سکوت دالاییلاما در مقابل کشتار مسلمانان میانمار
۱۳۹۲/۰۲/۱۲
–
۶۱۵ بازدید
چندی پیش خبر قتل عام مسلمانان میانمار دوباره منتشر شد و صد البته مثل همیشه رسانههای غربی به خصوص وابستگان به صهیونیزم بینالملل در سانسور این خبر و کم اهمیت جلوه دادن این فاجعه به تکاپو افتادند. صرف نظر از آنچه که درباره علت وقوع کشتارهای میانمار، رسانههای وابسته به غرب نوشتند، توجه به یک اندیشه در این میان مهم و قابل تأمل است و آن تفکر بودائیان میانمار و رهبر غربی آنان و تناقضهای موجود در شعار و عمل این افراد است.
به راستی دالاییلاما که حتی نسبت به اعدام صدام مخالفت کرد و این اعتراض را رسانهای کرد و خود را در جایگاه یک فرد معنوی و مدافع حقوق انسانها نشان دارد چرا تاکنون حتی یک اعتراض شفاهی نسبت به این قتل عام نداشته است؟ این جای تأمل دارد که بزرگترین رهبریِ معنوی غرب چرا بعد از کشتار برمه و میانمار خود را از انظار پنهان کرده و تمایلی به نشان دادن خود ندارد؟
ابتدا یک مقدمه کوتاه از مذهب بودا بیان میکنیم و آنگاه زندگی دالاییلاما، اندیشه وی و موقعیت او در غرب و آمریکا را تشریح خواهیم کرد.
آیین بودا پس از خودش شاخههایی پیدا کرد. بودیسم در طول تاریخ به سرزمینهای مختلفی رفته و هر جا به شکل جدیدی خود را نشان داد؛ به گونهای که اعتقادات پیشین هر گروه را به خود گرفته و ماهیت جدیدی پیدا کرد.
بودیسم سه شاخه اصلی دارد. ماهایانه(Mahayana)، هینایانه(Hinayana) و وجریانه(Vajrayana). ماهایانه همان بودیسم شمالی است که به چرخ بزرگ مشهور است و در چین، ژاپن و کره گسترش پیدا کرده است. هینایانه، بودیسم جنوبی است که به چرخ کوچک شهرت دارد و در کشورهای جنوب آسیا مانند برمه، تایلند، سریلانکا و لائوس رواج یافته است. شاخه سوم[1] که به چرخ الماس هم شناخته شده، کوچکترین شاخه بودیسم است که در مغولستان و تبت، پیروانی دارد.
بوداییها هیچگاه نسبت به جادو و سحر بیاعتقاد نبودهاند،[2] اما آن شاخه از بودیسم که به خاطر پذیرش وسیع آیینهای جادویی[3] و کهانت و توهمپرستی، به بودیسم خرافاتی و جادویی شهرت یافته، همان لامائیسم است که مکتب دالاییلاما میباشد.[4]
ماهایانه به معنی وسیله برتر است و هینایانه به معنی وسیله وازده و نامرغوب؛ که طبعا این نام برای پیروان هینایانه خوشایند نیست؛[5] چنان که کلمه لامائیسم هم از نظر پیروان این جریان، نوعی اهانت محسوب میشود. دالاییلامای چهاردهم اصطلاح«لامائیسم» را برنمیتابد و میگوید:
این اندیشه درستی نیست که آیین بودایی تبت را لامائیزم به شمار آوریم. چون آیین بودایی تبت گرد آمدهای از آموزههای اصیل بوداست. بدین گونه آیین بودایی تبت چهره کامل درمه بوداست.[6]
مذهب لامائیسم در طول تاریخ فراز و نشیبهایی داشته است. قوانین این آیین به مرور و به اقتضاء نیاز پیروان و یا با نظر رهبرانش دستخوش تغییر شده است.
