خانه » همه » مذهبی » اهل سنت و جایگاه حضرت فاطمه(س)

اهل سنت و جایگاه حضرت فاطمه(س)


اهل سنت و جایگاه حضرت فاطمه(س)

۱۳۹۲/۰۲/۰۸


۱۴۰ بازدید

جایگاه حضرت فاطمه(س) در آیه تطهیر نزد بزرگاه اهل سنت چگونه است؟

بر اساس منابع تفسیری و حدیثی اهل‌سنت، تقریباً صد و سی و پنج آیه در چهل و نه سوره به نوعی درباره حضرت فاطمه(س) است. البته این تعداد غیر از آیاتی است که در منابع شیعه ذکر شده است. دو سوره، یعنی دهر و کوثر هم به‌طور کامل در شأن فاطمه(س) نازل شده است.همه آیات و سوره‌های نازل شده در این باره در چهار دسته جای می‌گیرد:1. اسباب نزول: یعنی آیاتی که حضرت فاطمه(س) سبب نزول آن بوده است.
2. شأن نزول: یعنی آیاتی که در شأن آن حضرت نازل شده است.
3. جری و تطبیق: یعنی آیاتی که حضرت فاطمه(س) به عنوان مصداقی از آن اراده شده است.
4. بطن: یعنی آیاتی که حضرت فاطمه(س) به عنوان باطن آن مورد نظر است.
سوره‌ها و آیات متعددی درباره حضرت فاطمه(س) نازل شده که بنده به ترتیب انها را بیان می کنم
1. آیه تطهیر
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً؛(1)
جز این نیست که خداوند می‌خواهد پلیدی را از شما اهلبیت(ع) دور کند و شما را به‌راستی پاک سازد.
بر اساس روایات بسیار از فریقین، که از صحابه و تابعین به حد تواتر رسیده است، آیه تطهیر در شأن اصحاب کساء نازل شده است. بررسی روایات فریقین نشان می‌دهد که فاطمه(س) سبب نزول این آیه است. این آیه بر طهارت و عصمت اصحاب کساء دلالت تام دارد.
ابوسعید خدری از ام‌سلمه چنین روایت کرده است:
آیه تطهیر در خانه من نازل شد. من بر در خانه نشسته بودم. گفتم: ای رسول خدا، من از اهلبیت(ع) نیستم؟ فرمود: تو بر خیر و نیکی هستی‌، تو از همسران پیامبر هستی. گفت: و در منزل، رسول خدا، علی، فاطمه، حسن و حسین بودند. (2)
سبب نزول عبدالله بن‌جعفر می‌گوید: رسول خدا به رحمت الهی که از آسمان می‌آمد نظر کرد و سپس دستور داد اهلبیت(ع)، یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین را جمع کردند. سپس کسای خویش را بر آنان افکند و دعا کرد و سپس آیه تطهیر نازل شد. حاکم نیشابوری سپس می‌گوید: «هذا حدیث صحیح الاسناد؛(3) این حدیث صحیح‌السند است.»
روایات دیگری نیز از صحابه، همچون عمر بن‌ابی سلمه(4) ابو سعید خدری،(5) و دیگران نقل شده که آیه تطهیر در خانه ام‌سلمه در شأن پنج تن آل عباG نازل شده است.
رفتار پیامبر پس از نزول آیه
ابن‌عباس نقل می‌کند:شهدنا رسول الله تسعه اشهر یاتی کل یوم باب علی‌بن‌ابی طالب عند وقت کل صلاة فیقول: السلام علیکم و رحمة الله». انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً» الصلاة یرحمکم الله. کل یوم خمس مرات؛(6)
ما دیدیم که رسول خدا نه ماه تمام، هر روز وقت هر نمازی در خانه علی‌بن‌ابی طالب می‌آمد و می‌فرمود: درود و رحمت و برکات خدا بر شما اهلبیت(ع) باد. نماز! خداوند شما را مشمول رحمت خویش قرار دهد‌. این عمل را پیامبر هر روز پنج بار تکرار می‌کرد.
همین مضمون با اندکی تفاوت توسط انس بن‌مالک،(7) ابی‌برزه،(8) ابی‌الحمراء(9) و ابوسعید خدری نقل شده است(10)
برخی از بزرگان که این حدیث را نقل کرده‌اند، عبارت‌اند از:
ابن‌عباس(11)، انس‌بن ‌مالک،(12) ابوسعیدخدری،(13) ابودرداء(14) ابوهریره(15)ابی‌الحمراء،(16) ابی‌برزه،(17)ابی‌لیلی(18)براء‌بن عازب،(19) ثوبان (غلام پیامبر)، (20)جابر‌بن ‌عبدالله ‌انصاری،(21)زیدبن ‌ارقم،(22) سعد‌بن ابی‌وقاص(23)سلمان فارسی(24)صبیح (غلام ام‌سلمه)، (25)صفیه بنت‌شیبه،(26)عبدالله‌بن‌ جعفر طیار(27)عمربن ‌ابی‌سلمه،(28) عطیه(29)معقل‌بن‌ سیار(30) واثله‌بن ‌اسقع،(31) ام‌المؤمنین ام‌سلمه،(32) ام‌المؤمنین ام‌سلیم،(33) ام‌المؤمنین زینب،(34) ام‌المؤمنین عائشه(35) و ام‌المؤمنین صفیه. (36)
احتجاج کنندگان به آیه تطهیر در حق اصحاب کساء
1. امام علی(ع) در شورا برای خود به آیه تطهیر احتجاج کرد(37)
2. امام حسنائمه(ع) دو مرتبه به آیه تطهیر احتجاج نمود. (38) روز ضربت خوردن خودش بالای منبر رفت و به این آیه احتجاج نمود. بعد از شهادت امام علی(ع) نیز بالای منبر رفت و به آیه احتجاج نمود. (39)
3. امام حسین(ع). (40)
4. امام زین العابدین(ع) با مرد شامی. (41)
5. امام رضا(ع). (42)
6. ابن‌عباس برابر گروهی به این آیه احتجاج نمود(43) . سعد‌بن ‌ابی‌وقاص بر معاویه احتجاج نمود. (44)
8. واثلة‌بن ‌اسقع در برابر گروهی که امام‌ علی(ع) را دشنام می‌دادند، به این آیه احتجاج کرد. (45)
9. ام سلمه در حق اصحاب کساء به آیه تطهیر احتجاج نمود(46)
پی نوشت ها:
1. احزاب: 33.
2. محمدبن جریر طبری، جامع البیان، بیروت، دارالفکر، 1988م، ج12، ص7؛ سیوطی، الدر المنثور، ج6، ص604.
3. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج3، ص148.
4. احمد طحاوی‌، مشکل الاثار، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1955م، ج1، ص229؛ احمد طبری‌، ذخائر العقبی، ص21.
5. سیوطی، همان، ح6، ص604؛ عبدالرحمن‌بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، 1999م، ج9، ص313.
6. احمد مراغی، تفسیر المراغی، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی، 1985م، ج24، ص7؛ سیوطی‌، الدرالمنثور، ج6، ص606.
7. محمد‌بن جریر طبری‌، همان، ج12،ص6؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج2، ص11.
8. نورالدین هیثمی، مجمع الزوائد، ج9، ص169.
9. احمدبن مرودیه، المناقب، قم، دارالحدیث، 1380ش، ص304 ـ 305؛ ابن اثیر، اسدالغابة، ج5، ص66.
10. احمدبن مردویه، همان، ص304.
11. محمد شوکانی، فتح القدیر، بیروت، دارالمعرفه، 1996م، ج4، ص339؛ احمد مراغی، تفسیر المراغی، ج24، ص7.
12. محمد‌بن جریر طبری، همان، ج12، ص6.
13. عبدالرحمن‌بن ابی حاتم، همان، ج6، ص3132.
14. محمد باقر محمودی‌، تاریخ دمشق (ترجمة الامام علی‌بن ابی‌طالب)، بیروت، مؤسسة المحمودی، 1980م، ج2، ص440.
15. ابن کثیر، همان،ج3، ص492؛ نورالدین هیثمی، همان، ج9، ص169.
16. محمدبن جریر طبری، همان، ج12، ص6.
17. نورالدین هیثمی‌، همان، ج9، ص169.
18. الموسوعة الحدیثیة، 44، ص119؛ موفق‌بن احمد خوارزمی، المناقب، ص23.
19. حاکم حسکانی، همان، ج2، ص16.
20. نورالدین هیثمی، همان، ج9، ص173.
21. حاکم حسکانی، همان، ج2، ص16.
22. سیوطی، همان، ج6، ص605.
23. احمد طحاوی، همان، ج1، ص227.
24. سلیمان قندوزی‌، ینابیع المودة، قم، منشورات مکتبة بصیرتی، 1966م، ص15.
25. نورالدین هیثمی، همان، ج9، ص169.
26. مسلم‌بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، بیروت، دارالقلم، 1978م، (ج15، ص203، شرح نووی).
27. حاکم نیشابوری، همان، ج3، ص148.
28. عبدالرحمن مبارکفوری، تحفة الاحوزی، بیروت، دارالفکر، 1994م، ج10، ص343؛ احمد طحاوی، همان، ج1، ص229.
29. ابن کثیر، همان،ج3، ص413.
30. محمدبن سوره، سنن الترمذی، ج5، ص466.
31. عبدالرحمن‌بن ابی حاتم، همان، ج9، ص3132.
32. همان.
33. اسباب النزول، ص205.
34. ابراهیم جوینی، فرائد السمطین، بیروت، مؤسسة المحمودی، 1978م، ج2، ص19.
35. مسلم‌بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، (شرح نووی)، ج15، ص203.
36. حاکم نیشابوری، همان، ج3، ص148.
37. موفق‌بن احمد خوارزمی، مناقب، ص224.
38. نورالدین هیثمی، همان، ج9، ص179، عبدالرحمن‌بن ابی حاتم، همان، ج6، ص3132.
39. حاکم نیشابوری، همان، ج3، ص172.
40. سلیمان قندوزی‌، همان، ص127.
41. ابن کثیر، همان؛ محمدبن جریر طبری، همان، ج112، ص8.
42. سلیمان قندوزی‌، همان، ص126.
43. نسائی، خصائص نسائی، ص53.
44. همان، ص34.
45. ابن کثیر، همان،ج3، ص429.
46. احمد شاکر، حمزة‌الدین، المسند للامام احمدبن حنبل، قاهره، دارالحدیث، 1995م، ج18، ص258 و ج29، ص264.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد