۱۳۹۲/۰۱/۲۴
–
۱۸۱۳ بازدید
رابطه یهود با شیطان پرستی چیست؟
روشن است که سحر و جادوگری، طغیان و سرکشی، لجاجت با پیام آوران الهی، بت پرستی و… پیوندی ناگسستنی با شیطان پرستان دارد. از سوی دیگر شیطان گرایی از ویژگی های مهم قوم یهود است که به هیچ عنوان قابل انکار نیست. در این جا به یک نمونه تاریخی اشاره می کنیم:
تمدن مصر یکی از کهن ترین تمدن های باستانی است که در منابع تاریخی قدمتی پنج هزار ساله برای آن شمرده اند. در این منابع، تاریخ مصر باستان را به سه دوره تقسیم می نمایند: دوران سلطنت کهن، دوران میانه، دوران جدید. یکی از ویژگی های بارز تمدن مصر باستان در همه این دوره ها رواج عقاید خرافی، آئین های جادویی و شیطانی و پرستش خدایان گوناگون بوده است،که گستره رواج این عقاید را هنوز هم در آثار به جا مانده از آن دوران می توان مشاهده نمود.
طبق برخی شواهد تاریخی حضرت یوسف(ع)در دوران جدید مصرباستان زندگی می نموده است. بنی اسرائیل پس از ورود به مصر و مواجه شدن با آن تمدن عظیم به نوعی مبهوت آن شده و به مرور عقاید خرافی و آموزه های شیطانی آن را نیز وارد زندگی خود نمودند. پس از فوت حضرت یوسف(ع) فراعنه ی بعدی مصر به علت جایگاه ویژه ی بنی اسرائیل در میان مردم و حکومت مصر، از جانب آنان احساس خطر کرده و شروع به آزار و اذیت بنی اسرائیل و تحقیر آنان نمودند. تا آن که پس از چهارصد سال خداوند حضرت موسی (ع) را به پیامبری مبعوث نمود تا بنی اسرائیل را از شر فرعونیان رهایی بخشد.[1]
در ماجرای تمایل بنی اسرائیل به پرستش گوساله سامری که در آیات مختلفی در قرآن کریم و همچنین بخش هایی از تورات[2] به آن اشاره شده است، نیز رنگ و بویی ازاین اعتقادات شیطانی و تاثیر پذیری بنی اسرائیل از عقاید خرافی مصر باستان را می توان مشاهده کرد. گوسالة طلایی که بنیاسرائیل در زمان غیبت موسی(ع) عبادت کردند، در حقیقت نسخه عینی ازهاثر [3] و آفیس [4] ، بتهای مصریان بود .
این عقاید شیطانی به گونه ای زیرزمینی و مخفی درمیان منحرفین بنی اسرائیل سینه به سینه منتقل شد و در دوره ی حکومت حضرت سلیمان نبی(ع) و ارتباط برخی از این افراد با جنیان گمراه قوت بیشتری پیدا کرد. در آیه 102 سوره بقره می توان گستره اشاعه آموزه های جادوگری در آن برهه از تاریخ یهود را به وضوح مشاهده کرد. به گونه ای که خداوند دو فرشته با نام هاروت و ماروت را به سمت قوم یهود فرستاد تا با آموزش های خود به یهودیان با این امور شیطانی مقابله نمایند. لکن عمق انحراف و گرایش به سحر و جادوگری در میان آنان به حدی بود که از این آموزش های الهی نیز سوءاستفاده نموده و آن ها را در مسیر باطل به کار بستند.
وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ . [5]
و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مى خواندند پیروى کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد ولى شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروى کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، براى آشنایى با طرز ابطال آن، به مردم یاد مى دادند. و) به هیچ کس چیزى یاد نمى دادند، مگر اینکه از پیش به او مى گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مى آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند ولى هیچ گاه نمى توانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زیان برسانند. آنها قسمتهایى را فرامى گرفتند که به آنان زیان مى رسانید و نفعى نمى داد. و مسلما مى دانستند هر کسى خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره اى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مى دانستند!
مهدی میرزائی [1] . تبار انحراف، مهدی طائب، نشر مطالعات فرهنگی لوح و قلم، چاپ پنجم، ص99
[2] . عهدعتیق، سفر خروج، فصل 32
[3] . Hathor
[4] . Aphis
[5] . بقره/132
تمدن مصر یکی از کهن ترین تمدن های باستانی است که در منابع تاریخی قدمتی پنج هزار ساله برای آن شمرده اند. در این منابع، تاریخ مصر باستان را به سه دوره تقسیم می نمایند: دوران سلطنت کهن، دوران میانه، دوران جدید. یکی از ویژگی های بارز تمدن مصر باستان در همه این دوره ها رواج عقاید خرافی، آئین های جادویی و شیطانی و پرستش خدایان گوناگون بوده است،که گستره رواج این عقاید را هنوز هم در آثار به جا مانده از آن دوران می توان مشاهده نمود.
طبق برخی شواهد تاریخی حضرت یوسف(ع)در دوران جدید مصرباستان زندگی می نموده است. بنی اسرائیل پس از ورود به مصر و مواجه شدن با آن تمدن عظیم به نوعی مبهوت آن شده و به مرور عقاید خرافی و آموزه های شیطانی آن را نیز وارد زندگی خود نمودند. پس از فوت حضرت یوسف(ع) فراعنه ی بعدی مصر به علت جایگاه ویژه ی بنی اسرائیل در میان مردم و حکومت مصر، از جانب آنان احساس خطر کرده و شروع به آزار و اذیت بنی اسرائیل و تحقیر آنان نمودند. تا آن که پس از چهارصد سال خداوند حضرت موسی (ع) را به پیامبری مبعوث نمود تا بنی اسرائیل را از شر فرعونیان رهایی بخشد.[1]
در ماجرای تمایل بنی اسرائیل به پرستش گوساله سامری که در آیات مختلفی در قرآن کریم و همچنین بخش هایی از تورات[2] به آن اشاره شده است، نیز رنگ و بویی ازاین اعتقادات شیطانی و تاثیر پذیری بنی اسرائیل از عقاید خرافی مصر باستان را می توان مشاهده کرد. گوسالة طلایی که بنیاسرائیل در زمان غیبت موسی(ع) عبادت کردند، در حقیقت نسخه عینی ازهاثر [3] و آفیس [4] ، بتهای مصریان بود .
این عقاید شیطانی به گونه ای زیرزمینی و مخفی درمیان منحرفین بنی اسرائیل سینه به سینه منتقل شد و در دوره ی حکومت حضرت سلیمان نبی(ع) و ارتباط برخی از این افراد با جنیان گمراه قوت بیشتری پیدا کرد. در آیه 102 سوره بقره می توان گستره اشاعه آموزه های جادوگری در آن برهه از تاریخ یهود را به وضوح مشاهده کرد. به گونه ای که خداوند دو فرشته با نام هاروت و ماروت را به سمت قوم یهود فرستاد تا با آموزش های خود به یهودیان با این امور شیطانی مقابله نمایند. لکن عمق انحراف و گرایش به سحر و جادوگری در میان آنان به حدی بود که از این آموزش های الهی نیز سوءاستفاده نموده و آن ها را در مسیر باطل به کار بستند.
وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ . [5]
و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مى خواندند پیروى کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد ولى شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروى کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، براى آشنایى با طرز ابطال آن، به مردم یاد مى دادند. و) به هیچ کس چیزى یاد نمى دادند، مگر اینکه از پیش به او مى گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مى آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند ولى هیچ گاه نمى توانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زیان برسانند. آنها قسمتهایى را فرامى گرفتند که به آنان زیان مى رسانید و نفعى نمى داد. و مسلما مى دانستند هر کسى خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره اى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مى دانستند!
مهدی میرزائی [1] . تبار انحراف، مهدی طائب، نشر مطالعات فرهنگی لوح و قلم، چاپ پنجم، ص99
[2] . عهدعتیق، سفر خروج، فصل 32
[3] . Hathor
[4] . Aphis
[5] . بقره/132