خانه » همه » مذهبی » شبهه بشری بودن قرآن

شبهه بشری بودن قرآن


شبهه بشری بودن قرآن

۱۳۹۸/۰۲/۰۳


۹۶۹ بازدید

به این شبهه پاسخ بدید لطفا.شبهه ایی هست که می گویند نعوذ بالله حضرت محمد ص قران رو در سفر بهش یاد دادن یا اینکه میگن در سفر یه راهبه مسیحی قران رو یاد پیغمبر داده نعوذ بالله. در جواب این افراد چی باید گفت؟ ایا سند تاریخی برای این ادعا وجود دارد؟

این شبهه که پیامبر اکرم (ص) قرآن را از دیگران آموخته است ، در زمان خود پیامبر (ص) نیز مطرح بوده است ؛ لذا خداوند متعال در جواب این شبهه فرموده است:« وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبین : و ما مى دانیم که آنها مى‌گویند: «این آیات را انسانى به او تعلیم مى دهد» ؛ در حالى که زبان کسى که اینها را به او نسبت مى دهند عجمى است؛ ولى این(قرآن)، زبان عربى آشکار است.»( النحل :103) این آیه شریفه در راستای آیاتی معنی پیدا می کند که قرآن کریم را از هر حیث ، و از جمله از نظر فصاحت و بلاغت معجزه معرّفی نموده و با کمال صراحت اقدام به تحدّی و مبارزه طلبی می کنند. خداوند متعال می فرماید:« أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ : آنها مى گویند: « او به دروغ این(قرآن) را(به خدا) نسبت داده(و ساختگى است)» بگو: اگر راست مى گویید، شما هم ده سوره ساختگى همانند این قرآن بیاورید ؛ و تمام کسانى را که مى توانید-غیر از خدا- (براى این کار) دعوت کنید.»( هود : 13) باز فرمود: « وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ : و اگر در باره آنچه بر بنده خود نازل کرده ایم شک و تردید دارید،( دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را- غیر از خدا- براى این کار، فرا خوانید اگر راست مى گویید»( البقرة : 23) نیز فرمود: « أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین : آیا آنها مى گویند:« او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است»؟! بگو:اگر راست مى گویید، یک سوره همانند آن بیاورید؛ و غیر از خدا، هر کس را مى توانید(به یارى) طلبید.»( یونس : 38) در مورد منشاء قرآن کریم ، از دیرباز ، چهار احتمال موجود است: 1. این که علمای ادیان دیگر ، مثل علمای یهود یا مسیحیّت ، قرآن را در سفر شام به آن حضرت تعلیم داده باشند. 2. این که خود آن حضرت مطالب قرآن را از کتب دیگر ادیان برگرفته باشد. 3. این که مطالب قرآن ، تراوشات ذهن خود آن حضرت باشد.4. این که قرآن کریم از منبع الهی سرچشمه گرفته باشد.
مورد اوّل به همان دلیل که در آیه( النحل :103) ذکر شده ، باطل است. چون هیچ غیر عربی نمی تواند مطالبی تا این اندازه فصیح و بلیغ به زبان عربی بیان کند که تمام فصحا و بلغای عرب را در عصر فصاحت و بلاغت عرب ، به شگفتی وادارد ؛ و پس از آن نیز کسی نتواند مثل آن را بیاورد. ثانیاً آیات قرآن کریم معمولاً همراه با شأن نزولند. یعنی بسیاری از آیات قرآن کریم ناظر به اتّفاقاتی هستند که در جامعه آن روز رخ داده است. اغلب ، حادثه ای رخ می داد و از پس آن آیه یا آیاتی نازل می شد؛ گاه نیز آیات قبل از رخ دادن حادثه ای نازل شده و از آن اتّفاق خبر می دادند. برخی از آیات نیز در جواب سولاتی که از آن حضرت پرسیده می شد نازل می شدند. بنا بر این ، محملی برای این تهمت که آن حضرت قرآن را از دیگران آموخته است ، باقی نمی ماند. اگر پیامبر(ص) قرآن را به صورت کتابی از قبل آماده شده ، منتشر می ساخت ، محملی برای این تهمت وجود داشت ؛ ولی تاریخ گواه است که بسیاری از آیات قرآن کریم در ارتباط با وقایع نازل می شدند . پس پیامبر (ص) نمی توانسته از پیش ، آن را از کسی ، یاد گرفته باشد.
احتمال دوم نیز با همین دلیل اخیر باطل است. یعنی اگر نبی اکرم(ص) قرآن را از تورات یا انجیل یا هر کتاب دیگری برگرفته بود ، در آن صورت آیات قرآن نمی توانستند شأن نزول داشته باشند. افزون بر اینها قرآن کریم با تورات و انجیلِ موجود ، تفاوت فاحشی دارد ؛ به نحوی که محال است کسی بتواند در آنِ واحد ، هم قرآن را قبول کند هم تورات و انجیل موجود را ؛ چرا که در بسیاری از مسائل اساسی بین قرآن و این کتب تضاد وجود دارد. نه خدای مطرح در تورات و انجیل شباهتی به خدای قرآن دارد نه نبوّت و معاد مطرح در آنها. لذا در خود قرآن کریم بسیاری از مطالب موجود در تورات و انجیل فعلی مورد نقد و انکار واقع شده اند. قرآن کریم نه تنها تحت تأثیر این دو کتاب نیست بلکه با صراحت تمام ، آن دو را دست نوشته علمای یهود و نصاری معرّفی کرده و به شدّت آن دو را نقد می کند. البته جای شک نیست که بسیاری از معارف تورات و انجیل واقعی در قرآن کریم وجود دارند و قرآن کریم مؤیّد آنهاست ؛ چرا که همه کتب آسمانی ــ به شرط اینکه تحریف نشده باشند ــ از یک منبع الهی سرچشمه گرفته اند ؛ و محال است که دو کتاب آسمانی باهم تضادّ واقعی داشته باشند. سبک بیان قرآن کریم و تورات و انجیل موجود نیز کاملاً باهم تفاوت دارند. متن تورات و انجیل به صورت گزارش وقایع ، خاطره ، بیوگرافی اشخاص و نقل قول از انبیاء سلف و امثال آن است. لذا خواننده این کتب به هیچ وجه احساس نمی کند که مخاطب خداوند متعال است. خود یهود و نصاری نیز اعتقادی به این ندارند که این کتابها عیناً از جانب خدا نازل شده است. مسیحیان و یهودیان کتب مقدّس خود را دست نوشته انبیاء گذشته و اصحاب آنها و اصحاب اصحاب آنها می دانند. در حالی که خواننده قرآن کریم با تمام وجود احساس می کند که طرف خطاب خداست. در قرآن کریم به وضوح روشن است که متکلّم خدا و مخاطب تک تک انسانها یا گروهی از آنها یا شخص پیامبر است. لذا از حیث سبک بیان ، قرآن کریم کتابی به تمام معنا منحصر به فرد است. تورات و انجیل مثل کتابهای بشری دارای بخشها و فصول مختلفند. برای مثال ، مسائل مربوط به آفرینش در یک قسمت ، مسائل مربوط به عبادات در قسمت دیگر و زندگی نامه انبیاء (ع) نیز در قسمتی جداگانه نوشته شده است ؛ در حالی که در قرآن کریم بخش و فصل خاصّی وجود ندارد ؛ و حتّی گاه در ضمن یک آیه چندین مطلب گوناگون بیان می شود. سبک طرح مطالب در قرآن کریم به گونه ای استثنایی است که هر کتاب دیگری اگر به آن سبک نوشته شود کتابی بی ارزش جلوه می کند و حتّی کسی زحمت یک بار خواندن آن را هم به خود نمی دهد. به همین علّت نیز اعراب جاهلی نامی برای آن نمی یافتند. چون به هیچ سبک گفتاری که عرب می شناخت شباهت نداشت. این کلام عجیب آنچنان در روح و روان اعرابِ سخن شناس اثر می گذاشت که سران عرب آن را سحر می نامیدند و به مردم سفارش می نمودند که در گوش خود پنبه بگذارند تا تحت تأثیر این سحر قرار نگیرند.
احتمال سوم(این که قرآن حاصل فکر خود پیامبر(ص) باشد) نیز به دلایلی چند باطل است. اوّلاً بین قرآن کریم و دیگر کلمات پیامبر(ص) از حیث فصاحت و بلاغت و اسلوب بیان ، فاصله عمیقی وجود دارد. با این که دیگر کلمات پیامبر(ص) نیز بسیار فصیح و بلیغند ولی به هیچ وجه قابل مقایسه با قرآن نیستند. نهج البلاغه و صحیفه سجّادیّه نیز با این که بسیار فصیح و بلیغند ولی از حیث فصاحت و بلاغت فرسنگها با قرآن کریم فاصله دارند. ثانیاً نبی اکرم(ص) اگر پیامبر نبوده پس بشری عادی بوده است ؛ بنا بر این ، کتاب او هم کتابی عادی خواهد بود که آوردن مثل آن ، بلکه بهتر از آن ، ممکن است. در حالی که هزار و چهارصد سال است که این کتاب انس و جنّ را به مبارزه طلبده و می گوید اگر می توانید دست به دست هم دهید و تمام ادبا و دانشمندان و امکانات مادّی و معنوی خود را گرد آورید و گفتاری کوتاه ، مثل سوره کوثر را بیاورید. قرآن کریم برای این امر زبان خاصّی را هم معیّن نکرده است. لذا نه تنها به زبان عربی که به هیچ زبان دیگری نیز نمی توان یک سوره مثل سور قرآن کریم را آورد. اگر چنین امری ممکن بود مستکبرین دنیا که سالیانه میلیاردها دلار بر ضدّ اسلام خرج می کنند ، به آن اقدام می کردند. حدود هزار و چهار صد سال است که کسی نتوانسته است به مرزهای قرآن هم نزدیک شود کجا رسد که بتواند مثل آن را بیاورد. بلکه فصحا و بلغای عرب از آوردن کلامی در حدّ نهج البلاغه اظهار عجز نموده اند کجا رسد که بتوانند کلامی مثل قرآن بیاورند. در بین سایر فرهنگها نیز متنی به ارزندگی محتوایی و ادبی خطبه های نهج البلاغه وجود ندارد کجا رسد قرآن کریم. عالی ترین آثار ادبی دنیا ، و بزرگترین نویسندگان عالم ، در تمام طول تاریخ در مقابل سبک بیان قرآن کریم سر فروده از آوردن مثل آن اظهار عجز کرده اند. بزرگترین قلّه ادب فارسی، حکیم فردوسی در مقابل قرآن کریم بسان طفلی نوآموز در مقابل استادی بزرگ رفتار می کند ؛ و گوته تاجدار ادبیات زبان آلمانی ، چنان شیفته قرآن کریم شده بود که زبان عربی را فراگرفته بود و با دست خود قرآن را می نوشت. ثالثاً اگر بپذیریم که قرآن تراوشات ذهن خود آن حضرت است ، لازم می آید که به نبوّت او اقرار کنیم ؛ چون او کلامی بیان کرده که مردم عادی از بیان قسمت کوچکی از آن نیز عاجزند ؛ لذا شکی نمی ماند که بیان او معجزه اوست. و لازمه پذیرش نبوّت او این است که او را در گفتارش صادق بدانیم ؛ و لازمه صادق دانستن او این است که بپذیریم که قرآن از جانب خدا نازل شده است ؛ چون نبی اکرم(ص) مدّعی است که قرآن کلام خداست. بنا بر این تنها احتمال درستی که می ماند این که قرآن کریم از جانب خداوند متعال باشد. قرآن کریم خود مدّعی است که کلام خداست ؛ و هر احتمالی غیر از این را با مبارزه طلبی خود بر زمین می زند. خود تورات و انجیل و دیگر کتب ادیان ، نیز ادّعای اعجاز ندارند. لذا قرآن کریم تنها کتابی است که ادّعای معجزه بودن دارد و تمام بشریّت را به مبارزه می طلبد. همچنین خود یهودیان و مسیحیان نیز مدّعی این نیستند که قرآن از کتب آنها الهام گرفته است ؛ چون می دانند که قرآن کریم ابطال کننده کتب آنهاست نه تأیید کننده آن. قرآن کریم تورات و انجیل حقیقی را تأیید می کند ولی تورات و انجیل موجود را جعلی می داند.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد