برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد مدام تردید دارم و دودلم
۱۳۹۲/۰۲/۲۵
–
۱۸۸۵ بازدید
با سلام و سپاس از اینکه مرکز ما را برای پاسخ و راهنمایی برگزیده اید؛ پرسشگر گرامی، من نامه شما را بدقت خواندم و از مطالعه برخی فرازهای آن متاثر گردیدم چه آنکه دختری چون شما با افکار و عقایدی روشن، نباید در این گونه گردابهایی که ساخته و پرداخته شیطان است گرفتار شود و تن به زنجیرهای کسی بدهد که قسم یاد کرده انسان را از رسیدن به قله های تکامل و سعادت باز دارد!
خواهر گرامی، آنچنان که من از نامه شما متوجه شدم شما در چند حوزه دچار مشکل شده اید :
الف) وسواس فکری شدید و نشخوار فکری که بعد از ورشکستگی پدرتان رخ نمایی کرده است.
ب) ناجرات مندی (ترس) و عدم اعتماد به نفس که می تواند معلول وسواس فکری تان باشد.
ج) تردید در انتخاب رشته که معلول مستقیم ناجرات مندی (ترس) و عدم اعتماد به نفس است، بطوری که بعد از انتخاب یک رشته دودلی بسراغتان می آید و باعث می شود مدام از این شاخه به آن شاخه بپرید.
نظر به پراکندگی ظاهری مشکلات تان، ما هر یک را بطور جداگانه مورد بحث و بررسی قرار می دهیم و توصیه های برای هریک تقدیم شما می داریم. و با توجه به روحیه ی مذهبی والایتان از شما می خواهیم که برای پیروزی بر این مشکل جانفرسا وآخرت سوزتان در تمام مراحل، توسل به معصومین صلوات الله علیهم اجمعین و توکل برذات باری تعالی را فراموش نفرمایید.
الف) وسواس و نشخوار فکری :
در مورد وسواس فکری و نشخوار فکری تان که به نظر بنده منشاء تمام مشکلات شما است باید عرض نمایم که با توجه به شدت مشکل و اینکه پدرتان نیز به مشکلی شبیه مشکل شما مبتلا هستند، احتمال ژنتیکی بودن قضیه وجود دارد لذا باید ابتدا به یک متخصص اعصاب و روان(روانپزشک) مراجعه نمایید تا با شما یک مصاحبه تشخیصی کامل از این جهت ترتیب دهند و در صورت لزوم در جهت تقلیل و کنترل مشکل دخالت دارویی نمایند و سپس به یک مشاور رواندرمانگر مراجعه نمایید تا با بکار گیری تکنیک هایی شما را در غلبه بر مشکل یاری نماید. البته من در زیر یکسری راهکارهایی به شما خواهم داد که بکار گیری آنها تا زمان مراجعه می تواند در جهت کنترل مشکل یاری گر شما باشد. شاید شما بگویید اگر این مشکل ژنتیکی است چرا قبلا من به آن مبتلاء نبوده ام، در این خصوص باید عرض نمایم که مشکلات ژنتیکی بصورت بالقوه در افرادی که اقوام درجه یک آنها نیز دچار مشکلاتی مشابه هستند وجود دارد و یک اتفاق استرس زا و اضطراب آور باعث می شود که این مشکل از عمق ناهشیاری به سطح آمده و فعال گردد و در مورد شما ورشکستگی پدرتان می تواند بعنوان براه اندازنده و ماشه چکان مطرح گردد. که البته این امر بعد از یک مصاحبه تشخیصی کامل در حضور یک روانپزشک و یا رواندرمانگر بصورت قطعی مشخص می گردد.
من برای آشنایی شما با اختلال وسواس که در اصطلاح به آن obssession گفته می شود توضیحی مختصر ولی مفید می دهم و بعد با توجه به شدت اختلال وسواستان، توصیه ای به شما ارائه می نمایم. وسواس از جمله اختلال های اضطرابی است یعنی ریشه آن به اضطراب باز می گردد و معادل انگلیسی آن obssession است، ولی برخی معتقدند که وسواس معادل خوبی برای این واژه نیست زیرا نقطة مرکزی در آنچه که به نام وسواس مشهور است «گیردادن» است و بهتر است که معادل واژة فوق را «گیر دادن» بدانیم زیرا گیر دادنِِ «بیمارگونه» و غیر عادی، ویژگی مشترک تمام انواع و اقسام وسواس است. وسواس از نظر محتوا، در یک تقسیم بندی کلی به سه قسم تقسیم می شود :
1- وسواس فکری که محتوایش فکری است؛ در این قسم شخص به گیردادن های فکر خود که بصورت اجباری دائما تکرار می شوند و شخص را راحت نمی گذارند مبتلا می شود. یعنی یک فکر خاصی بدون اراده او و بصورت آزار دهنده ای در ذهن او تکرار می شود و شخص را بیچاره می سازد که اگر فرد اقدام به درمان آن نکند این اختلال پیشرفت کرده و حتی امکان دارد شخص را به حد جنون برساند. این قسم خود به چندین دسته تقسیم می شود مثل وسواس تکرار اعدا در ذهن و وسواس تکرار یک جمله در ذهن و…
2- وسواس عملی که محتوایش عمل است؛ در این قسم شخص به طور ناخود خواسته مبادرت به تکرار یک عمل می کند، مثلا درب خانه را قفل میکند و بعد از اینکه چند قدم از خانه دور شد دوباره باز میگردد و قفل درب را باز بینی میکند و دوباره بعد از چند ثانیه باز می گردد و همین کار را تکرار می کند.که این قسم نیز به دسته های مختلفی همانند وسواس دقت، وسواس شستشو و غیره تقسیم می شود.
3- وسواسی که محتوایش فکری عملی است ؛ گاهی دو قسم ذکر شده، باهم ترکیب شده و قسم سومی به نام وسواس فکری و عملی که در اصطلاح روانشناسی علامت اختصاری آن ( OCD (obsession compulsion disorder به معنی اختلال وسواس فکری وعملی می باشد، درست می کنند. در این قسم شخصی که دچار وسواس فکری است، برای رهایی از فشارهای افکاری که بصورت آزاردهنده ای در ذهن او تکرار میشوند و دست از سر او برنمی دارند؛ به تکرار یک عمل روی می آورد تا آن فکر مزاحم دمی او را راحت بگذارد. مثلا فکری در ذهن شخص که به او می گوید دستت نجس است، دائما و به صورت آزار دهنده ای تکرار می شود و شخص برای رهایی دست خود را می شوید و چون دوباره آن فکر بطور ناخواسته ای تکرار می شود شخص دوباره برای رهایی شستن دست خود را تکرار می کند و دائما این عمل تکرار می شود. معمولا وسواس یک مبنای زیست شناختی (biological) دارد، در این صورت شخص مبتلا به وسواس و بویژه در نوع شدید آن، باید ابتدا به یک متخصص اعصاب و روان (روان پزشک) مراجعه نماید تا با شروع درمان بوسیله دارو تا حدی بتواند بر خود مسلط شود و بعد از آن مداخلات روان درمانی و رفتار درمانی برای بهبود وضیت شخص مبتلا به وسواس شروع می شود. تکنیکهای کنترل و توقف فکر و غرقه سازی بهترین و متداول ترین روش برای درمان انواع وسواس می باشد ولی همانطور که گفته شد در وسواسهای شدید ابتدا باید درمان دارویی صورت پذیرد و برای مقابله با وسواس فکری تکنیکهایی مانند بازداری اندیشه، جابجایی اندیشه و آموزش مواجهه صحیح با افکار مزاحم، و مقابله با تصاویر ذهنی مزاحم وجود دارد که در صورت نیاز به استفاده از آنها باید با مشاورین مراکز مشاوره تماس گرفت، زیرا حضور مشاور در اجرای این تکنیکها و دست کم آموزش آنها ضروری می باشد؛ و اما توصیه ما اینست که شما ابتدا به یک متخصص روانپزشک مراجعه نمایید تا وی با دخالتهای دارویی و تجویز چند قرص ساده، زمینه را برای مداخلات روان درمانی آماده نماید زیرا اگر ابتلاء به وسواس شدید باشد شخص مبتلا، بخاطر عدم تسلط بر خود نمی تواند تدابیر روان درمانی را که توسط مشاورین روان درمانگر ارائه می شود انجام دهد.
یکی دیگر از مشکلاتی که شما در نامه خود به آن اشاره کرده اید در روانشناسی تحت عنوان نشخوار فکری از آن یاد می شود، افرادی که دچار نشخوار فکری هستند ماجراها و خاطرات منفی مربوط به گذشته را همانند آدامس در ذهن خود میجوند و جابجا می کنند ولی قدرت دور انداختن آن را ندارند و دائما آنها را مرور میکنند، و واقعیت ها را نیز منفی تفسیر میکنند و این باعث میشود رضایت از زندگی را در آنها کاهش یابد و فرد در نهایت دیدگاه بدبینانه نسبت به زندگی پیدا کند، این افکار تدریجا باعث کاهش رفتارهای مثبت و موثر در رابطه با خود و اجتماع نیز می گردد و روند حل مساله را که انتخاب رشته تحصیلی و یا انتخاب همسر و غیره از جمله آنها است مختل می کند. راهبردهایی که شما میتوانید از این افکار منفی و مزاحم خارج شوید عبارتند از :
1- به صورت ارادی به چیزهایی فکر کنید که مثبت است.
2- هنگامی که فکر مزاحمی در ذهن شما وارد می شود، عدی مانند 73564را در ذهن مجسم کنید و هفت تا هفت تا از آن کم نمایید تا به صفر برسید این کار باعث انحراف ذهن شما از آن فکر مزاحم می شود و کم کم این افکار یاد می گیرند که نمی توانند هر وقت که بخواهند مزاحم شما شوند.
3- کاغذ و قلم بردارید و همگی افکار مزاحم را یادداشت کنید. چون نوشتن بار سنگین افکار را سبک میکند و گاه شما با خواندن نوشته ها ممکن است به خنده یا شگفتی بیفتید (مثلا با خود بگویید که به چه چیزهای کم اهمیتی فکر میکردید) و در عین حال وقتی فکرتان را می نویسید راحت تر میتوانید آنرا بررسی کنید و خطاها را شناسایی کنید.
4- خودتان را به فعالیت های دیگری مشغول کنید تا موقتا موضوع از یادتان برود. مثلا به تلویزیون نگاه کنید ، به تفریح بروید ، ورزش کنید و…
5- دست به فعالیتهای مورد علاقه تان بزنید. مثلا ورزشی که مورد علاقه تان است را انجام دهید.
6- با یک فرد قابل اعتماد صحبت کنید. در میان گذاشتن مشکلات با یک فرد دیگر ، حتی اگر راه حل فوری جلوی پایتان نگذارد ، موجب میشود احساس راحتی کنید. اگر فرد قابل اعتمادی سراغ ندارید از یک مشاور کمک بگیرید.
7- برای استراحت کردن، برنامه ریزی کنید. بعد از انجام کارهای سخت و بزرگ برای استراحت و ادامه انجام کار برنامه ریزی کنید. شاید لازم باشد کاری را به تعویق بیندازید.
8- از نوشتن کمک بگیرید وقتی دچار استرس میشوید و احساس می کنید در شرایط بدی قرار دارید از نوشتن استفاده کنید و احساستان را درباره آنچه اتفاق افتاده روی کاغذ بیان کنید. برای نوشتن محل ساکتی را انتخاب کنید و موقع نوشتن راحت باشید و به دستور زبان و جمله بندی فکر نکنید. هنگام نوشتن می توانید بدون نگرانی درباره واکنش شنونده، صادقانه به اتفاقاتی که در زندگی افتاده فکر کنید.
9- استراحت و خواب کافی داشته باشید. چون کم خوابی افراد را تحریک پذیرتر و آسیب پذیر تر میکند.
10- تمدد اعصاب داشته باشید. برخی افراد وقتی استرس شان زیاد می شود به خود قول می دهند فردا استراحت کنند، اما این کار اشتباهی است. شما باید در هر روز و هر زمانی که احساس خستگی و استرس کردید برای چند دقیقه هم که شده استراحت کنید تا احساس آرامش و تمدد اعصاب کنید.
11- زمانی را برای تفریح در نظر بگیرید مثلا پیاده روی کنید ، برای خودتان خرید کنید و…
12- آموزش تنش زدایی ریلکسیشن می تواند در تمام عرصه های اضطراب زای زندگی به یاری شما بشتابد. پس با مراجعه به یک مرکز مشاوره و رواندرمانگری این مهارت کارگشا را بیاموزید.
ب) ناجرات مندی و عدم اعتماد به نفس :
در مورد درمان ناجرات مندی (ترس) و عدم اعتماد به نفس امور زیر پیشنهاد می گردد :
1. این گونه افراد برای تغییر، ابتدا باید بطور مفصل و هر روز مثلا چند دقیقه، که رفته رفته باید زیادتر هم شود، در ذهن خود موفقیت هایی را که جرات ورزی در زندگی شان ببار خواهد آورد را مجسم کنند؛ تصور کنید که مثلا پدرتان و یا مادرتان و یا مثلا کسی که طرز نگاه و تشویق او به شما در زندگی خیلی مهم است با دیدن این تحول عظیم در شما چقدر خوشحال خواهد شد وچقدر به شما افتخار خواهد کرد و جایگاه اجتماعی تان چقدر از رتبه فعلی خود به درجات بسیار بالاتری صعود خواهد کرد. این کار انگیزه شما را در به چنگ آوردن مهارت جرات ورزی بالا خواهد برد.
2. باید به عقب ماندگی ها و ضربات بیشماری که ناجرات مندی برایشان ببار آورده و خواهد آورد فکر کنند تا انگیزه لازم جهت رهایی از دام آن برایشان ایجاد شود.
3. مسالة دیگری که باید به آن توجه داشته باشید اینست که یکی از دلایل گرفتار شدن افراد در دام بی جراتی، رودربایستگی و انفعال، عدم آگاهی آنها ازحدود حقوق خود و دیگران است؛ لذا موقعیت هایی را که در آنها ناجرات مندانه عمل میکنند، شناسایی کنند و سپس با تحلیل منطقی این موقعیت ها، خود را برای مواجهه صحیح و جرات مندانه در موقعیت مشابه بعدی آماده کنند.
4. اینگونه افراد باید توجه داشته باشند که محبت و احترام به دیگران و تذکر به آنها در مورد انجام وظایفشان بخوبی قابل جمع است و پر رویی و پرخاشگری هیچ ربطی به جرات مندی و قاطعیت ندارد. این باوری غلط است که اگر بخواهید وظایف خود را به نحو احسن انجام دهید با دیگران تضاد پیدا خواهید کرد، زیرا انجام وظیفه، افراد وظیفه شناس را خوشحال خواهد کرد و موجب ارتقای شخصیتی شخص خواهد شد و افرادی را که به فکر تنبلی و تجاوز به حقوق دیگران هستند را بر سر جای خو خواهد نشاند.
5. قبل از اینکه مثلا در جمع همکلاسی ها حاضر شوند و یا در میان جمع دوستان و یا فامیل شروع به صحبت کنند ، خود را آرام سازند، مثلا با چند نفس عمیق برخودشان مسلط شوند و آنگاه سعی نمایند بیانات خود را بصورت آرام، مودبانه ولی قاطعانه مطرح کنند.
6. برخی از جملاتی را که افراد جرات مند و قاطع بصورت آرام و مودبانه در برخورد با دیگران بکار می برند را یاد بگیرند و در خلوت، جلوی آینه بایستند و با خود تمرین کنند تا بتوانند آنها را در موقعیت های خاص به راحتی بکار ببرند.
7. «نه» گفتن را تمرین کنند که در صورت لزوم و موقعیت های اجتماعی مختلف در جاهایی که لازم است براحتی نه بگویند. .
8. راهکار دیگر تقویت اراده است، افراد ناجرات مند بخاطر پایین بودن اراده توان انجام برخی از کارها را ندارند در حالیکه اگر اراده تقویت شود براحتی قادر به انجام آن کار خواهند بود. البته ضعف اراده می تواند علل مختلفی داشته باشد که باید ملاحظه و بررسی گردد تا راهکار مناسب تجویز گردد.
