عبدالله بن جعفر همسر زینب کبرا(س)
۱۳۹۸/۰۷/۲۷
–
۴۷۵ بازدید
سوال من درمورد علت بازگشت حضرت زینب(س) به شام میباشد، چرا ایشان بعد از مدتی همراه همسرخود به شام بازگشت. ایا دریافت رشوه توسط همسرحضرت زینب(س) از یزید بعنوان حق السکوت واقعیت دارد؟
در این که حضرت زینب به شام برگشته یانه اتفاق نظر نیست ، برای همین سه مکان به عنوان قبر مطهر این بانوی بزرگوار مطرح است و هرکدام نیز طرفدارانی دارد: 1- قبری که در شهرک زینبیه امروز در نزدیکی دمشق، پایتخت فعلی کشور سوریه وجود دارد. علمای قدیم از این مکان (شهرک زینبیه) به «غوطه » یا «راویه » تعبیر آوردند. زائران ایرانی که جهت زیارت به سوریه می روند، این مکان را زیارت می کنند.2- محلی که در شهر قاهره پایتخت مصر به نام «زینبیه » مشهور است.
3- شهر مدینه نیز به عنوان محل دفن حضرت زینب علیها السلام معرفی شده است. برای هر یک از این احتمالات می توان چند نفر از علماء را نام برد. تعدادی از عالمان مصری مثل قاضی شبراوی شافعی( الاتحاف بحب الاشرف، الشیخ عبدالله بن محمد الشبراوی، ص 93) . ، شبلنجی و شیخ حسن عدوی خمراوی (نورالابصار، شبلنجی ، ص 183 . الطبقات الکبری المسماة بلواقح الانوار، شعرانی، ج 1 ص 27 . مشارق الانوار فی فوز اهل الاعتبار، الشیخ حسن العدوی الخمراوی، قاهره، 1285 ه . ق.، ص 156،) معتقدند که حضرت زینب علیها السلام، در مصر دفن شده است.
مرحوم شیخ جعفر نقدی مؤلف کتاب «زینب الکبری علیها السلام » و نسابه عبیدلی نواده امام سجاد علیه السلام در کتاب اخبار الزینبات (اخبار الزینبات، نسابه عبیدلی، ص 125- 122 ) این احتمال را تقویت کرده اند. مرحوم حاج شیخ عباس قمی به نقل از استاد خودش مرحوم محدث نوری ( هدیة الزائرین و بهجة الناظرین، حاج شیخ عباس قمی، ص 353)، محمد حسن خان در خیرات حسان) خیرات حسان، محمد حسن خان، سنه 1304ه.، ج 2، ص 29،) سید حسن صدر در نزهة اهل الحرمین( نزهة اهل الحرمین، السید حسن الصدر، ط مطبعة سرفراز الملیة فی لکنهو الهند، 1354ه. ص 39 ) و محقق و نویسنده بزرگ، محمد حسنین سابقی در کتاب مرقد العقیله زینب علیها السلام احتمال شام را تقویت کرده اند. محقق اخیر احتمال مصر را رد کرده و با قرائن و شواهدی اثبات کرده است که حضرت زینب کبری علیها السلام در شام دفن شده است. از میان کسانی که معتقدند این بانوی گرامی در مدینه مدفون است، می توان مرحوم بیرجندی مؤلف کتاب کبریت الاحمر ، عباسقلی خان سپهر مؤلف کتاب الطراز المذهب )الطراز المذهب، ص 485)، که در تکمیل «ناسخ التواریخ » بوده ویک جلد آن مربوط به حضرت زینب علیها السلام است و مرحوم سید محسن امین در اعیان الشیعه ( اعیان الشیعه، سید محسن امین، چاپ بیروت، 10 جلدی، ج 7، صص 137- 141) را نام برد.
اگر فرض کنیم که آن حضرت به شام رفته اند در این صورت باید گفت : در این مورد برخى از مورّخان نوشته اند که حضرت زینب کبرى(س) در اثر قحطى در مدینه و یا واقعه «حرّه» به همراه شوهرش عبداللّه به شام آمد و در آن جا وفات یافت و واقعه «حرّه» این است که در سال 62 هجرى قمرى مردم مدینه یزید را از حکومت خلع و حاکم اموى مدینه را عزل کردند. این خبر به یزید رسید. یزید، مسلم بن عقبه را با 12 هزار نفر به سوى مدینه فرستاد. نیروهاى مسلم بن عقبه در شرق مدینه در مکانى به نام حرّه مستقر شدند و از آن جا به شهر حمله و شهر را قتل و غارت کردند(تاریخ و اماکن سیاحتى و زیارتى سوریه، ص 63 و منتخب التواریخ، ص 66).
و در مورد رشوه گرفتن عبد الله بن جعفر باید گفت : او انسان پاکی است و اهل رشوه نیست .
عبد الله بن جعفر یکی بزرگان بنی هاشم است و مورد اعتماد همه بزرگان . معاویه بن ابی سفیان همواره به او احترام می کرد و یزید هم برای او احترام می کرد . عبد الله بن جعفر انسان فقیری نبود تا نیاز به تملق و رشوه گرفتن داشته باشد بلکه او ثروتمند بود ولی با این حال معاویه و یزید هر سال ثروت زیادی به او می دادند و عبد الله بن جعفر این ثروت ها را در بین فقرا تقسیم می کرد .
علامه حلی در بخش اول خلاصه الرجال عبدالله بن جعفر را آورده و او را تمجید کرده است . علامه که رشوه بگیر را تمجید نمی کند . برای مطالعه زندگی عبد الله بن جعفر به این چند جمله از ویکی فقه توجه کنید :
معاویه درباره عبدالله بن جعفر میگفت: مرد بنی هاشم عبدالله بن جعفر است. او دارای همه فضیلت ها میباشد و کسی در بزرگواری و شرف به پای او نمیرسد.
[۲][۳] بنا به گفته برخی منابع ، وی در شام نزد معاویه بود که برایش خبر آوردند خداوند پسری به وی عنایت کرده است، معاویه با اطلاع از این خبر به عبدالله بن جعفر گفت: نام پسرت را معاویه بگذار صد هزار درهم به تو میدهم. وی فرزند خود را معاویه نام گذاشت و مبلغی را که معاویه به او داد به کسی که مژده تولد فرزند را داد هدیه کرد.
[۴][۵)
یزید هم چون پدرش معاویه هر سال مبالغی را به عبدالله بن جعفر میداد ، یکی از این موارد زمانی است که یزید به عبدالرحمن بن زیاد، عامل خود در خراسان دستور داد که دو هزار درهم برای عبدالله بن جعفر بفرستد و او این امر را اجرا کرد.
[۶][۷]یزید ده روز پس از مرگ معاویه برای خالد بن حکم در نامه ای دستور گرفتن بیعت از چند نفر را چون حسین بن علی (علیهالسّلام)،عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن جعفر را صادر کرد و گفت: ابتدا باید از این پنج نفر بیعت بگیرد.
[۸]عبدالله بن جعفر به عمرو بن سعید بن عاص عامل یزید در مکه اصرار کرد که به حسین بن علی (علیهالسّلام) نامه نوشته و او را امان دهد تا امام (علیهالسّلام) به مکه بازگردد.
[۹][۱۰]سپس عبدالله، خود برای حسین (علیهالسّلام) نامه نوشت و او را سوگند داد که به کوفه نرود و او را از کوفیان برحذر داشت.
[۱۱]زمانی هم که حسین بن علی (علیهالسّلام) از مکه خارج شد و قصد عراق کرد ، عبدالله، دو پسر خود محمد و عون را همراه نامه ای نزد وی فرستاد و او را از این سفر برحذر داشت و همه سعی خود را انجام داد تا برای امام (علیهالسّلام) امان بگیرد؛ ولی امام (علیهالسّلام) راضی نشد
[۱۲][۱۳]و به همراه دو پسر عبدالله بن جعفر به راه خود ادامه داد و این دو در کربلا به همراه امام (علیهالسّلام) به شهات رسیدند.
[۱۴][۱۵]زمانی که عبدالله بن جعفر خبر یافت که دو پسرش در کربلا با حسین (علیهالسّلام) شهید شده اند، افراد برای تسلیت، نزد او میرفتند. یکی از غلامانش به او گفت: به سبب حسین چه مصیبتها که بر سر ما آمد. عبدالله با درشتی با او برخورد کرد سپس گفت: اگر خودم آنجا بودم هیچ گاه از او جدا نمیشدم تا کشته میشدم. چیزی که مرا آرام میکند و غم فرزندانم را آسان میکند این است که با حسین کشته شده اند و یاری کرده اند و با وی ثبات ورزیده اند. سپس در نزد مردم گفت: کشته شدن حسین (علیهالسّلام) برای من گران بود. اگر دستانم او را یاری نکرد، دو پسرم یاریش کردند.
[۱۶][۱۷][۱۸]یزید در مورد نامه عثمان بن محمد پسر ابوسفیان ثقفی با عبدالله بن جعفر مشورت کرد. در آن نامه به مردم مدینه تعرض شده بود و آنها را تحریک کرده بود. یزید گفت: اکنون که چنین است هر چه مردم مدینه ببینند از چشم خود دیده اند. عبدالله به یزید گفت: همواره پدرت اهل مدارا بود. آنها را ببخش. یزید گفت: همه آنها را میکشم و خود را راحت میکنم. یزید یکی از بزرگان لشکر را فراخواند و او را مامور به بستن راه مدینه کرد. عبدالله بن جعفر در نامه ای به مردم مدینه آنها را از تصمیم یزید آگاه کرد و خواست تا از یزید اطاعت کنند؛ ولی مردم نپذیرفتند.
[۱۹]زمانی که نامه مسلم بن عقبه مبنی بر خبر کشتار مردم مدینه به دست یزید رسید، وی عبدالله بن جعفر و معاویة بن یزید را فراخواند و با آنها مشورت کرد. عبدالله بن جعفر پس از دیدن نامه، آیه استرجاع را بر زبان جاری ساخت و با خواندن این آیه بر آنان ابراز تاسف کرد که آنها بلا را بر عافیت ترجیح دادند.
[۲۰]بنا به نقل برخی از منابع در واقعه حره دو تن از پسران عبدالله بن جعفر در مدینه به دست سپاه شام به فرماندهی مسلم بن عقبه کشته شدند.
[۲۱][۲۲]پانویس ها
۱. ابن الطقطقی، الفخری، ص۱۳۵، بیروت، دار القلم العربی، ۱۴۱۸ق. ۲. مسعودی، التنبیه و الاشرا ف، ص۲۶۳، قاهره، دار الصاوی، بی تا.۳. ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳ ص۸۸۰، دار الجیل، ۱۴۱۲ق. ۴. ثقفی کوفی، ابن محمد، الغارات، ج۱، ص۴۶۲ – ۴۶۵، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۳ش.۵. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۹۴، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.۶. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۹۳، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق. ۷.ابن الجوزی، المنتظم، ج۵، ص۳۰۵، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق. ۸.ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۲۵، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۰ق. ۹.ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۶۷، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق. ۱۰. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۰، بیروت، دار الاضواء، ۱۳۸۵ش. ۱۱.ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۴۴۷، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.۱۲.طبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۷، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ش، چاپ دوم.۱۳. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۰، بیروت، دار الاضواء، ۱۳۸۵ش. ۱۴. ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۲، ص۶، بیروت، دار الاضواء. ۱۵.مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۳، قاهره، دار الصاوی، بی تا .۱۶. طبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۶، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ش، چاپ دوم. ۱۷. ثقفی کوفی، ابن محمد، الغارات، ج۲، ص۶۹۴، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۳ش.۱۸. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۹، بیروت، دار الاضواء، ۱۳۸۵ش. ۱۹.ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۴۱، بیروت، دار الاضواء. ۲۰. ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۴۱، بیروت، دار الاضواء. ۲۱.ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۲، ص۱۴، بیروت، دار الاضواء. ۲۲.مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۷۰، قم، دار الهجرة، ۱۴۰۹ق، چاپ دوم.
3- شهر مدینه نیز به عنوان محل دفن حضرت زینب علیها السلام معرفی شده است. برای هر یک از این احتمالات می توان چند نفر از علماء را نام برد. تعدادی از عالمان مصری مثل قاضی شبراوی شافعی( الاتحاف بحب الاشرف، الشیخ عبدالله بن محمد الشبراوی، ص 93) . ، شبلنجی و شیخ حسن عدوی خمراوی (نورالابصار، شبلنجی ، ص 183 . الطبقات الکبری المسماة بلواقح الانوار، شعرانی، ج 1 ص 27 . مشارق الانوار فی فوز اهل الاعتبار، الشیخ حسن العدوی الخمراوی، قاهره، 1285 ه . ق.، ص 156،) معتقدند که حضرت زینب علیها السلام، در مصر دفن شده است.
مرحوم شیخ جعفر نقدی مؤلف کتاب «زینب الکبری علیها السلام » و نسابه عبیدلی نواده امام سجاد علیه السلام در کتاب اخبار الزینبات (اخبار الزینبات، نسابه عبیدلی، ص 125- 122 ) این احتمال را تقویت کرده اند. مرحوم حاج شیخ عباس قمی به نقل از استاد خودش مرحوم محدث نوری ( هدیة الزائرین و بهجة الناظرین، حاج شیخ عباس قمی، ص 353)، محمد حسن خان در خیرات حسان) خیرات حسان، محمد حسن خان، سنه 1304ه.، ج 2، ص 29،) سید حسن صدر در نزهة اهل الحرمین( نزهة اهل الحرمین، السید حسن الصدر، ط مطبعة سرفراز الملیة فی لکنهو الهند، 1354ه. ص 39 ) و محقق و نویسنده بزرگ، محمد حسنین سابقی در کتاب مرقد العقیله زینب علیها السلام احتمال شام را تقویت کرده اند. محقق اخیر احتمال مصر را رد کرده و با قرائن و شواهدی اثبات کرده است که حضرت زینب کبری علیها السلام در شام دفن شده است. از میان کسانی که معتقدند این بانوی گرامی در مدینه مدفون است، می توان مرحوم بیرجندی مؤلف کتاب کبریت الاحمر ، عباسقلی خان سپهر مؤلف کتاب الطراز المذهب )الطراز المذهب، ص 485)، که در تکمیل «ناسخ التواریخ » بوده ویک جلد آن مربوط به حضرت زینب علیها السلام است و مرحوم سید محسن امین در اعیان الشیعه ( اعیان الشیعه، سید محسن امین، چاپ بیروت، 10 جلدی، ج 7، صص 137- 141) را نام برد.
اگر فرض کنیم که آن حضرت به شام رفته اند در این صورت باید گفت : در این مورد برخى از مورّخان نوشته اند که حضرت زینب کبرى(س) در اثر قحطى در مدینه و یا واقعه «حرّه» به همراه شوهرش عبداللّه به شام آمد و در آن جا وفات یافت و واقعه «حرّه» این است که در سال 62 هجرى قمرى مردم مدینه یزید را از حکومت خلع و حاکم اموى مدینه را عزل کردند. این خبر به یزید رسید. یزید، مسلم بن عقبه را با 12 هزار نفر به سوى مدینه فرستاد. نیروهاى مسلم بن عقبه در شرق مدینه در مکانى به نام حرّه مستقر شدند و از آن جا به شهر حمله و شهر را قتل و غارت کردند(تاریخ و اماکن سیاحتى و زیارتى سوریه، ص 63 و منتخب التواریخ، ص 66).
و در مورد رشوه گرفتن عبد الله بن جعفر باید گفت : او انسان پاکی است و اهل رشوه نیست .
عبد الله بن جعفر یکی بزرگان بنی هاشم است و مورد اعتماد همه بزرگان . معاویه بن ابی سفیان همواره به او احترام می کرد و یزید هم برای او احترام می کرد . عبد الله بن جعفر انسان فقیری نبود تا نیاز به تملق و رشوه گرفتن داشته باشد بلکه او ثروتمند بود ولی با این حال معاویه و یزید هر سال ثروت زیادی به او می دادند و عبد الله بن جعفر این ثروت ها را در بین فقرا تقسیم می کرد .
علامه حلی در بخش اول خلاصه الرجال عبدالله بن جعفر را آورده و او را تمجید کرده است . علامه که رشوه بگیر را تمجید نمی کند . برای مطالعه زندگی عبد الله بن جعفر به این چند جمله از ویکی فقه توجه کنید :
معاویه درباره عبدالله بن جعفر میگفت: مرد بنی هاشم عبدالله بن جعفر است. او دارای همه فضیلت ها میباشد و کسی در بزرگواری و شرف به پای او نمیرسد.
[۲][۳] بنا به گفته برخی منابع ، وی در شام نزد معاویه بود که برایش خبر آوردند خداوند پسری به وی عنایت کرده است، معاویه با اطلاع از این خبر به عبدالله بن جعفر گفت: نام پسرت را معاویه بگذار صد هزار درهم به تو میدهم. وی فرزند خود را معاویه نام گذاشت و مبلغی را که معاویه به او داد به کسی که مژده تولد فرزند را داد هدیه کرد.
[۴][۵)
یزید هم چون پدرش معاویه هر سال مبالغی را به عبدالله بن جعفر میداد ، یکی از این موارد زمانی است که یزید به عبدالرحمن بن زیاد، عامل خود در خراسان دستور داد که دو هزار درهم برای عبدالله بن جعفر بفرستد و او این امر را اجرا کرد.
[۶][۷]یزید ده روز پس از مرگ معاویه برای خالد بن حکم در نامه ای دستور گرفتن بیعت از چند نفر را چون حسین بن علی (علیهالسّلام)،عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن جعفر را صادر کرد و گفت: ابتدا باید از این پنج نفر بیعت بگیرد.
[۸]عبدالله بن جعفر به عمرو بن سعید بن عاص عامل یزید در مکه اصرار کرد که به حسین بن علی (علیهالسّلام) نامه نوشته و او را امان دهد تا امام (علیهالسّلام) به مکه بازگردد.
[۹][۱۰]سپس عبدالله، خود برای حسین (علیهالسّلام) نامه نوشت و او را سوگند داد که به کوفه نرود و او را از کوفیان برحذر داشت.
[۱۱]زمانی هم که حسین بن علی (علیهالسّلام) از مکه خارج شد و قصد عراق کرد ، عبدالله، دو پسر خود محمد و عون را همراه نامه ای نزد وی فرستاد و او را از این سفر برحذر داشت و همه سعی خود را انجام داد تا برای امام (علیهالسّلام) امان بگیرد؛ ولی امام (علیهالسّلام) راضی نشد
[۱۲][۱۳]و به همراه دو پسر عبدالله بن جعفر به راه خود ادامه داد و این دو در کربلا به همراه امام (علیهالسّلام) به شهات رسیدند.
[۱۴][۱۵]زمانی که عبدالله بن جعفر خبر یافت که دو پسرش در کربلا با حسین (علیهالسّلام) شهید شده اند، افراد برای تسلیت، نزد او میرفتند. یکی از غلامانش به او گفت: به سبب حسین چه مصیبتها که بر سر ما آمد. عبدالله با درشتی با او برخورد کرد سپس گفت: اگر خودم آنجا بودم هیچ گاه از او جدا نمیشدم تا کشته میشدم. چیزی که مرا آرام میکند و غم فرزندانم را آسان میکند این است که با حسین کشته شده اند و یاری کرده اند و با وی ثبات ورزیده اند. سپس در نزد مردم گفت: کشته شدن حسین (علیهالسّلام) برای من گران بود. اگر دستانم او را یاری نکرد، دو پسرم یاریش کردند.
[۱۶][۱۷][۱۸]یزید در مورد نامه عثمان بن محمد پسر ابوسفیان ثقفی با عبدالله بن جعفر مشورت کرد. در آن نامه به مردم مدینه تعرض شده بود و آنها را تحریک کرده بود. یزید گفت: اکنون که چنین است هر چه مردم مدینه ببینند از چشم خود دیده اند. عبدالله به یزید گفت: همواره پدرت اهل مدارا بود. آنها را ببخش. یزید گفت: همه آنها را میکشم و خود را راحت میکنم. یزید یکی از بزرگان لشکر را فراخواند و او را مامور به بستن راه مدینه کرد. عبدالله بن جعفر در نامه ای به مردم مدینه آنها را از تصمیم یزید آگاه کرد و خواست تا از یزید اطاعت کنند؛ ولی مردم نپذیرفتند.
[۱۹]زمانی که نامه مسلم بن عقبه مبنی بر خبر کشتار مردم مدینه به دست یزید رسید، وی عبدالله بن جعفر و معاویة بن یزید را فراخواند و با آنها مشورت کرد. عبدالله بن جعفر پس از دیدن نامه، آیه استرجاع را بر زبان جاری ساخت و با خواندن این آیه بر آنان ابراز تاسف کرد که آنها بلا را بر عافیت ترجیح دادند.
[۲۰]بنا به نقل برخی از منابع در واقعه حره دو تن از پسران عبدالله بن جعفر در مدینه به دست سپاه شام به فرماندهی مسلم بن عقبه کشته شدند.
[۲۱][۲۲]پانویس ها
۱. ابن الطقطقی، الفخری، ص۱۳۵، بیروت، دار القلم العربی، ۱۴۱۸ق. ۲. مسعودی، التنبیه و الاشرا ف، ص۲۶۳، قاهره، دار الصاوی، بی تا.۳. ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳ ص۸۸۰، دار الجیل، ۱۴۱۲ق. ۴. ثقفی کوفی، ابن محمد، الغارات، ج۱، ص۴۶۲ – ۴۶۵، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۳ش.۵. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۹۴، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.۶. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۹۳، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق. ۷.ابن الجوزی، المنتظم، ج۵، ص۳۰۵، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق. ۸.ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۲۵، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۰ق. ۹.ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۶۷، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق. ۱۰. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۰، بیروت، دار الاضواء، ۱۳۸۵ش. ۱۱.ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۴۴۷، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.۱۲.طبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۷، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ش، چاپ دوم.۱۳. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۰، بیروت، دار الاضواء، ۱۳۸۵ش. ۱۴. ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۲، ص۶، بیروت، دار الاضواء. ۱۵.مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۳، قاهره، دار الصاوی، بی تا .۱۶. طبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۶، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ش، چاپ دوم. ۱۷. ثقفی کوفی، ابن محمد، الغارات، ج۲، ص۶۹۴، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۳ش.۱۸. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۹، بیروت، دار الاضواء، ۱۳۸۵ش. ۱۹.ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۴۱، بیروت، دار الاضواء. ۲۰. ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۴۱، بیروت، دار الاضواء. ۲۱.ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۲، ص۱۴، بیروت، دار الاضواء. ۲۲.مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۷۰، قم، دار الهجرة، ۱۴۰۹ق، چاپ دوم.