طلسمات

خانه » همه » مذهبی » شکمبه ریختن بر سر پیامبر

شکمبه ریختن بر سر پیامبر


شکمبه ریختن بر سر پیامبر

۱۳۹۸/۰۶/۲۰


۳۶۹۲ بازدید

با سلام ضمن تشکر از پاسخ سوال ریختن شکمبه استاد پناهیان گفتند پیامبر به عموی خود ابوطالب ماجرای ریختن شکمبه به سرشان را گفتن و ایشان از حمزه خواستند تلافی کند و شکمبه به سر کافران بمالد
درست است؟

درست گفته است .اما اصل داستان این است:روزی ابوجهل، رسول خدا را در صفا دید و به او ناسزا گفت. پیامبر بدون اعـتنا بـه او راهی منزل شد. کنیز «عبدالله بن جدعان » که این جریان را مشاهده کـرده بـود، هـمان روز ناسزاگویی ابوجهل را به حمزه اطلاع داد. سخنان او تأثیر عجیبی بر حمزه گذاشت. از این رو، بدون تأمل در عـواقب کـارش تـصمیم گرفت انتقام برادرزاده اش را بگیرد. به همین دلیل، از همان راه که آمده بود بـرگشت و ابـوجهل را دید که در میان اجتماع قریش نشسته است. او بدون اینکه با کسی حرف بزند، به طرف ابـوجهل رفـت و با کمان شکاری خود محکم بر سر او کوبید. سر ابوجهل شکست. سـپس حـمزه گفت:«به پیامبر ناسزا می گویی؟! من به او ایـمان آوردهـ ام و بـه راهی که او رفته است، می روم. اگر قـدرت داریـ با من ستیزه کن». ابوجهل رو به اجتماع قریش کرد و گفت:«من در حق مـحمد بـد رفتاری کردم. حمزه حق دارد نـاراحت شـود ».[1]
به عـلّت پیـشرفت روز افـزون اسلام، ناراحتی قریش شدیدتر و آزار و اذیّتشان افـزوده مـی شد. حتّی عموی ایشان «ابولهب» و همسر او نیز آسیب های بی سابقه ای به او می رساندند، به ویـژه آنـکه آنها در همسایگی خانه پیامبر بودند و از ریـختن هر گونه زباله بـر سـر و صورت پیامبر دریغ نمی کردند، حـتی بـچّه دان گوسفندی را بر سرش ریختند که البته حمزه، همان کار را با ابولهب انجام داد.

[1] فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 114.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد