۱۳۹۸/۱۱/۲۵
–
۹۵۶ بازدید
واقعا چرا باید خدا را دوست داشته باشیم؟؟؟!!
اصلا دوستی با خدا چه فوایدی دارد؟؟؟
چون به نظر میرسد زندگی بدون خدا و دین خیلی بهتر باشد….
با عرض سلام.
خدا یعنی کمال محض. و کمال، ذاتاً دوست داشتنی است؛ کما اینکه نقص، ذاتاً نفرتآور است. آیا نقص را باید دوست داشت یا کمال را؟ روشن است که کمال را. دوست داشتن خدا، یعنی دوست داشتن کمال؛ و زندگی بدون خدا، یعنی زندگی در مسیر دور شدن از کمال. مثلاً افراد علمگریز، طالب زندگی بدون خدا هستند. افراد لذّتگریز و خودآزار (مازوخیست)، طالب زندگی بدون خدا هستند. افراد ذلّتدوست و افرادی که از گدایی خوششان میآید و افرادی که از کثیفی خوششان میآید و میل به زندگی شرافتمندانه ندارند، طالب زندگی بدون خدا هستند. آیا به نظر شما، این گونه زندگی کردن، خوب است؟
چه بسا کسی در ظاهر، اعتقاد به خدا نداشته باشد، امّا در حقیقت، خدادوست باشد؛ یعنی کمالدوست و نقصگریز باشد.
خدا یعنی علم مطلق. و مقابل علم، جهل است. لذا دوست داشتن خدا، یعنی دوست داشتن علم.
آیا علم را باید دوست داشت یا جهل را؟ آیا زندگی با جهل، بهتر از زندگی با علم است؟! برخیها ترجیح میدهند که در جهل زندگی کنند؛ طوری که وقتی میخواهی به آنها آگاهی بدهی، از آگاهی میگریزند. شما چطور؟ آیا شما هم زندگی در جهل را بر زندگی آگاهانه ترجیح میدهید؟!
خدا یعنی قدرت محض. و مقابل قدرت، ضعف و عجز است. لذا دوست داشتن خدا، یعنی دوست داشتن قدرت.
آیا قدرت را باید دوست داشت یا ضعف و عجز را؟ آیا زندگی با ضعف و عجز، بهتر از زندگی با قدرت است؟! واقعیّت این است که برخی افراد، زندگی در ضعف و عجز و ذلّت و زبونی را ترجیح میدهند. شما چطور؟
خدا یعنی بینیازی محض. و مقابل بینیازی، نیازمندی است. لذا دوست داشتن خدا، یعنی دوست داشتن بینیازی.
آیا بینیازی را باید دوست داشت یا نیازمندی را؟ آیا زندگی با نیازمندی، بهتر از زندگی با بینیازی است؟! افراد گداصفتی هستند که از گدایی کردن لذّت میبرند. برخیها گدایی میکنند که نیازشان را برآورده کنند ولی برخی افراد، با اینکه ثروتمند هم هستند ولی خلق و خوی گدایی دارند. اینها از نیازمندی و اظهار نیاز، لذّت میبرند. شما چطور؟ آیا به نظر شما هم این گونه زندگی کردن، بهتر است؟!
خدا یعنی زیبایی محض. و مقابل زیبایی، زشتی است. لذا دوست داشتن خدا، یعنی دوست داشتن زیبایی.
آیا زیبایی را باید دوست داشت یا زشتی را؟ آیا زندگی با زیبایی، بهتر از زندگی با زشتی است؟! افرادی ظلمتگرا و نقصگرا هستند که از زشتی خوششان میآید و زیبایی متنفّرند. در اینترنت، تصاویر مربوط به شیطانپرستان را مشاهده کنید و ببینید که این افراد ظلمتگرا و شیطاندوست و متنفّر از خدا، چگونه قیافههای خود را زشت کردهاند. اینها میلیونها دلار خرج میکنند که قیافهی خود را با جرّاحی پلاستیک، به صورتهای جهنّمی درآورند. شما چطور؟ آیا به نظر شما هم این گونه زندگی کردن، بهتر است؟! آیا شما هم دوست دارید چهرهی خود را تغییر داده و به صورتهای وحشتناک در آورید؟ زندگی بدون خدا، یعنی این.
خدا یعنی موجودی که هیچ غم و غصّهای ندارد. لذا دوست داشتن خدا، یعنی دوست داشتن شادی و تنفّر از غم و غصّه.
آیا شادی را باید دوست داشت یا غم و غصّه را؟ آیا زندگی با غم و غصّه، بهتر از زندگی با شادی است؟! افرادی هستند که از غم و غصّه، خوششان میآید. اینها میدانند که حسد و کینه و بدزبانی و … موجب میشوند انسان زندگی پر از غم و غصّه و افسردگی داشته باشد، ولی باز هم دست از این خصلتها برنمیدارند. شما چطور؟ آیا به نظر شما هم این گونه زندگی کردن، بهتر است؟!
برخی افراد گاهی خدایی را در ذهن خود تصوّر دارند که یا به هیچ دردی نمیخورد، یا نه تنها به دردی نمیخورد بلکه مزاحم زندگی سعادت مندانه است. بلی زندگی بدون چنین خدایی، خیلی بهتر است. امّا زندگی بدون خدای حقیقی، که کمال محض است و منشاء هر کمالی است، برای من و شما، نه تنها دوستداشتنی نیست بلکه نفرتآور است. البته هستند افرادی که از خدای حقیقی، نفرت دارند. و اساساً جهنّم، چیزی غیر از همین نفرت نیست.
دوست داشتن خدا، یعنی دوست داشتن کمال محض؛ و دوست داشتن کمال محض، انسان را به سمت انسان کامل شدن، سوق میدهد. این فایدهی دوست داشتن خدا (کمال محض) است. و اساساً دین حقّ، چیزی جز دوست داشتن خدا و اولیای او نیست. امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمودهاند: «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض ـــ آیا دین، چیزی جز دوست داشتن و نفرت داشتن است؟!» یعنی حقیقت دین حقّ، دو چیز است؛ 1) دوست داشتن خدا و دوست داشتن هر آن چیزی است که خدا آن را دوست دارد، 2) نفرت داشتن از هر آنچه برخلاف خدا و برخلاف اولیای اوست.
لذا اگر کسی دین اسلام را طوری فهم کرده که اساس آن، حبّ خدا و بغض دشمنان خدا نیست، فهمش از اسلام، غلط است. اگر اشعار عرفا را توجّه کنید میبینید که در نگرش اینها، اسلام، سراسر حبّ و عشق است. این اسلام کجا و آن اسلام زمختی که برخیها تبلیغ میکنند کجا؟
نماز یک خشکه مقدّس کجا و نماز یک عارف مثل آیة الله بهجت کجا؟
آیة الله بهجت ـ قدّس سرّه ـ فرمودهاند:
«نماز، جامی است از اَلَذّ لذائذ (لذیذترین لذیذها) که چنین خمری خوشگوار در عالمِ وجود نیست.»
«نماز خواندن برای اهلش، مانند حلوا خوردن است؛ لذا از نماز خواندن، خسته نمیشوند.»
خدا یعنی کمال محض. و کمال، ذاتاً دوست داشتنی است؛ کما اینکه نقص، ذاتاً نفرتآور است. آیا نقص را باید دوست داشت یا کمال را؟ روشن است که کمال را. دوست داشتن خدا، یعنی دوست داشتن کمال؛ و زندگی بدون خدا، یعنی زندگی در مسیر دور شدن از کمال. مثلاً افراد علمگریز، طالب زندگی بدون خدا هستند. افراد لذّتگریز و خودآزار (مازوخیست)، طالب زندگی بدون خدا هستند. افراد ذلّتدوست و افرادی که از گدایی خوششان میآید و افرادی که از کثیفی خوششان میآید و میل به زندگی شرافتمندانه ندارند، طالب زندگی بدون خدا هستند. آیا به نظر شما، این گونه زندگی کردن، خوب است؟
چه بسا کسی در ظاهر، اعتقاد به خدا نداشته باشد، امّا در حقیقت، خدادوست باشد؛ یعنی کمالدوست و نقصگریز باشد.
خدا یعنی علم مطلق. و مقابل علم، جهل است. لذا دوست داشتن خدا، یعنی دوست داشتن علم.
آیا علم را باید دوست داشت یا جهل را؟ آیا زندگی با جهل، بهتر از زندگی با علم است؟! برخیها ترجیح میدهند که در جهل زندگی کنند؛ طوری که وقتی میخواهی به آنها آگاهی بدهی، از آگاهی میگریزند. شما چطور؟ آیا شما هم زندگی در جهل را بر زندگی آگاهانه ترجیح میدهید؟!
خدا یعنی قدرت محض. و مقابل قدرت، ضعف و عجز است. لذا دوست داشتن خدا، یعنی دوست داشتن قدرت.
آیا قدرت را باید دوست داشت یا ضعف و عجز را؟ آیا زندگی با ضعف و عجز، بهتر از زندگی با قدرت است؟! واقعیّت این است که برخی افراد، زندگی در ضعف و عجز و ذلّت و زبونی را ترجیح میدهند. شما چطور؟
خدا یعنی بینیازی محض. و مقابل بینیازی، نیازمندی است. لذا دوست داشتن خدا، یعنی دوست داشتن بینیازی.
آیا بینیازی را باید دوست داشت یا نیازمندی را؟ آیا زندگی با نیازمندی، بهتر از زندگی با بینیازی است؟! افراد گداصفتی هستند که از گدایی کردن لذّت میبرند. برخیها گدایی میکنند که نیازشان را برآورده کنند ولی برخی افراد، با اینکه ثروتمند هم هستند ولی خلق و خوی گدایی دارند. اینها از نیازمندی و اظهار نیاز، لذّت میبرند. شما چطور؟ آیا به نظر شما هم این گونه زندگی کردن، بهتر است؟!
خدا یعنی زیبایی محض. و مقابل زیبایی، زشتی است. لذا دوست داشتن خدا، یعنی دوست داشتن زیبایی.
آیا زیبایی را باید دوست داشت یا زشتی را؟ آیا زندگی با زیبایی، بهتر از زندگی با زشتی است؟! افرادی ظلمتگرا و نقصگرا هستند که از زشتی خوششان میآید و زیبایی متنفّرند. در اینترنت، تصاویر مربوط به شیطانپرستان را مشاهده کنید و ببینید که این افراد ظلمتگرا و شیطاندوست و متنفّر از خدا، چگونه قیافههای خود را زشت کردهاند. اینها میلیونها دلار خرج میکنند که قیافهی خود را با جرّاحی پلاستیک، به صورتهای جهنّمی درآورند. شما چطور؟ آیا به نظر شما هم این گونه زندگی کردن، بهتر است؟! آیا شما هم دوست دارید چهرهی خود را تغییر داده و به صورتهای وحشتناک در آورید؟ زندگی بدون خدا، یعنی این.
خدا یعنی موجودی که هیچ غم و غصّهای ندارد. لذا دوست داشتن خدا، یعنی دوست داشتن شادی و تنفّر از غم و غصّه.
آیا شادی را باید دوست داشت یا غم و غصّه را؟ آیا زندگی با غم و غصّه، بهتر از زندگی با شادی است؟! افرادی هستند که از غم و غصّه، خوششان میآید. اینها میدانند که حسد و کینه و بدزبانی و … موجب میشوند انسان زندگی پر از غم و غصّه و افسردگی داشته باشد، ولی باز هم دست از این خصلتها برنمیدارند. شما چطور؟ آیا به نظر شما هم این گونه زندگی کردن، بهتر است؟!
برخی افراد گاهی خدایی را در ذهن خود تصوّر دارند که یا به هیچ دردی نمیخورد، یا نه تنها به دردی نمیخورد بلکه مزاحم زندگی سعادت مندانه است. بلی زندگی بدون چنین خدایی، خیلی بهتر است. امّا زندگی بدون خدای حقیقی، که کمال محض است و منشاء هر کمالی است، برای من و شما، نه تنها دوستداشتنی نیست بلکه نفرتآور است. البته هستند افرادی که از خدای حقیقی، نفرت دارند. و اساساً جهنّم، چیزی غیر از همین نفرت نیست.
دوست داشتن خدا، یعنی دوست داشتن کمال محض؛ و دوست داشتن کمال محض، انسان را به سمت انسان کامل شدن، سوق میدهد. این فایدهی دوست داشتن خدا (کمال محض) است. و اساساً دین حقّ، چیزی جز دوست داشتن خدا و اولیای او نیست. امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمودهاند: «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض ـــ آیا دین، چیزی جز دوست داشتن و نفرت داشتن است؟!» یعنی حقیقت دین حقّ، دو چیز است؛ 1) دوست داشتن خدا و دوست داشتن هر آن چیزی است که خدا آن را دوست دارد، 2) نفرت داشتن از هر آنچه برخلاف خدا و برخلاف اولیای اوست.
لذا اگر کسی دین اسلام را طوری فهم کرده که اساس آن، حبّ خدا و بغض دشمنان خدا نیست، فهمش از اسلام، غلط است. اگر اشعار عرفا را توجّه کنید میبینید که در نگرش اینها، اسلام، سراسر حبّ و عشق است. این اسلام کجا و آن اسلام زمختی که برخیها تبلیغ میکنند کجا؟
نماز یک خشکه مقدّس کجا و نماز یک عارف مثل آیة الله بهجت کجا؟
آیة الله بهجت ـ قدّس سرّه ـ فرمودهاند:
«نماز، جامی است از اَلَذّ لذائذ (لذیذترین لذیذها) که چنین خمری خوشگوار در عالمِ وجود نیست.»
«نماز خواندن برای اهلش، مانند حلوا خوردن است؛ لذا از نماز خواندن، خسته نمیشوند.»