طلسمات

خانه » همه » مذهبی » احکام اسلام و شکوفایی استعدادهای انسان

احکام اسلام و شکوفایی استعدادهای انسان


احکام اسلام و شکوفایی استعدادهای انسان

۱۳۹۸/۰۲/۰۳


۱۱۱۲ بازدید

پاسخ شهید مطهری به کسانی که راهی غیر از راه احکام و شریعت برای تسلط برجهان و رسیدن به حقیقت را انتخاب کرده اند چیست ؟

به نظر استاد شهید مطهری :«حقیقت این است که سیر تکاملی انسان از حیوانیت آغاز می شود و به سوی انسانیت کمال می یابد… . انسان در آغاز وجود خویش جسمی مادّی است، با حرکت تکاملی جوهری تبدیل به روح یا جوهر روحانی می شود. «روح انسان» در دامن جسم او زاییده می شود و تکامل می یابد و به استقلال می رسد. حیوانیت انسان نیز به منزله لانه و آشیانه ای است که انسانیت او در او «رشد» می یابد و متکامل می شود. همانطور که خاصیت تکامل است که موجود متکامل به هر نسبت که تکامل پیدا می کند، مستقل و قائم به ذات و حاکم و مؤثر بر محیط خود شود… یک فرد انسان تکامل یافته، فردی است که بر محیط بیرونی و درونی خود تسلط نسبی دارد. فرد تکامل یافته وارسته از محکومیت محیط بیرونی و درونی و وابسته به عقیده و ایمان…»( مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج2، ص 27)
به نظر ایشان حیات حیوانی مقدمه ای است که زمینه های لازم برای احیای دیگر در آن فراهم می شود و آن حیات معنوی است؛ حیاتی که در اثر آن، قدرت و غلبه انسان افزایش می یابد، یعنی در بُعد عملی ارتقا پیدا می کند و این ارتقا در گرو ارتقای بعد نظری است و این دو با هم در ایمان جمع می شوند؛ زیرا ایمان و آگاهی راسخی است که انسان را به جهت خاصی می کشد؛ چنان که استاد در تبیین تفاوتهای میان علم که آگاهی تنهاست و ایمان که انگیزه ساز و گرایش خیز است، می نویسند: «علم، به ما روشنایی و توانایی می بخشد و ایمان، عشق و امید و گرمی؛ علم ابزار می سازد و ایمان مقصد، علم سرعت می دهد و ایمان جهت، علم توانستن است و ایمان خوب دانستن؛ علم می نمایاند که چه هست و ایمان الهام می بخشد که چه باید کرد» ( همان ، ص 32)
حیات انسانی زمانی تحقق می یابد که هم علم انسان توحیدی و بالنده باشد و هم عمل او صالح و با انگیزه توحیدی. علمی که تنها برای مادّیات و بهره کشی از طبیعت و تمتع در حیات دنیایی باشد، نشانه حیات مادّی و حیوانی، نه حیات معنوی و انسانی. عبادتهای ظاهری هم که از روی علم نباشد، نشانه حیات انسانی نیست. ایمان، هم علم را بالنده می کند وهم دست به دست، عمل صالح و با انگیزه توحیدی انسان را بالا می برد. ایمان در هر دو شاخص حیات انسانی تأثیرگذار است و رشد ایمان در گرو تفکّر است.
هر چه تفکّر و قدرت تعقل و تدبیر انسان قویتر شود، از حیوانیت فاصله می گیرد. «انسان، کارهای تدبیری خویش را با نیروی عقل و اراده انجام می دهد، بر خلاف کارهای التذاذی که به حکم احساس و میل صورت می گیرد… انسان، هر اندازه از ناحیه عقل و اراده تکامل یافته تر باشد، فعالیتهایش بیشتر تدبیری است تا التذاذی و هر اندازه به افق حیوانیت نزدیکتر باشد، فعالیتهایش بیشتر التذاذی است تا تدبیری» (همان ، صص 52-53)
اما این تدبر و تفکّر برای انسان شدن کافی نیست؛ زیرا ظرفیت و استعدادهای عظیم انسانی اگر با ایمان و تفکّر دینی هدایت نیابد، انسان به زندگی بدتر از حیوانات دچار می شود. «جنایت آمیزترین فعالیتهای بشری احیانا با تدبیرها و تیزهوشیها و مآل اندیشیها و طرح ریزیها و تئوری سازیها صورت می گیرد… در اصطلاح اسلامی، نیروی تدبیر آنجا که از گرایشهای انسانی و ایمانی جدا می شود و در خدمت اهداف مادّی و حیوانی قرار می گیرد، «نکرا» و «شیطنت» نامیده شده است.» (همان، ص 54)
اما وقتی تفکّر با گرایشهای عالی انسان همراه می شود، انسان در راه شکوفایی استعدادهایش به درستی حرکت می کند. اندیشه انسان در جهان بینی دنیایی و مادّی به حیوانات نزدیکتر می شود؛ زیرا ماورای این جهان را نمی بیند، اما در جهان بینی الهی و تفکّر دینی، انسانیت شکوفا می گردد. «مادّی، واقعیت را در ماده، در آنچه جسم و جسمانی است، در آنچه به نحوی دارای طول و یا طول و عرض یا طول و عرض و عمق است، در آن چه قابل اشاره حسی است، در آنچه محسوس است، در آنچه محدود و نسبی است، محصور می داند و به واقعیتی ماورای این واقعیتها قائل نیست. اما الهی، واقعیت را در انحصار این امور نمی داند؛ به واقعیت غیرمادّی و نامحسوس و مجرد از زمان و مکان و به واقعیت ثابت و جاودانه مطلق نیز ایمان دارد.» (همان، ج 3، ص 36)
تفکّر دینی، جهان بینی الهی را در منظر انسان می گشاید و عرصه عظیمی را برای حیات معنوی فراهم می کند؛ حیاتی که بر محور ایمان، این میوه گوارای شجره طیبه تفکّر دینی می روید. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُوءْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً کسی که عمل نیک انجام دهد به شرط ایمان داشتن، همانا او را به حیاتی پاک زنده می کنیم». هم از اینرو، استاد در برنامه های احیای دینی جامعه بر ایمان تأکید بسیار داشتند؛ زیرا ایمان است که تفکّر دینی را به حیات معنوی می رساند.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد