۱۳۹۸/۰۳/۲۴
–
۳۹۶۸ بازدید
سلام علیکم.
ایا روایت و یا افرادی ەستند کە از شەدا حاجت گرفتە باشند?
در پاسخ به چند نکته توجه کنید :
الف . تنها کسی که بایداز او حاجت خواست خدای متعال است که هم حاجات ما را می داند و هم قدرت بر رفع حاجت بندگانش دارد .
ب . انبیا ، اولیاء و شهدا نیز چون بندگان مقرب حق و مظهر کمالات و قدرت و علم خداوند هستند به اذن خداوند توانایی دادن حاجت را دارند .
ج طبق قرآن و سنت، مردگان در عالم برزخ زنده هستند ، و می شنوند و صداها به آنها می رسد.آیات متعددی از کلام وحی نیز مۆید این مدعاست، که به برخی از آنان اشاره خواهیم کرد :
آیه اول: (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ* فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ* یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُۆْمِنِینَ).(1)
« [اى پیامبر!] هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند* آنها به خاطر نعمتهاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است خوشحالند، و به خاطر کسانى که هنوز به آنها ملحق نشده اند خوشوقتند که نه ترسى بر آنها است و نه غمى خواهند داشت* و از نعمت خدا و فضل او مسرورند و [مى بینند که ] خداوند پاداش مۆمنان را ضایع نمى کند».
این آیات به صراحت، بقاء ارواح و زندگى آنها را پس از جدا شدن از بدن و سایر اجسام مادى مطرح مى کند. دقّت در چند فراز از آیه، این حقیقت را بیشتر روشن مى کند:
1- (أَحْیا ءٌعِنْدَ رَبِّهِمْ)؛شهدا در پیشگاه پروردگارشان زنده هستند.
2- (فَرِحِینَ)؛ آنان خوشحال هستند که خوشحالی از علائم ادراک واحساس است.
3- (یُرْزَقُونَ)؛ در نزد پروردگارشان رزق می خورند.
4- (یَسْتَبْشِرُونَ)؛به آنها بشارت داده می شود ، در نتیجه می شنوند.
این آیه به وضوح حیات شهدا در فاصله بین مرگ و قیامت را به اثبات مى رساند. شأن نزول این آیه نیز در مورد شهداى بدر و یا شهداى احد مى باشد.
امام صادق- علیه السّلام- از پدران بزرگوارش- علیهم السّلام- از رسول اللَّه- صلّی اللَّه علیه وآله وسلّم- نقل کرده که آن حضرت فرمود: «ثَلاثَةٌ یشْفَعُونَ إِلَی اللَّهِ یوْمَ القِیامَةِ فَیشَفِّعُهُمْ: الْأنْبِیاءُ ثُمَّ الْعُلَماءُ ثُمَّ الشُّهَداءُ. »[4]سه گروه هستند که در روز قیامت شفاعت می کنند و خدا هم شفاعت آنان را می پذیرد: پیامبران، سپس عالمان و سپس شهیدان.
د . خاطره
26 سال از شهادت ابراهیم گذشت. مطالب کتاب جمعآوری و آماده چاپ شد. یکی از نمازگزاران مسجد مرا صدا کرد و گفت: برای مراسم یادمان آقا ابراهیم هرکاری داشته باشید ما در خدمتیم. با تعجب گفتم: شما شهید هادی رو میشناختید؟ ایشون رو دیده بودید؟ گفت: نه، من تا پارسال که مراسم یادواره برگزار شد چیزی از شهید هادی نمیدونستم. اما آقا ابرام حق بزرگی گردن من داره.
برای رفتن عجله داشتم، اما نزدیکتر آمدم. باتعجب پرسیدم: چه حقی؟ گفت: در مراسم پارسال جا سوییچیِ عکس آقا ابراهیم را توزیع کردید. من هم گرفتم و به سوییچ ماشینم بستم. چند روز قبل، با خانواده از مسافرت برمیگشتیم. در راه جلوی یک مهمانپذیر توقف کردیم. وقتی خواستیم سوار شویم باتعجب دیدم که سوییچ را داخل ماشین جا گذاشتم. درها قفل بود. به خانمم گفتم: کلید یدکی رو داری؟ او هم گفت: نه، کیفم داخل ماشینه، خیلی ناراحت شدم. هر کاری کردم در باز نشد. هوا خیلی سرد بود. با خودم گفتم شیشه بغل را بشکنم. اما هوا سرد بود و راه طولانی. یکدفعه چشمم به عکس آقا ابراهیم افتاد. انگار از روی جاسوییچی به من نگاه میکرد. من هم کمی نگاهش کردم و گفتم: آقا ابرام، من شنیدم تا زندهبودی مشکل مردم رو حل میکردی. شهید هم که همیشه زنده است. بعد گفتم: خدایا به آبروی شهید هادی مشکلم رو حل کن. تو همین حال یکدفعه دستم داخل جیب کُتم رفت. دسته کلید منزل را برداشتم. ناخواسته یکی از کلیدها را داخل قفل دَر ماشین کردم. با یک تکان، قفل باز شد. با خوشحالی وارد ماشین شدیم و از خدا تشکر کردم. بعد به عکس آقا ابراهیم خیرهشدم و گفتم: ممنونم، انشاءالله جبران کنم. هنوز حرکت نکرده بودم که خانمم پرسید: در ماشین با کدام کلید باز شد؟ با تعجب گفتم: راست میگی، کدوم کلید بود؟ پیاده شدم و یکی یکی کلیدها را امتحان کردم. چند بار هم امتحان کردم، اما هیچکدام از کلیدها اصلا وارد قفل نمیشد. همینطور که ایستاده بودم نَفَس عمیقی کشیدم. گفتم: آقا ابرام ممنونم، تو بعد از شهادت هم دنبال حل مشکلات مردمی.»
راویان: جمعی از دوستان شهید
الف . تنها کسی که بایداز او حاجت خواست خدای متعال است که هم حاجات ما را می داند و هم قدرت بر رفع حاجت بندگانش دارد .
ب . انبیا ، اولیاء و شهدا نیز چون بندگان مقرب حق و مظهر کمالات و قدرت و علم خداوند هستند به اذن خداوند توانایی دادن حاجت را دارند .
ج طبق قرآن و سنت، مردگان در عالم برزخ زنده هستند ، و می شنوند و صداها به آنها می رسد.آیات متعددی از کلام وحی نیز مۆید این مدعاست، که به برخی از آنان اشاره خواهیم کرد :
آیه اول: (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ* فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ* یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُۆْمِنِینَ).(1)
« [اى پیامبر!] هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند* آنها به خاطر نعمتهاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است خوشحالند، و به خاطر کسانى که هنوز به آنها ملحق نشده اند خوشوقتند که نه ترسى بر آنها است و نه غمى خواهند داشت* و از نعمت خدا و فضل او مسرورند و [مى بینند که ] خداوند پاداش مۆمنان را ضایع نمى کند».
این آیات به صراحت، بقاء ارواح و زندگى آنها را پس از جدا شدن از بدن و سایر اجسام مادى مطرح مى کند. دقّت در چند فراز از آیه، این حقیقت را بیشتر روشن مى کند:
1- (أَحْیا ءٌعِنْدَ رَبِّهِمْ)؛شهدا در پیشگاه پروردگارشان زنده هستند.
2- (فَرِحِینَ)؛ آنان خوشحال هستند که خوشحالی از علائم ادراک واحساس است.
3- (یُرْزَقُونَ)؛ در نزد پروردگارشان رزق می خورند.
4- (یَسْتَبْشِرُونَ)؛به آنها بشارت داده می شود ، در نتیجه می شنوند.
این آیه به وضوح حیات شهدا در فاصله بین مرگ و قیامت را به اثبات مى رساند. شأن نزول این آیه نیز در مورد شهداى بدر و یا شهداى احد مى باشد.
امام صادق- علیه السّلام- از پدران بزرگوارش- علیهم السّلام- از رسول اللَّه- صلّی اللَّه علیه وآله وسلّم- نقل کرده که آن حضرت فرمود: «ثَلاثَةٌ یشْفَعُونَ إِلَی اللَّهِ یوْمَ القِیامَةِ فَیشَفِّعُهُمْ: الْأنْبِیاءُ ثُمَّ الْعُلَماءُ ثُمَّ الشُّهَداءُ. »[4]سه گروه هستند که در روز قیامت شفاعت می کنند و خدا هم شفاعت آنان را می پذیرد: پیامبران، سپس عالمان و سپس شهیدان.
د . خاطره
26 سال از شهادت ابراهیم گذشت. مطالب کتاب جمعآوری و آماده چاپ شد. یکی از نمازگزاران مسجد مرا صدا کرد و گفت: برای مراسم یادمان آقا ابراهیم هرکاری داشته باشید ما در خدمتیم. با تعجب گفتم: شما شهید هادی رو میشناختید؟ ایشون رو دیده بودید؟ گفت: نه، من تا پارسال که مراسم یادواره برگزار شد چیزی از شهید هادی نمیدونستم. اما آقا ابرام حق بزرگی گردن من داره.
برای رفتن عجله داشتم، اما نزدیکتر آمدم. باتعجب پرسیدم: چه حقی؟ گفت: در مراسم پارسال جا سوییچیِ عکس آقا ابراهیم را توزیع کردید. من هم گرفتم و به سوییچ ماشینم بستم. چند روز قبل، با خانواده از مسافرت برمیگشتیم. در راه جلوی یک مهمانپذیر توقف کردیم. وقتی خواستیم سوار شویم باتعجب دیدم که سوییچ را داخل ماشین جا گذاشتم. درها قفل بود. به خانمم گفتم: کلید یدکی رو داری؟ او هم گفت: نه، کیفم داخل ماشینه، خیلی ناراحت شدم. هر کاری کردم در باز نشد. هوا خیلی سرد بود. با خودم گفتم شیشه بغل را بشکنم. اما هوا سرد بود و راه طولانی. یکدفعه چشمم به عکس آقا ابراهیم افتاد. انگار از روی جاسوییچی به من نگاه میکرد. من هم کمی نگاهش کردم و گفتم: آقا ابرام، من شنیدم تا زندهبودی مشکل مردم رو حل میکردی. شهید هم که همیشه زنده است. بعد گفتم: خدایا به آبروی شهید هادی مشکلم رو حل کن. تو همین حال یکدفعه دستم داخل جیب کُتم رفت. دسته کلید منزل را برداشتم. ناخواسته یکی از کلیدها را داخل قفل دَر ماشین کردم. با یک تکان، قفل باز شد. با خوشحالی وارد ماشین شدیم و از خدا تشکر کردم. بعد به عکس آقا ابراهیم خیرهشدم و گفتم: ممنونم، انشاءالله جبران کنم. هنوز حرکت نکرده بودم که خانمم پرسید: در ماشین با کدام کلید باز شد؟ با تعجب گفتم: راست میگی، کدوم کلید بود؟ پیاده شدم و یکی یکی کلیدها را امتحان کردم. چند بار هم امتحان کردم، اما هیچکدام از کلیدها اصلا وارد قفل نمیشد. همینطور که ایستاده بودم نَفَس عمیقی کشیدم. گفتم: آقا ابرام ممنونم، تو بعد از شهادت هم دنبال حل مشکلات مردمی.»
راویان: جمعی از دوستان شهید