنان عبارت است از التقاط عناصر شیعه و مسیحیت و معتقدات پیش از اسلام. بعضی از دانشمندان، فرقة علی اللهی و نصیریه را یکی دانسته اند، و این نظر صحیح نیست زیرا تنها چیزی که اهل حق و نصیریه را متحد می سازد همان الوهیت علی ـ علیه السّلام ـ است که اختصاص به همة فرقة غلات شیعه دارد؛ ولی در دیگر عقائد و تشریفات مذهبی به هیچ وجه با یکدیگر یکسان نیستند.[8]
با در نظر گرفتن منابعِ صحیح و مصاحبه ای که با اشخاص آشنا به آیین علویان صورت گرفته خلاف همة موارد وارده در کتب مذاهب و فرق ثابت می شود. چرا که آنان در عقیده و مرام هیچ اختلاف نظری با شیعة اثنی عشری ندارند. آنان معتقد به رسالت نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ، و امامت و خلافت بلافصل امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ و یازده فرزند امام بعد از او اعتقاد دارند. اصول و فروع دین را پذیرا بوده و خداوند را بدون وجود شریکی برای او و قرآن را بدون دانستن تحریف و نظیری برای او؛ و شریعت را بدون نقصانی در آن قبول دارند.
در تکالیف شرعی و مسائل دینی به مراجع رجوع کرده و نسبت به تمام ادیان الهی و کتب آسمانی و انبیاء الهی احترام قائل هستند. هر حدیث مخالف با صراحت قرآن را طرد می کنند. «کلمة العلم» را منحصر در اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ دانسته و به مباحث دینی، تاویل آیات، فقه و فتوای امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ اعتقاد راسخ دارند. اینان به هیچ کدام از مذاهب چهارگانة اهل سنت شباهت ندارند. اینان کسانی هستند که مسلمین نامیده شده اند و خدا را بدون شریک عبادت می کنند.[9]
در باب اصول دین، توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد را با دلایل خاص قبول دارند:
توحید: اعتقاد به وجود خدای واحدی که دارای صفات کمال و منزه از هر عیب و نقص است.
عدل: خداوند منزه از ظلم و فعل قبیح است و به بیشتر از حد وسع و استعداد تکلیف نمی کند.
نبوت: انبیاء دارای عصمت هستند و خلق را ارشاد می کنند، اولشان حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ و آخرشان رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می باشد.
امامت: اقتضای حکمت الهی است که برای اکمال دین پیامبران، کسانی را به عنوان پیشوا و امام معصوم تعیین نماید و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ را به عنوان جانشین خود معرفی کرد و بعد از او یازده تن از فرزندان او به این مقام رسیدند.
معاد: خداوند بعد از مرگ مردم را برای حسابرسی می خواند و پاداش نیکوکاران و جزای بدکاران را خواهد داد. و نیز تمام فروع دین از قبیل نماز، روزه، زکات، حج، جهاد و… را قبول دارند.[10]
بنابراین معلوم شد که علویان در تمام امور مثل احکام، معاملات و… مانند شیعیان اثنی عشری هستند مگر در دو مساله:
1. طریقت جنبلائیه: پیروی و مطابقت از ابو محمد عبدالله جنبلانی که از روسای کبیرشان است. او از عراق به مصر رفت و بعد از تکمیل طریقتِ صوفی گری، احکام و فلسفه و علوم نجوم و هیئت و… را از طریق صوفیانه مطرح کرد.
2. عقیده به باب: معتقدند که هر یک از ائمه ـ علیهم السّلام ـ دارای بابی بودند که برای شناخت آن، باید از این در وارد شد، مثلا: امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ خود باب شهر علم نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود. و باب امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ، سلمان فارسی می باشد.[11] که در حقیقت این موارد نیز مردود شناخته شده اند و به آنها قائل نیستند.
اینان عمدتا در شام، عراق، ترکیه، فلسطین، لبنان و ایران ساکن می باشند و مراسمات مذهبی بمانند شیعة اثنی عشری دارند.[12] در لبنان، و شام (سوریه) گروهی از شیعیان هستند که (میتاولی) نامیده می شوند که مفرد آن متوالی، و به معنی یاران و مخلصان امیرالمومنین ـ علیه السّلام ـ می باشند. گویند آنان مهاجرانی هستند که در زمان صلاح الدین ایوبی از عراق به شام نقل مکان کردند و ایرانی الاصل هستند.[13]
ناگفته نماند که طبقة حاکم در شام (سوریه) علویان هستند و دلیل بر این مدعا اینکه؛ حافظ اسد رئیس جمهور فقید سوریه زمانی که مادرش را به حج می فرستاد از شهید آیت الله سید حسن شیرازی خواست که او را تعلیم مناسک حج دهد، و نیز در وفات مادرش از وی برای خواندن نمازش دعوت به عمل آورد، و حال اینکه آیت الله شیرازی شیعة اثنی عشری بود. در هنگام وفات حافظ اسد نیز یکی از علمای شیعه برای اقامة نمازش دعوت شد.
در نتیجه از یک دیدگاه کلی و اصطلاح عام می توان به تمامی پیروان امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ علوی گفت و از دیدگاه خاص و اصطلاح خاص علویان فرقه ای هستند که در شرق آناتولی سوریه و… سکونت دارند و در عقاید نیز موافق شیعة اثنی عشری هستند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. بحوث فی الملل و النحل، جعفر سبحانی، موسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ، 1418 ه.ق، قم.
2. فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور، آستان قدس رضوی، 1375، مشهد.
3. فرق الشیعه، ابو محمد الحسن بن موسی النوبختی، انتشارات مکتبة المرتضویه، 1355 ش، نجف.
4. فرق و مذاهب کلامی، علی ربانی گلپایگانی، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1381، قم.
[1]. مشکور، محمد جواد، تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، تهران، انتشارات اشراقی، 1355، ص147.
[2]. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1375، ص 40.
[3]. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، مرکز مدیریت حوزة علمیة قم، ج 8، ص 405.
[4]. تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، همان، ص 149.
[5]. بحوث فی الملل و النحل، همان، ج 8، ص 409.
[6]. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ص 326.
[7]. لوئیس معلوف، المنجد، بیروت، نشر دارالمشرق، ص 473.
[8]. تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، همان، ص 186.
[9]. بحوث فی الملل و النحل، همان، ج 8، ص 406.
[10]. همان، ج 8، ص 406 – 408، (به نقل از عقیدتنا و واقعنا نحن المسلمین العلویین 20 – 23).
[11]. همان، ج 8، ص 411 – 413، (به نقل از تاریخ العولیین، ص 208).
[12]. همان، ج 8، ص 417.
[13]. تاریخ شیعه و فرقه های اسلامی، همان، ص 87.