تعطیلی روزنامه های زنجیره ای در دولت اصلاحات
۱۳۹۲/۰۲/۰۷
–
۱۱۱۹ بازدید
علت تعطیلی روزنامه های زنجیره ای در دوران دوم خرداد چه بود؟با کدام اصل از قانون اساسی در تضاد بودند؟
روزنامه های زنجیره ای در دوران اصلاحات به دلیل سوء استفاده از آزادی مطبوعات با ایجاد تنش در جامعه و زیر سؤال بردن ارزش ها , احکام و اصول اسلامی و انقلابی و تضعیف اعتقادات وباورهای دینی مردم و… که بر خلاف قانون اساسی می باشد تعطیل شدند زیرا بر اساس اصل بیست و چهارم قانون اساسی « نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام با حقوق عمومی باشد . تفصیل آن را قانون معین می کند » در ماده ششم قانون مطبوعات تفصیل آن چنین آمده است «نشریات جز درمورد اخلال به مبانی و احکام اسلام و حقوق عمومی و خصوصی که دراین فصل مشخص می شوند آزادند:1. نشر مطالب الحادی و مخالف موازین اسلامی و ترویج مطالبی که به اساس جمهوری اسلامی لطمه وارد کند.2. اشاعه فحشا ومنکرات و انتشار عکس ها و تصاویر و مطالب خلاف عفت عمومی.
3. تبلیغ و ترویج اسراف و تبذیر.
4. ایجاد اختلاف مابین اقشار جامعه، به ویژه ازطریق طرح مسائل نژادی و قومی.
5. تحریص و تشویق افراد و گروهها به ارتکاب اعمالی علیه امنیت، حیثیت و منافع جمهوری اسلامی ایران در داخل یا خارج .
6. فاش نمودن و انتشار اسناد و دستورها و مسایل محرمانه، اسرار نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، نقشه و استحکامات نظامی، انتشار مذاکرات غیرعلنی مجلس شورای اسلامی ومحاکم غیرعلنی دادگستری و تحقیقات مراجع قضایی بدون مجوز قانونی.
7. اهانت به دین مبین اسلام و مقدسات آن و همچنین اهانت به مقام معظم رهبری و مراجع مسلم تقلید.
8. افترا به مقامات، نهادها، ارگانها و هریک از افراد کشور و توهین به اشخاص حقیقی و حقوقی که حرمت شرعی دارند، اگر چه از طریق انتشار عکس یا کاریکاتور باشد.
9. سرقتهای ادبی و همچنین نقل مطالب از مطبوعات و احزاب و گروههای منحرف و مخالف اسلام( داخلی و خارجی) بنحوی که تبلیغ از آنها باشد.(حدود موارد فوق را آیین نامه مشخص می کند)
از مهمترین این روزنامه ها می توان به جامعه , توس مشارکت ، نوروز , آریا , نشاط ، بیان ، آزاد ، آوا ، صبح امروز ، سلام ، خرداد ، نوسازی، حیات نو ، هم میهن و … اشاره نمود.
ساختارشکنی و حمله به مبانی دینی از خصوصیات بارز مطبوعات وابسته به چریان اصلاحات بود که در این مسیر برخی از نویسندگان دوران پهلوی نیز به میدان آمدند و همه جانبه به خطوط قرمز جمهوری اسلامی یورش بردند. در این راه اگر روزنامه ای نیز توقیف میشد، با توجه به مجوزهای فراوانی که وزارت ارشاد گرفته شده بود، دیگر روزنامه ها به سرعت به میدان می آمدند. بدین ترتیب علناً قانون دور زده می شد و به همین علت بود که تعبیر «روزنامههای زنجیرهای» برای وصف وضعیت مطبوعات تندروی وابسته به جریان اصلاحات بکار گرفته می شد.
حملات روزنامه های زنجیره ای به اندیشه های دینی و نظام جمهوری اسلامی تا جایی شدت گرفت که رهبر معظم انقلاب در سخنرانیهای متعددی هشدارهای فراوانی در این رابطه دادند و از «شبیخون فرهنگی در پوشش مطبوعات» سخن گفتند: «ما با یک تهاجم و جنگ حقیقی و سازمان یافته مواجه هستیم… کسانی که نسبت به مسائل فرهنگی حساسیت داشته باشند، متوجه تهاجم فرهنگی خواهند شد و نشانههای بارز و بیشماری را در این زمینه مشاهده خواهند کرد» (حمید رسایی، پایان داستان غم انگیز، تهران: کیهان، 1380، ج1,ص 174)
و در همین راستا دری نجف آبادی، وزیر اطلاعات دولت خاتمی نیز متذکر شد:
«در مبارزهای که دشمنان ما آغاز کردهاند، برخی روزنامهها و نشریات و جریانهای سیاسی آگاهانه و ناآگاهانه زمینهساز آن شدهاند» (روزنامه کیهان، 11/12/76)
روزنامه جامعه، اولین روزنامه نزدیک به حزب مشارکت بود که از 16/11/76 به مدت شش ماه، 120 شماره منتشر نمود. در ابتدای مرداد 1377 این روزنامه توقیف گردید. این روزنامه که حلقه اول روزنامههای زنجیرهای طرفدارحزب مشارکت قلمداد میشد، توسط حمیدرضا جلاییپور، از اعضای ارشد حزب مشارکت، هدایت میشد. توقیف روزنامه جامعه به این شکل بود که پس از آنکه شش مورد شکایت از روزنامه جامعه در شعبه 34 دادگاه عمومی تهران به ثبت رسید و تفهیم اتهامات به مدیر مسئول آن انجام شد، جلسه دادگاه، صبح روز دوشنبه 18 خرداد ماه 1377 برگزار گردید. با اتمام جلسه دادگاه، هیئت منصفه رأی به مجرمیت مدیر مسئول روزنامه جامعه داد و قاضی نیز با توجه به نظر هیئت منصفه و به استناد مواد 608 و 640 قانون مجازات اسلامی رأی بر محکومیت جلاییپور داد و امتیاز این روزنامه مشارکتی لغو گردید.
افراطیون با لغو امتیاز روزنامه جامعه اعلام کردند که روزنامه دیگری با همان شیوه و مشی منتشر خواهند کرد و دیری نپایید که روزنامه توس را به دکه روزنامهفروشیها فرستادند. از 3/5/77 بلافاصله بعد از توقیف جامعه و در مدت پنجاه روز، 45 شماره از روزنامهی توس منتشر شد. روزنامهی توس همان روش ساختارشکنی و تشنجآفرینی روزنامهی جامعه را با همان نویسندگان که در بین آنها روزنامهنگاران رژیم شاه نیز به چشم میخوردند، در پیش گرفت و از این رو، در اواخر تابستان 1377، قرار توقیف موقت انتشار روزنامهی توس صادر گردید.
دیگر روزنامه زنجیره ای روزنامه نشاط نام داشت. این روزنامه از 1/12/77 به مدت هفت ماه انتشار یافت. در 13/6/78 نشاط به حکم قاضی شعبه 1410 دادگاه عمومی تهران توقیف شد و مدیر مسئول آن برای تفهیم اتهامات به دادگاه احضار گردید و البته وضعیت دیگر روزنامه ها و هفته نامه های وابسته به جریان اصلاحات جز این نبود، برخی عباراتی که طی این سالها در روزنامه های زنجیره ای و دیگر مطبوعات این طیف بکار رفته بود عبارتند از:
* «به خدا هم می توان اعتراض کرد و او را فتنه گر نامید»( کاظم اصفهانی, روزنامه ایران/ ۲۴ تیر ۷۹)
* «اگر مجوز راهپیمایی به هرگروه بر اساس قانون داده شود، اشکالی ندارد. حتی علیه خدا» (روزنامه آفتاب امروز ، 2/6/78)
* «حذف صحنه های جنسی و مشروب خواری از فیلم های مستند هیچ مستند شرعی ندارد! کجای فقه آمده که گفتن و شنیدن این که پسری به دختری بگوید دوستت دارم ، حرام است؟» (محمد جعفر هرندی، هفته نامه ی آبان ، 9/11/78)
* «در بعد مسائل فرهنگی سه مشکل هست که حوزویان باید آن را حل کنند . یکی موسیقی به نحوی که انسان هر وقت دلش خواست ضبط را روشن کند و یکی هم رقص و دیگری ماهواره به نحوی که در فیلم به زنان از زانو به بالا عریان هم بتوان نظر انداخت» (جهانبخش محبی نیا. آفتاب امروز ، 3/7/78)
* «نظریه ی غیرت دینی، ویران کننده ی اندیشه و فرهنگ و تمدن است» (عطا مهاجرانی. آریا، 79/1/16)
* «یک زمانی مردم میگفتند چون عیسی (ع) این سخن را گفته پس درست است، اما امروز عیسی که سهل است، خود خدا هم اگر حرفی بزند و آن حرف با عقل مردم منطبق نباشد، نخواهند پذیرفت. امروز خدا در جامعه هیچ کاره است» (محسن کدیور.دانشگاه تهران ، سال 79)
* «مظاهر دینی چون حجاب و حیای زنان، نماد عقب افتادگی است» (نوشین احمدی،تیر ۷۷، ماهنامه جامعه سالم)
* «آن دسته از جوانانی که به مساجد روی می آورند یا کتب دینی را مطالعه می کنند، از نظر ساختار فکری و روانی ضعیف هستند! یعنی ضعفای نسل جوان از نظر فکری و روانی و کم اطلاع ترین آنها هستند» (محمد مجتهد شبستری، ۱۵دی ۷۸، روزنامه فتح ص ۸)
* «قوانین شرعی در مورد زنان ظالمانه است» (مهرانگیز کار، ۷ بهمن ۷۸، عصر آزادگان)
* «اینکه پیامبر را ابوالقاسم لقب داده اند، نه ابو فاطمه، حاکی از غلبه فرهنگ جاهلی مرد سالاری است» (مرضیه آذر افزا، ۱۳ مهر ۷۸، ماهنامه پیامهاجر)
* «تفکر شیعه گری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است» (سالار بهزادی، ۲۳ آبان ۷۸ صبح امروز)
* «هیئتهای مذهبی، منشا خشونت اند» (محمد قوچانی، ۲۰ فروردین ۷۹، عصر آزادگان)
* «فرهنگ شهادت خشونت آفرین است.اگر کشته شدن آسان شد، کشتن هم آسان می شود» (عبدالکریم سروش، روزنامه نشاط – ۷۸/۳/۱۲ ص۶)
* «برخورد با توهین کنندگان به مقدسات، چون منجر به اشاعه توهین میشود، خود اشاعه فحشا است» (عطا مهاجرانی، ۵ مهر ۷۸، اخبار اقتصاد)
و …
عملکرد ضد دینی مطبوعات ساختارشکن ادامه داشت تا جایی که در اردیبهشت ماه سال 1379 رهبر معظم انقلاب در هشداری صریح، نارضایتی خویش را از عملکرد مجرمانه برخی مطبوعات اظهار داشتند و آنها را «پایگاه دشمن در داخل ایران» خواندند:«من قلباً از بعضی از پدیدههایی که در کشور هست، رنج میبرم. من نمیخواهم آنچه را که برای من رنجآور است، با افکار عمومی مطرح کنم، اما این نکته که آن روز گفتم داستان غمانگیزی است … من حالا میبینم متأسفانه همان دشمنی که به وسیلهی تبلیغات خود، همتش این بود که افکار عمومی یک کشور را به سمتی متوجه بکند، امروز به جای رادیوها آمده و در داخل کشور ما پایگاه زده است. بعضی از این مطبوعاتی که امروز هستند، پایگاههای دشمناند، همان کاری را میکنند که رادیو و تلویزیونهای بی.بی.سی و آمریکا و رژیم صهیونیستی میخواهند بکنند» (روزنامه کیهان 3/2/79)
روند اهانت های روزنامه های تا جایی بود که رهبر انقلاب در جایی دیگر نیز در این رابطه فرمودند:
«مشکل آنجا بروز میکند که اسلام را قبول ندارند، امام را مطلقاً قبول ندارند، این نظام را قبول ندارند. از اول تا توانستند با این نظام جنگیدند و آن وقتی به خانههایشان رفتند نشستند، که دیدند دیگر سلاحهایشان کند شده است. اینها بیایند پشت سر کسی یا جمعی پنهان بشوند و شروع کنند به ایمان مردم دستاندازی کردن و آن را هدف قراردادن، این قابل قبول نیست. من میبینم که بعضی از مطبوعات کشور متأسفانه دستخوش چنین بحرانی هستند … حد این آزادی کجاست؟ حدش عبارت است از آن حدودی که اسلام تعیین کرده است. اگر بنا شد کسانی مردم را به بیایمانی و به شهوات سوق بدهند، آنها در اینکار آزاد نیستند. این آزادی خیانت است. اگر کسانی قرار شد بنشینند توطئه کنند و این توطئه را به شکلی در یک نوشته منعکس کنند، این آزادی، توطئه است، این آزادی مردود است. بنده منتظر میمانم ببینم دستگاههای مسئول چه میکنند، و الا جلوگیری از این حرکات موذیانه، کار دشواری نیست. هیچ وقت هم ما فکر اینکه دنیا چه میگوید، روزنامههای دنیا چه میگویند، سازمانهای دنیا چه میگویند، نکردهایم و نباید بکنیم.