9. اضطراب جزء جدایی ناپذیر ناجرات مندی است و یکی از روشهای مهم در درمان ناجرات مندی، شناخت کانون اصلی اضطراب است، بدین معنی که شخص باید شناسایی کند که در چه موقعیت هایی اضطراب به او روی می آورد تا با مطرح کردن آن به یک مشاور مبادرت به درمان آن نماید.
10. همانطور که ذکر شد استفاده از روش ریلکسیشن می تواند تاثیر بسزایی در کاهش تنش حاصل از اضطراب داشته باشد. لذا توصیه می شود این روش را تحت نظر یک مشاور فرا گیرید و قبل از ورود به کانون های اضطراب بکار گیرید.
11. فرد ناجرات مند باید تدریجا و با برنامه ریزی، رویة زندگی خود را در عرصه اجتماعی عوض کند تا وضع روحی او کم کم بهبود یابد. مثلا با خود قرار بگذارد که به دید و بازدید خویشاوندان برود اما در اوایل بیش از ده دقیقه توقف نداشته باشد و کم کم مدت آنرا بیشتر کند.
12. اینگونه افراد باید سعی نمایند به هر بهانه ای که شده با دیگران صحبت نمایند و یا مثلا به بهانه های مختلف در جمع دیگران مطلبی هر چند کوتاه را بازگو کنند.
13. این افراد می توانند از طریق الگوگیری از افراد جرات مند و اسرتیو (با ثبات) کم کم به این مشکل خود فایق آیند. مثلا ملاقات با اشخاص جرات مند، رفت و آمد داشتن با آنها، دیدن فیلمها و یا خواندن داستانهایی در این زمینه.
14. ارتباط با خدا در بالا بردن آرامش و زدودن اضطراب بسیار موثر است.
15. ورزش کردن عامل مهمی در تقویت اراده است و ضعف اراده را کاهش می دهد.
16. شرکت در گروههای آموزش مهارت جرات مندی که در مراکز مشاوره تشکیل می شود؛ در صورت امکان سعی کنید حتما در این کارگاه های عملی شرکت کنید. زیرا شرکت در این کلاس ها می تواند بصورت محسوسی جرات مندی شما را افزایش دهد.
ج) تردید و دودلی در انتخاب رشته :
در زمینه تردید در انتخاب رشته که معلول مستقیم ناجرات مندی و عدم اعتماد به نفس است، بطوری که بعد از انتخاب یک رشته دودلی بسراغتان می آید و باعث می شود مدام از این شاخه به آن شاخه بپرید. شما می توانید برای حل این مشکل درکنار مبازره با اضطراب و استرس خود، از مهارت حل مساله استفاده نمایید :
1- پیشنهادم به شما این است که گزینه های خود برای ادامه تحصیل را بر روی یک کاغذ بنویسید (هر گزینه یا انتخاب بر روی یک کاغذ) و فواید و معایب انتخاب آن رشته تحصیلی برای خودتان را بنویسید .
2- دو مولفه علاقه و توانایی و استعداد را با تدبر در خویش بیابید و مولفه سوم که بازار کار است را نیز با تحقیقات میدانی همانند مشورت با افراد موفق آن رشته و… بسنجید و آن ها را نیز بطور خلاصه روی کاغذ بیاورید.
3- سپس با توجه به تمام موارد؛ رشته ای که برآمده از تمام مولفه هاست را انتخاب کنید. قبل از این انتخاب باید تمام ارزیابی های خود را تکمیل کرده باشید و به گونه ای تصمیم بگیرید که انگار دیگر فرصت تصمیم گیری در آن زمینه ندارید و دارید بهترین و آخرین تصمیم خود را در آن زمینه خاص می گیرید و بنا به فرموده قرآن کریم وقتی تصمیم نهایی شد با توکل بر خدا به آن جامه عمل بپوشانید. البته باید قبل از آن به توصیه های قبلی عمل کرده باشید و ریشه های وسواس و دودلی و اضطراب را با مراجعه به متخصص و راهکارهای ارائه شده خشکانده باشید. کاملاً طبیعی است که افکار منفی مثل این رشته فایده نداره چون …، به سراغ شما بیاید و شما را مایوس کند، در آن لحظه می توانید افکار منفی خود را در کاغذی بنویسید و بعد از مطالعه، خود به سراغ آن بروید و سعی کنید پاسخی منطقی برای آن بیابید. به طور مثال در جواب به این فکر منفی که محیط کاری معلمان منفعل است می توان به این مطلب توجه کرد که هر شغلی محدودیتی دارد و در دنیا هیچ شغلی وجود ندارد که فاقد محدودیت باشد. با برنامه ریزی و به طور جدی و مرتب درس خواندن را شروع کنید. از افراط و تفریط بپرهیزید و کاملاً حساب شده مطالعه کنید. در این زمینه می توانید از یک مشاور و برنامه ریز تحصیلی کمک بگیرید ولی به این نکته توجه داشته باشید که تعیین کننده شما هستید و برنامه شما باید مطابق با شرایط شما باشد. سعی کنید به این باور برسید که گذشته، گذشته است و آینده هم هنوز نیامده و تنها کاری که شما می توانید انجام دهید تلاش برای پویا ساختن لحظات هم اکنون تان است. زیرا همین لحظات، آینده دیروز شما و گذشته ای هستند که به پربار کردن فردای شما می انجامد.
نکته ای در نوشته های شما بود که نظرم را جلب نمود! به نظر شما آیا این دلیل مناسبی است که چون باید زحمت زیادی برای قبولی در رشته فیزیک کشید، شما اقدام برای ادامه تحصیل در این رشته نکنید و مجبور شوید دروسی را که مورد علاقه شما نیست و یا در تواناییتان نیست را بخوانید؟ همانطور که شاید خودتان هم متوجه شده باشید این پیش فرض شما درباره ادامه تحصیل باعث شده به سراغ گزینه های دیگری برای تحصیل بروید که مطابق علایق و استعداد های شما نیست و فرجام آن هم از شاخه ای به شاخه دیگر پریدن و به نتیجه مناسبی نرسیدن خواهد بود پس :
1- به شما توصیه می کنم که رشته ای را که به آن علاقه دارید و در آن توانایی دارید انتخاب کنید و آن را ادامه دهید ( از جمله رشته قبلی خودتان که فیزیک بوده).
2- ورزش را در برنامه خود قرار دهید. برای شروع از ورزش های سبک شروع کنید و ورزش هایی را انتخاب کنید که از آن لذت می برید.
3- به معاشرت با افرادی که دید مثبتی به زندگی و امور دارند بپردازید. ممکن است افرادی شما را از تصمیم هایتان مایوس کنند.
4- این مساله را همیشه در نظر داشته باشید که همه انسانها با انتخاب هایی که در زندگی می کنند شانس انتخاب دیگر را از دست می دهند و این کاملاً امری طبیعی است. مهم این است که انسان انتخابی متناسب با شرایطش کند تا خطای آن انتخاب را به حداقل برساند. اما هیچ وقت نمی توان با صد در صد اطمینان دست به انتخاب زد. به این نکته فکر کنید که اگر بیش از اندازه معقول و معمول وقت و انرژی خود را صرف این افکار وسواسی نمایید و از شاخه ای به شاخه دیگر بروید عمرتان تلف خواهد شد و به هیچ جا نخواهید رسید، در حالی که اگر رشته ای را انتخاب کرده اید اگر چه شاید بهترین نباشد اما ادامه معقول و منطقی آن بی شک شما را به سرمنزل مقصود خواهد رسانید.
5- به خدای متعال توکل داشته باشید و به توانمندی هایی که او در وجودتان قرار داده ایمان داشته باشید.
6- توجه داشته باشید که برای همه، حوادثی مشابه آنچه که در زندگی شما پیش آمده است رخ می دهد و قهرا تاثیرات سوئی بر جا می گذارد. اما باید توجه داشته باشید که دنیا محل آزمایش است و رسیدن به بهشت و لقای پرودگار بستگی به عبور موفقیت آمیز ما از میان این سنگلاخ ها دارد، ما تا چه زمانی مجاز هستیم در بند گذشته باشیم و تاثیرات آن را در زندگی تداوم ببخشیم. اتفاقات گذشته تنها از این جهت می تواند مفید واقع شود که از آن پند بگیریم و تجربه ما را در زمینه های مختلف بیشتر و پربار تر کند.
موفق باشید. منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم.
نویسنده : غلامرضا مهرانفر