مهلت به کافران و کم شدن عمر گناهکاران
۱۳۹۱/۱۲/۰۶
–
۹۰۱ بازدید
باسلام سوالی داشتم
۱-در آیه زیر خداوند می فرمایند
وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوٓا۟ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوٓا۟ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ
به کافران مهلت می دهیم تا گناه خود را زیاد کنند
و همچنین حدیث دارم که گناه کردن عمر را کو تاه می کند. این آیه و حدیث که در تناقضند یکی می گه مهلت داده می شه یکی می گه عمرشون کم می شه لطفا توضیح دهید با تشکر
آیه 178 سوره مبارکه آل عمران، وضعیت مشرکان، کافران و دشمنان حقّ را بیان می کند و گمان باطل آنها در خیر بودن امکانات و مهلت داده شده به آنها را می زداید و فلسفه افزایش امکانات و مهلت در زندگی این گروه را ذکر می کند.
اما روایت، أثرات گناه را بر اهل ایمان مشخص می کند، که از جمله باعث کوتاهی عمر مفید و انجام کارهای خیر آنها می شود و ممکن است توفیقی هم از این جهت باشد که کوتاه شدن عمر باعث کم شدن گناه می شود، بخلاف افزایش مهلت مشرکان، کافران و دشمنان حقّ که زمینه ای برای افزایش گناه آنها است.
آیه می فرماید:
« وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ ؛ آنها که کافر شدند (و راه طغیان پیش گرفتند) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مى دهیم به سود آنها است، ما به آنان مهلت مى دهیم که بر گناهان خود بیفزایند و عذاب خوار کننده اى براى آنها مى باشد».
خداوند در این آیه روى سخن را متوجه مشرکان، کافران و دشمنان حقّ کرده و در باره سرنوشت شومى که در پیش دارند، سخن می گوید.
آیه فوق به آنها اخطار می کند که هرگز نباید آنها امکاناتى را که خدا در اختیارشان گذاشته و پیروزى هایى که گاهگاه نصیبشان می شود و آزادى عملى که دارند دلیل بر این بگیرند که افرادى صالح و درستکار هستند و یا نشانه اى از خشنودى خدا نسبت بخودشان فکر کنند.
توضیح اینکه: از آیات قرآن مجید استفاده می شود که خداوند افراد گنهکار(به ویژه از اهل ایمان) را در صورتى که زیاد آلوده گناه نشده باشند به وسیله زنگهاى بیدار باش و عکس العمل هاى اعمالشان، و یا گاهى بوسیله مجازاتهاى متناسب با اعمالى که از آنها سرزده است، بیدار مى سازد و به راه حق بازمى گرداند. اینها کسانى هستند که هنوز شایستگى هدایت را دارند و مشمول لطف خداوند مى باشند و در حقیقت مجازات و ناراحتیهاى آنها، نعمتى براى آنها محسوب مى شود، چنان که در قرآن مى خوانیم:
« ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛ در خشکى ها و دریاها، فساد و تباهى بر اثر اعمال مردم، ظاهر شد تا خداوند نتیجه قسمتى از اعمال آنها را به آنها بچشاند، شاید که ایشان برگردند»، (سوره روم آیه 41).
ولى آنها که در گناه و عصیان، غرق شوند و طغیان و نافرمانى را به مرحله نهایى برسانند، خداوند آنها را بحال خود وا مى گذارد و به اصطلاح به آنها میدان می دهد تا پشتشان از بار گناه سنگین شود و استحقاق حدّ اکثر مجازات را پیدا کنند.
اینها کسانى هستند که تمام پل ها را در پشت سر خود ویران کرده اند، و راهى براى بازگشت نگذاشته اند و پرده حیا و شرم را دریده و لیاقت و شایستگى هدایت الهى را کاملا از دست داده اند.
آیه فوق، این معنى را تاکید کرده مى فرماید: گمان نکنند آنهایى که کافر شدند، مهلتى که به ایشان می دهیم براى آنها خوبست بلکه مهلت می دهیم تا به گناه و طغیان خود بیفزایند و براى آنان عذاب خوار کننده است.
در خطبه اى که بانوى شجاع اسلام زینب کبرى (سلام الله علیها) در شام در برابر حکومت خودکامه جبار، ایراد کرد، استدلال به این آیه را در برابر یزید طغیانگر که از مصادیق روشن گنهکار غیر قابل بازگشت بود، مى خوانیم، آنجا که مى فرماید:
« گمان نموده ای که راه را بر ما تنگ کرده اى و کرانه هاى آسمان را بر ما بسته اى و ما را همچون اسیران از این دیار به آن دیار میبرى، نشانه قدرت تو است؟!، و یا در پیشگاه خدا قدرت و منزلتى دارى و ما را در درگاه او راهى نیست؟! اشتباه میکنى، این فرصت و آزادى را خداوند بخاطر این به تو داده تا پشتت از بار گناه، سنگین گردد و عذاب دردناک در انتظار تو است … .
بخدا سوگند، اگر مسیر حوادث زندگى، مرا هم چون زن اسیر، در پاى تخت تو آورد، تصور نکنى که در نظر من کمترین شخصیت و ارزش دارى، من ترا کوچک و پست و درخور هر گونه تحقیر و ملامت و توبیخ مى شمرم … هر کار از دستت ساخته است انجام ده، بخدا سوگند هرگز نور ما را خاموش نتوانى ساخت و وحى جاودانه و آئین حق ما را محو نخواهى کرد، تو نابود می شوى و این اختر تابناک هم چنان خواهد درخشید».
پاسخ به یک سؤال
آیه فوق، ضمنا به این سؤال که در ذهن بسیارى وجود دارد، پاسخ می گوید که چرا جمعى از ستمگران و افراد گنهکار و آلوده اینهمه غرق نعمتند و مجازات نمى بینند.
قرآن می گوید: اینها افراد غیر قابل اصلاحى هستند که طبق سنت آفرینش و اصل آزادى اراده و اختیار به حال خود واگذار شده اند، تا به آخرین مرحله سقوط برسند و مستحق حدّ اکثر مجازات شوند.
به علاوه از بعضى از آیات قرآن، استفاده مى شود که خداوند گاهى به اینگونه افراد، نعمت فراوانى می دهد و هنگامى که غرق لذت پیروزى و سرور شدند ناگهان همه چیز را از آنان می گیرد، تا حدّ اکثر شکنجه را در زندگى همین دنیا ببینند زیرا جدا شدن از چنین زندگى مرفهى، بسیار ناراحت کننده است چنان که مى خوانیم:
« فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ؛ هنگامى که پندهایى را که به آنها داده شده بود، فراموش کردند درهاى هر خیرى بروى آنان گشودیم تا شاد شوند، ناگهان هر آنچه داده بودیم از آنها باز گرفتیم، لذا فوق العاده ناراحت و غمگین شدند»، (انعام آیه 44).
در حقیقت اینگونه اشخاص، همانند کسى هستند که از درختى، ظالمانه بالا می روند، هر قدر بالاتر می رود خوشحالتر می شود تا آن هنگام که به قلّه درخت می رسد، ناگهان طوفانى می وزد و از آن بالا چنان سقوط مى کند که تمام استخوانهاى او در هم مى شکند.
یک نکته ادبى
از آنچه در تفسیر آیه گفته شد روشن می شود که لام در (لِیَزْدادُوا إِثْماً) لام عاقبت است نه لام غایت.
توضیح اینکه:
گاهى لام در لغت عرب در موردى بکار می رود که محبوب و مطلوب انسان است، مانند: « … لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ؛ قرآن را براى این به سوى تو فرستادیم که مردم را از تاریکى به روشنایى دعوت کنى»، (ابراهیم آیه 1).
بدیهى است هدایت مردم مطلوب و محبوب خدا است.
ولى گاهى کلمه لام در جایى بکار مى رود که هدف شخص و محبوب او نیست، اما نتیجه عمل او است، مانند: « لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً؛ فرعونیان موسى را از آب گرفتند، تا سرانجام، دشمن آنها گردد»، (قصص- 8).
مسلما آنها براى این هدف او را از آب نگرفتند، اما این موضوع نتیجه کارشان بود.
این دو تعبیر مختلف نه تنها در ادبیات عرب، بلکه در ادبیات سایر زبانها نیز دیده می شود و از اینجا پاسخ سؤال دیگرى روشن می گردد که چرا خداوند فرموده: « لیزدادوا اثما؛ (ما مى خواهیم گناهان آنها زیاد گردد)»، زیرا این اشکال در صورتى است که لام لام علت و هدف باشد، نه لام عاقبت و نتیجه، بنا بر این معنى آیه چنین می شود: ما به آنها مهلت می دهیم که سرانجام و عاقبت آنها این است که پشتشان از بار گناه، سنگین می گردد، پس آیه فوق، نه تنها دلیل بر جبر نیست بلکه دلیل بر آزادى اراده است .
ر. ک: تفسیر نمونه، ج 3، ص183- 186.