این آیین با دو ابزار«مراسمها» و «مراقبۀ» بودایی، به دنبال رسیدن به رهایی و آزادی از چرخه”سنساره” و تناسخ است. لامائیسم، بودیسم تانتریک است که در آن اشکال مقدس، مانترا، نمادهای جادویی و مندله برای دستیابی به نیروهای طبیعی مورد استفاده قرار میگیرد.
برخلاف بودای اولیه که نه وجود خدا در آن مطرح بود و نه وجود روح، در لامائیسم، دستهای از بوداها، خدایان و همینطور ارواح گذشتگان، مورد پرستش قرار میگیرند. پیروان تانترا معتقدند نیروی مخفی”کندالینی” که در قسمتی پایینتر از ستون فقرات قرار دارد به وسیله تکرار بعضی از اوراد مخصوص و حرکاتی گوناگون و رسمها و نقوش و طلسمات عجیب همراه با جنبش دست و پا آزاد میشود. به هر نحو ایمان به سحر و افسون و حرکات جادویی از اعتقاداتی است که بوداییان تبت از هندوان اخذ کرده و با دین خود آمیخته و مخلوط ساختهاند[7].
عوامالناس تبت به وسیله اوراد و اذکاری سعی میکنند توجه خدایان بودایی را برای جلب خیر و دفع ضرر جلب کنند و در حال ادای ذکرهای خود با ترسیم نقوش تخیلی در فضا، طلسمی ایجاد کنند که معتقدند بدین طریق ارواح خبیث و شیاطین موذی را که در کوهها و بیابانها متفرقاند دفع خواهند کرد.
تبتیها نسبت به راهبان و رهبران مذهبی خود اعتقاد زیادی دارند و معتقدند آنها میتوانند با اوراد و ادعیه به درگاه بودا برای زائران طول عمر حاصل کرده و حتی آنها را از مرگ محافظت نمایند. در مواقعی که در”دِیر” و یا صومعهای جشنی برپا میشود، زوّار از هر طرف به آنجا میآیند و هدایایی برای راهبان میآورند و چند روز اقامت کرده و به رقص و شادی میپردازند. آنها بعد از اعمال جادویی به مکانهای خود بازمیگردند و به خیال خود عنایات و برکات لاما را به ولایت خود میبرند.
انتخاب”لاما” به عنوان رهبر فرقه
از نکات قابل ذکر درباره لامائیسم این که رهبرش(که او را لاما، یعنی اقیانوس آگاهی میخوانند) را از طریق همین آیینها انتخاب میکنند؛ یعنی بعد از درگذشت لاما، برای انتخاب رهبر جدید به جستوجوی کودکی میپردازند که در همان لحظۀ وفات لاما به دنیا آمده باشد.
اگر کودک با اشیا و اموال لامایِ مرده اظهار آشنایی کرد و یا شبحِ لامای مرده را در خانه کودک مشاهده کردند، نوبت به تشریفات سرّی و آزمونهای جادویی و مرموز میرسد. در صورت تأیید با امتحانهای جادویی، کودک به عنون صاحب آن میّت و جانشین لامای قبلی معرفی میشود.[8]
دالاییلامای کنونی همان رهبر تبتیهاست«تنزین گیاتسو[9]»مشهور به دالاییلامای چهارده، سال 1935 در خانوادهای کشاورز در استان«آمدو» در شمال شرقی تبت متولد شد. تبتیها بر این اعتقادند که بعد از درگذشت یک دالاییلاما(به معنی اقیانوس خرد)، دالاییلامای بعدی تجسم اوست و همه آنها تجسمیافته و تناسخهای بودای مهر(بودای بزرگ)[10] است، از اینرو برای دالاییلاما قداست ویژهای قائلند و درک حضور او را فیضی بزرگ میدانند.
دالاییلامای چهاردهم از دو سالگی(یعنی 4 سال بعد از درگذشت دالاییلامای سیزدهم) شایسته مقام دالاییلامایی شناخته شد و تاکنون این منصب را داراست.
هنگامی که در سال 1959 چین به تبت حمله کرد، دالاییلاما با صدها تن از مریدانش به هند گریخت و دولت تبت را در تبعید تشکیل داد و بعدا توانست غیر از زعامت دینی، زعامت سیاسی را هم به دست گیرد.
دالاییلاما مسافرتهای فراوانی به کشورهای دیگر داشته؛ به گونهای که بیش از 60 مسافرت رسمی در کارنامه وی ثبت شده است. وی در همین مسافرتها در دانشگاهها و مؤسسات بینالمللی به سخنرانی پرداخته است. اعطای جوایز متعدد و مدارک افتخاری(بیش از 50 دکترا و مدرک افتخاری) از طرف نهادهای مطرح علمی و بینالمللی به دالاییلاما از جمله مواردی است که کمتر رهبر مذهبی به چنین رکوردی دست یافته است. وی هماکنون استاد افتخاری “دانشگاه موری” آمریکاست.
ادعای صلحطلبی دالاییلاما به گونهای افراط گرایانه است که وی با اعدام صدام، که فردی جانی و متجاوز بوده و در طول دو دهه جان صدها تن را گرفت مخالفت کرد.
دالاییلاما حربهای علیه چین
دالاییلاما در سال 1989 برنده جایزه صلح نوبل شد. امروزه اعطای جایزه صلح نوبل بیشتر صبغه سیاسی پیداکرده است، چرا که افرادی همچون انور سادات، جیمی کارتر، شیرین عبادی، محمد البرادعی، میخائیل گورباچف و یا سردمداران رژیم اسرائیل مانند شیمون پرز، اسحاق رابین در بین برندگان صلح نوبل قرار دارند. در حقیقت دالاییلاما از این جهت که در برابر چین، مواضع سیاسی غیر همسو دارد و غربیها میتوانند به عنوان حربهای علیه چین از او استفاده کنند، در این انتخاب نقش داشته است.
در سال 85 خبر اعطای مدال طلای کنگره آمریکا برای اولین بار به یک فرد خارجی(دالاییلاما) باعث تعجب افکار عمومی در جهان شد، دالاییلاما تاکنون بارها شیفتگی و نزدیکی خود به رژیم صهیونستی را اظهار نموده است. وی با شعار صلحگرایی چند مسافرت رسمی به اسرائیل داشته و رسما در مقابل دیوار ندبه در اورشلیم به ادای احترام و نیایش پرداخته است.
او در بسیاری از مجامع بینالمللی در باب صلح جهانی و ضرورت آشتی بین ملتها سخن گفته و تلاش میکند دین بودا را به عنوان مکتبی که میتواند صلح و مهر را در جهان حاکم کند، به دیگر ملتها معرفی کند. وی خود را منادی صلح معرفی میکند و سهیم شدن با دیگران و هماحساس شدن با دیگران را جزء مأموریتهای خود میداند.
نکته قابل ذکر این که کتاب هنر شادمانگی(هنر شاد زیستن) اگرچه مشهورترین کتاب دالاییلاماست و ایدهها و مبانی فکری وی در این کتاب کاملا ً بازشناسی و تبیین گردیده است؛ اما این اثر به قلم یکی از اساتید دانشگاههای آمریکا به نام”هوارد. اچ.کاتلر” است، که بعد از گفتوگوهای متعدد با دالاییلاما در مسافرتهایی که همراه دالاییلاما بوده، توسط وی به نگارش درآمده است.
در این کتاب مشاهدات کاتلر و گفتوگوهایش با دالاییلاما منعکس شده و هدف و غایت زندگی از نگاه دالاییلاما مورد کاوش قرار گرفته و تبیین گردیده است. باید گفت که توصیههای دالاییلاما به شادمانگی پیش از آن که تولید شادی کند، رنج آفرین است؛ چنان که کتاب هنر شادمانگی وی هم بیشتر در اثباتِ رنج در هستی است، تا ترویج شادمانی!
آن چه در بیان دالاییلاما آمده و با نگاه رایج غربیها هم، سازگار است«برداشت ذوقی» از دین است که در این برداشت، دین امری سلیقهای تلقی شده و مسئلهای فردی قلمداد میشود. بنا بر این برداشت، انتظارِ این که دین، عهدهدار رسالت اجتماعی گردد، بیهوده و لغو خواهد بود و دین نسبت به باخدایی یا بیخدایی هیچ اقتضایی ندارد. بنابراین طبیعی است که دالاییلاما توصیه کند«امکان دارد کسی با پذیرش خدا آرامش یابد و دیگری با انکار خدا، هر کسی باید دنبال داروی مناسب خود باشد.»[11]
شعارهای دالاییلاما با فعالیتهای سیاسی اجتماعیاش سازگاری ندارد؛ او در هنگام نظریهپردازی، ایدههای خود را به گونهای مطرح میکند، اما مشی و مرام عملی او به گونهای دیگر است. درحالیکه وی بارها از فعالیتهای هستهای چین اعلام ناخرسندی کرده و در مراکز رسمی این خطر را گوشزد کرده، چنین خطری را در مورد کشورهای دیگر مطرح نکرده است.
کشور هند که پناهگاه دالاییلاما هنگام تبعید بوده، هیچگاه از جانب دالاییلاما به عنوان یک خطر هستهای مطرح نبوده است. وی خود را صلحطلب معرفی میکند، اما با وجود سرکشیهای متعدد اسرائیل، از این رژیم و اظهار دوستی با آن هم پرهیز نمیکند.
وی خود را منادی آشتی میداند؛ از طرف دیگر همواره شعار خود مختاری تبت را مطرح کرده و بر این آرمان پای فشرده است و همچنان شأن نظامی خود را به عنوان رهبر جداییطلبان تبت حفظ کرده است. اعدام صدام در نظر او کاری ناشایست شمرده شد، اما کشته شدن هزارها نفر از همکیشان او در تبت در ناآرامیهای تبت وی را نرنجانده است.
دیدگاه غربیها به دالاییلاما
اما آخرین نکته درمورد دالاییلاما این که، او امروزه از طرف جامعه غربی به گونهای مورد توجه قرار گرفته که، جایزه صلح نوبل و حتی بزرگترین مدال غیرنظامی آمریکا که به خادمان فرهنگ آمریکایی داده میشود، از طرف کنگره امریکا به وی اهداء گردید.
در دانشگاههای اروپایی و آمریکایی از او به عنوان منجی و احیاگر معنویت تبلیغ فراوان شده و بیش از چند ده مدرک افتخاری به وی داده میشود؛ تا جایی که هم شخص او و هم مکتبی که عرضه کرده، دستاویز دستهای از آثار هنری در سینماهای غرب و هالیوود هم چون مجموعههای بودای کوچک، 2012، آخرین کنترل کننده باد، لبه تیغ و ایکیوسان و دهها محصول دیگر قرار گرفته است.
از اغراض سیاسی غربیها که صرفنظر کنیم، ریشه این توجه را باید در آموزههای معنوی و عرفانی آیین بودا جستجو کرد؛ چرا که این آیین الحادی نه فقط موضع منفی نسبت به تمدن جدید غرب ندارد، بلکه با ارائه دستهای از دستورات مدارا محور و آشتیجویانه، میتواند انرژیهایی را که ممکن است برای تغییر تمدن غرب بهکار بیفتد، به تغییر در درون انسانها به کار اندازد و حتی قدمی فراتر گذاشته و از طالبان معنویت و عرفان، انسانهایی سربهراه و صلحطلب بسازد و به استقرار پایههای نظام سرمایهداری کمک کند. چرا که در نگاه بودیسم، برای رسیدن به سراب شادمانگی باید همه چیز را مطلوب و زیبا دید و آن چه که نیاز به دگرگونی دارد، جهان بیرون و حکومتها و فرهنگها نیست؛ بلکه نگاه انسانهاست که باید تغییر کند.
در اندیشه یک بودایی، هرچند که رنج وجود دارد؛ اما باید پذیرفت که استرسها، ظلمها و فشارهای روانی، نه از پیامدهای تمدن جدید، که لازمه هستی و جزء ذات جهان است. بنابراین با این نگرش، تمدن غرب نیاز به تغییر ندارد، بانیان ظلم و آدمکشی با اطمینان به کار خود ادامه دهند. از همین منظر است که وی شیفتگی خاص خود به رژیم صهیونیستی را بارها در قالب دیدارهای صمیمانه با سران این رژیم نشان داده است و هیچ نیازی به موضع منفی حتی در حد یک اعتراض کلامی، نسبت به نسلکشی که در این منطقه در حال انجام است نمیبیند.
خلاصه تعلیمات دالاییلاما این است که نظام سلطه خود را تغییر ندهد، دیگران هم به فکر تغییر آن نباشند و هیچکس هم نگران وضع موجود و آینده بشریت نباشد. مهم این است که انسانها بتوانند از کوه رنجها«شادی» بیافرینند و از موج طوفان گذر کنند و به«آرامش» برسند و با دست و پا زدن، بتوانند به سوی شاد زیستن، گامی به پیش روند و هیچ نگرانی نسبت به عالم رستاخیز و عقاب اخروی نداشته باشند.
در نگاه غربیها، بودیسم به عنوان آیینی که میتواند در نقش جایگزین عرفان اسلامی در کانون توجه تشنگان معنویت و حقیقت قرار گیرد، اهمیت پیدا میکند. آنها این آیین را به عنوان بدلی که قادر است توجهات را به سمت خود جلب نماید، به عنوان حربه اسلام زدایی مورد استفاده و تبلیغ قرار میدهند. چرا که مهم این نیست مشتاقان معنویت و حقیقت، مسیحی باشند یا بودایی، مهم آن است که مسلمان نباشند.
موضع دالاییلاما در باب میانمار و برمه موضعی است که از یک فرد گوش به فرمان در مقابل ارزشهای نظام سرمایه داری انتظار میرود و البته اتخاذ مواضع شتر مرغی از دالاییلاما چیز جدیدی نبود. از ابتدا پیش بینی میشد که دالاییلاما در این باب سکوت میکند. چرا که هر جا نسبت به دیگر نحلهها و آیینها قرار است چهره صلح طلبیِ دالاییلاما به صورتی مزورانه نشان داده شود، وی پیشقدم شده و به عنوان یک رهبر معنوی خود را مدافع صلح و حقوق انسانها نشان میدهد؛ ولی آن جا که لازم است وی در مقابل حکومت متبوع خود(دولت آمریکا) ایستادگی کرده و اعلام مخالفت کند، سکوت اختیار میکند و حاضر نمیشود اربابان خود را از خویشتن براند.
پژوهشگر و محقق حوزوی معنویتهای نوظهور،
حجت الاسلام حمزه شریفی دوست
[2]. دانشنامه فشرده ادیان زنده، رابرت چالز زینر، ص 505
[3]. تاریخ جامع ادیان، جان بایرناس ، ص 246
[4]ـ هینه یا نه، ع، پاشایی ص 166
[5]. دانشنامه فشرده ادیان زنده، رابرت چالز زینر، ص 446
[6]ـ زندگی در راهی بهتر ص 140؛ رجوع شود به تاریخ جامع ادیان ص 247
[7]ـ تاریخ جامع ادیان، جان بایر ناس ص 244
[8]. همان، ص 249
[9]- Tenzin Gyatso
[10]ـ هینه یا نه، ع . پاشایی ص 32؛ تاریخ جامع ادیان ، جان بی ناس، ص 247
[11]ـ بیداری، صص 7و9
منبع: خبرگزاری رسا