۱۳۹۸/۰۹/۲۵
–
۱۰۷۹ بازدید
برخی احکام زرتشت کدامند؟
ـ برخی احکام عملی آیین زرتشت
ابتدا عین متن را آورده و در ادامه حاصل آن را به زبان امروزی بیان می کنیم.
اوستا، وندیداد، فرگرد شانزدهم
بخش یکم
1
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر در خانه ی مزداپرستان، زنی باشد که خون دشتان – خواه دشتان بهنجار، خواه دشتان نابهنجار – از وی روان شود، مزداپرستان چه باید بکنند ؟
2
اهوره مزدا پاسخ داد:
باید راه او را (1) از هر گونه گل و بوته ای پاک کنند (2) و در جایی که او باید بماند، خاک خشک بر زمین بپاشند (3) و برای او ساختمانی برپای دارند (4) که همچند یک دوم یا یک سوم یا یک چهارم یا یک پنجم بلندی خانه، از خانه بلندتر باشد تا مبادا نگاه او بر آتش بیافتد.(5)
3
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چه اندازه دور از آتش ؟
چه اندازه دور از آب ؟
چه اندازه دور از دسته های بَرسَم ویژه ی آیین ؟
چه اندازه دور از مردم اشون ؟
4
اهوره مزدا پاسخ داد :
پانزده گام دور از آتش.
پانزده گام دور از آب.
پانزده گام دور از دسته های برسم ویژه ی آیین.
سه گام دور از مردم اشون.
5
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که برای زن دشتان – خواه دشتان بهنجار، خواه دشتان نابهنجار – خوراک می برد، چه اندازه باید از او دور بایستد ؟
6
اهوره مزدا پاسخ داد :
کسی که برای زن دشتان – خواه دشتان بهنجار، خواه دشتان نابهنجار – خوراک می برد، باید سه گام از او دور بایستد.
در چه گونه آوندهایی برای او خورش ببرند ؟ در چه گونه آوندهایی باید برای او نان ببرند ؟
در آوندهای برنجین یا سُربین یا هر آوند فلزی کم بهای دیگر.(6)
7
چه اندازه خوراک و چه اندازه نان باید برای او ببرند ؟
تنها به اندازه ی دو دینار نان و به اندازه ی یک دینار شیربا (7) تا مبادا نیرو بگیرد.(8)
اگر کودکی با وی برخورد یافته باشد، باید نخست دست ها و پس از آن، تن کودک را بشویند.(9)
8
اگر زن دشتان پس از گذشت سه شبانروز، باز هم خون ببیند، باید تا پایان شبانروز چهارم در دشتانستان بماند.
اگر زن دشتان پس از گذشت چهار شبانروز، باز هم خون ببیند، باید تا پایان شبانروز پنجم در دشتانستان بماند.
9 – 10
اگر زن دشتان اگر زن دشتان پس از گذشت پنج شبانروز، باز هم خون ببیند، باید تا پای شبانروز ششم در دشتانستان بماند.
اگر زن دشتان پس از گذشت شش شبانروز، باز هم خون ببیند، باید تا پایان شبانروز هفتم در دشتانستان بماند.
اگر زن دشتان پس از گذشت هفت شبانروز، باز هم خون ببیند، باید تا پای شبانروز هشتم در دشتانستان بماند.
اگر زن دشتان پس از گذشت هشت شبانروز، باز هم خون ببیند، باید تا پایان شبانروز نهم در دشتانستان بماند.(10)
11
اگر زن دشتان پس از گذشت نـُه شبانروز باز هم خون ببیند، این کاری است که کارگزاران دیوان برای پرستش و ستایش آنان کرده اند.
بخش دوم
مزداپرستان باید راه را از هر گونه گل و بوته ای پاک کنند.
12
آنان باید سه گودال در زمین بکنند و بر سر دو گودال زن دشتان را با گمیز و بر سر سومین گودال با آب بشویند.
آنان باید خْرفـْسْتـَران را بدین شمار بکشند : اگر تابستان باشد، دویست مور دانه کش و اگر زمستان باشد، دویست خرفستر از گونه های دیگر که اهریمن آن ها را آفریده است.
بخش سوم
13
اگر مزداپرستی، خون زن دشتان را – خواه دشتان بهنجار، خواه دشتان نابهنجار – بند آورد، پادافرهِ گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار «پشوتنو» است و پادافره گناهش دویست تازیانه با اسپهه – اشترا، دویست تازیانه با سروشو – چرن است.
14
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر مردی بارها آگاهانه با زن دشتان – خواه دشتان بهنجار، خواه دشتان نابهنجار – دشتان مرزی کند، چنان که دشتان بهنجار و نابهنجار آن زن جابجا شود، پادافره گناه آن مرد چیست ؟
15
اهوره مزدا پاسخ داد :
نخستین بار که او با زن ِدشتان، دشتان مرزی کند، سی تازیانه با اسپهه – اشترا، سی تازیانه با سروشو – چرن.
دومین بار که او با زن دشتان، دشتان مرزی کند، پنجاه تازیانه با اسپهه – اشترا، پنجاه تازیانه با سروشو – چرن.(11)
سومین بار که او با زن دشتان، دشتان مرزی کند، هفتاد تازیانه با اسپهه – اشترا، هفتاد تازیانه با سروشو – چرن.(12)
16
چهارمین بار که او با زن دشتان مرزی کند، اگر تن زن را از زیر جامه بفشارد، اگر ران ناپاک او را – بی آن که با او درآمیزد – بفشارد، پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
نود تازیانه با اسپهه – اشترا، نود تازیانه با سروشو – چرن پادافره گناه اوست.
17
کسی که با زن دشتان – خواه دشتان بهنجار خواه دشتان نابهنجار – به کامجویی درآمیزد، کردار او بهتر از کردار کسی نیست که تن مرده ی پسر خویش را – که از خون خود او زاده شده و به ناخوشی «نـَئِزَه»(13) مرده است – بسوزاند و چربی تن وی را در آتش بریزد.(14)
18
همه ی این گونه گناهکاران که «دُروَج» به پیکرشان راه یافته است، خوارشمارندگان «داد»اند و همه ی خوار شمارندگان «داد»، سرکشان در برابر آفریدگارند و همه ی سرکشان در برابر آفریدگار، نا اشونند و پادافره هر نااشونی مرگ است.(15)
پی نوشت ها:
1. راهی که او را از آن به «دشتانستان»(جای زن دشتان) می برند.
2. تا مبادا در راهِ خود با هیزم برخورد یابد و آن را بیالاید.
3. تا مبادا بر اثر برخورد او با زمین، زمین آلوده شود.
4. همین ساختمان را «دشتانستان» می نامند که زن دشتان در مدت ناپاکی باید در آن بسر برد.
5. شخص ناپاک نباید به آتش نزدیک شود یا نفس او به آتش بخورد یا به آتش بنگرد، زیرا آن را می آلاید.
6. باید خوراک را در چمچه ای فلزی بریزند و از فاصله ای نزدیک او بگذارند. آوندهای سفالین اگر آلوده شود، پاک شدنی نیست؛ اما آوندهای فلزی را می توان پاک کرد.(نگاه کنید به فرگرد هفتم، بند 73)
7. شیربا : خوراکی ساده که از شیر و برنج یا آرد برنج ترکیب یافته است.
8. آنکتیل دوپرون دینار را برابر چهار «تولا» و هر تولا را برابر وزن 105 تا 185 دانه ی گندم می داند. «سوشیوس» می گوید :
«تا چهار شبانروز نباید خوراک گوشتی بدو بدهند؛ مبادا که خون ریزی وی بیشتر شود. از آن رو که دیو در تن زن دشتان جای دارد، هر گونه نیرویابی او بر نیروی اهریمن می افزاید.»
(زیرنویس دارمستتر بر گزارش وندیداد)
9. منظور کودکی است که آن زن او را شیر می دهد. معنی عبارت این است که حتی اگر کودکی با وی برخورد یابد، باید آیین پاک کردن درباره ی وی برگزار شود. روش معمول، در گزارش پهلوی (زند) وندیداد، شرح داده شده است :
«هر کسی که با زن دشتان برخورد یابد باید تن و جامه ی خویش را با گمیز و آب بشوید. این کار یک شستشوی ساده است و نه آیین «بَرشنوم»، زیرا خود زن دشتان نیز همان شستشو را به جا می آورد.»
(زیرنویس دارمستتر بر گزارش وندیداد)
10. همان جمله که دوبار در بند 8 آمد، چهار بار دیگر در بندهای 9 و 10 تکرار می شود و شماره ها به ترتیب در چهار جمله «پنج و ششم»، «شش و هفتم»، «هفت و هشتم» و «هشت و نهم» است.
11. مانند نخستین بار با شماره ی 50 به جای 30.
12. مانند نخستین بار با شماره ی 70 به جای 30.
13. «naeza» نام یکی از بیماری هاست که چگونگی آن روشن نیست.(نگاه کنید به فرگرد هفتم، بند 58) اسفندیارجی این واژه را به معنی دیگرش «نیزه» گرفته و نوشته است که می توان ترجمه کرد : «کسی که با نیزه کشته شده است.»(زیرنویس دارمستتر بر گزارش وندیداد)
14. این دو کردار برابر نیست؛ اما هیچ یک خوب نیست. گناه موردِ بحث در این جا، یک «تنافوهر» ساده است.(نگاه کنید به فرگرد پانزدهم، بند 17) بنابراین می توان تاوان آن را با پذیرفتن کیفر و ابراز پشیمانی، داد؛ حال آن که سوزاندن مُردار، گناهی است که هیچ تاوانی در برابر آن نیست.(نگاه کنید به فرگرد یکم، بند 17 و فرگرد هشتم، بند 73)
(گزارش پهلوی (زند) وندیداد)
(زیرنویس دارمستتر بر گزارش وندیداد)
15. در متن تعبیری آمده که معنی لفظی آن «پشوتنو» است؛ اما چنین کسی یک گناهکار «تنافوهر» یعنی «مرگ ارزان» است.(گزارش پهلوی (زند) وندیداد) در نخستین بندهای فرگرد پانزدهم دیدیم که «پشوتنو» هم به معنی گناه نابخشودنی و مرگ ارزان به کار رفته است.
ـ حاصل متن
ـ زنان در حال عادت ماهانه ـ که زرتشتیان آن را دشتان گویند ـ باید دور از مردم و دور از آتش و آب ساکن شوند. (وندیداد،فرگرد شانزدهم، بند 24 و 25 )
در این مدّت غذای کم، در ظروف کم ارزش به او می دهند. (وندیداد،فرگرد شانزدهم، بند 1 تا 5 )
بعد از تمام شدن عادت ماهانه، او را دوبار با ادرار گاو در دو گودال شستشو می دهند و بار سوم نیز در گودال سومی با آب شستشو می شود. (وندیداد،فرگرد شانزدهم، بند6)
اگر تابستان باشد باید دویست مورچه را بکشد و اگر در زمستان باشد باید دویست حشره ی گزنده را از بین ببرد. (وندیداد،فرگرد شانزدهم، بند 12 )
وندیداد، فرگرد پانزدهم
بخش یکم
1
گناهانی که اگر مردمان بدان ها دست بیالایند، «پشوتنو» می شوند و پشیمانی و دادن تاوان، آنان را رهایی نمی بخشد چندتاست ؟(1)
2
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای زرتشتِ پاک !
شمار چنین گناهانی پنج است :
نخست آن که کسی کیش و آیینی بیگانه و نادرست را با دانش و آگاهی از گناه این کار، به یکی از اشونان بیاموزد.
این گناهی است که او را پشوتنو می کند.
3
دوم آن که کسی استخوانی بسیار سخت و ناجویدنی یا خوراکی بسیار داغ به سگِ گله یا سگِ خانگی بدهد.
4
اگر آن استخوان چنان در میان دندان های سگ فرو رود یا در گلوی او گیر کند یا آن خوراکِ داغ چنان دهان و زبانش را بسوزاند که آسیبی ماندگار بدو برسد و بمیرد، این گناهی است که دهنده ی استخوان یا خوراک را «پشوتنو» می کند.(2)
5
سوم آن که کسی ماده سگی آبستن را بزند یا با دویدن از پی وی یا با فریاد زدن یا با به هم کوفتن دست ها (3) بترساندش.
6
اگر ماده سگ در گودالی یا چاهی یا پرتگاهی یا رودخانه ای یا جویی بیافتد و آسیبی ماندگار بدو برسد و بمیرد، این گناهی است که زننده یا ترساننده ی سگ را «پشوتنو» می کند.(4)
7
چهارم آن که مردی با زن دشتان – خواه دشتان بهنجار، خواه دشتان نابهنجار – دشتان مرزی کند. این گناهی است که آن مرد را «پشوتنو» می کند.(5)
8
پنجم آن که مردی با زنی که جنبش دشتک را در زهدان خویش درمی یابد (6) – خواه شیر در پستانش آمده باشد، خواه نه – درآمیزد.
اگر آسیبی ماندگار بدان زن برسد و بمیرد، این گناهی است که آن مرد را «پشوتنو» می کند.(7)
بخش دوم
9
اگر مردی با دختری دوشیزه یا بانویی جوان – خواه آن دختر یا بانو وابسته به سالار خانواده باشد یا نه، خواه به شوهر داده شده باشد یا نه (8) – همخوابگی کند و آن دختر یا بانو از او آبستن شود، نباید از شرم مَردُم با آب و گیاه (9) در خودْ دشتان نابهنجار پدید آورد.
10
اگر آن دختر یا بانو از شرم ِمردم با آب و گیاه در خود دشتان نابهنجار پدید آورد، گناهی بر گردن اوست.(10)
11
اگر مردی با دختری دوشیزه یا بانویی جوان – خواه آن دختر یا بانو وابسته به سالار خانواده باشد یا نه، خواه به شوهر داده شده باشد یا نه – همخوابگی کند و آن دختر یا بانو از او آبستن شود، نباید از شرم ِمردم، میوه ی زندگی را که در زهدان خویش دارد، نابود کند.
12
اگر آن زن از شرم مردم، میوه ی زندگی را در زهدان خویش نابود کند، گناه کشتن فرزند بر گردن او و پدر اوست و پادافرهِ گناه کشتن آگاهانه (11) بر هر دوان رواست.
13
اگر مردی با دختری دوشیزه یا بانویی جوان – خواه آن دختر یا بانو وابسته به سالار خانواده باشد یا نه، خواه به شوهر داده شده باشد یا نه – همخوابگی کند و آن دختر یا بانو (12) از او آبستن شود و بگوید : «تو مرا آبستن کرده ای.» و مرد پاسخ دهد : «به جست و جوی پیرزنی (13) بر آی و از او بخواه که دشتک تو را بیاندازد.»
14
… و زن نزد پیرزن برود و از او بخواهد که دشتک را بیندازد و پیرزن «بنگ» یا «شئتَ» یا «غـْنان» یا «فـْرسپاتَ» یا داروهای دیگری که دشتک را می اندازد، بدو بدهد و مرد بگوید : «میوه ی زندگی خود را دور بیانداز.» و او میوه ی زندگی خویش را دور بیاندازد، گناه این کار به یکسان بر گردن سه تن است : مرد، زن و پیرزن.
بخش سوم
15
اگر مردی با دختری دوشیزه یا بانویی جوان – خواه آن دختر یا بانو وابسته به سالار خانواده باشد یا نه، خواه به شوهر داده شده باشد یا نه – همخوابگی کند و آن دختر یا بانو (14) از او آبستن شود، باید تا هنگامی که کودک زاده شود، از آن زن نگاهداری کند.
16
اگر او آن چنان که سزاوار است از زن نگاهداری نکند و گزندی به کودک برسد، برای سر باز زدن از نگاهداری ِشایسته، پادافره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست.
17
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان آن زن فرا رسد و در گذرگاهی بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند ؟
18
اهوره مزدا پاسخ داد :
اگر مردی با دختری دوشیزه یا بانویی جوان – خواه آن دختر یا بانو وابسته به سالار خانواده باشد یا نه، خواه به شوهر داده شده باشد یا نه – همخوابگی کند و آن دختر یا بانو از او آبستن شود، باید تا هنگامی که کودک زاده شود، از آن زن نگاهداری کند.(15)
19
اگر او از زن نگاهداری نکند … (16)
این خویشکاری ِهر اشون مردی است که هر مادینه ی بارداری را – خواه دوپا، خواه چارپا، خواه زن، خواه ماده سگ – نگاهدار باشد.
20
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان [ ماده سگی ] (17) فرا رسد و در گذرگاهی بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند ؟
21
اهوره مزدا پاسخ داد :
کسی که خانه اش به زایشگاه سگ نزدیک تر است باید آن چه را برای نگاهداری از وی بایسته است، فراهم آورد و تا هنگام زادن و بالیدن توله سگ ها از آن ها نگاهداری کند.
22
اگر او آن چنان که سزاوار است از ماده سگ نگاهداری نکند و به توله ها گزندی برسد، برای سرباز زدن از نگاهداری ِشایسته، پادافره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست.
23
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان ماده سگی فرا رسد و در اُشترخانی بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند ؟
24
اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که اشترخان را ساخته است یا کسی که آن را در دست دارد (18) باید آن چه را برای نگاهداری از وی بایسته است، فراهم آورد و تا هنگام زادن و بالیدن توله سگ ها از آن ها نگاهداری کند.(19)
25
اگر او آن چنان که سزاوار است از ماده سگ نگاهداری نکند و به توله ها گزندی برسد، برای سرباز زدن از نگاهداری ِشایسته، پادافره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست.(20)
26
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان ماده سگی فرا رسد و در آخور اسبی بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند ؟(21)
27
اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که آخور اسب را ساخته است یا کسی که آن را در دست دارد باید آن چه را برای نگاهداری از وی بایسته است، فراهم آورد و تا هنگام زادن و بالیدن توله سگ ها از آن ها نگاهداری کند.(22)
28
اگر او آن چنان که سزاوار است از ماده سگ نگاهداری نکند و به توله ها گزندی برسد، برای سرباز زدن از نگاهداری ِشایسته، پادافره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست.(20)
29
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان ماده سگی فرا رسد و در آخور گاوی بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند ؟(23)
30
اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که آخور گاو را ساخته است یا کسی که آن را در دست دارد باید آن چه را برای نگاهداری از وی بایسته است، فراهم آورد و تا هنگام زادن و بالیدن توله سگ ها از آن ها نگاهداری کند.(22)
31
اگر او آن چنان که سزاوار است از ماده سگ نگاهداری نکند و به توله ها گزندی برسد، برای سرباز زدن از نگاهداری ِشایسته، پادافره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست.(20)
32
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان اگر زمان زایمان ماده سگی فرا رسد و در آغـُل گاوی بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند ؟(24)
33
اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که آغل گوسفند را ساخته است یا کسی که آن را در دست دارد باید آن چه را برای نگاهداری از وی بایسته است، فراهم آورد و تا هنگام زادن و بالیدن توله سگ ها از آن ها نگاهداری کند.(25)
34
اگر او آن چنان که سزاوار است از ماده سگ نگاهداری نکند و به توله ها گزندی برسد، برای سرباز زدن از نگاهداری ِشایسته، پادافره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست.(26)
35
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان اگر زمان زایمان ماده سگی فرا رسد و بر سر دیوار خانه ای بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند ؟(27)
36
اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که دیوار را بر کشیده است یا ساخته است یا کسی که آن را در دست دارد باید آن چه را برای نگاهداری از وی بایسته است، فراهم آورد و تا هنگام زادن و بالیدن توله سگ ها از آن ها نگاهداری کند.(25)
37
اگر او آن چنان که سزاوار است از ماده سگ نگاهداری نکند و به توله ها گزندی برسد، برای سرباز زدن از نگاهداری ِشایسته، پادافره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست.(26)
38
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان ماده سگی فرا رسد و در کـَنده ای بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند؟(28)
39
اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که کـَنده را کنده است یا ساخته است یا کسی که آن را در دست دارد باید آن چه را برای نگاهداری از وی بایسته است، فراهم آورد و تا هنگام زادن و بالیدن توله سگ ها از آن ها نگاهداری کند.(29)
40
اگر او آن چنان که سزاوار است از ماده سگ نگاهداری نکند و به توله ها گزندی برسد، برای سرباز زدن از نگاهداری ِشایسته، پادافره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست.(30)
41
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان ماده سگی فرا رسد و در میان چراگاه یا کشتزاری بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند ؟(31)
42
اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که چراگاه یا کشتزار را کشت کرده است یا کسی که آن را در دست دارد باید آن چه را برای نگاهداری از وی بایسته است، فراهم آورد و تا هنگام زادن و بالیدن توله سگ ها از آن ها نگاهداری کند.(29)
43
او باید به مهربانی و نیک خواهی سگ را روی شاخ و برگ درختان و بر تخته پـِهـِنی جای دهد تا بیاساید.
او باید از ماده سگ نگاهداری کند تا هنگامی که توله هایش بتوانند زندگی خود را بگذرانند و از خود پدافند کنند.
44
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کِی سگ ها می توانند زندگی خود را بگذرانند و از خود پدافند کنند ؟
45
اهوره مزدا پاسخ داد :
هنگامی که بتوانند گرداگرد چهارده خانه بدوند (32)، می توان آن ها را به خود واگذاشت؛ خواه زمستان باشد، خواه تابستان.
توله سگ ها را تا شش ماه و کودکان آدمی را تا هفت سال باید بپرورند.
آذر – پسر اهوره مزدا – همان گونه که نگاهبان یک زن است، از ماده سگ آبستن نیز نگاهبانی می کند.(33)
بخش چهارم
46
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر مزداپرستان بخواهند ماده سگی را به گـُشن گیری ببرند تا توله ای نیرومندتربزاید، چه باید بکنند ؟
47
اهوره مزدا پاسخ داد :
باید گودالی در زمین میان آغل گوسفندان بکـَنند : در زمین سخت به گودی تا زانو و در زمین نرم به گودی تا کمر.
48
آن گاه در آغاز، ماده سگ را از کودکان و از آتش – پسر اهوره مزدا – دور نگاه دارند (34) و او را بپایند تا سگی نرینه از جایی بیاید و بدو نزدیک شود. پس بگذارند سگ نرینه ی دیگری بدو نزدیک شود و سرانجام سومین سگ نرینه را بگذارند و بدو نزدیک شود و هر یک از این سگان را از دیگری جدا نگاه دارند تا مبادا به یکدیگر بپرند.
49
ماده سگی که بدین گونه سه سگ نرینه بدو نزدیک شده اند، آبستن می شود و شیر در پستان هایش می آید و توله ای که از سه سگ نرینه پدید آمده است می زاید.
50
کسی که چنین ماده سگی را بزند – ماده سگی آبستن را از سه سگ نرینه که شیر در پستان آورده و توله ای پدید آمده از سه سگ نرینه زاده است – پادافره ی گناهش چیست ؟
51
اهوره مزدا پاسخ داد :
هفتصد تازیانه با اسپهه – اشترا، هفتصد تازیانه با سروشو – چرن.(35)
پی نوشت ها:
1. در فرگردهای پیشین بارها دیدیم که پادافره گناه «پشوتنو» دویست تازیانه است، اما در این بخش، «پشوتنو» را به معنی «مرگ ارزان» و کسی که گناهش بخشودنی نیست، می بینیم.(؟)
2. کسی که خوراک بسیار داغ به سگ بدهد که گلوی او را بسوزاند یا استخوانی به سگ بدهد که گلوی او را پاره کند، «مرگ ارزان» است.(روایات بزرگ 639)
3. یا با پای کوفتن بر زمین.(صد در، 31)
4. اگر ماچه سگی آبستن باشد و کسی فریاد بزند یا سنگ بدو بپراند، چنان که توله هایش آسیب ببینند و بمیرند، آن شخص «مرگ ارزان» است.(روایات بزرگ 639)
5. نگاه کنید به فرگرد شانزدهم، بند 14.
6. هنگامی که زن، آبستن ِکودکی چهار ماه و ده روزه باشد؛ زیرا از آن هنگام است که کودک شکل می گیرد و روان در تن وی می آید.(آنکتیل دوپرون، زند اوستای آنکتیل دوپرون، ج2، ص 563)
7. بهتر است گفته شود : اگر کودک بمیرد. «اگر مردی در هنگام آبستنی با همسرش درآمیزد و آن زن دچار آسیب شود و کودکی مرده بزاید، آن مرد «مرگ ارزان» است.(روایات کهن 115 ب)
8. خواه شوهری در خانه ی پدر و مادر خویش داشته باشد یا نه، خواه از خانه ی پدر و مادر خویش به خانه ی شوهر رفته باشد (وابسته به سالار خانواده ی دیگری باشد) یا نه.(گزارش پهلوی (زند) وندیداد)
9. با کاربرد داروها.
