طلسمات

خانه » همه » مذهبی » هدف آفرینش انسان

هدف آفرینش انسان


هدف آفرینش انسان

۱۳۹۸/۱۲/۲۹


۱۲۶۴ بازدید

سلام من یک نوجوون ۱۳ سالم.خیلی برام پیش می اومد چرا خدا ما رو افریدومن فکر می کردم خدا ما رو خلق کرد تا به ما پیش فرشته هاش افتخار کنه…….

بیان مطلب بصورت تخصصی بعد از شناخت دقیق مخاطب است . فقط دانستن سن کفایت نمی نماید.
مطلب زیر تقدیم محضرتان میگردد:
یکی از منابع شناخت و معرفت در وجود انسان، عقل است. عقل دریچه ای است که انسان از طریق آن با فضای گسترده تر و عمیق تری از فضای حسی آشنا می شود. در بررسی این منبع به دو پرسش باید پاسخ گفت:
عقل چیست؟
شناخت های عقلی چیست و کدام شناخت از طریق عقل برای انسان حاصل می شود؟
پاسخ اول این که: هر کس عاقل است می داند که عقل چیست، هر چند نتواند آن را به زبان علمی تعریف کند.
در بسیاری از موارد انسان چیزی را می داند، ولی تعریفش را به زبان علمی نمی داند. شما از هر کس بپرسید که آیا می داند «نور» چیست، می گوید: «آری! مگر می شود کسی نور و روشنایی را نشناسد؟!»؛ ولی اگر بخواهید که نور را به زبان علمی تعریف کنند، جز افراد معدودی نمی توانند.
از هر کس بپرسید که: می دانی «آب» یعنی چه؟ می گوید: «آری! مگر می شود کسی مفهوم آب را نداند؟!»؛ ولی اگر به او بگویید آب را تعریف کن، تنها افراد خاصی می توانند آب و ترکیبات آن را تعریف کنند.
در مورد تعریف عقل نیز مسئله همین طور است. هر عاقلی، عقل را می شناسد، هر چند تعریف آن را به زبان علمی نداند. آری آن کس که عاقل نیست، نه مفهوم عقل را می داند و نه تعریف آن را. می گویند: دیوانه ای بر لب جویی خوابیده بود و با دهان از آب جوی می خورد. یکی به او گفت که خوابیده از جوی آب مخور که عقلت کم می شود! دیوانه برخاست و گفت: اول به من بگو که عقل چیست؟!
عقل عبارت از مرکز فکر و اندیشه، و از ویژگی های آن، ترکیب، تجزیه، تجرید، انتزاع، تعمیم و تعمیق مفاهیم ذهنی است. تعریف عقل، با این فشردگی، کمی برای ذهن سنگین است.
در مبحث شناخت، هر جا واژه «عقل» را به کار می بریم، مقصودمان مرکز شعور و شناخت های انسان است؛ البته نه مطلق شناخت ها، بلکه شناخت هایی که از طریق تفکر (اندیشیدن) برای انسان حاصل می شود.
هدف آفرینش انسان
الف ) هدف فاعل (خداوند),
ب ) هدف فعل (انسان ).
هدف فاعل یعنی : آنچه خدا را به آفرینش انسان برانگیخت
روشن است که هدف فاعل در آفرینش انسان قبل از آفرینش است .
هدف فاعل در آفرینش انسان :
مقدمه ی اول
1- خداوند متعال به مقتضای این که واجب الوجود است و وجود او وابسته به چیزی نیست , هیچ محدودیتی و نقصی ندارد و همه کمال ها را دارا است.
2- از جمله کمالات او فیاض و جواد بودن است .
خداوند در قرآن می فرماید: »و ما کان عطاء ربک محظورا« (و عطای پروردگارت منع نشده است ), (اراء , آیه 20).
خداوند متعال , برای عطا کردن از ناحیه ی خودش , هیچ محدودیتی ندارد; پس هر جا که عطا نمی کند, به دلیل محدودیت پذیرنده ی عطا است ; نه عطاکننده و هر چیز که لایق عطا شدن باشد, عطا می شود.
3- هر خیری و کمالی ناشی از وجود است , و هر شر و نقصی ناشی از عدم ; مثلا علم خیر و کمال است و جهل شر و نقص . قدرت در مقابل عجز و ناتوانی , یک امر وجودی است . پس معلوم می شود که وجود خیر است , و در مقابل آن , هر شر و نقصی از عدم است.
4- با توجه به مقدمه سوم می توان دریافت که فیاض و جواد بودن خداوند با آفریدن وایجاد کردن محقق می شود. پس لازمه ی فیاض بودن آفریدن است . لذا پاسخ می دهیم که فیاض بودن او باعث آفرینش شده است .
5- صفات خدا زاید بر ذات او نیست . صفات انسان و دیگر اجسام زاید بر ذات آنها است ; مثلا سیب یک ذات دارد و سرخی و شیرینی صفت آن است . این سرخی و شیرینی , خارج از ذات سیب است . سیب می تواند به جای این صفات , ترش و سبز باشد و ذات او باقی بماند. در بحث اتحاد ذات و صفات خداوند ، فیاض بودن – که علت غایی آفرینش است – عین ذات خداست و خارج از ذات او نیست . پس اگر سوال شود چرا خداوند آفرید؟ خواهیم گفت : چون خدا است . پس علت غایی در واقع خود خداوند است . این همان سخن فلاسفه است که می گویند: علت غایی و علت فاعلی در افعال خداوند, متحد است .

از آنچه گذشت نتیجه می گیریم که :
1. اصل آفرینش لازمه فیاضیت خداست .
2. اگر گفته می شود هدف از آفرینش کمال انسان است مراد از آن هدف فعل یعنی غایت و سر انجام خلقت است , نه علت اصل خالقیت .
به عبارت دیگر اصل آفرینش فیضی از ناحیه حقتعالی است و کمال انسان فیضی دیگر که سر انجام و غایت فیض نخستین است.
فلسفه آفرینش انسان در قرآن
از نظر قرآن جهان آفرینش بیهوده خلق نشده است؛ بلکه تمامى اجزا و عناصر آن براى هدف و غرض مشخصى خلق شده اند. در آیات زیادى از قرآن به هدفدارى آفرینش جهان و آدمیان اشاره شده است؛ از جمله:
«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ. الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»؛ آل عمران (3)، آیه 190 – 191.؛ «مسلماً در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و رفت شب و روز، براى صاحبان عقل و اندیشه آیاتى است؛ کسانى که خداوند را در حال ایستادن و نشستن و آن هنگام که بر پهلو خوابیده اند، به یاد مى آورند و در آفرینش آسمان ها و زمین مى اندیشند (و مى گویند:) بارالها! این (جهان ) را بیهوده نیافریده اى، منزّهى تو، ما را از عذاب آتش نگاه دار».
آیات فوق انسان را به اندیشه وا مى دارد و مى فهماند که مشاهده بدون اندیشه و تفکر ره به جایى نمى برد.
در آیه اى دیگر مى فرماید:
«رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى »؛ آیات متعدد دیگرى بر هدفمندى آفرینش تأکید نموده از جمله: ص (38)، آیه 27 ؛ انبیا (21)، آیه 16 ؛ دخان (44)، آیه 38 ؛ نحل (16)، آیه 3 ؛ زمر (39)، آیه 5 ؛ انعام (6)، آیه 73 ؛ ابراهیم (14)، آیه 19 ؛ تغابن (64)، آیه 3 ؛ عنکبوت (29)، آیه 44 ؛ روم (30)، آیه 8.؛ «پروردگار ما کسى است که به هر موجودى، خلقت مناسب او را عطا کرد و آن گاه هدایت نمود».
در این آیه به دو اصل اساسى اشاره شده است: نخست اینکه خداوند به هر موجودى آنچه را نیاز داشته، عطا کرده است. دیگر آنکه هر موجودى، به گونه اى هدایت شده است که از همه نیروهاى خود در پایندگى حیات استفاده کند و به هدف نهایى وجود خود نائل آید.

هدفمندى آفرینش انسان
قرآن بر هدفدارى خلقت انسان به طور ویژه تأکید مى کند .
آیات قرآن نشان مى دهد که:
1. انسان بیهوده آفریده نشده و آفرینش او هدفدار است.
2. به حال خود واگذار نشده و همواره مورد هدایت، دستگیرى و نظارت خداوند است.
3. مقصد نهایى آفرینش انسان، مبدأ هستى و پروردگار جهانیان است.
آیات دیگرى از قرآن به نحو جزئى و تفصیلى پرده از رازهاى آفرینش برمى دارد؛ از جمله:
الف. علم و معرفت
ب. آزمایش و امتحان
ج. عبادت
د. رحمت الهى
. . .
براساس آنچه گذشت روشن مى شود که کمالات اختیارى در میان مخلوقات، رتبه اى فراتر از کمالات غیراکتسابى دارد. بنابراین اگر انسان صالح در میان مخلوقات، از همه حتى فرشتگان بالاتر رفته و خداوند همه جهان را در خدمت آدمى قرار داده است؛ براى این است که او به کمالاتى برتر (کمالات اختیارى و اکتسابى) دست مى یازد و یکجا دادن همه کمالات، به معناى نفى کمالات اختیارى است؛ چنین چیزى مستلزم تغییر ماهیت انسان به صورت موجوداتى شبیه فرشتگان مى باشد و موجب ایجاد تحول اساسى در نظام دنیاست، به طورى که دنیا بدون فراز و نشیب و گونه هاى مختلف انسانى خواهد بود. و مستلزم ایجاد دگرگونى در نظام آخرت نیز مى باشد و مواقف قیامت معنایى نخواهد داشت. در این صورت نیازى به آفرینش موجودى به نام انسان نبود بلکه فرشتگان از قبل بودند در حالى که امتیاز انسان آن است که در میان این همه فراز و نشیب هاى دنیا و قدرت انتخاب خوبى ها و بدى ها، مسیر خویش را طى کند و استحقاق پاداش و یا مجازات را به دست آورد.

جهت آگاهى بیشتر در این باره بنگرید: شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 6، مدخل عبادت، ج 4، مدخل نیایش، تهران: صدرا. و داراى حکمت هاى زیادى است؛ از جمله:
1. نیازى فطرى و مطلوبى ذاتى؛
2. راهى به سوى خودیابى و رهایى از پوچى؛
3. پرواز به فراخناى فرامادى هستى و گذر از تنگناى مادیت؛
4. کسب یقین؛
5. پیروزى روح بر بدن؛
6. سلامت و آرامش روان؛
7. ربوبیت و ولایت بر نفس و تسلط بر قواى نفسانى؛
8. تقرب به خدا؛
9. پشتوانه اخلاق و ایمان؛
10. پشتوانه قانون و اجتماع؛
11. پرورش نیکخواهى؛
12. تربیت و سازندگى و… جهت آگاهى بیشتر بنگرید:
الف. حمیدرضا شاکرین، دین شناسى و فرق و مذاهب، قم: معارف، 1386.
ب. همو، چلچراغ حکمت (فلسفه احکام و اجتهاد و تقلید)، تهران، کانون اندیشه جوان..

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد