انسان دین دار و بی دین و لزوم دین داری
۱۳۹۸/۰۲/۰۱
–
۱۳۶۹ بازدید
رابطه ی انسان دیندار باجهان چگونه است؟(لطفا خلاصه باشد)
تفاوت انسان دیندار و بی دین به اجمال عبارت است از اینکه:۱ـ اوّلی (معتقد به خدا) خود را موجودی ابدی می داند ولی دومی ( منکر خدا) خود را موجودی موقّت می پندارد. این نوع نگاه در رفتار هر کدام نیز اثری مستقیم دارد.اوّلی در کارهایش ابدیّت را هم لحاظ می کند؛ لذا حاضر نیست به هر کاری دست بزند. ولی دومی فقط تا لحظه ی مرگ را در نظر دارد. لذا حاضر است هر کاری بکند تا قبل از مرگ نصیب خود را از زندگی ببرد. از اینرو موجودی است خطرناک که ممکن است به هر کاری دست بزند. لذا ابداً موجودی قابل اعتماد نخواهد بود. برای چنین موجودی خیلی ساده است که از بمب اتم یا بمب میکروبی یا بمب شیمیایی و امثال آن استفاده کند؛ یا دیگری را بکشد تا اعضای او را به عنوان عضو پیوندی استفاده کند.۲ـ اوّلی خود را موجودی مقدّس و دارای هدف غایی می داند، لذا حاضر نیست به کارهای زشت و خلاف هویّت قدسی خود دست بزند؛ ولی دومی خود را حیوانی باهوش می شناسد ؛ و قداستی برای خود و دیگران نمی شناسد. لذا مثل حیوانات هر کاری را مجاز می داند؛ و تابع قانون جنگل است. شعار اوّلی این است که: « من برتر و شریفتر از آنم که خود را به زشتی بیالایم» لذا چه بسا حاضر است کشته شود ولی دست به برخی امور آلوده نکند. و شعار دومی آن است که:« اگر نخوری می خورندت» یا « حقّ با آن است که قویتر است». چنین موجودی به خود اجازه می دهد که تجاوز کند؛ قصاص قبل از جنایت کند؛ و .
1421493510416076
۳ـ اوّلی منطق حیات دارد. چون می داند که انسان در دنیا خود را برای ابدیّت می سازد. پس طبق یک منطق غایت نگر زندگی می کند. امّا دومی منطقاً نمی تواند هدف داشته باشد؛ بلکه چاره ای جز پوچ گرایی ندارد. چون وقتی معتقد است که آدمی با مرگ نابود می شود، هر کاری و هر هدفی بیهوده و گزافه خواهد بود. اگرمرگ آخر کارآدمی است، پس چه فرقی می کند که چند سال عمر کند و چگونه زیست نماید؟! تلخی عدم شدن، تمام شیرینی ها را هم تلخ می کند. البته از آنجا که انسان ذاتاً میل به بقا دارد، این گونه افراد سعی می کنند سر خودشان را با اهدافی گرم کنند تا تلخی پوچی را احساس نکنند. هر کدام نیز برای این منظور سرگرمی های مخصوصی را انتخاب می کنند. امروز اگر سرگرمی های موجود را از بشریّت بگیرند، و اجازه سرگرمی ندهند، خدا می داند که اکثر مردم دنیا دچار پوچگرایی شده دست به خودکشی می زنند.
۴ـ اوّلی موجودی است دیگر دوست؛ چون آن را کمالی در مسیر خودسازی برای ابدیّت می داند. لذا موجودی است متمایل به تحکیم ارکان اجتماعی. امّا دومی منطقاً نمی تواند دیگر دوست باشد. بلکه سعی می کند همه را خرج خود کند. لذا تمایل به ستیز با ارکان اجتماعی همچون خانواده و ازدواج و امثال آن دارد. از اینروست که این گونه افراد، دائماً سعی می کنند با تبلیغ روابط آزاد و افسار گسیخته ی انسانها ارتباطات ضابطه مند را ـ که ارکان اجتماع را حفظ می کنند ـ پاره نمایند.
در ادامه مطالبی نیز در خصوص کارکردهای دین تقدیم حضور می شود که در همین راستا می باشند.
ــ چــرا دیــن ؟
اساسیترین پرسش انسان درباره دین این است که دین چه فایده و چه لزومی دارد؟ چرا باید دیندار بود؟ رابطه دین و انسان چگونه رابطهای است؟ آیا زندگی بدون دین امکانپذیر است و در این صورت، دینی زیستن بهتر است یا زندگی منهای دین؟
ـ رابطه انسان و دین
گرایش انسان به دین امری ذاتی، عمیق و ریشهدار است. دین نه تنها تأمین کننده بسیاری از نیازهای انسان، بلکه خود نیازی بنیادین و نهفته در ژرفای وجود آدمی است. «تا نه گی دو که نه تن» مینویسد: «حس مذهبی یکی از عناصر اولیه ثابت و طبیعی روح انسانی است. اصلیترین و ماهویترین قسمت آن به هیچ یک از رویدادهای دیگر قابل تبدیل نیست، بلکه نحوه ادراک فطری ورای عقلی است که یکی از چشمههای آن از ژرفای روان ناخودآگاه فوران میکند و نسبت به مفاهیم(زیبایی) مربوط به هنر (و نیکی) مربوط به اخلاق (و راستی) مربوط به علم (مفهوم دینی)، یا به طور صحیحتر، مفهوم مقدس، مقوله چهارمی است که دارای همان اصالت و استقلال سه مفهوم دیگر است».
«آلکسیس کارل» نیز بر آن است که: «احساس عرفانی [دینی] جنبشی است که از اعماق فطرت سرچشمه گرفته است و یک غریزه اصلی است».
وی در جایی دیگر مینویسد: «فقدان احساس اخلاقی و عرفانی در میان اکثریت عناصر فعال یک ملت، زمینه زوال قطعی ملت و انقیاد او را در بند بیگانه تدارک میبیند؛ سقوط یونان قدیم معلول چنین عاملی بود. در نگاه «تولستوی» نیز «ایمان آن چیزی است که انسان با آن زندگی میکند.» استاد مطهری در توضیح این سخن میگوید: «یعنی ایمان مهمترین سرمایه زندگی است». به نظر وی مردم به برخی از سرمایههای زندگی مانند سلامت، امنیت، ثروت و رفاه و توجه دارند، اما به یک سرمایه بزرگ که نامش ایمان است توجه ندارند؛ چرا که آنان اصولاً محسوسات و مادیات را بیش از معقولات و معنویات میشناسند. در نظر «ویل دورانت» نیز دین روح زندگی است، او میگوید: «زندگی بدون، دین ملالانگیز و پست است، مانند جسدی است بیروح».
قریب به این مضمون را در سخن «ویلیام جیمز» میتوان یافت. او مدعی است: «ایمان یکی از قوایی است که بشر به مدد آن زندگی میکند، فقدان کامل آن در حکم سقوط بشر است».
از آنچه گذشت روشن میشود که نیاز انسان به دین امری جاودان و زوالناپذیر است. لازمه ذاتی بودن دینورزی این است که دین همچون دیگر غرایز و نیازهای ذاتی انسان همپای حیات بشر بپاید و آینده بشریت را همچون گذشته در نوردد. لاجرم گسست بین انسان و دین را هرگز نمیتوان و نباید انتظار داشت.
«ارنست رنان» در پایندگی و ژرفایی تأثیر دین در نهاد انسان میگوید: «ممکن است روزی هر چه را دوست میدارم نابود و از هم پاشیده شود و هر چه را که نزد من لذت بخشتر و بهترین نعمتهای حیات است از میان برود، و نیز ممکن است آزادی به کار بردن عقل و دانش و هنر بیهوده گردد، ولی محال است که علاقه به دین متلاشی یا محو شود، بلکه همواره و همیشه باقی خواهد ماند و در کشور وجود من شاهدی صادق و گواهی ناطق بر بطلان مادیت خواهد بود».
همه آنچه گفته آمد را در یک آیه زیبای قرآن میتوان یافت که رمز دینگرایی انسان را چنین ترسیم کرده است: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا؛ پیوسته رو به سوی دین پاک خداوند داشته باش که انسانها را بر آن سرشته است و آفرینش الهی دگرگون نخواهد شد».
کارکردهای دین
دین از جهات متعددی مددرسان و یاور انسان است. کارکردهای مثبت دین در سه حوزه قابل بررسی است:
۱٫ حوزه معرفت و دانایی؛
۲٫ حوزه اجتماعی و مناسبات انسانی؛
۳٫ حوزه روانشناسی.
اکنون به اختصار به بررسی کارکردهای روانشناختی، دین پرداخته و دیگر عرصههای آن را به ناچار فرو میگذاریم. از نظرگاه روانشناختی دین کارکردها و ثمرات بسیاری برای انسان دارد. در میان دانشهای جدید هیچ یک مانند روانشناسی نقاب از رازهای شگفت دین و دینداری بر نکشیده و لزوم اجتنابناپذیر آن را در همین زندگی دنیایی به طور ملموس روشن نساخته است. البته باید توجه داشت که اساساً روانشناسی در پی تعیین حق و باطل و به تعبیر دیگر «ارزش صدق» دین نیست؛ چرا که تعیین این مسئله خارج از توان و کارویژههای این دانش است. افزون بر آن روانشناسی در این باره نظر به دین خاصی ندارند؛ و چه بسا در برخورد با پارهای از ادیان کارکردهای منفیای نیز برای دین مطرح کنند. مسلماً هر اندازه دینی از حقانیت بیشتری برخوردار باشد کارکردهای مثبتتری داشته و فاصله بیشتری با تأثیرات منفی دارد؛ لاجرم میتوان بهترین کارکرد از بهترین دین انتظار داشت. آنچه این دانش پی میگیرد و در صلاحیت آن است ثمرات و کارکردهای روانی دین فارغ از حقانیت و ارزش صدق آن است. چه بسا پارهای از کارکردهای روانشناختی دین و دینورزی عبارتند از:
۱ـ معنا بخشیدن به حیات
از مهمترین کارکردهای اساسی دین، تبیین معنای زندگی است. هر انسانی از خود میپرسد که زندگی برای چیست؟ درد و رنج و مرگ و میرها چه معنا دارد؟ و در مجموع آیا جهان ارزش زیستن دارد یا نه؟ یافتن پاسخی صحیح در برابر این پرسشها زندگیساز است و ناکامی در برابر آن زندگی سوز. دین با تبیین جاودانگی، حکمت و هدفمندی هستی و جهتگیری رو به خیر و کمال و تعالی آن، در پرتو تدبیر خداوند حکیم و رحمان و رحیم، خرد پذیرترین و دلپسندترین معنا از حیات انسان و جهان را به دست میدهد.
«کارل یوستاویونگ» در اهمیت این مسئله مینویسد: «در میان همه بیمارانی که در نیمه دوم حیاتم با آنها مواجه بودهام، یکی هم نبوده که مشکلش در آخرین وهله، چیزی جز مشکل یافتن یک نگرش نسبت به حیات باشد. با اطمینان میتوان گفت که همه آنان از آن رو احساس بیماری میکردهاند که چیزی را که ادیان زنده هر عصر، به پیروان خود، عرضه میدارند، از دست دادهاند و هیچ یک از آنان قبل از یافتن بینش دینی خود، شفای واقعی نیافته است.»
«ویکتور فرانکل» نیز قدرت دین را عقیده به «اَبَر معنی» میداند، یعنی دین بهترین معنی برای زندگی کردن است.
برخی از جامعهشناسان نیز برآنند که گوهر دین واکنش در برابر تهدید به بیمعنایی در زندگی بشر و تلاش در جهت نگریستن به جهان به مثابه حقیقتی معنادار است.
پارهای از بروندادهای روانشناختی تفسیر دینی حیات عبارت است از:
۱٫ احساس خوشبینی و رضایت
۲٫ مطبوع سازی زندگی در مجموعه هستی
۳٫ ایجاد امیدواری
۴٫ مسئولیت پذیری
۵٫ نشاط و حرکت
آموزههای دینی نگرش فرد به نظام هستی و قوانین آن را خوشبینانه میسازد.
از نظر استاد مطهری فرد با ایمان در کشف هستی همچون شهروند کشوری است که قوانین و تشکیلات و نظامات آن را صحیح و عادلانه میداند و به حسن نیت کارگزاران آن ایمان دارد. لاجرم: اولاً، زندگی برای او مطبوع و دلپذیر میشود. ثانیاً زمینههای ترقی و تعالی را برای خود و دیگران فراهم میبیند و روح «امیدواری» در او پدید میآید. ثالثاً، اگر چیزی موجب عقبماندگی او شود آن را جز از ناحیه کمکاری و بیتجربگی و مسئولیتگریزی خود و امثال خود نمیداند. او همچنین پارهای از رنجها و دشواریها را زمینه ترقی و تکامل خود میداند. این اندیشه به طور طبیعی شخص را به غیرت میآورد و با «خوشبینی» و «امیدواری» به حرکت و جنبش در جهت اصلاح خود وامیدارد و از دشواریها استقبال میکند.
در مقابل، فرد بیایمان مانند شهروندی است که قوانین، تشکیلات و کارگزاران کشورش را فاسد میداند و از قبول آنها هم چارهای ندارد. درون چنین فردی انباشته از عقدهها و کینههاست. او هرگز به فکر اصلاح خود نمیافتد، از جهان لذت نمیبرد و هستی برای او زندانی هولناک است که یا باید از چنگ آن بگریزد و یا با رنج و سختی آن را تحمل کند.
با توجه به آنچه گذشت میتوان تأثیرات معنای دینی حیات بر روان و کنش فرد را به شرح ذیل برشمرد:
خوش بینی، مطبوعسازی زندگی، امیدواری، مسئولیت پذیری و جنبش و حرکت اصلاحی.
۲ـ بهداشت، سلامت و آرامش روان
یکی از نیازهای مهم انسان، سلامت و آرامش روان است. در دنیای کنونی علیرغم پیشرفتهای خیرهکننده علمی و تکنولوژیکی بشر روز به روز اضطراب، دلهره، افسردگی و ناآرامی بیش از پیش بر انسان چیره شده و حاجت به آرامش روحی و روانی بیشتر احساس میشود. نقش دین در سلامت و آرامش روان از جهات مختلفی حایز اهمیت است. در این باره تحقیقات انجام شده توسط روانشناسان قابل توجه است:
الف. دینداری و تحمل فشارهای روانی
تحقیقات انجام شده نشان میدهد انگارههای دینی نقش مؤثری در تسکین دردهای روحی، کاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی دارند و افراد مذهبی از ناراحتی روانی بسیار کمتری رنج میبرند.