10. این گناه «تنافوهر» است. این گناه روی گناه است.(گناه نخستین او این است که اجازه داده است فریبش دهند.) اگر این گناه نخستین بر او وارد نباشد (به زور از راه بدر برده شده باشد) و مرد فریبنده با آگاهی از شرمساری زن بخواهد او را رهایی بخشد، باید پدر و مادر و خواهر و برادران و شوهر و خدمتگزاران و چاکران و سالار و بانوی خانواده ی زن را فراخواند و بگوید : «این زن، کودکی از من در زهدان خویش دارد و من از این کار شادمانم.» و آنان باید پاسخ دهند : «ما این را می دانیم و شادمانیم که شرمساری از میان رفته است.» آن گاه باید آن مرد، مانند یک شوهر از آن زن حمایت کند.(گزارش پهلوی (زند) وندیداد)
11. نگاه کنید به فرگرد هفتم، بند 38.
12. مانند بند 9 تا «… دختر یا بانو».
13. پرستار (وندیداد، گزارش اسفندیارجی)
14. مانند بند 9 تا «… دختر یا بانو».
15. = بند 15
16. جمله ناتمام رها شده است. اسفندیارجی آن را مانند بند 16 تمام کرده است. چنین می نماید که بندهای 17 و 18 بخشی از متن اصلی نبوده است. بند 17 تکرار بند 20 است که به اشتباه در این قسمت داخل شده و اشاره به زایمان زن دارد و بند 18 تکرار بند 15 است که به عنوان پاسخی بدان آمده است.
17. در متن، نهاد جمله نیامده است و «ماده سگی» آن گونه که معنی ایجاب می کرد، از روی گزارش پهلوی (زند) وندیداد افزوده شد.
18. دارنده یا مالک اشترخان یا کسی که آن را به گرو یا به اجاره گرفته است.(گزارش پهلوی (زند) وندیداد و وندیداد، گزارش اسفندیارجی)
19. مانند بند 21.
20. مانند بند 22.
21. مانند بند 23 با «آخور اسبی» به جای اشترخانی.
22. مانند بند 24.
23. مانند بند 23 با «آخور گاوی» به جای اشترخانی.
24. مانند بند 23 با «آغل گوسفندی» به جای اشترخانی.
25. مانند بند 24.
26. مانند بند 22.
27. مانند بند 23 با «بر سر دیوار خانه ای» به جای اشترخانی.
28. مانند بند 23 با «کنده ای» به جای اشترخانی.
29. مانند بند 24.
30. مانند بند 22.
31. مانند بند 23 با «میان چراگاه یا کشتزاری» به جای اشترخانی.
32. شاید به اندازه ی یک «یوجْیـِستی». نگاه کنید به فرگرد سیزدهم، بند 17.
33. هنگامی که زنی زائو رنج می کشد، آتشی بزرگ برمی افروزند تا او و کودک نوزادش را از گزند دیوان ایمن نگاه دارند.(زیرنویس دارمستتر بر گزارش وندیداد)
34. از کودکان تا مبادا آنان را بگزد و از آتش تا مبادا بدان آسیب برساند.(گزارش پهلوی (زند) وندیداد)
35. دارمستتر در گزارش خود، متن سه بند اخیر (49 تا 51) را مغشوش و معنی آن ها را مشکوک دانسته است.
ـ حاصل متن
زرتشتیان سگ را مقدّس می دانند. اگر کسی استخوان سخت به سگ بدهد یا آن را بترساند، یا بکشد یا … گرفتار مجازات پشوتنو می گردد ؛ و پشتونو یعنی مرگ ارزان که با تاوان بخشوده نمی شود.
جالب اینجاست که در اینجا احکام زنان را با احکام سگها در کنار هم آورده و البته تا توانسته زنها را در حال حیض، کثیف و نجس معرّفی نموده و سگها را محترم و عزیز داشته تا آنجا که بی احترامی به سگ، مجازاتهای سنگین تا حدّ اعدام دارد.
در وندیداد احکامی از این دست زیاد است که به برخی بدون ذکر متن اصلی اشاره می کنیم.
اگر کسی سگ آبی را بکشد، باید امور زیر را به روان سگ آبی تقدیم کند: ده هزار شاخه ی تازه بریده شده، ده هزار بسته هیزم سخت، ده هزار هیزم نرم و خشک از چوبهای خوش بو، ده هزار شیر پاک و … ده هزار مار، ده هزار سگ نما(گربه)، ده هزار سنگ پشت، ده هزار قورباغه ی خشکی زی، ده هزار مور دانه کش، ده هزار مور گودال کن، ده هزار کرم خاکی، ده هزار مگس را کشته و ده هزار گودال ناپاک را پر کند و … ؛ همچنین مجازات کسی که پیکر مرده ی سگی را بر زمین اندازد، دو هزار ضربه ی شلّاق است.
ـ اگر زنی بچّه ی مرده به دنیا آورد باید به دور از مردم و آب و آتش، اسکان داده شود و سه یا شش یا نه جام گمیز(ادرار گاو) بنوشد تا رحم او پاک شود. بعد از آن می تواند شیر گرم گاو بنوشد ؛ ولی حقّ نوشیدن آب ندارد. تا سه شب چنین است ؛ و بعد از آن تن و جامه ی خود را با گمیز (ادرار گاو) آمیخته با خاکستر و آب، در کنار 9 گودال می شوید ؛ و 9 شب باید چنین کند. بعد از آن تن و جامه ی خود را با ادرار گاو و آب می شوید تا پاگ گردد.
ـ در آیین زرتشتی زمان ساسانیان مردم به چهار دسته ی موبدان ، ارتش تاران ، کشاورزان و صنعتگران تقسیم می شدند. از این چهار گروه ، دو گروه اوّل ، همه کاره بودند و دو گروه آخر رسماً حالت بردگی داشتند ؛ اگر چه برده نامیده نمی شدند. با اینها چنان رفتار می شد که حتّی با برده ها نیز چنان رفتاری نمی شود.
ـ در وندیداد ،فرگرد چهاردهم ، بند هشت به بعد آمده است: فرد گناهکار باید تمام اسباب و لوازم مورد نیاز یک موبد روحانی ، کلّیّه لوازم یک مرد جنگی و کلّیّه ی لوازم یک کشاورز و چوپان را به عنوان کفّاره به روحانیون آیین زرتشت بپردازد. و افزون بر اینها باید یک نهر آب و یک زمین حاصلخیز بزرگ و یک خانه ی اربابی با طویله ، دارای 9 پرچین و 9 حصار و 9 گونه علوفه نیز به آنها کفّاره دهد. خانه ای که می دهد ، باید دارای دوازده راهرو در قسمت بالا و 9 راهرو در قسمت وسط و شش راهرو در قسمت پایین باشد. افزون بر اینها باید دختر باکره ، جوان و سالم خود را با جهیزیّه و زیورآلات به ازدواج مردان اشو ( موبدان) در آورد. البته این دختر ، باید خواهر پانزده ساله ی خود را نیز همراه گوشواره برای مردان اشو بیاورد. همچنین این مرد وظیفه دارد ، هفت رأس رمه به موبدان تقدیم دارد ؛ هفت عدد سگ پرورش دهد؛ هفت پل بنا کند ؛ 9 عدد باغ خراب را آباد سازد ؛ 9 رأس سگ را باید درمان کند ؛ 9 مرد نیکوکار را با گوشت و نان و شراب سیر نماید.
اگر انسان منصفی به این احکام دشوار و غیر قابل باور نظری بیفکند، به وضوح می فهمد که چرا ایرانیان صدر اسلام، به این راحتی دین تحریف شده ی زرتشت را رها ساخته و به اسلام روی آوردند. فقط کافی است تصوّر بفرمایید که خوردن ادرار گاو چه حالی به انسان می دهد ؛ یا پیدا نمودن و کشتن ده هزار لاک پشت یا قورباغه یا مار و … تا چه اندازه دشوار می باشد. حال بگذریم که این کارها چه صدمات جبران ناپذیری به طبیعت می زند. یا تصوّر بفرمایید که کشته شدن یک انسان به جرم کشتن یک سگ، تا چه اندازه وحشتناک است!! یا در بیابان رها نمودن یک زن در حال خونریزی ماهانه یا یک زن که بچّه ی مرده به دنیا آورده، چه اندازه بی رحمانه است؟ و ای کاش فقط همین بود ؛ افزون بر اینها، آن بیچاره باید دهها تکلیف فیل افکن را هم باید به جای آورد.
ابتدا عین متن را آورده و در ادامه حاصل آن را به زبان امروزی بیان می کنیم.
اوستا، وندیداد، فرگرد شانزدهم
بخش یکم
1
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر در خانه ی مزداپرستان، زنی باشد که خون دشتان – خواه دشتان بهنجار، خواه دشتان نابهنجار – از وی روان شود، مزداپرستان چه باید بکنند ؟
2
اهوره مزدا پاسخ داد:
باید راه او را (1) از هر گونه گل و بوته ای پاک کنند (2) و در جایی که او باید بماند، خاک خشک بر زمین بپاشند (3) و برای او ساختمانی برپای دارند (4) که همچند یک دوم یا یک سوم یا یک چهارم یا یک پنجم بلندی خانه، از خانه بلندتر باشد تا مبادا نگاه او بر آتش بیافتد.(5)
3
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چه اندازه دور از آتش ؟
چه اندازه دور از آب ؟
چه اندازه دور از دسته های بَرسَم ویژه ی آیین ؟
چه اندازه دور از مردم اشون ؟
4
اهوره مزدا پاسخ داد :
پانزده گام دور از آتش.
پانزده گام دور از آب.
پانزده گام دور از دسته های برسم ویژه ی آیین.
سه گام دور از مردم اشون.
5
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که برای زن دشتان – خواه دشتان بهنجار، خواه دشتان نابهنجار – خوراک می برد، چه اندازه باید از او دور بایستد ؟
6
اهوره مزدا پاسخ داد :
کسی که برای زن دشتان – خواه دشتان بهنجار، خواه دشتان نابهنجار – خوراک می برد، باید سه گام از او دور بایستد.
در چه گونه آوندهایی برای او خورش ببرند ؟ در چه گونه آوندهایی باید برای او نان ببرند ؟
در آوندهای برنجین یا سُربین یا هر آوند فلزی کم بهای دیگر.(6)
7
چه اندازه خوراک و چه اندازه نان باید برای او ببرند ؟
تنها به اندازه ی دو دینار نان و به اندازه ی یک دینار شیربا (7) تا مبادا نیرو بگیرد.(8)
اگر کودکی با وی برخورد یافته باشد، باید نخست دست ها و پس از آن، تن کودک را بشویند.(9)
8
اگر زن دشتان پس از گذشت سه شبانروز، باز هم خون ببیند، باید تا پایان شبانروز چهارم در دشتانستان بماند.
اگر زن دشتان پس از گذشت چهار شبانروز، باز هم خون ببیند، باید تا پایان شبانروز پنجم در دشتانستان بماند.
9 – 10
اگر زن دشتان اگر زن دشتان پس از گذشت پنج شبانروز، باز هم خون ببیند، باید تا پای شبانروز ششم در دشتانستان بماند.
اگر زن دشتان پس از گذشت شش شبانروز، باز هم خون ببیند، باید تا پایان شبانروز هفتم در دشتانستان بماند.
اگر زن دشتان پس از گذشت هفت شبانروز، باز هم خون ببیند، باید تا پای شبانروز هشتم در دشتانستان بماند.
اگر زن دشتان پس از گذشت هشت شبانروز، باز هم خون ببیند، باید تا پایان شبانروز نهم در دشتانستان بماند.(10)
11
اگر زن دشتان پس از گذشت نـُه شبانروز باز هم خون ببیند، این کاری است که کارگزاران دیوان برای پرستش و ستایش آنان کرده اند.
بخش دوم
مزداپرستان باید راه را از هر گونه گل و بوته ای پاک کنند.
12
آنان باید سه گودال در زمین بکنند و بر سر دو گودال زن دشتان را با گمیز و بر سر سومین گودال با آب بشویند.
آنان باید خْرفـْسْتـَران را بدین شمار بکشند : اگر تابستان باشد، دویست مور دانه کش و اگر زمستان باشد، دویست خرفستر از گونه های دیگر که اهریمن آن ها را آفریده است.
بخش سوم
13
اگر مزداپرستی، خون زن دشتان را – خواه دشتان بهنجار، خواه دشتان نابهنجار – بند آورد، پادافرهِ گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار او کردار «پشوتنو» است و پادافره گناهش دویست تازیانه با اسپهه – اشترا، دویست تازیانه با سروشو – چرن است.
14
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر مردی بارها آگاهانه با زن دشتان – خواه دشتان بهنجار، خواه دشتان نابهنجار – دشتان مرزی کند، چنان که دشتان بهنجار و نابهنجار آن زن جابجا شود، پادافره گناه آن مرد چیست ؟
15
اهوره مزدا پاسخ داد :
نخستین بار که او با زن ِدشتان، دشتان مرزی کند، سی تازیانه با اسپهه – اشترا، سی تازیانه با سروشو – چرن.
دومین بار که او با زن دشتان، دشتان مرزی کند، پنجاه تازیانه با اسپهه – اشترا، پنجاه تازیانه با سروشو – چرن.(11)
سومین بار که او با زن دشتان، دشتان مرزی کند، هفتاد تازیانه با اسپهه – اشترا، هفتاد تازیانه با سروشو – چرن.(12)
16
چهارمین بار که او با زن دشتان مرزی کند، اگر تن زن را از زیر جامه بفشارد، اگر ران ناپاک او را – بی آن که با او درآمیزد – بفشارد، پادافره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
نود تازیانه با اسپهه – اشترا، نود تازیانه با سروشو – چرن پادافره گناه اوست.
17
کسی که با زن دشتان – خواه دشتان بهنجار خواه دشتان نابهنجار – به کامجویی درآمیزد، کردار او بهتر از کردار کسی نیست که تن مرده ی پسر خویش را – که از خون خود او زاده شده و به ناخوشی «نـَئِزَه»(13) مرده است – بسوزاند و چربی تن وی را در آتش بریزد.(14)
18
همه ی این گونه گناهکاران که «دُروَج» به پیکرشان راه یافته است، خوارشمارندگان «داد»اند و همه ی خوار شمارندگان «داد»، سرکشان در برابر آفریدگارند و همه ی سرکشان در برابر آفریدگار، نا اشونند و پادافره هر نااشونی مرگ است.(15)
پی نوشت ها:
1. راهی که او را از آن به «دشتانستان»(جای زن دشتان) می برند.
2. تا مبادا در راهِ خود با هیزم برخورد یابد و آن را بیالاید.
3. تا مبادا بر اثر برخورد او با زمین، زمین آلوده شود.
4. همین ساختمان را «دشتانستان» می نامند که زن دشتان در مدت ناپاکی باید در آن بسر برد.
5. شخص ناپاک نباید به آتش نزدیک شود یا نفس او به آتش بخورد یا به آتش بنگرد، زیرا آن را می آلاید.
6. باید خوراک را در چمچه ای فلزی بریزند و از فاصله ای نزدیک او بگذارند. آوندهای سفالین اگر آلوده شود، پاک شدنی نیست؛ اما آوندهای فلزی را می توان پاک کرد.(نگاه کنید به فرگرد هفتم، بند 73)
7. شیربا : خوراکی ساده که از شیر و برنج یا آرد برنج ترکیب یافته است.
8. آنکتیل دوپرون دینار را برابر چهار «تولا» و هر تولا را برابر وزن 105 تا 185 دانه ی گندم می داند. «سوشیوس» می گوید :
«تا چهار شبانروز نباید خوراک گوشتی بدو بدهند؛ مبادا که خون ریزی وی بیشتر شود. از آن رو که دیو در تن زن دشتان جای دارد، هر گونه نیرویابی او بر نیروی اهریمن می افزاید.»
(زیرنویس دارمستتر بر گزارش وندیداد)
9. منظور کودکی است که آن زن او را شیر می دهد. معنی عبارت این است که حتی اگر کودکی با وی برخورد یابد، باید آیین پاک کردن درباره ی وی برگزار شود. روش معمول، در گزارش پهلوی (زند) وندیداد، شرح داده شده است :
«هر کسی که با زن دشتان برخورد یابد باید تن و جامه ی خویش را با گمیز و آب بشوید. این کار یک شستشوی ساده است و نه آیین «بَرشنوم»، زیرا خود زن دشتان نیز همان شستشو را به جا می آورد.»
(زیرنویس دارمستتر بر گزارش وندیداد)
10. همان جمله که دوبار در بند 8 آمد، چهار بار دیگر در بندهای 9 و 10 تکرار می شود و شماره ها به ترتیب در چهار جمله «پنج و ششم»، «شش و هفتم»، «هفت و هشتم» و «هشت و نهم» است.
11. مانند نخستین بار با شماره ی 50 به جای 30.
12. مانند نخستین بار با شماره ی 70 به جای 30.
13. «naeza» نام یکی از بیماری هاست که چگونگی آن روشن نیست.(نگاه کنید به فرگرد هفتم، بند 58) اسفندیارجی این واژه را به معنی دیگرش «نیزه» گرفته و نوشته است که می توان ترجمه کرد : «کسی که با نیزه کشته شده است.»(زیرنویس دارمستتر بر گزارش وندیداد)
14. این دو کردار برابر نیست؛ اما هیچ یک خوب نیست. گناه موردِ بحث در این جا، یک «تنافوهر» ساده است.(نگاه کنید به فرگرد پانزدهم، بند 17) بنابراین می توان تاوان آن را با پذیرفتن کیفر و ابراز پشیمانی، داد؛ حال آن که سوزاندن مُردار، گناهی است که هیچ تاوانی در برابر آن نیست.(نگاه کنید به فرگرد یکم، بند 17 و فرگرد هشتم، بند 73)
(گزارش پهلوی (زند) وندیداد)
(زیرنویس دارمستتر بر گزارش وندیداد)
15. در متن تعبیری آمده که معنی لفظی آن «پشوتنو» است؛ اما چنین کسی یک گناهکار «تنافوهر» یعنی «مرگ ارزان» است.(گزارش پهلوی (زند) وندیداد) در نخستین بندهای فرگرد پانزدهم دیدیم که «پشوتنو» هم به معنی گناه نابخشودنی و مرگ ارزان به کار رفته است.
ـ حاصل متن
ـ زنان در حال عادت ماهانه ـ که زرتشتیان آن را دشتان گویند ـ باید دور از مردم و دور از آتش و آب ساکن شوند. (وندیداد،فرگرد شانزدهم، بند 24 و 25 )
در این مدّت غذای کم، در ظروف کم ارزش به او می دهند. (وندیداد،فرگرد شانزدهم، بند 1 تا 5 )
بعد از تمام شدن عادت ماهانه، او را دوبار با ادرار گاو در دو گودال شستشو می دهند و بار سوم نیز در گودال سومی با آب شستشو می شود. (وندیداد،فرگرد شانزدهم، بند6)
اگر تابستان باشد باید دویست مورچه را بکشد و اگر در زمستان باشد باید دویست حشره ی گزنده را از بین ببرد. (وندیداد،فرگرد شانزدهم، بند 12 )
وندیداد، فرگرد پانزدهم
بخش یکم
1
گناهانی که اگر مردمان بدان ها دست بیالایند، «پشوتنو» می شوند و پشیمانی و دادن تاوان، آنان را رهایی نمی بخشد چندتاست ؟(1)
2
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای زرتشتِ پاک !
شمار چنین گناهانی پنج است :
نخست آن که کسی کیش و آیینی بیگانه و نادرست را با دانش و آگاهی از گناه این کار، به یکی از اشونان بیاموزد.
این گناهی است که او را پشوتنو می کند.
3
دوم آن که کسی استخوانی بسیار سخت و ناجویدنی یا خوراکی بسیار داغ به سگِ گله یا سگِ خانگی بدهد.
4
اگر آن استخوان چنان در میان دندان های سگ فرو رود یا در گلوی او گیر کند یا آن خوراکِ داغ چنان دهان و زبانش را بسوزاند که آسیبی ماندگار بدو برسد و بمیرد، این گناهی است که دهنده ی استخوان یا خوراک را «پشوتنو» می کند.(2)
5
سوم آن که کسی ماده سگی آبستن را بزند یا با دویدن از پی وی یا با فریاد زدن یا با به هم کوفتن دست ها (3) بترساندش.
6
اگر ماده سگ در گودالی یا چاهی یا پرتگاهی یا رودخانه ای یا جویی بیافتد و آسیبی ماندگار بدو برسد و بمیرد، این گناهی است که زننده یا ترساننده ی سگ را «پشوتنو» می کند.(4)
7
چهارم آن که مردی با زن دشتان – خواه دشتان بهنجار، خواه دشتان نابهنجار – دشتان مرزی کند. این گناهی است که آن مرد را «پشوتنو» می کند.(5)
8
پنجم آن که مردی با زنی که جنبش دشتک را در زهدان خویش درمی یابد (6) – خواه شیر در پستانش آمده باشد، خواه نه – درآمیزد.
اگر آسیبی ماندگار بدان زن برسد و بمیرد، این گناهی است که آن مرد را «پشوتنو» می کند.(7)
بخش دوم
9
اگر مردی با دختری دوشیزه یا بانویی جوان – خواه آن دختر یا بانو وابسته به سالار خانواده باشد یا نه، خواه به شوهر داده شده باشد یا نه (8) – همخوابگی کند و آن دختر یا بانو از او آبستن شود، نباید از شرم مَردُم با آب و گیاه (9) در خودْ دشتان نابهنجار پدید آورد.
10
اگر آن دختر یا بانو از شرم ِمردم با آب و گیاه در خود دشتان نابهنجار پدید آورد، گناهی بر گردن اوست.(10)
11
اگر مردی با دختری دوشیزه یا بانویی جوان – خواه آن دختر یا بانو وابسته به سالار خانواده باشد یا نه، خواه به شوهر داده شده باشد یا نه – همخوابگی کند و آن دختر یا بانو از او آبستن شود، نباید از شرم ِمردم، میوه ی زندگی را که در زهدان خویش دارد، نابود کند.
12
اگر آن زن از شرم مردم، میوه ی زندگی را در زهدان خویش نابود کند، گناه کشتن فرزند بر گردن او و پدر اوست و پادافرهِ گناه کشتن آگاهانه (11) بر هر دوان رواست.
13
اگر مردی با دختری دوشیزه یا بانویی جوان – خواه آن دختر یا بانو وابسته به سالار خانواده باشد یا نه، خواه به شوهر داده شده باشد یا نه – همخوابگی کند و آن دختر یا بانو (12) از او آبستن شود و بگوید : «تو مرا آبستن کرده ای.» و مرد پاسخ دهد : «به جست و جوی پیرزنی (13) بر آی و از او بخواه که دشتک تو را بیاندازد.»
14
… و زن نزد پیرزن برود و از او بخواهد که دشتک را بیندازد و پیرزن «بنگ» یا «شئتَ» یا «غـْنان» یا «فـْرسپاتَ» یا داروهای دیگری که دشتک را می اندازد، بدو بدهد و مرد بگوید : «میوه ی زندگی خود را دور بیانداز.» و او میوه ی زندگی خویش را دور بیاندازد، گناه این کار به یکسان بر گردن سه تن است : مرد، زن و پیرزن.
بخش سوم
15
اگر مردی با دختری دوشیزه یا بانویی جوان – خواه آن دختر یا بانو وابسته به سالار خانواده باشد یا نه، خواه به شوهر داده شده باشد یا نه – همخوابگی کند و آن دختر یا بانو (14) از او آبستن شود، باید تا هنگامی که کودک زاده شود، از آن زن نگاهداری کند.
16
اگر او آن چنان که سزاوار است از زن نگاهداری نکند و گزندی به کودک برسد، برای سر باز زدن از نگاهداری ِشایسته، پادافره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست.
17
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان آن زن فرا رسد و در گذرگاهی بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند ؟
18
اهوره مزدا پاسخ داد :
اگر مردی با دختری دوشیزه یا بانویی جوان – خواه آن دختر یا بانو وابسته به سالار خانواده باشد یا نه، خواه به شوهر داده شده باشد یا نه – همخوابگی کند و آن دختر یا بانو از او آبستن شود، باید تا هنگامی که کودک زاده شود، از آن زن نگاهداری کند.(15)
19
اگر او از زن نگاهداری نکند … (16)
این خویشکاری ِهر اشون مردی است که هر مادینه ی بارداری را – خواه دوپا، خواه چارپا، خواه زن، خواه ماده سگ – نگاهدار باشد.
20
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان [ ماده سگی ] (17) فرا رسد و در گذرگاهی بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند ؟
21
اهوره مزدا پاسخ داد :
کسی که خانه اش به زایشگاه سگ نزدیک تر است باید آن چه را برای نگاهداری از وی بایسته است، فراهم آورد و تا هنگام زادن و بالیدن توله سگ ها از آن ها نگاهداری کند.
22
اگر او آن چنان که سزاوار است از ماده سگ نگاهداری نکند و به توله ها گزندی برسد، برای سرباز زدن از نگاهداری ِشایسته، پادافره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست.
23
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان ماده سگی فرا رسد و در اُشترخانی بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند ؟
24
اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که اشترخان را ساخته است یا کسی که آن را در دست دارد (18) باید آن چه را برای نگاهداری از وی بایسته است، فراهم آورد و تا هنگام زادن و بالیدن توله سگ ها از آن ها نگاهداری کند.(19)
25
اگر او آن چنان که سزاوار است از ماده سگ نگاهداری نکند و به توله ها گزندی برسد، برای سرباز زدن از نگاهداری ِشایسته، پادافره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست.(20)
26
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان ماده سگی فرا رسد و در آخور اسبی بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند ؟(21)
27
اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که آخور اسب را ساخته است یا کسی که آن را در دست دارد باید آن چه را برای نگاهداری از وی بایسته است، فراهم آورد و تا هنگام زادن و بالیدن توله سگ ها از آن ها نگاهداری کند.(22)
28
اگر او آن چنان که سزاوار است از ماده سگ نگاهداری نکند و به توله ها گزندی برسد، برای سرباز زدن از نگاهداری ِشایسته، پادافره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست.(20)
29
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان ماده سگی فرا رسد و در آخور گاوی بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند ؟(23)
30
اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که آخور گاو را ساخته است یا کسی که آن را در دست دارد باید آن چه را برای نگاهداری از وی بایسته است، فراهم آورد و تا هنگام زادن و بالیدن توله سگ ها از آن ها نگاهداری کند.(22)
31
اگر او آن چنان که سزاوار است از ماده سگ نگاهداری نکند و به توله ها گزندی برسد، برای سرباز زدن از نگاهداری ِشایسته، پادافره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست.(20)
32
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان اگر زمان زایمان ماده سگی فرا رسد و در آغـُل گاوی بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند ؟(24)
33
اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که آغل گوسفند را ساخته است یا کسی که آن را در دست دارد باید آن چه را برای نگاهداری از وی بایسته است، فراهم آورد و تا هنگام زادن و بالیدن توله سگ ها از آن ها نگاهداری کند.(25)
34
اگر او آن چنان که سزاوار است از ماده سگ نگاهداری نکند و به توله ها گزندی برسد، برای سرباز زدن از نگاهداری ِشایسته، پادافره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست.(26)
35
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان اگر زمان زایمان ماده سگی فرا رسد و بر سر دیوار خانه ای بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند ؟(27)
36
اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که دیوار را بر کشیده است یا ساخته است یا کسی که آن را در دست دارد باید آن چه را برای نگاهداری از وی بایسته است، فراهم آورد و تا هنگام زادن و بالیدن توله سگ ها از آن ها نگاهداری کند.(25)
37
اگر او آن چنان که سزاوار است از ماده سگ نگاهداری نکند و به توله ها گزندی برسد، برای سرباز زدن از نگاهداری ِشایسته، پادافره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست.(26)
38
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان ماده سگی فرا رسد و در کـَنده ای بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند؟(28)
39
اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که کـَنده را کنده است یا ساخته است یا کسی که آن را در دست دارد باید آن چه را برای نگاهداری از وی بایسته است، فراهم آورد و تا هنگام زادن و بالیدن توله سگ ها از آن ها نگاهداری کند.(29)
40
اگر او آن چنان که سزاوار است از ماده سگ نگاهداری نکند و به توله ها گزندی برسد، برای سرباز زدن از نگاهداری ِشایسته، پادافره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست.(30)
41
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر زمان زایمان ماده سگی فرا رسد و در میان چراگاه یا کشتزاری بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند ؟(31)
42
اهوره مزدا پاسخ داد :
آن کس که چراگاه یا کشتزار را کشت کرده است یا کسی که آن را در دست دارد باید آن چه را برای نگاهداری از وی بایسته است، فراهم آورد و تا هنگام زادن و بالیدن توله سگ ها از آن ها نگاهداری کند.(29)
43
او باید به مهربانی و نیک خواهی سگ را روی شاخ و برگ درختان و بر تخته پـِهـِنی جای دهد تا بیاساید.
او باید از ماده سگ نگاهداری کند تا هنگامی که توله هایش بتوانند زندگی خود را بگذرانند و از خود پدافند کنند.
44
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کِی سگ ها می توانند زندگی خود را بگذرانند و از خود پدافند کنند ؟
45
اهوره مزدا پاسخ داد :
هنگامی که بتوانند گرداگرد چهارده خانه بدوند (32)، می توان آن ها را به خود واگذاشت؛ خواه زمستان باشد، خواه تابستان.
توله سگ ها را تا شش ماه و کودکان آدمی را تا هفت سال باید بپرورند.
آذر – پسر اهوره مزدا – همان گونه که نگاهبان یک زن است، از ماده سگ آبستن نیز نگاهبانی می کند.(33)
بخش چهارم
46
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر مزداپرستان بخواهند ماده سگی را به گـُشن گیری ببرند تا توله ای نیرومندتربزاید، چه باید بکنند ؟
47
اهوره مزدا پاسخ داد :
باید گودالی در زمین میان آغل گوسفندان بکـَنند : در زمین سخت به گودی تا زانو و در زمین نرم به گودی تا کمر.
48
آن گاه در آغاز، ماده سگ را از کودکان و از آتش – پسر اهوره مزدا – دور نگاه دارند (34) و او را بپایند تا سگی نرینه از جایی بیاید و بدو نزدیک شود. پس بگذارند سگ نرینه ی دیگری بدو نزدیک شود و سرانجام سومین سگ نرینه را بگذارند و بدو نزدیک شود و هر یک از این سگان را از دیگری جدا نگاه دارند تا مبادا به یکدیگر بپرند.
49
ماده سگی که بدین گونه سه سگ نرینه بدو نزدیک شده اند، آبستن می شود و شیر در پستان هایش می آید و توله ای که از سه سگ نرینه پدید آمده است می زاید.
50
کسی که چنین ماده سگی را بزند – ماده سگی آبستن را از سه سگ نرینه که شیر در پستان آورده و توله ای پدید آمده از سه سگ نرینه زاده است – پادافره ی گناهش چیست ؟
51
اهوره مزدا پاسخ داد :
هفتصد تازیانه با اسپهه – اشترا، هفتصد تازیانه با سروشو – چرن.(35)
پی نوشت ها:
1. در فرگردهای پیشین بارها دیدیم که پادافره گناه «پشوتنو» دویست تازیانه است، اما در این بخش، «پشوتنو» را به معنی «مرگ ارزان» و کسی که گناهش بخشودنی نیست، می بینیم.(؟)
2. کسی که خوراک بسیار داغ به سگ بدهد که گلوی او را بسوزاند یا استخوانی به سگ بدهد که گلوی او را پاره کند، «مرگ ارزان» است.(روایات بزرگ 639)
3. یا با پای کوفتن بر زمین.(صد در، 31)
4. اگر ماچه سگی آبستن باشد و کسی فریاد بزند یا سنگ بدو بپراند، چنان که توله هایش آسیب ببینند و بمیرند، آن شخص «مرگ ارزان» است.(روایات بزرگ 639)
5. نگاه کنید به فرگرد شانزدهم، بند 14.
6. هنگامی که زن، آبستن ِکودکی چهار ماه و ده روزه باشد؛ زیرا از آن هنگام است که کودک شکل می گیرد و روان در تن وی می آید.(آنکتیل دوپرون، زند اوستای آنکتیل دوپرون، ج2، ص 563)
7. بهتر است گفته شود : اگر کودک بمیرد. «اگر مردی در هنگام آبستنی با همسرش درآمیزد و آن زن دچار آسیب شود و کودکی مرده بزاید، آن مرد «مرگ ارزان» است.(روایات کهن 115 ب)
8. خواه شوهری در خانه ی پدر و مادر خویش داشته باشد یا نه، خواه از خانه ی پدر و مادر خویش به خانه ی شوهر رفته باشد (وابسته به سالار خانواده ی دیگری باشد) یا نه.(گزارش پهلوی (زند) وندیداد)
9. با کاربرد داروها.
