۱۳۹۸/۰۵/۲۵
–
۱۸۰۴ بازدید
معنای مفسر در اصطلاح و لغت چیست البته با ادرس کامل بفرمایید
مفسّر، اسم فاعل از ماده «فسر» است که به باب تفعیل رفته و به معنای تفسیر کننده است؛ بنابراین باید ابتدا به معنای لغوی و اصطلاحی تفسیر بپردازیم تا معنای مفسر هم روشن بشود.1. مفهوم لغوى و کاربرد قرآنى تفسیر «تفسیر» از ریشه «فسر» گرفته شده و فسر به معناى جدا کردن، بیان، توضیح دادن و کشف و آشکار ساختن امر پنهان یا معناى معقول آمده است. برخى، واژه «تفسیر» را مرادف «فسر» و برخى مبالغه آن دانسته اند، ولى اکثر قریب به اتفاق لغت شناسان، تفسیر را به کشف و شرح معانى الفاظ و عبارات اختصاص داده اند. مى توان گفت با توجه به این نکته که تفسیر مصدر باب تفعیل است، مفهوم مبالغه نیز در آن نهفته و معناى آن، به خوبى آشکار نمودن معانى الفاظ و حقایق پنهان است.
واژه تفسیر در قرآن کریم تنها یک بار در آیه سى و سوم از سوره فرقان به کار رفته است. در این آیه، خداوند متعال پس از ذکر برخى شبهه هاى کافران و پاسخ به آنها مى فرماید:
«وَ لا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً؛ و هیچ مثلى برایت نیاورند مگر آنکه حقیقت [مسئله ] و بهترین تبیین [آن ] را برایت [فرود] آوردیم.»
واژه تفسیر در این آیه مانند اکثر قریب به اتفاق واژه هاى قرآنى در همان معناى لغوى یعنى کشف و بیان به کار رفته است.
2. معناى اصطلاحى تفسیر
در کتب تفسیر و علوم قرآن، براى واژه تفسیر دو دسته معناى اصطلاحى ذکر شده است؛ برخى تفسیر را به عنوان یک علم (منظومه معرفتى) تعریف کرده اند و برخى آن را به عنوان یک تلاش فکرى مورد توجه قرار داده اند. آنچه در این نوشته مدنظر است، تفسیر به عنوان یک تلاش فکرى است. از میان تعریفهاى فراوانى که درباره تفسیر، به عنوان یک تلاش فکرى، ارائه شده، به بررسى دو تعریف ارائه شده از سوى راغب اصفهانى و علامه طباطبایى که کامل تر از تعریفهاى دیگر است، مى پردازیم.
1. راغب اصفهانى (502- 565): «تفسیر در عرف دانشمندان، کشف معانى قرآن و بیان مراد آن است، خواه به جهت مشکل بودن لفظ باشد و خواه به جهتى دیگر، و خواه بر حسب معناى ظاهر باشد و خواه غیر آن.»
بهترین توجیه و تفسیر این تعریف، آن است که مقصود از «کشف معانى»، مفاد استعمالى الفاظ قرآن و مقصود از «بیان مراد»، تعیین مراد جدى خداوند از عبارتهاى قرآن باشد و عبارت «خواه به جهت مشکل بودن لفظ باشد و خواه به جهتى دیگر» قید «کشف معانى»، و مقصود آن است که روشن نبودن معانى و مفاد استعمالى، گاه به علت مشکل بودن لفظ و گاهى به علل دیگر است. عبارت «خواه بر حسب معناى ظاهر باشد و خواه غیر آن» ناظر به «بیان مراد» است. بدین معنا که کشف مراد جدى خداوند، خواه طبق معناى ظاهر باشد یا برخلاف معناى ظاهر، در قلمرو تفسیر قرار داد.
طبق این توجیه، راغب به دو مرحله اى بودن تفسیر (کشف معناى استعمالى و بیان مراد جدى خداوند) توجه داشته است و این از امتیازهاى این تعریف به شمار مى آید.
ولى اینکه راغب از این تعریف همین توجیه و تبیین را مدنظر داشته، مورد تردید است و توجیه و تفسیرهاى دیگرى مى تواند مطرح شود که براساس آن، این تعریف مشتمل بر نواقص متعددى خواهد بود.
افزون بر این، بر فرض آنکه همین توجیه، مورد نظر باشد، این تعریف رسایى و گویایى لازم را نداشته، به صراحت و روشنى بر مطلب یادشده و دو مرحله اى بودن تفسیر دلالت ندارد، در صورتى که یک تعریف کامل باید از صراحت و روشنى برخوردار باشد. اشکال دیگر این تعریف آن است که مبناى تفسیر و روش مند بودن آن مورد غفلت قرار گرفته، حتى اشاره اى به این نکته نشده که کشف معانى و بیان مراد بر چه اساس و با چه روشى باید صورت گیرد.
همچنین بهتر بود به جاى «معانى قرآن»، معانى آیات قرآن ذکر مى شد تا تعریف، گویایى و رسایى بیشترى مى داشت.
2. علامه طباطبایى (1281- 1360): «تفسیر بیان معانى آیات قرآنى و کشف مقاصد و مدالیل آنهاست.»
«معانى» جمع معنا است و واژه معنا هم در «مفهوم کلام» و هم در «مراد کلام» به کار مى رود. «مقاصد» جمع مقصد است و مقصد بیشتر درباره مکانى به کار مى رود که انسان آهنگ آن را دارد، هرچند به لحاظ معنى هرچه مدنظر و مورد توجه فرد باشد را در بر مى گیرد و از آن جمله مقصود و مراد از یک سخن است. واژه «مدالیل» جمع مدلول است و معنا و مراد را شامل مى شود. با توجه به ذکر این سه واژه در این تعریف، به نظر مى رسد بهترین تبیین آن همان فرمایش علامه طباطبایى- رضوان الله تعالى علیه- است که براى تفسیر سه مرحله قایل مى باشد: نخست، روشن ساختن مفاد واژگان و عبارتها (بیان معانى)، دوم پرده برداشتن از مراد جدى خداوند از واژگان و عبارتهاى قرآن (کشف مدلولها) و سوم پى بردن و کشف هدف و مقصدى که خداوند از انتقال این مرادهاى جدى در نظر داشته است (کشف مقاصد)؛ براى مثال در آیات ناظر به
ویژگیهاى بهشت و جهنم و یا ملائکه، مفسر باید ابتدا مفاهیم واژگان و عبارتها را در زبان عربى و کاربرد عرفى زمان نزول روشن سازد. در مرحله دوم، به کشف این نکته بپردازد که آیا خداوند نیز از این واژه ها و عبارتها همان معانى را مدنظر داشته است و در مرحله سوم، در پى یافتن این موضوع باشد که هدف خداوند از بیان این ویژگیها چیست و چه مقصدى را در نظر داشته است؟
نکته دیگر در این تعریف، به کار گرفتن واژه بیان درباره معانى، و کشف در مورد مدالیل و مقاصد است که هر یک از این دو واژه براى این دو مرحله تناسب کامل دارد؛ زیرا مفسر در مرحله نخست با توجه به کاربردهاى عرفى و لغوى، معانى را بیان مى کند، ولى در دو مرحله بعد، او باید حقیقت را کشف نماید.
چنانکه روشن شد، این تعریف افزون بر نکته هاى مثبت تعریف راغب اصفهانى، امتیازهاى دیگرى نیز داشت؛ از آن جمله: توجه به مرحله سوم تفسیر، به کارگیرى مناسب واژه هاى بیان و کشف، و تفکیک دو مرحله بیان معانى و کشف مقاصد و مدالیل؛ ولى به نظر مى رسد در این تعریف نیز واژگان معانى و مدالیل، براى بیان مقصود دقیق نیستند و چه بسا بهتر بود هر یک از واژه مدالیل و معانى به جاى دیگرى به کار مى رفت؛ زیرا واژه مدالیل با مفاد استعمالى و واژه معانى با مراد جدى بیشتر تناسب دارد؛ افزون که اشاره اى به روش تفسیر و روشمند بودن آن نشده و گویا به روشن بودن آن اکتفا شده است.
3. تعریف پیشنهادى
با توجه به آنچه گذشت، بهتر است تفسیر این گونه تعریف شود:
تفسیر «بیان مفاد استعمالى آیات قرآن و کشف مراد خداوند و مقاصد الهى از آن بر مبناى قواعد ادبیات عرب و اصول محاوره عقلائى است.»
مقصود از بیان معانى و کشف مراد جدى و مقاصد الهى با توجه به آنچه در توضیح تعریف دوم گذشت، روشن است. هدف از افزودن عبارت «بر مبناى قواعد ادبیات عرب و اصول محاوره عقلائى» آن است که سه مرحله یاد شده تفسیر، در صورتى حقیقتا تفسیر به شمار مى آید که مفاد استعمالى آیات به استناد قواعد ادبیات عرب به دست آید و با در نظر گرفتن قواعد محاوره عقلائى، مراد جدى و مقاصد الهى کشف شود؛ بنابراین، اگر فردى براساس حدس و گمان و یا شهود و عرفان و یا روشهاى دیگر به بیان معانى و کشف مدالیل و مقاصد دست یابد، تفسیر مصطلح نخواهد بود.
(ر. ک: محمود رجبی، روش تفسیر قرآن، ص۸-۱۳، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم، چاپ اول ۱۳۸۳ه.ش)
واژه تفسیر در قرآن کریم تنها یک بار در آیه سى و سوم از سوره فرقان به کار رفته است. در این آیه، خداوند متعال پس از ذکر برخى شبهه هاى کافران و پاسخ به آنها مى فرماید:
«وَ لا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً؛ و هیچ مثلى برایت نیاورند مگر آنکه حقیقت [مسئله ] و بهترین تبیین [آن ] را برایت [فرود] آوردیم.»
واژه تفسیر در این آیه مانند اکثر قریب به اتفاق واژه هاى قرآنى در همان معناى لغوى یعنى کشف و بیان به کار رفته است.
2. معناى اصطلاحى تفسیر
در کتب تفسیر و علوم قرآن، براى واژه تفسیر دو دسته معناى اصطلاحى ذکر شده است؛ برخى تفسیر را به عنوان یک علم (منظومه معرفتى) تعریف کرده اند و برخى آن را به عنوان یک تلاش فکرى مورد توجه قرار داده اند. آنچه در این نوشته مدنظر است، تفسیر به عنوان یک تلاش فکرى است. از میان تعریفهاى فراوانى که درباره تفسیر، به عنوان یک تلاش فکرى، ارائه شده، به بررسى دو تعریف ارائه شده از سوى راغب اصفهانى و علامه طباطبایى که کامل تر از تعریفهاى دیگر است، مى پردازیم.
1. راغب اصفهانى (502- 565): «تفسیر در عرف دانشمندان، کشف معانى قرآن و بیان مراد آن است، خواه به جهت مشکل بودن لفظ باشد و خواه به جهتى دیگر، و خواه بر حسب معناى ظاهر باشد و خواه غیر آن.»
بهترین توجیه و تفسیر این تعریف، آن است که مقصود از «کشف معانى»، مفاد استعمالى الفاظ قرآن و مقصود از «بیان مراد»، تعیین مراد جدى خداوند از عبارتهاى قرآن باشد و عبارت «خواه به جهت مشکل بودن لفظ باشد و خواه به جهتى دیگر» قید «کشف معانى»، و مقصود آن است که روشن نبودن معانى و مفاد استعمالى، گاه به علت مشکل بودن لفظ و گاهى به علل دیگر است. عبارت «خواه بر حسب معناى ظاهر باشد و خواه غیر آن» ناظر به «بیان مراد» است. بدین معنا که کشف مراد جدى خداوند، خواه طبق معناى ظاهر باشد یا برخلاف معناى ظاهر، در قلمرو تفسیر قرار داد.
طبق این توجیه، راغب به دو مرحله اى بودن تفسیر (کشف معناى استعمالى و بیان مراد جدى خداوند) توجه داشته است و این از امتیازهاى این تعریف به شمار مى آید.
ولى اینکه راغب از این تعریف همین توجیه و تبیین را مدنظر داشته، مورد تردید است و توجیه و تفسیرهاى دیگرى مى تواند مطرح شود که براساس آن، این تعریف مشتمل بر نواقص متعددى خواهد بود.
افزون بر این، بر فرض آنکه همین توجیه، مورد نظر باشد، این تعریف رسایى و گویایى لازم را نداشته، به صراحت و روشنى بر مطلب یادشده و دو مرحله اى بودن تفسیر دلالت ندارد، در صورتى که یک تعریف کامل باید از صراحت و روشنى برخوردار باشد. اشکال دیگر این تعریف آن است که مبناى تفسیر و روش مند بودن آن مورد غفلت قرار گرفته، حتى اشاره اى به این نکته نشده که کشف معانى و بیان مراد بر چه اساس و با چه روشى باید صورت گیرد.
همچنین بهتر بود به جاى «معانى قرآن»، معانى آیات قرآن ذکر مى شد تا تعریف، گویایى و رسایى بیشترى مى داشت.
2. علامه طباطبایى (1281- 1360): «تفسیر بیان معانى آیات قرآنى و کشف مقاصد و مدالیل آنهاست.»
«معانى» جمع معنا است و واژه معنا هم در «مفهوم کلام» و هم در «مراد کلام» به کار مى رود. «مقاصد» جمع مقصد است و مقصد بیشتر درباره مکانى به کار مى رود که انسان آهنگ آن را دارد، هرچند به لحاظ معنى هرچه مدنظر و مورد توجه فرد باشد را در بر مى گیرد و از آن جمله مقصود و مراد از یک سخن است. واژه «مدالیل» جمع مدلول است و معنا و مراد را شامل مى شود. با توجه به ذکر این سه واژه در این تعریف، به نظر مى رسد بهترین تبیین آن همان فرمایش علامه طباطبایى- رضوان الله تعالى علیه- است که براى تفسیر سه مرحله قایل مى باشد: نخست، روشن ساختن مفاد واژگان و عبارتها (بیان معانى)، دوم پرده برداشتن از مراد جدى خداوند از واژگان و عبارتهاى قرآن (کشف مدلولها) و سوم پى بردن و کشف هدف و مقصدى که خداوند از انتقال این مرادهاى جدى در نظر داشته است (کشف مقاصد)؛ براى مثال در آیات ناظر به
ویژگیهاى بهشت و جهنم و یا ملائکه، مفسر باید ابتدا مفاهیم واژگان و عبارتها را در زبان عربى و کاربرد عرفى زمان نزول روشن سازد. در مرحله دوم، به کشف این نکته بپردازد که آیا خداوند نیز از این واژه ها و عبارتها همان معانى را مدنظر داشته است و در مرحله سوم، در پى یافتن این موضوع باشد که هدف خداوند از بیان این ویژگیها چیست و چه مقصدى را در نظر داشته است؟
نکته دیگر در این تعریف، به کار گرفتن واژه بیان درباره معانى، و کشف در مورد مدالیل و مقاصد است که هر یک از این دو واژه براى این دو مرحله تناسب کامل دارد؛ زیرا مفسر در مرحله نخست با توجه به کاربردهاى عرفى و لغوى، معانى را بیان مى کند، ولى در دو مرحله بعد، او باید حقیقت را کشف نماید.
چنانکه روشن شد، این تعریف افزون بر نکته هاى مثبت تعریف راغب اصفهانى، امتیازهاى دیگرى نیز داشت؛ از آن جمله: توجه به مرحله سوم تفسیر، به کارگیرى مناسب واژه هاى بیان و کشف، و تفکیک دو مرحله بیان معانى و کشف مقاصد و مدالیل؛ ولى به نظر مى رسد در این تعریف نیز واژگان معانى و مدالیل، براى بیان مقصود دقیق نیستند و چه بسا بهتر بود هر یک از واژه مدالیل و معانى به جاى دیگرى به کار مى رفت؛ زیرا واژه مدالیل با مفاد استعمالى و واژه معانى با مراد جدى بیشتر تناسب دارد؛ افزون که اشاره اى به روش تفسیر و روشمند بودن آن نشده و گویا به روشن بودن آن اکتفا شده است.
3. تعریف پیشنهادى
با توجه به آنچه گذشت، بهتر است تفسیر این گونه تعریف شود:
تفسیر «بیان مفاد استعمالى آیات قرآن و کشف مراد خداوند و مقاصد الهى از آن بر مبناى قواعد ادبیات عرب و اصول محاوره عقلائى است.»
مقصود از بیان معانى و کشف مراد جدى و مقاصد الهى با توجه به آنچه در توضیح تعریف دوم گذشت، روشن است. هدف از افزودن عبارت «بر مبناى قواعد ادبیات عرب و اصول محاوره عقلائى» آن است که سه مرحله یاد شده تفسیر، در صورتى حقیقتا تفسیر به شمار مى آید که مفاد استعمالى آیات به استناد قواعد ادبیات عرب به دست آید و با در نظر گرفتن قواعد محاوره عقلائى، مراد جدى و مقاصد الهى کشف شود؛ بنابراین، اگر فردى براساس حدس و گمان و یا شهود و عرفان و یا روشهاى دیگر به بیان معانى و کشف مدالیل و مقاصد دست یابد، تفسیر مصطلح نخواهد بود.
(ر. ک: محمود رجبی، روش تفسیر قرآن، ص۸-۱۳، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم، چاپ اول ۱۳۸۳ه.ش)