۱۳۹۸/۰۶/۳۱
–
۴۲۱ بازدید
آیا ابن عباس پسر عموی پیامبر(ص) در راه حق بودن؟و در زمان امام حسن(ع) همراه و یار ایشون بودن؟
و در قضیه خیانت به ایشون و ماجرای صلح ایشون در کدام جبهه بودن؟
شکی نیست که عبدالله بن عباس یکی از بزرگترین شخصیت های دنیای اسلام به ویژه در نیمه اول قرن اول هجری است که در زمینه های مختلف علوم اسلامی همانند فقه و حدیث، تفسیر، تاریخ و حتی شعر و ادب عرب سرآمد بود. به گونه ای که درباره او گفته شده است: «روزی می نشست و جز از فقه تدریس نمی کرد، و روزی تأویل و روزی از جنگ های رسول خدا(ص) و روزی از شعر و ادب عرب و روزی از ایام عرب سخن می گفت و هرگز ندیدم که دانشمندی به حضور او بیاید مگر این که برای او فروتنی کند و هر کس در هر چیزی از او سؤال می کرد او را بر آن دانشمند و آگاه می یافت(1) و او در علم تا آنجا پیش رفت که ملقب به لقب بحر یعنی دریا شد(2). او خود این همه توفیقات را در اثر دعای پیامبر خدا(ص) می داند که برایش چنین دعا کرد: «اللهم فقهه فی الدین و علمه التأویل؛ خداوندا او را در دین فقیه گردان و علم تأویل (تفسیر) به او بیاموز»(3). و نیز این دعا از رسول خدا(ص) برای او نقل شده که خداوندا او را حکمت بیاموز(4). از سوی دیگر در محبت و دوستی فراوان این شخصیت عظیم نسبت به حضرت علی(ع) و فرزندانش جای هیچگونه بحث و شبهه ای نیست. چنین معروف است که هنگامی که از علم فراوان او در عجب ماندند، خواستند او را با علی(ع) مقایسه کنند، اما او پاسخ داد: نسبت علم من به علم علی(ع) همانند نسبت قطره ای باران به اقیانوس است(5). همو در کنار امام علی(ع) در هر سه جنگ جمل، صفین و نهروان شرکت کرد و در جنگ جمل و صفین از فرماندهان لشکر امام(ع) به شمار می رفت(6). او آنچنان مورد اعتماد حضرت علی(ع) بود که بلافاصله پس از پیروزی در جنگ جمل، به عنوان والی بصره که در آن زمان وضعیت حساسی داشت، برگزیده شد(7) و در ماجرای صفین و در هنگام انتخاب نماینده و حکم برای ماجرای حکمیت، گزینه نخست حضرت علی(ع) همو بود، اما خوارج و اشعث بن قیس این گزینه را نپذیرفتند و استدلال آنها چنین بود: «لافرق بینه و بین علی(ع)»(8) او در جنگ نهروان، در آغاز به عنوان نماینده حضرت علی(ع) با خوارج سخن گفت و با بیان شیوا و استدلالات محکم خود، سست بنیانی باورهایشان را آشکار ساخت به گونه ای که تعداد زیادی از آنها دست از جنگ کشیدند(9). او پس از شهادت امام علی(ع) در کنار فرزندش امام حسن(ع) ماند و از اولین بیعت کنندگان با او بود و از سوی آن حضرت(ع) به سمت استانداری بصره منصوب شد(10). او در زمان حکومت معاویه در نزد وی از باز ایستادن حق و دفاع از حضرت علی(ع) باز نایستاد و با سخنان کوبنده خود او را زیر سؤال می برد. چنین مشهور است که ابن عباس در حالی که نابینا شده بود در مجلس معاویه شرکت کرد و معاویه با تمسخر از او پرسید: چرا شما بنی هاشم از ناحیه چشم (بصر) دچار آسیب می شوید. ابن عباس بلافاصله در جواب گفت: «به همان علت که شما بنی امیه در بصیرت خود دچار آسیب می شوید»(11). و همین نابینایی به عنوان علت عدم حضور او در رکاب امام حسین(ع) در واقعه عاشورا یاد شده است(12). درباره برخورد او با امام حسن(ع) و امام حسین(ع) چنین نقل شده که با آن که از نظر سنی از آنها بزرگتر بود، رکاب مرکب آن دو بزرگوار را هنگام سوار شدن بر مرکب می گرفت(13) پی نوشت ها: 1. طبقات، ابن سعد، ترجمه مهدوی دامغانی، ج 2، ص 351. ابن سعد این عبارت را از عبیدالله بن عبدالله بن عتبه نقل می کند. 2. همان. 3. همان و نیز طبقات الفقهاء، شیرازی، ص 30. 4. طبقات ابن سعد، ج 2، ص 348. 5. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص 19. 6. موسوعه طبقات الفقهاء، زیر نظر جعفر سبحانی، ج 1، ص 167؛ موسوعه الامام علی بن ابی طالب(ع) ، محمدی ری شهری و همکاران، ج 10، ص 189. 7. تاریخ الطبری، ج 5، ص 93. 8. همان، ص 51. 9. موسوعه الامام علی بن ابی طالب(ع)، ج 12، ص 189. 10. الارشاد، شیخ مفید، ترجمه محمد باقر ساعدی خراسانی، ص 349. 11. موسوعه طبقات الفقهاء، ج 1، ص 167. قال له معاویه یوما: ما بالکم تصابون بابصارکم یا بنی هاشم؟ فقال له: کما تصابون فی بصائرکم یا بنی امیه». 12. موسوعه الامام علی بن ابی طالب(ع)، ج 12، ص 190. 13. موسوعه طبقات الفقهاء، ج 1، ص 167.