10. این گناه «تنافوهر» است. این گناه روی گناه است.(گناه نخستین او این است که اجازه داده است فریبش دهند.) اگر این گناه نخستین بر او وارد نباشد (به زور از راه بدر برده شده باشد) و مرد فریبنده با آگاهی از شرمساری زن بخواهد او را رهایی بخشد، باید پدر و مادر و خواهر و برادران و شوهر و خدمتگزاران و چاکران و سالار و بانوی خانواده ی زن را فراخواند و بگوید : «این زن، کودکی از من در زهدان خویش دارد و من از این کار شادمانم.» و آنان باید پاسخ دهند : «ما این را می دانیم و شادمانیم که شرمساری از میان رفته است.» آن گاه باید آن مرد، مانند یک شوهر از آن زن حمایت کند.(گزارش پهلوی (زند) وندیداد)
11. نگاه کنید به فرگرد هفتم، بند 38.
12. مانند بند 9 تا «… دختر یا بانو».
13. پرستار (وندیداد، گزارش اسفندیارجی)
14. مانند بند 9 تا «… دختر یا بانو».
15. = بند 15
16. جمله ناتمام رها شده است. اسفندیارجی آن را مانند بند 16 تمام کرده است. چنین می نماید که بندهای 17 و 18 بخشی از متن اصلی نبوده است. بند 17 تکرار بند 20 است که به اشتباه در این قسمت داخل شده و اشاره به زایمان زن دارد و بند 18 تکرار بند 15 است که به عنوان پاسخی بدان آمده است.
17. در متن، نهاد جمله نیامده است و «ماده سگی» آن گونه که معنی ایجاب می کرد، از روی گزارش پهلوی (زند) وندیداد افزوده شد.
18. دارنده یا مالک اشترخان یا کسی که آن را به گرو یا به اجاره گرفته است.(گزارش پهلوی (زند) وندیداد و وندیداد، گزارش اسفندیارجی)
19. مانند بند 21.
20. مانند بند 22.
21. مانند بند 23 با «آخور اسبی» به جای اشترخانی.
22. مانند بند 24.
23. مانند بند 23 با «آخور گاوی» به جای اشترخانی.
24. مانند بند 23 با «آغل گوسفندی» به جای اشترخانی.
25. مانند بند 24.
26. مانند بند 22.
27. مانند بند 23 با «بر سر دیوار خانه ای» به جای اشترخانی.
28. مانند بند 23 با «کنده ای» به جای اشترخانی.
29. مانند بند 24.
30. مانند بند 22.
31. مانند بند 23 با «میان چراگاه یا کشتزاری» به جای اشترخانی.
32. شاید به اندازه ی یک «یوجْیـِستی». نگاه کنید به فرگرد سیزدهم، بند 17.
33. هنگامی که زنی زائو رنج می کشد، آتشی بزرگ برمی افروزند تا او و کودک نوزادش را از گزند دیوان ایمن نگاه دارند.(زیرنویس دارمستتر بر گزارش وندیداد)
34. از کودکان تا مبادا آنان را بگزد و از آتش تا مبادا بدان آسیب برساند.(گزارش پهلوی (زند) وندیداد)
35. دارمستتر در گزارش خود، متن سه بند اخیر (49 تا 51) را مغشوش و معنی آن ها را مشکوک دانسته است.
ـ حاصل متن
زرتشتیان سگ را مقدّس می دانند. اگر کسی استخوان سخت به سگ بدهد یا آن را بترساند، یا بکشد یا … گرفتار مجازات پشوتنو می گردد ؛ و پشتونو یعنی مرگ ارزان که با تاوان بخشوده نمی شود.
جالب اینجاست که در اینجا احکام زنان را با احکام سگها در کنار هم آورده و البته تا توانسته زنها را در حال حیض، کثیف و نجس معرّفی نموده و سگها را محترم و عزیز داشته تا آنجا که بی احترامی به سگ، مجازاتهای سنگین تا حدّ اعدام دارد.
در وندیداد احکامی از این دست زیاد است که به برخی بدون ذکر متن اصلی اشاره می کنیم.
اگر کسی سگ آبی را بکشد، باید امور زیر را به روان سگ آبی تقدیم کند: ده هزار شاخه ی تازه بریده شده، ده هزار بسته هیزم سخت، ده هزار هیزم نرم و خشک از چوبهای خوش بو، ده هزار شیر پاک و … ده هزار مار، ده هزار سگ نما(گربه)، ده هزار سنگ پشت، ده هزار قورباغه ی خشکی زی، ده هزار مور دانه کش، ده هزار مور گودال کن، ده هزار کرم خاکی، ده هزار مگس را کشته و ده هزار گودال ناپاک را پر کند و … ؛ همچنین مجازات کسی که پیکر مرده ی سگی را بر زمین اندازد، دو هزار ضربه ی شلّاق است.
ـ اگر زنی بچّه ی مرده به دنیا آورد باید به دور از مردم و آب و آتش، اسکان داده شود و سه یا شش یا نه جام گمیز(ادرار گاو) بنوشد تا رحم او پاک شود. بعد از آن می تواند شیر گرم گاو بنوشد ؛ ولی حقّ نوشیدن آب ندارد. تا سه شب چنین است ؛ و بعد از آن تن و جامه ی خود را با گمیز (ادرار گاو) آمیخته با خاکستر و آب، در کنار 9 گودال می شوید ؛ و 9 شب باید چنین کند. بعد از آن تن و جامه ی خود را با ادرار گاو و آب می شوید تا پاگ گردد.
ـ در آیین زرتشتی زمان ساسانیان مردم به چهار دسته ی موبدان ، ارتش تاران ، کشاورزان و صنعتگران تقسیم می شدند. از این چهار گروه ، دو گروه اوّل ، همه کاره بودند و دو گروه آخر رسماً حالت بردگی داشتند ؛ اگر چه برده نامیده نمی شدند. با اینها چنان رفتار می شد که حتّی با برده ها نیز چنان رفتاری نمی شود.
ـ در وندیداد ،فرگرد چهاردهم ، بند هشت به بعد آمده است: فرد گناهکار باید تمام اسباب و لوازم مورد نیاز یک موبد روحانی ، کلّیّه لوازم یک مرد جنگی و کلّیّه ی لوازم یک کشاورز و چوپان را به عنوان کفّاره به روحانیون آیین زرتشت بپردازد. و افزون بر اینها باید یک نهر آب و یک زمین حاصلخیز بزرگ و یک خانه ی اربابی با طویله ، دارای 9 پرچین و 9 حصار و 9 گونه علوفه نیز به آنها کفّاره دهد. خانه ای که می دهد ، باید دارای دوازده راهرو در قسمت بالا و 9 راهرو در قسمت وسط و شش راهرو در قسمت پایین باشد. افزون بر اینها باید دختر باکره ، جوان و سالم خود را با جهیزیّه و زیورآلات به ازدواج مردان اشو ( موبدان) در آورد. البته این دختر ، باید خواهر پانزده ساله ی خود را نیز همراه گوشواره برای مردان اشو بیاورد. همچنین این مرد وظیفه دارد ، هفت رأس رمه به موبدان تقدیم دارد ؛ هفت عدد سگ پرورش دهد؛ هفت پل بنا کند ؛ 9 عدد باغ خراب را آباد سازد ؛ 9 رأس سگ را باید درمان کند ؛ 9 مرد نیکوکار را با گوشت و نان و شراب سیر نماید.
اگر انسان منصفی به این احکام دشوار و غیر قابل باور نظری بیفکند، به وضوح می فهمد که چرا ایرانیان صدر اسلام، به این راحتی دین تحریف شده ی زرتشت را رها ساخته و به اسلام روی آوردند. فقط کافی است تصوّر بفرمایید که خوردن ادرار گاو چه حالی به انسان می دهد ؛ یا پیدا نمودن و کشتن ده هزار لاک پشت یا قورباغه یا مار و … تا چه اندازه دشوار می باشد. حال بگذریم که این کارها چه صدمات جبران ناپذیری به طبیعت می زند. یا تصوّر بفرمایید که کشته شدن یک انسان به جرم کشتن یک سگ، تا چه اندازه وحشتناک است!! یا در بیابان رها نمودن یک زن در حال خونریزی ماهانه یا یک زن که بچّه ی مرده به دنیا آورده، چه اندازه بی رحمانه است؟ و ای کاش فقط همین بود ؛ افزون بر اینها، آن بیچاره باید دهها تکلیف فیل افکن را هم باید به جای آورد.