مگر باید برای مصالح کشور و مصالح یک ملت، منتظر این حرفها ماند؟ بنده منتظر اجازه بینالمللی برای نحوه اداره این کشور نمیمانم. منتظرم دستگاههای مسئول، وزارت ارشاد، دستگاه قضایی، دستگاههای امنیتی، کار خودشان را بکنند، ببینیم این کسانی که در بعضی از این مطبوعات، ایمان مردم را هدف گرفتهاند، از جان مردم چه میخواهند.
اینها به انقلاب اهانت میکنند. رئیسجمهوری محترم در مرقد امام(ره) سخنرانی بسیار خوبی کردند که من بعد، از ایشان به خاطر آن سخنرانی تشکر کردم. اما در روزنامه به عنوان انتقاد مینویسند که رئیسجمهور متأسفانه در آن سخنرانی، باز همان لحن انقلابی را به خودش گرفت! لحن انقلابی شد یک نقطه ضعف؟ اینقدر اینها بیشرماند! خاطرات جنگ، یاد جنگ، یادگارهای جنگ، یادگارهای شهادت،یادگارهای نجابت و عصمت در این کشور مردود واقع بشوند، به چیزهایی بپردازند که به خیال خودشان ایمان جوانان را هدف قرار بدهد، یا آنها را به مسائل خاص جوانی سرگرم بکند؛ این نمیشود، این قابل قبول نیست» ( روزنامه رسالت، 25/6/77)
ایشان در سخنرانی دیگری نیز نسبت به لزوم تفکیک آزادی و توطئه هشدار دادند:
«آن روزی که در این کشور استبداد حاکم بود و همهی ارکان ادارهی امور مردم را فرا گرفته بود، آمریکاییها و اروپاییها اعتراض نکردند، رادیوهایشان هرگز علیه آن دیکتاتوری سخن نگفتند و رعایت حقوق بشر را نیز نادیده گرفتند و از خدا میخواستند که نظام مستبد شاهنشاهی باقی بماند. در آن زمان قلم بهدستان مزدوری که اکنون سرو صدایشان از داخل و خارج به گوش میرسد، حتی کلمهای حرف نزدند.
اگر در کشور خفقان حاکم باشد آیا ممکن است افرادی بتوانند در مطبوعات رسمی کشور هرچه میخواهند بر طبق میل دشمن بنویسند و پخش کنند؟ آنها میخواهند دشمن را خوشحال کنند و اگر دل مردم خوبمان شکست، جوانان مأیوس شدند و خون این همه شهید پایمال شد، از نظر آنها مانعی ندارد» (روزنامه ایران، 15/9/77)
معظم له در جایی دیگر نیز با اشاره به عملکرد برخی مطبوعات در زیر سوال بردن احکام دینی خاطر نشان کردند:
«عوض بیست روزنامه، دویست روزنامه هم منتشر بشود، طوری نیست. یک عده اگر توانایی داشته باشند و حرفی برای گفتن داشته باشند لابد خوانندههایی هم پیدا خواهند کرد و مانعی هم ندارد. اما اگر قرار باشد روزنامههایی که منتشر میشود با استفاده از کمک این مردم، علیه مصالح این مردم بنویسد آن هم به شکل دروغ و افترا نه اینکه عقیدهای دارد و مینویسد، بنا باشد بلندگوی رادیوی اسرائیل یا رادیوی آمریکا در این کشور بشود، این قابل قبول نیست. کسانی بیایند احکام و ضروریات اسلام را انکار کنند- مثلاً قصاص را منکر بشوند- این هم یک مقوله دیگر است. نوع دیگری از ایجاد ناامنی است. البته من در این ایام سفر و اشتغالات آن نتوانستم به طور مسجل و دقیق به کنه این مطلب برسم، گفتم رسیدگی کنند. اگر کسی پیدا بشود که به انکار ضروریات دین که از جمله ضروریات دین، قطعاً قصاص اسلامی و شرعی است، تجاهر کند، این مرتد است و حکم مرتد هم در اسلام معلوم است» (روزنامه کیهان، 11/6/78)
(www.rajanews.com/detail.asp?id=50017)
برای آشنایی بیشتر با عملکرد مطبوعات در دوران اصلاحات به کتاب پایان داستان غم انگیز، حمید رسایی , تهران: کیهان، 1380، ج1و2 مراجعه شود .
3. تبلیغ و ترویج اسراف و تبذیر.
4. ایجاد اختلاف مابین اقشار جامعه، به ویژه ازطریق طرح مسائل نژادی و قومی.
5. تحریص و تشویق افراد و گروهها به ارتکاب اعمالی علیه امنیت، حیثیت و منافع جمهوری اسلامی ایران در داخل یا خارج .
6. فاش نمودن و انتشار اسناد و دستورها و مسایل محرمانه، اسرار نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، نقشه و استحکامات نظامی، انتشار مذاکرات غیرعلنی مجلس شورای اسلامی ومحاکم غیرعلنی دادگستری و تحقیقات مراجع قضایی بدون مجوز قانونی.
7. اهانت به دین مبین اسلام و مقدسات آن و همچنین اهانت به مقام معظم رهبری و مراجع مسلم تقلید.
8. افترا به مقامات، نهادها، ارگانها و هریک از افراد کشور و توهین به اشخاص حقیقی و حقوقی که حرمت شرعی دارند، اگر چه از طریق انتشار عکس یا کاریکاتور باشد.
9. سرقتهای ادبی و همچنین نقل مطالب از مطبوعات و احزاب و گروههای منحرف و مخالف اسلام( داخلی و خارجی) بنحوی که تبلیغ از آنها باشد.(حدود موارد فوق را آیین نامه مشخص می کند)
از مهمترین این روزنامه ها می توان به جامعه , توس مشارکت ، نوروز , آریا , نشاط ، بیان ، آزاد ، آوا ، صبح امروز ، سلام ، خرداد ، نوسازی، حیات نو ، هم میهن و … اشاره نمود.
ساختارشکنی و حمله به مبانی دینی از خصوصیات بارز مطبوعات وابسته به چریان اصلاحات بود که در این مسیر برخی از نویسندگان دوران پهلوی نیز به میدان آمدند و همه جانبه به خطوط قرمز جمهوری اسلامی یورش بردند. در این راه اگر روزنامه ای نیز توقیف میشد، با توجه به مجوزهای فراوانی که وزارت ارشاد گرفته شده بود، دیگر روزنامه ها به سرعت به میدان می آمدند. بدین ترتیب علناً قانون دور زده می شد و به همین علت بود که تعبیر «روزنامههای زنجیرهای» برای وصف وضعیت مطبوعات تندروی وابسته به جریان اصلاحات بکار گرفته می شد.
حملات روزنامه های زنجیره ای به اندیشه های دینی و نظام جمهوری اسلامی تا جایی شدت گرفت که رهبر معظم انقلاب در سخنرانیهای متعددی هشدارهای فراوانی در این رابطه دادند و از «شبیخون فرهنگی در پوشش مطبوعات» سخن گفتند: «ما با یک تهاجم و جنگ حقیقی و سازمان یافته مواجه هستیم… کسانی که نسبت به مسائل فرهنگی حساسیت داشته باشند، متوجه تهاجم فرهنگی خواهند شد و نشانههای بارز و بیشماری را در این زمینه مشاهده خواهند کرد» (حمید رسایی، پایان داستان غم انگیز، تهران: کیهان، 1380، ج1,ص 174)
و در همین راستا دری نجف آبادی، وزیر اطلاعات دولت خاتمی نیز متذکر شد:
«در مبارزهای که دشمنان ما آغاز کردهاند، برخی روزنامهها و نشریات و جریانهای سیاسی آگاهانه و ناآگاهانه زمینهساز آن شدهاند» (روزنامه کیهان، 11/12/76)
روزنامه جامعه، اولین روزنامه نزدیک به حزب مشارکت بود که از 16/11/76 به مدت شش ماه، 120 شماره منتشر نمود. در ابتدای مرداد 1377 این روزنامه توقیف گردید. این روزنامه که حلقه اول روزنامههای زنجیرهای طرفدارحزب مشارکت قلمداد میشد، توسط حمیدرضا جلاییپور، از اعضای ارشد حزب مشارکت، هدایت میشد. توقیف روزنامه جامعه به این شکل بود که پس از آنکه شش مورد شکایت از روزنامه جامعه در شعبه 34 دادگاه عمومی تهران به ثبت رسید و تفهیم اتهامات به مدیر مسئول آن انجام شد، جلسه دادگاه، صبح روز دوشنبه 18 خرداد ماه 1377 برگزار گردید. با اتمام جلسه دادگاه، هیئت منصفه رأی به مجرمیت مدیر مسئول روزنامه جامعه داد و قاضی نیز با توجه به نظر هیئت منصفه و به استناد مواد 608 و 640 قانون مجازات اسلامی رأی بر محکومیت جلاییپور داد و امتیاز این روزنامه مشارکتی لغو گردید.
افراطیون با لغو امتیاز روزنامه جامعه اعلام کردند که روزنامه دیگری با همان شیوه و مشی منتشر خواهند کرد و دیری نپایید که روزنامه توس را به دکه روزنامهفروشیها فرستادند. از 3/5/77 بلافاصله بعد از توقیف جامعه و در مدت پنجاه روز، 45 شماره از روزنامهی توس منتشر شد. روزنامهی توس همان روش ساختارشکنی و تشنجآفرینی روزنامهی جامعه را با همان نویسندگان که در بین آنها روزنامهنگاران رژیم شاه نیز به چشم میخوردند، در پیش گرفت و از این رو، در اواخر تابستان 1377، قرار توقیف موقت انتشار روزنامهی توس صادر گردید.
دیگر روزنامه زنجیره ای روزنامه نشاط نام داشت. این روزنامه از 1/12/77 به مدت هفت ماه انتشار یافت. در 13/6/78 نشاط به حکم قاضی شعبه 1410 دادگاه عمومی تهران توقیف شد و مدیر مسئول آن برای تفهیم اتهامات به دادگاه احضار گردید و البته وضعیت دیگر روزنامه ها و هفته نامه های وابسته به جریان اصلاحات جز این نبود، برخی عباراتی که طی این سالها در روزنامه های زنجیره ای و دیگر مطبوعات این طیف بکار رفته بود عبارتند از:
* «به خدا هم می توان اعتراض کرد و او را فتنه گر نامید»( کاظم اصفهانی, روزنامه ایران/ ۲۴ تیر ۷۹)
* «اگر مجوز راهپیمایی به هرگروه بر اساس قانون داده شود، اشکالی ندارد. حتی علیه خدا» (روزنامه آفتاب امروز ، 2/6/78)
* «حذف صحنه های جنسی و مشروب خواری از فیلم های مستند هیچ مستند شرعی ندارد! کجای فقه آمده که گفتن و شنیدن این که پسری به دختری بگوید دوستت دارم ، حرام است؟» (محمد جعفر هرندی، هفته نامه ی آبان ، 9/11/78)
* «در بعد مسائل فرهنگی سه مشکل هست که حوزویان باید آن را حل کنند . یکی موسیقی به نحوی که انسان هر وقت دلش خواست ضبط را روشن کند و یکی هم رقص و دیگری ماهواره به نحوی که در فیلم به زنان از زانو به بالا عریان هم بتوان نظر انداخت» (جهانبخش محبی نیا. آفتاب امروز ، 3/7/78)
* «نظریه ی غیرت دینی، ویران کننده ی اندیشه و فرهنگ و تمدن است» (عطا مهاجرانی. آریا، 79/1/16)
* «یک زمانی مردم میگفتند چون عیسی (ع) این سخن را گفته پس درست است، اما امروز عیسی که سهل است، خود خدا هم اگر حرفی بزند و آن حرف با عقل مردم منطبق نباشد، نخواهند پذیرفت. امروز خدا در جامعه هیچ کاره است» (محسن کدیور.دانشگاه تهران ، سال 79)
* «مظاهر دینی چون حجاب و حیای زنان، نماد عقب افتادگی است» (نوشین احمدی،تیر ۷۷، ماهنامه جامعه سالم)
* «آن دسته از جوانانی که به مساجد روی می آورند یا کتب دینی را مطالعه می کنند، از نظر ساختار فکری و روانی ضعیف هستند! یعنی ضعفای نسل جوان از نظر فکری و روانی و کم اطلاع ترین آنها هستند» (محمد مجتهد شبستری، ۱۵دی ۷۸، روزنامه فتح ص ۸)
* «قوانین شرعی در مورد زنان ظالمانه است» (مهرانگیز کار، ۷ بهمن ۷۸، عصر آزادگان)
* «اینکه پیامبر را ابوالقاسم لقب داده اند، نه ابو فاطمه، حاکی از غلبه فرهنگ جاهلی مرد سالاری است» (مرضیه آذر افزا، ۱۳ مهر ۷۸، ماهنامه پیامهاجر)
* «تفکر شیعه گری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است» (سالار بهزادی، ۲۳ آبان ۷۸ صبح امروز)
* «هیئتهای مذهبی، منشا خشونت اند» (محمد قوچانی، ۲۰ فروردین ۷۹، عصر آزادگان)
* «فرهنگ شهادت خشونت آفرین است.اگر کشته شدن آسان شد، کشتن هم آسان می شود» (عبدالکریم سروش، روزنامه نشاط – ۷۸/۳/۱۲ ص۶)
* «برخورد با توهین کنندگان به مقدسات، چون منجر به اشاعه توهین میشود، خود اشاعه فحشا است» (عطا مهاجرانی، ۵ مهر ۷۸، اخبار اقتصاد)
و …
عملکرد ضد دینی مطبوعات ساختارشکن ادامه داشت تا جایی که در اردیبهشت ماه سال 1379 رهبر معظم انقلاب در هشداری صریح، نارضایتی خویش را از عملکرد مجرمانه برخی مطبوعات اظهار داشتند و آنها را «پایگاه دشمن در داخل ایران» خواندند:«من قلباً از بعضی از پدیدههایی که در کشور هست، رنج میبرم. من نمیخواهم آنچه را که برای من رنجآور است، با افکار عمومی مطرح کنم، اما این نکته که آن روز گفتم داستان غمانگیزی است … من حالا میبینم متأسفانه همان دشمنی که به وسیلهی تبلیغات خود، همتش این بود که افکار عمومی یک کشور را به سمتی متوجه بکند، امروز به جای رادیوها آمده و در داخل کشور ما پایگاه زده است. بعضی از این مطبوعاتی که امروز هستند، پایگاههای دشمناند، همان کاری را میکنند که رادیو و تلویزیونهای بی.بی.سی و آمریکا و رژیم صهیونیستی میخواهند بکنند» (روزنامه کیهان 3/2/79)
روند اهانت های روزنامه های تا جایی بود که رهبر انقلاب در جایی دیگر نیز در این رابطه فرمودند:
«مشکل آنجا بروز میکند که اسلام را قبول ندارند، امام را مطلقاً قبول ندارند، این نظام را قبول ندارند. از اول تا توانستند با این نظام جنگیدند و آن وقتی به خانههایشان رفتند نشستند، که دیدند دیگر سلاحهایشان کند شده است. اینها بیایند پشت سر کسی یا جمعی پنهان بشوند و شروع کنند به ایمان مردم دستاندازی کردن و آن را هدف قراردادن، این قابل قبول نیست. من میبینم که بعضی از مطبوعات کشور متأسفانه دستخوش چنین بحرانی هستند … حد این آزادی کجاست؟ حدش عبارت است از آن حدودی که اسلام تعیین کرده است. اگر بنا شد کسانی مردم را به بیایمانی و به شهوات سوق بدهند، آنها در اینکار آزاد نیستند. این آزادی خیانت است. اگر کسانی قرار شد بنشینند توطئه کنند و این توطئه را به شکلی در یک نوشته منعکس کنند، این آزادی، توطئه است، این آزادی مردود است. بنده منتظر میمانم ببینم دستگاههای مسئول چه میکنند، و الا جلوگیری از این حرکات موذیانه، کار دشواری نیست. هیچ وقت هم ما فکر اینکه دنیا چه میگوید، روزنامههای دنیا چه میگویند، سازمانهای دنیا چه میگویند، نکردهایم و نباید بکنیم.
مگر باید برای مصالح کشور و مصالح یک ملت، منتظر این حرفها ماند؟ بنده منتظر اجازه بینالمللی برای نحوه اداره این کشور نمیمانم. منتظرم دستگاههای مسئول، وزارت ارشاد، دستگاه قضایی، دستگاههای امنیتی، کار خودشان را بکنند، ببینیم این کسانی که در بعضی از این مطبوعات، ایمان مردم را هدف گرفتهاند، از جان مردم چه میخواهند.
اینها به انقلاب اهانت میکنند. رئیسجمهوری محترم در مرقد امام(ره) سخنرانی بسیار خوبی کردند که من بعد، از ایشان به خاطر آن سخنرانی تشکر کردم. اما در روزنامه به عنوان انتقاد مینویسند که رئیسجمهور متأسفانه در آن سخنرانی، باز همان لحن انقلابی را به خودش گرفت! لحن انقلابی شد یک نقطه ضعف؟ اینقدر اینها بیشرماند! خاطرات جنگ، یاد جنگ، یادگارهای جنگ، یادگارهای شهادت،یادگارهای نجابت و عصمت در این کشور مردود واقع بشوند، به چیزهایی بپردازند که به خیال خودشان ایمان جوانان را هدف قرار بدهد، یا آنها را به مسائل خاص جوانی سرگرم بکند؛ این نمیشود، این قابل قبول نیست» ( روزنامه رسالت، 25/6/77)
ایشان در سخنرانی دیگری نیز نسبت به لزوم تفکیک آزادی و توطئه هشدار دادند:
«آن روزی که در این کشور استبداد حاکم بود و همهی ارکان ادارهی امور مردم را فرا گرفته بود، آمریکاییها و اروپاییها اعتراض نکردند، رادیوهایشان هرگز علیه آن دیکتاتوری سخن نگفتند و رعایت حقوق بشر را نیز نادیده گرفتند و از خدا میخواستند که نظام مستبد شاهنشاهی باقی بماند. در آن زمان قلم بهدستان مزدوری که اکنون سرو صدایشان از داخل و خارج به گوش میرسد، حتی کلمهای حرف نزدند.
اگر در کشور خفقان حاکم باشد آیا ممکن است افرادی بتوانند در مطبوعات رسمی کشور هرچه میخواهند بر طبق میل دشمن بنویسند و پخش کنند؟ آنها میخواهند دشمن را خوشحال کنند و اگر دل مردم خوبمان شکست، جوانان مأیوس شدند و خون این همه شهید پایمال شد، از نظر آنها مانعی ندارد» (روزنامه ایران، 15/9/77)
معظم له در جایی دیگر نیز با اشاره به عملکرد برخی مطبوعات در زیر سوال بردن احکام دینی خاطر نشان کردند:
«عوض بیست روزنامه، دویست روزنامه هم منتشر بشود، طوری نیست. یک عده اگر توانایی داشته باشند و حرفی برای گفتن داشته باشند لابد خوانندههایی هم پیدا خواهند کرد و مانعی هم ندارد. اما اگر قرار باشد روزنامههایی که منتشر میشود با استفاده از کمک این مردم، علیه مصالح این مردم بنویسد آن هم به شکل دروغ و افترا نه اینکه عقیدهای دارد و مینویسد، بنا باشد بلندگوی رادیوی اسرائیل یا رادیوی آمریکا در این کشور بشود، این قابل قبول نیست. کسانی بیایند احکام و ضروریات اسلام را انکار کنند- مثلاً قصاص را منکر بشوند- این هم یک مقوله دیگر است. نوع دیگری از ایجاد ناامنی است. البته من در این ایام سفر و اشتغالات آن نتوانستم به طور مسجل و دقیق به کنه این مطلب برسم، گفتم رسیدگی کنند. اگر کسی پیدا بشود که به انکار ضروریات دین که از جمله ضروریات دین، قطعاً قصاص اسلامی و شرعی است، تجاهر کند، این مرتد است و حکم مرتد هم در اسلام معلوم است» (روزنامه کیهان، 11/6/78)
(www.rajanews.com/detail.asp?id=50017)
برای آشنایی بیشتر با عملکرد مطبوعات در دوران اصلاحات به کتاب پایان داستان غم انگیز، حمید رسایی , تهران: کیهان، 1380، ج1و2 مراجعه شود .