ب. دینداری و افسردگی
بر اساس تحقیقات، بین دین و افسردگی، استرس و اضطراب نسبت معکوس وجود دارد. این مسئله در عصر حاضر مورد توجه بسیاری از روانشناسان و اندیشمندان است.
«ویلر» بر آن است که فرد مذهبی از طریق اعتقادات دینی بر مشکلات چیره میشود و از طریق اعمال مذهبی و شرکت در مراسم دینی به شبکه وسیع حمایتهای اجتماعی متصل میشود. «میدور» نیز اظهار میدارد که وابستگی دینی چون بدیل دیگر متغیرهای مؤثر بر سلامت روان مانند وضعیت اقتصادی و حمایت اجتماعی عمل میکند و منجر به کاهش شیوع افسردگی میشود.
ج. دیندارى و بزهکارى
بررسى ها گواه بر آن است که بین دیندارى و بزهکارى و جرم و جنایت رابطه منفى وجود دارد و رفتارهاى مذهبى مى تواند بین آنها تمایز افکند.
د. دیندارى و کاهش مصرف الکل و مواد مخدر
براساس تحقیقات انجام شده توسط «ادلف» ، «اسمارت» ، «اوتار» و «دیویدز» افراد مذهبى از مواد مخدر استفاده نمى کنند و یا بسیار کم مصرف مى کنند. از نظر «لوچ» و «هیوز» به ویژه در میان عناصر مذهبى اصولگرایان کمتر از همه به مواد مخدر گرایش دارند و هر اندازه ایمان دینى فرد قوى تر باشد احتمال استفاده از مواد مخدر و الکل در او کمتر یا مساوى با صفر است.
هـ . دین دارى و کاهش خودکشى
مسأله خودکشى یکى از بحران هاى جدى در تمدن کنونى بشر است. روزنامه اطلاعات مورخه ۱۷/۹/۴۷، صفحه «عبور از پنج قاره» مى نویسد: «سازمان بهداشت جهانى اخیراً آمار جالبى درباره خودکشى در کشورهاى مختلف جهان انتشار داده است. به موجب این آمار در هشت کشور صنعتى جهان خودکشى در بین افراد ۱۵ تا ۴۴ ساله سومین علت مرگ و میر در این کشورها را تشکیل مى دهد. این کشورها عبارتند از: آلمان غربى، اتریش، کانادا، فنلاند، دانمارک، مجارستان، سوئد و سوئیس.
کارشناسان سازمان جهانى بهداشت که این آمار را پس از ده سال مطالعه کرده اند همچنین اعلام کرده اند که خودکشى در کشورهاى در حال توسعه نیز به طور وحشتناک رو به افزایش است. در این کشورها حتى جوانان کمتر از ۱۵ سال نیز دست به خودکشى مى زنند.
آمارى که از طرف کارشناسان مزبور تهیه شده، نشان مى دهد که به طور کلى طبقات تحصیلکرده و روشنفکر بیش از طبقه کارگر اقدام به خودکشى مى کنند. مثلاً در انگلستان عده زیادى از پزشکان در سال هاى اخیر خودکشى کرده اند. تنها در آلمان غربى همه ساله دوازده هزار نفر خودکشى مى کنند و شصت هزار نفر دیگر به نحوى در صدد خودکشى بر مى آیند. مهمترین علت خودکشى آلمانى ها بیمارى عصبى است. در حال حاضر در آلمان غربى بیش از یک میلیون نفر از فشار عصبى رنج مى برند و ممکن است هر آن دست به خودکشى بزنند.
در مقابل، تحقیقات نشان مى دهد خودکشى در کسانى که در مراسم دینى شرکت مى کنند نسبتى بسیار کمتر از دیگران دارد. کامستاک و پاتریچ در یک بررسى نشان دادند احتمال خودکشى در افرادى که به عبادتگاه ها نمى روند چهار برابر بیش از شرکت کنندگان در محافل دینى است. همه پژوهش ها نشان مى دهد یکى از علل مهم خودسوزى ضعیف بودن اعتقادات مذهبى بوده است.»
یک بررسى که در کشور اردن توسط «داراکه»(۱۹۹۲) انجام شده است نشان مى دهد تعداد خودکشى در ماه رمضان در مقایسه با ماههاى دیگر سال کاهش قابل توجهى را نشان مى دهد.
و. دیندارى، رضایت از ازدواج و کاهش طلاق
مسأله ناپایدارى خانواده و گسست آن یکى از بحران هاى بزرگ دنیاى متمدن کنونى و در پى آورنده نتایج ویرانگر روانى و اجتماعى است. براساس مطالعات انجام شده، مذهب مهم ترین عامل پاى بندى به خانواده، رضایت از ازدواج و کاهش طلاق است و این مسأله عامل مهمى در بهداشت روانى خانواده ها به شمار مى رود. تحقیقات نشان داده است مردانى که همسرانشان را طلاق داده و یا از آنها جدا شده اند ده برابر بیش از دیگران در معرض ابتلا به بیمارى هاى روانى هستند.
۳٫ سازگارسازى جهان درون و برون؛ کاهش رنج ها
بهره دیگرى که از تفسیر دینى حیات بر مى خیزد «ایجاد سازگارى بین جهان درون و برون» و در نتیجه کاهش رنج ها و ناراحتى هاست.
بدون شک در مواردى بین خواسته ها و تمایلات انسان و آنچه در جهان خارج وجود دارد تفاوت هایى مشاهده مى شود. گاه این تفاوت ها به گونه اى است که شرایط خارجى براى انسان رنجآفرین و ملال انگیز است. این تفاوت ها مى تواند به گونه هاى مختلف باشد مثل: ۱٫ تفاوت بین خواسته هاى ما و نظام تکوین، مانند شرور و آفاتى چون مرگ و میر، سیل، زلزله، نقص عضو، بیمارى و ۲٫ بین تمایلات ما و واقعیات اجتماعى، مثل حاکمیت نظام استبدادى و
از طرف دیگر در مواردى واقعیات خارجى به سهولت و در شرایطى که ما در آن قرار داریم تغییرپذیر است؛ در چنین وضعیتى انسان ها به طور معمول در جهت تغییر جهان خارج به سود تمایلات خود مى کوشند؛ اما گاه جهان خارج اصلاً تغییرپذیر نیست، یا در شرایط مورد نظر شخص دگرگون نمى شود؛ و یا تغییر آن مستلزم هزینه هایى تحمل ناپذیر و نامعقول است. در این موارد بهترین راه سازگارسازى درون با خارج است و دین نیرومندترین عامل آشتىدهنده این دو جهان است. دین با تفسیرى که از جهان و ناملایمات و رنج هاى آدمى در آن مى دهد، نه تنها ناسازگارى آن دو را از میان بر مى دارد؛ بلکه با دادن نقش عبادى به تحمل دشوارى ها و اینکه بزرگ ترین اولیاى الهى چشنده تلخ ترین رنجهایند شیرین ترین رابطه را بین آن دو ایجاد مى کند؛ به طورى که انسان مؤمن مى گوید: «زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت»، از همین رو «الیسون» بهترین راه مقابله با مشکلات تغییرناپذیر را مقابله مذهبى مى داند.
اینکه حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در سرزمین سوزان کربلا و دیدن آن همه رنج و مصیبت و زخم هاى بسیار بر جان و توان خویش فرمود: «رضا الله رضانا اهل البیت» و زینب کبرى(س) پس از تحمل آن همه دشوارى طاقت فرسا مى فرماید: «ما رأیت الّا جمیلا» عالى ترین نمایش شکوه ایمان در سازگارى جهان درون و برون و شیرین نمودن رنج و سختى در جهت مقاصد و اهداف بلند الهى و انسانى است. بدین ترتیب نه تنها رنج انسان کاهش مى یابد، بلکه در مواردى شیرین و دلپذیر مى شود و این جز در سایه دین و ایمان دینى امکان پذیر نیست.
۴٫ هدفبخشى و ایدهآلپرورى
یکى از مهم ترین کارکردهاى دین ارائه ایده آل و آرمان مطلوب است. ایده آل اصل یا موضوعى است که مورد گرایش انسان قرار گیرد و هدف تلاش ها و کوشش هاى او باشد. ایده آل موجب شکل گیرى نوع انتخاب آدمى است. شخص به طور آگاهانه یا ناخودآگاه همه پدیده ها را با آن مى سنجد و ارزشداورى مى کند. ایدهآل از مختصات زندگى بشرى و از عناصر اساسى آن است. انسان زمانى مى تواند از یک زندگى حقیقى برخوردار باشد که آگاهانه براى خود ایدهآل و آرمان انتخاب کند. انسان ها در طول تاریخ ایده آل هایى چون رفاه، ثروت، شهرت، مقام، عشق، زیبایى، دانش و انتخاب کرده اند لیکن بهترین ایدهآل آن است که داراى شرایط زیر باشد:
۱٫ منطقى باشد.
۲٫ قابل وصول باشد.
۳٫ تمایلات سودجویانه و خودخواهانه و «من طبیعى» آدمى را کنترل کند.
۴٫ در انسان چنان کششى ایجاد کند که از درون به سوى هدف اعلاى حیات حرکت کند.
چنین آرمانى تنها از دین حق و معناى دینى حیات بر مى خیزد.
«میلر بروز» از قول «اینشتین» مى گوید: «علم، ما را از آنچه هست آگاه مى کند و دین (وحى) است که ما را به آنچه که سزاوار است که باشد مطلع مى کند».
۵٫ پاسخ به احساس تنهایى
یکى از رنج هاى بشر که در جهان صنعتى و پیدایش کلانشهرها به شدت رو به افزایش است، مسأله احساس تنهایى است. منظور از احساس تنهایى در اینجا تنهایى فیزیکى یعنى جدایى از دیگران نیست؛ بلکه گونه هاى دیگرى هم چون ناتوانى دیگران در پاسخ دهى به برخى از نیازهاى انسان، عدم درک دیگران از شخص و یا سرگرمى دیگران به کار خود و جستجوى منافع خویش و عدم توجه عمیق، جدى، خیرخواهانه و دیگرخواهانه در جهت تأمین خواسته ها و نیازهاى شخص است.
به عبارت دیگر، انسان در این دنیا خود را در میان انبوه مردمانى مى یابد که همواره در بند خودخواهى هاى خویشند و حتى اگر اعمالى به ظاهر نیک و مفید به حال دیگرى انجام مى دهند عمدتاً آمیخته به انواع درخواست ها، گرایش ها و خودخواهى هاى ظاهر و پنهان است و کسى صد در صد به خاطر «من» کارى براى «من» انجام نمى دهد. اما در نگرش دینى، انسان هیچ گاه تنها نیست.
۶٫ تقویت قدرت کنترل غرایز
از جمله خطراتى که همواره جامعه بشرى را مورد تهدید قرار داده و در عصر قدرت و تکنولوژى خطراتى صد افزون براى بشریت به بار آورده لجام گسیختگى غرایز، خودخواهى ها و تمایلات سرکش نفسانى است. این پدیده شوم نه تنها از جانب علم و دانش و فلسفه هاى بشرى مهارشدنى نیست، بلکه اربابان قدرت و دانش را نیز به اسارت خود درآورده و علم و تکنولوژى را نیز در این جهت، استخدام کرده است.
آن عامل نیرومندى که انسان را از اسارت هواهاى نفسانى آزاد ساخته و قدرت رویارویى با طغیان هاى زندگىسوز نفس اماره را مى بخشد، ایمان استوار دینى است.
«داستایوفسکى» مى گوید: «اگر خدا (دین) نباشد همه چیز مباح است». یعنى غیر از خداباورى و ایمان مذهبى هیچ عامل دیگرى توان بازدارندگى از اعمال ضداخلاقى، بیمارى بىعدالتى، تجاوز و فساد و تباهى و رام کردن نفس اماره و سرکش آدمى را ندارد.
۷٫ دیگر کارکردها
افزون بر آنچه گذشت کارکردهاى روانشناختى، فراروانشناختى، روان تنى و جسمانى دیگرى براى دین ذکر شده که به ذکر عناوین آنها بسنده نموده و خواننده عزیز را به مطالعه و جستجوى بیشتر در این زمینه فرا مى خوانیم:
۱٫ بهداشت و سلامت جسمانى، طول عمر، پایدارى در فعالیت هاى فیزیکى، تقویت سیستم ایمنى و دفاعى بدن، تسریع در بهبودى و کوتاه کردن دوران درمان.
۲٫ ایجاد خضوع، تعبد و تسلیم در جهانى آکنده از سرگردانى و تعارضات فکرى.
۳٫ عشق و محبت، پاسخ به غرایز فرامادى بشر و ایجاد لذت هاى فراجسمانى، تصفیه غم ها و جذب شادى ها.
۴٫ کاهش اضطراب، ترس ها و وحشت ها؛ به ویژه ترس از مرگ.
۵٫ افزایش قدرت کنترل و مدیریت ذهن (سایکو سیبرنیتک) و تصویرسازى ذهنى.
۶٫ هویتبخشى، انسجام و تعادل شخصیت ، رهایش از آشفتگى و هماهنگ سازى افکار و احساسات.
۷٫ شجاعتآفرینى و افزایش قدرت پایدارى در برابر دشمنان و زورمندان.
۸٫ بهداشت و سلامت روح و حقیقت برین وجود آدمى.
۹٫ ایجاد وقار و سنگینى و دورى از جلفى و سبکى.
۱۰٫ کاهش و کنترل عملیات جنسى.
جمعبندى این نوشتار را با سخنى از «میلتون یینگر» به پایان مى بریم. او در مقاله «دین و نیازهاى فرد» مى نویسد: «در پزشکى روان تنى وقتى نکات زیر را ملاحظه کنیم، ارزش دین آشکار مى شود:
۱٫ دین، انسان را به یک فلسفه حیات مسلح مى کند و به عقل وى روشنگرى لازم را مى بخشد. دین براى یک فرد نقشى را ایفا مى کند که قطبنما براى یک کشتى و در دریاى زندگى جهت و راهنمایى در اختیار او مى نهد.
۲٫ دین بر اراده انسان تأکید مى نهد، آن را تقویت و فرد را کمک مى کند تا به فرمان هاى عقل گردن نهد.
۳٫ دین نیازهاى اساسى روح، به ویژه نیاز به عشق و جاودانگى را، تحقق مى بخشد.»
پینوشتها:
ـ تا نِه گی دو که نه تن، حس مذهبی یا بعد چهارم روح انسانی، ترجمه مهندس بیاتی، ص۱۴٫
ـ آلکسیس کارل، نیایش، ترجمه دکتر علی شریعتی، ص۵۵، تهران، تشیع.
ـ شهید مطهری، یادداشتها، ج ۴، ص ۱۵۱٫
ـ همان.
ـ دکتر صفدر صانعی، آرامش روانی و مذهب، ص۸، قم، پیام اسلام، چاپ ششم، ۱۳۵۰٫
ـ همان، ص۶٫
ـ فرید وجدی، دایره المعارف، به نقل از: شهید مطهری، یادداشتها، ج ۴، تهران، قم، صدرا.
ـ روم/ ۱۰٫
ـ جهت آگاهی بیشتر بنگرید: حمیدرضا شاکرین؛ دین شناسی(پرسشها و پاسخهای دانشجویی) قم ، معارف.
ـ این مسئله اساساً مقولهای معرفتی است، از این رو در بحث از کارکردهای معرفتی دین تحت عنوان «پاسخ به پرسشهای بنیادین» بررسی شد، لیکن به لحاظ کارکردهای مهم روانشناختی آن در اینجا نیز به آن اشاره میشود.
ـ karl gustave jung, See: Modern Man in searh of Asoul p.284. Also: His Philosophy of Religion.
ـ پیتر آلستون، ملتون یینگر، محمد لگنهاوزن، دین و چشماندازهای نو، ترجمه غلامحسین توکلی، ص ۱۶۳، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، بوستان کتاب قم، ۱۳۷۶٫
ـVictor Frunkle.
ـ Superlogo.
ـ جهت آگاهی بیشتر بنگرید: مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص ۱۶۴ـ ۱۶۷٫
ـ ملکم همیلتون، جامعه شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، ص ۱۷۹٫
ـ خوش بینی دارای گونههای مختلف مثبت و منفی است. آنچه در اینجا مورد نظر است خوشبینی حقیقت و سازنده است.
ـ اسلام و بهداشت روان، ج ۲، ص ۲۴۵٫
ـ see: porseman .P.Lyons, J.S., Larsin, D.B. and Starnin, j.j (1990) (Religious belief, Depression, and Amlulation Stutus in eldery woman with Borken Hips. American journd .psychatiry, 147-758-766.
ـ Willer.
ـ Meador.
ـ جهت آگاهی بیشتر بنگرید:
الف. دکتر احمدعلی نور بالا، شواهد پژوهشی در رابطه بین وابستگی مذهبی و افسردگی (مقاله) اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات، ج ۱، ص ۱۷-۲۰٫
ب. دکتر قربانعلی اسداللهی، رابطه اعتقادات مذهبی در درمان بیماریهای افسردگی مقاله (نقش دین در بهداشت روان) مجموعه مقالات ص ۴۱-۴۷٫
ـ see: Gartner,J. Larson, D.B., Allen, G. )1991(. Religious commitments and mental Health: A Review of the Empirical Literature, Joural Psychology and Theology, 19,6-26.
ـ Adlof.
ـ Smart.
ـ Autar.
ـ Dauids.
ـ Loch.
ـ Hughes.
ـ Adolf, E,M. Smart,R.G )1485( Drug use and Rse and Religious affiliation, Feelings, British journal of Addiction.
نیز بنگرید: اسلام و بهداشت روان مجموعه مقالات( ج ۲، ص ۲۳، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۸۲٫
ـ شهید مطهرى، یادداشت ها، ج ۳، ص ۳۸۹، قم و تهران: صدرا، چاپ سوم، ۱۳۸۲٫
ـ Comstock.
ـ Partridge
ـ Comstock, G.r Partidge, K.B. )1472( Church Abandance and Health. Journal of Chronic Disease. 25.665.672.
ـ Darakeh.
نیز بنگرید: اسلام و بهداشت روان، ج ۱، ص ۲۳۷-۲۴۳٫
ـ دکتر محمد قهرمانى و ، بررسى تأثیر روزهدارى بر وضعیت سلامت روانى (مقاله) نقش دین در بهداشت روان، ج۱، ص ۲۴۴، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۸۲٫
ـ see Glenn N.D. Weaver. C.N )1987( Multivariate, Multisurvey study Of Marriage, 40,267-282
see also: Sporawski. M.j,Houghson M.J.)1987( preceriptions for Happy marriage Adjustment and Satisfaction of Couples married so or more yearly, family coordinator, 27, 321, 327.
ـ بنگرید:الف. دکتر باقر غبارى بناب، مطالعاتى در قلمرو مشترک دین و روان شناسى (مقاله)، ص ۱۰۰، حوزه و دانشگاه (فصلنامه)، شماره ۲۹، زمستان ۸۰٫
ب. دکتر محمد قهرمانى، و بررسى تأثیر روزه دارى بر وضعیت سلامت روانى (مقاله)، دین و بهداشت روان، ج ۱، ص ۲۴۴، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۸۲٫
ـ بنگرید: دکتر على نقى فقیهى، بهداشت و سلامت روان در آیینه علم و دین، ص ۸۵، قم، حیات سبز، ۱۳۸۴، چاپ اول.
ـ جهت آگاهى بیشتر در این زمینه بنگرید: دکتر عبدالله نصرى، فلسفه آفرینش، ص ۴۹ – ۷۳، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۸۲٫
ـ الثقافه الاسلامیه، ق: شهید مطهرى، یادداشت ها، ج ۴، ص ۱۸۸، تهران: صدرا، دوم، ۱۳۸۲٫
ـ بنگرید: جوادى آملى، انتظار بشر از دین، ص ۴۶ – ۴۷، قم، اسراء، چاپ اول، ۱۳۸۰٫
ـ مطهرى، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران و قم: صدرا، ۱۳۶۸٫
ـ بنگرید: الف. همو، حکمت ها و اندرزها، ص ۳٫ ب. همو، امدادها و غیبى در زندگى بشر، ص ۸۶٫
ـ Psychologic.
ـ Parapsychologic.
ـ Psychosomcetic.
ـ بنگرید: الف. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات اولین همایش بین المللى «نقش دین دربهداشت روان»، ج ۱، ص ۲۸ و ۱۸۷ – ۱۵۳، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۸۲٫ ب. همان، ج ۲، ص ۲۷٫ ج. پت کورى، بازگشت به دعا در آستانه هزاره سوم، ترجمه عزیزالله صوفى سیاوش.
ـ بنگرید: الف. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدى قائنى و ب. شهید مطهرى، یادداشت ها، ج ۴، ص ۱۹۶، قم و تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۸۲٫
ـ بنگرید: الف. همان، ص ۱۵۸ و ۱۵۹٫ ب. همان، ج ۷، ص ۱۵-۱۹٫ ج. همو، امدادهاى غیبى در زندگى بشر، ص ۳۹، قم: صدرا، چاپ هفتم، ۱۳۷۴٫
ـ مجموعه مقالات اولین همایش دین در بهداشت روان، ص ۱۶۷، قم، نوید اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۷٫
ـ همان.
ـ بنگرید: شهید مطهرى، یادداشتها، ج ۴، ص ۱۲۲٫
ـ Psychocyberentic.
ـ بنگرید: مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص ۱۶۵، قم، نوید اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۷٫
ـ شهید مطهرى، حکمت ها و اندرزها، ص ۴۷٫
ـ همو، یادداشتها، ج ۴، ص ۱۲۳ و ۱۵۸-۱۵۹٫
ـ همان، ص ۱۵۴٫
ـ بنگرید: الف. ویلیام جیمز، دین و ران، ترجمه مهدى قائنى. ب. شهید مطهرى، همان، ص ۱۶۹٫
ـ مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص ۱۶۷٫
ـ Milton Yinger.
ـ Religion and Individual Needs in Seentific Stady of Religion, p.1777-196.
ـ آلستون، م. یینگر، م. لگنهاوزن، دین و چشم اندازهاى نو، ترجمه غلامحسین توکلى، ص ۱۶۲
1421493510416076
۳ـ اوّلی منطق حیات دارد. چون می داند که انسان در دنیا خود را برای ابدیّت می سازد. پس طبق یک منطق غایت نگر زندگی می کند. امّا دومی منطقاً نمی تواند هدف داشته باشد؛ بلکه چاره ای جز پوچ گرایی ندارد. چون وقتی معتقد است که آدمی با مرگ نابود می شود، هر کاری و هر هدفی بیهوده و گزافه خواهد بود. اگرمرگ آخر کارآدمی است، پس چه فرقی می کند که چند سال عمر کند و چگونه زیست نماید؟! تلخی عدم شدن، تمام شیرینی ها را هم تلخ می کند. البته از آنجا که انسان ذاتاً میل به بقا دارد، این گونه افراد سعی می کنند سر خودشان را با اهدافی گرم کنند تا تلخی پوچی را احساس نکنند. هر کدام نیز برای این منظور سرگرمی های مخصوصی را انتخاب می کنند. امروز اگر سرگرمی های موجود را از بشریّت بگیرند، و اجازه سرگرمی ندهند، خدا می داند که اکثر مردم دنیا دچار پوچگرایی شده دست به خودکشی می زنند.
۴ـ اوّلی موجودی است دیگر دوست؛ چون آن را کمالی در مسیر خودسازی برای ابدیّت می داند. لذا موجودی است متمایل به تحکیم ارکان اجتماعی. امّا دومی منطقاً نمی تواند دیگر دوست باشد. بلکه سعی می کند همه را خرج خود کند. لذا تمایل به ستیز با ارکان اجتماعی همچون خانواده و ازدواج و امثال آن دارد. از اینروست که این گونه افراد، دائماً سعی می کنند با تبلیغ روابط آزاد و افسار گسیخته ی انسانها ارتباطات ضابطه مند را ـ که ارکان اجتماع را حفظ می کنند ـ پاره نمایند.
در ادامه مطالبی نیز در خصوص کارکردهای دین تقدیم حضور می شود که در همین راستا می باشند.
ــ چــرا دیــن ؟
اساسیترین پرسش انسان درباره دین این است که دین چه فایده و چه لزومی دارد؟ چرا باید دیندار بود؟ رابطه دین و انسان چگونه رابطهای است؟ آیا زندگی بدون دین امکانپذیر است و در این صورت، دینی زیستن بهتر است یا زندگی منهای دین؟
ـ رابطه انسان و دین
گرایش انسان به دین امری ذاتی، عمیق و ریشهدار است. دین نه تنها تأمین کننده بسیاری از نیازهای انسان، بلکه خود نیازی بنیادین و نهفته در ژرفای وجود آدمی است. «تا نه گی دو که نه تن» مینویسد: «حس مذهبی یکی از عناصر اولیه ثابت و طبیعی روح انسانی است. اصلیترین و ماهویترین قسمت آن به هیچ یک از رویدادهای دیگر قابل تبدیل نیست، بلکه نحوه ادراک فطری ورای عقلی است که یکی از چشمههای آن از ژرفای روان ناخودآگاه فوران میکند و نسبت به مفاهیم(زیبایی) مربوط به هنر (و نیکی) مربوط به اخلاق (و راستی) مربوط به علم (مفهوم دینی)، یا به طور صحیحتر، مفهوم مقدس، مقوله چهارمی است که دارای همان اصالت و استقلال سه مفهوم دیگر است».
«آلکسیس کارل» نیز بر آن است که: «احساس عرفانی [دینی] جنبشی است که از اعماق فطرت سرچشمه گرفته است و یک غریزه اصلی است».
وی در جایی دیگر مینویسد: «فقدان احساس اخلاقی و عرفانی در میان اکثریت عناصر فعال یک ملت، زمینه زوال قطعی ملت و انقیاد او را در بند بیگانه تدارک میبیند؛ سقوط یونان قدیم معلول چنین عاملی بود. در نگاه «تولستوی» نیز «ایمان آن چیزی است که انسان با آن زندگی میکند.» استاد مطهری در توضیح این سخن میگوید: «یعنی ایمان مهمترین سرمایه زندگی است». به نظر وی مردم به برخی از سرمایههای زندگی مانند سلامت، امنیت، ثروت و رفاه و توجه دارند، اما به یک سرمایه بزرگ که نامش ایمان است توجه ندارند؛ چرا که آنان اصولاً محسوسات و مادیات را بیش از معقولات و معنویات میشناسند. در نظر «ویل دورانت» نیز دین روح زندگی است، او میگوید: «زندگی بدون، دین ملالانگیز و پست است، مانند جسدی است بیروح».
قریب به این مضمون را در سخن «ویلیام جیمز» میتوان یافت. او مدعی است: «ایمان یکی از قوایی است که بشر به مدد آن زندگی میکند، فقدان کامل آن در حکم سقوط بشر است».
از آنچه گذشت روشن میشود که نیاز انسان به دین امری جاودان و زوالناپذیر است. لازمه ذاتی بودن دینورزی این است که دین همچون دیگر غرایز و نیازهای ذاتی انسان همپای حیات بشر بپاید و آینده بشریت را همچون گذشته در نوردد. لاجرم گسست بین انسان و دین را هرگز نمیتوان و نباید انتظار داشت.
«ارنست رنان» در پایندگی و ژرفایی تأثیر دین در نهاد انسان میگوید: «ممکن است روزی هر چه را دوست میدارم نابود و از هم پاشیده شود و هر چه را که نزد من لذت بخشتر و بهترین نعمتهای حیات است از میان برود، و نیز ممکن است آزادی به کار بردن عقل و دانش و هنر بیهوده گردد، ولی محال است که علاقه به دین متلاشی یا محو شود، بلکه همواره و همیشه باقی خواهد ماند و در کشور وجود من شاهدی صادق و گواهی ناطق بر بطلان مادیت خواهد بود».
همه آنچه گفته آمد را در یک آیه زیبای قرآن میتوان یافت که رمز دینگرایی انسان را چنین ترسیم کرده است: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا؛ پیوسته رو به سوی دین پاک خداوند داشته باش که انسانها را بر آن سرشته است و آفرینش الهی دگرگون نخواهد شد».
کارکردهای دین
دین از جهات متعددی مددرسان و یاور انسان است. کارکردهای مثبت دین در سه حوزه قابل بررسی است:
۱٫ حوزه معرفت و دانایی؛
۲٫ حوزه اجتماعی و مناسبات انسانی؛
۳٫ حوزه روانشناسی.
اکنون به اختصار به بررسی کارکردهای روانشناختی، دین پرداخته و دیگر عرصههای آن را به ناچار فرو میگذاریم. از نظرگاه روانشناختی دین کارکردها و ثمرات بسیاری برای انسان دارد. در میان دانشهای جدید هیچ یک مانند روانشناسی نقاب از رازهای شگفت دین و دینداری بر نکشیده و لزوم اجتنابناپذیر آن را در همین زندگی دنیایی به طور ملموس روشن نساخته است. البته باید توجه داشت که اساساً روانشناسی در پی تعیین حق و باطل و به تعبیر دیگر «ارزش صدق» دین نیست؛ چرا که تعیین این مسئله خارج از توان و کارویژههای این دانش است. افزون بر آن روانشناسی در این باره نظر به دین خاصی ندارند؛ و چه بسا در برخورد با پارهای از ادیان کارکردهای منفیای نیز برای دین مطرح کنند. مسلماً هر اندازه دینی از حقانیت بیشتری برخوردار باشد کارکردهای مثبتتری داشته و فاصله بیشتری با تأثیرات منفی دارد؛ لاجرم میتوان بهترین کارکرد از بهترین دین انتظار داشت. آنچه این دانش پی میگیرد و در صلاحیت آن است ثمرات و کارکردهای روانی دین فارغ از حقانیت و ارزش صدق آن است. چه بسا پارهای از کارکردهای روانشناختی دین و دینورزی عبارتند از:
۱ـ معنا بخشیدن به حیات
از مهمترین کارکردهای اساسی دین، تبیین معنای زندگی است. هر انسانی از خود میپرسد که زندگی برای چیست؟ درد و رنج و مرگ و میرها چه معنا دارد؟ و در مجموع آیا جهان ارزش زیستن دارد یا نه؟ یافتن پاسخی صحیح در برابر این پرسشها زندگیساز است و ناکامی در برابر آن زندگی سوز. دین با تبیین جاودانگی، حکمت و هدفمندی هستی و جهتگیری رو به خیر و کمال و تعالی آن، در پرتو تدبیر خداوند حکیم و رحمان و رحیم، خرد پذیرترین و دلپسندترین معنا از حیات انسان و جهان را به دست میدهد.
«کارل یوستاویونگ» در اهمیت این مسئله مینویسد: «در میان همه بیمارانی که در نیمه دوم حیاتم با آنها مواجه بودهام، یکی هم نبوده که مشکلش در آخرین وهله، چیزی جز مشکل یافتن یک نگرش نسبت به حیات باشد. با اطمینان میتوان گفت که همه آنان از آن رو احساس بیماری میکردهاند که چیزی را که ادیان زنده هر عصر، به پیروان خود، عرضه میدارند، از دست دادهاند و هیچ یک از آنان قبل از یافتن بینش دینی خود، شفای واقعی نیافته است.»
«ویکتور فرانکل» نیز قدرت دین را عقیده به «اَبَر معنی» میداند، یعنی دین بهترین معنی برای زندگی کردن است.
برخی از جامعهشناسان نیز برآنند که گوهر دین واکنش در برابر تهدید به بیمعنایی در زندگی بشر و تلاش در جهت نگریستن به جهان به مثابه حقیقتی معنادار است.
پارهای از بروندادهای روانشناختی تفسیر دینی حیات عبارت است از:
۱٫ احساس خوشبینی و رضایت
۲٫ مطبوع سازی زندگی در مجموعه هستی
۳٫ ایجاد امیدواری
۴٫ مسئولیت پذیری
۵٫ نشاط و حرکت
آموزههای دینی نگرش فرد به نظام هستی و قوانین آن را خوشبینانه میسازد.
از نظر استاد مطهری فرد با ایمان در کشف هستی همچون شهروند کشوری است که قوانین و تشکیلات و نظامات آن را صحیح و عادلانه میداند و به حسن نیت کارگزاران آن ایمان دارد. لاجرم: اولاً، زندگی برای او مطبوع و دلپذیر میشود. ثانیاً زمینههای ترقی و تعالی را برای خود و دیگران فراهم میبیند و روح «امیدواری» در او پدید میآید. ثالثاً، اگر چیزی موجب عقبماندگی او شود آن را جز از ناحیه کمکاری و بیتجربگی و مسئولیتگریزی خود و امثال خود نمیداند. او همچنین پارهای از رنجها و دشواریها را زمینه ترقی و تکامل خود میداند. این اندیشه به طور طبیعی شخص را به غیرت میآورد و با «خوشبینی» و «امیدواری» به حرکت و جنبش در جهت اصلاح خود وامیدارد و از دشواریها استقبال میکند.
در مقابل، فرد بیایمان مانند شهروندی است که قوانین، تشکیلات و کارگزاران کشورش را فاسد میداند و از قبول آنها هم چارهای ندارد. درون چنین فردی انباشته از عقدهها و کینههاست. او هرگز به فکر اصلاح خود نمیافتد، از جهان لذت نمیبرد و هستی برای او زندانی هولناک است که یا باید از چنگ آن بگریزد و یا با رنج و سختی آن را تحمل کند.
با توجه به آنچه گذشت میتوان تأثیرات معنای دینی حیات بر روان و کنش فرد را به شرح ذیل برشمرد:
خوش بینی، مطبوعسازی زندگی، امیدواری، مسئولیت پذیری و جنبش و حرکت اصلاحی.
۲ـ بهداشت، سلامت و آرامش روان
یکی از نیازهای مهم انسان، سلامت و آرامش روان است. در دنیای کنونی علیرغم پیشرفتهای خیرهکننده علمی و تکنولوژیکی بشر روز به روز اضطراب، دلهره، افسردگی و ناآرامی بیش از پیش بر انسان چیره شده و حاجت به آرامش روحی و روانی بیشتر احساس میشود. نقش دین در سلامت و آرامش روان از جهات مختلفی حایز اهمیت است. در این باره تحقیقات انجام شده توسط روانشناسان قابل توجه است:
الف. دینداری و تحمل فشارهای روانی
تحقیقات انجام شده نشان میدهد انگارههای دینی نقش مؤثری در تسکین دردهای روحی، کاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی دارند و افراد مذهبی از ناراحتی روانی بسیار کمتری رنج میبرند.
ب. دینداری و افسردگی
بر اساس تحقیقات، بین دین و افسردگی، استرس و اضطراب نسبت معکوس وجود دارد. این مسئله در عصر حاضر مورد توجه بسیاری از روانشناسان و اندیشمندان است.
«ویلر» بر آن است که فرد مذهبی از طریق اعتقادات دینی بر مشکلات چیره میشود و از طریق اعمال مذهبی و شرکت در مراسم دینی به شبکه وسیع حمایتهای اجتماعی متصل میشود. «میدور» نیز اظهار میدارد که وابستگی دینی چون بدیل دیگر متغیرهای مؤثر بر سلامت روان مانند وضعیت اقتصادی و حمایت اجتماعی عمل میکند و منجر به کاهش شیوع افسردگی میشود.
ج. دیندارى و بزهکارى
بررسى ها گواه بر آن است که بین دیندارى و بزهکارى و جرم و جنایت رابطه منفى وجود دارد و رفتارهاى مذهبى مى تواند بین آنها تمایز افکند.
د. دیندارى و کاهش مصرف الکل و مواد مخدر
براساس تحقیقات انجام شده توسط «ادلف» ، «اسمارت» ، «اوتار» و «دیویدز» افراد مذهبى از مواد مخدر استفاده نمى کنند و یا بسیار کم مصرف مى کنند. از نظر «لوچ» و «هیوز» به ویژه در میان عناصر مذهبى اصولگرایان کمتر از همه به مواد مخدر گرایش دارند و هر اندازه ایمان دینى فرد قوى تر باشد احتمال استفاده از مواد مخدر و الکل در او کمتر یا مساوى با صفر است.
هـ . دین دارى و کاهش خودکشى
مسأله خودکشى یکى از بحران هاى جدى در تمدن کنونى بشر است. روزنامه اطلاعات مورخه ۱۷/۹/۴۷، صفحه «عبور از پنج قاره» مى نویسد: «سازمان بهداشت جهانى اخیراً آمار جالبى درباره خودکشى در کشورهاى مختلف جهان انتشار داده است. به موجب این آمار در هشت کشور صنعتى جهان خودکشى در بین افراد ۱۵ تا ۴۴ ساله سومین علت مرگ و میر در این کشورها را تشکیل مى دهد. این کشورها عبارتند از: آلمان غربى، اتریش، کانادا، فنلاند، دانمارک، مجارستان، سوئد و سوئیس.
کارشناسان سازمان جهانى بهداشت که این آمار را پس از ده سال مطالعه کرده اند همچنین اعلام کرده اند که خودکشى در کشورهاى در حال توسعه نیز به طور وحشتناک رو به افزایش است. در این کشورها حتى جوانان کمتر از ۱۵ سال نیز دست به خودکشى مى زنند.
آمارى که از طرف کارشناسان مزبور تهیه شده، نشان مى دهد که به طور کلى طبقات تحصیلکرده و روشنفکر بیش از طبقه کارگر اقدام به خودکشى مى کنند. مثلاً در انگلستان عده زیادى از پزشکان در سال هاى اخیر خودکشى کرده اند. تنها در آلمان غربى همه ساله دوازده هزار نفر خودکشى مى کنند و شصت هزار نفر دیگر به نحوى در صدد خودکشى بر مى آیند. مهمترین علت خودکشى آلمانى ها بیمارى عصبى است. در حال حاضر در آلمان غربى بیش از یک میلیون نفر از فشار عصبى رنج مى برند و ممکن است هر آن دست به خودکشى بزنند.
در مقابل، تحقیقات نشان مى دهد خودکشى در کسانى که در مراسم دینى شرکت مى کنند نسبتى بسیار کمتر از دیگران دارد. کامستاک و پاتریچ در یک بررسى نشان دادند احتمال خودکشى در افرادى که به عبادتگاه ها نمى روند چهار برابر بیش از شرکت کنندگان در محافل دینى است. همه پژوهش ها نشان مى دهد یکى از علل مهم خودسوزى ضعیف بودن اعتقادات مذهبى بوده است.»
یک بررسى که در کشور اردن توسط «داراکه»(۱۹۹۲) انجام شده است نشان مى دهد تعداد خودکشى در ماه رمضان در مقایسه با ماههاى دیگر سال کاهش قابل توجهى را نشان مى دهد.
و. دیندارى، رضایت از ازدواج و کاهش طلاق
مسأله ناپایدارى خانواده و گسست آن یکى از بحران هاى بزرگ دنیاى متمدن کنونى و در پى آورنده نتایج ویرانگر روانى و اجتماعى است. براساس مطالعات انجام شده، مذهب مهم ترین عامل پاى بندى به خانواده، رضایت از ازدواج و کاهش طلاق است و این مسأله عامل مهمى در بهداشت روانى خانواده ها به شمار مى رود. تحقیقات نشان داده است مردانى که همسرانشان را طلاق داده و یا از آنها جدا شده اند ده برابر بیش از دیگران در معرض ابتلا به بیمارى هاى روانى هستند.
۳٫ سازگارسازى جهان درون و برون؛ کاهش رنج ها
بهره دیگرى که از تفسیر دینى حیات بر مى خیزد «ایجاد سازگارى بین جهان درون و برون» و در نتیجه کاهش رنج ها و ناراحتى هاست.
بدون شک در مواردى بین خواسته ها و تمایلات انسان و آنچه در جهان خارج وجود دارد تفاوت هایى مشاهده مى شود. گاه این تفاوت ها به گونه اى است که شرایط خارجى براى انسان رنجآفرین و ملال انگیز است. این تفاوت ها مى تواند به گونه هاى مختلف باشد مثل: ۱٫ تفاوت بین خواسته هاى ما و نظام تکوین، مانند شرور و آفاتى چون مرگ و میر، سیل، زلزله، نقص عضو، بیمارى و ۲٫ بین تمایلات ما و واقعیات اجتماعى، مثل حاکمیت نظام استبدادى و
از طرف دیگر در مواردى واقعیات خارجى به سهولت و در شرایطى که ما در آن قرار داریم تغییرپذیر است؛ در چنین وضعیتى انسان ها به طور معمول در جهت تغییر جهان خارج به سود تمایلات خود مى کوشند؛ اما گاه جهان خارج اصلاً تغییرپذیر نیست، یا در شرایط مورد نظر شخص دگرگون نمى شود؛ و یا تغییر آن مستلزم هزینه هایى تحمل ناپذیر و نامعقول است. در این موارد بهترین راه سازگارسازى درون با خارج است و دین نیرومندترین عامل آشتىدهنده این دو جهان است. دین با تفسیرى که از جهان و ناملایمات و رنج هاى آدمى در آن مى دهد، نه تنها ناسازگارى آن دو را از میان بر مى دارد؛ بلکه با دادن نقش عبادى به تحمل دشوارى ها و اینکه بزرگ ترین اولیاى الهى چشنده تلخ ترین رنجهایند شیرین ترین رابطه را بین آن دو ایجاد مى کند؛ به طورى که انسان مؤمن مى گوید: «زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت»، از همین رو «الیسون» بهترین راه مقابله با مشکلات تغییرناپذیر را مقابله مذهبى مى داند.
اینکه حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در سرزمین سوزان کربلا و دیدن آن همه رنج و مصیبت و زخم هاى بسیار بر جان و توان خویش فرمود: «رضا الله رضانا اهل البیت» و زینب کبرى(س) پس از تحمل آن همه دشوارى طاقت فرسا مى فرماید: «ما رأیت الّا جمیلا» عالى ترین نمایش شکوه ایمان در سازگارى جهان درون و برون و شیرین نمودن رنج و سختى در جهت مقاصد و اهداف بلند الهى و انسانى است. بدین ترتیب نه تنها رنج انسان کاهش مى یابد، بلکه در مواردى شیرین و دلپذیر مى شود و این جز در سایه دین و ایمان دینى امکان پذیر نیست.
۴٫ هدفبخشى و ایدهآلپرورى
یکى از مهم ترین کارکردهاى دین ارائه ایده آل و آرمان مطلوب است. ایده آل اصل یا موضوعى است که مورد گرایش انسان قرار گیرد و هدف تلاش ها و کوشش هاى او باشد. ایده آل موجب شکل گیرى نوع انتخاب آدمى است. شخص به طور آگاهانه یا ناخودآگاه همه پدیده ها را با آن مى سنجد و ارزشداورى مى کند. ایدهآل از مختصات زندگى بشرى و از عناصر اساسى آن است. انسان زمانى مى تواند از یک زندگى حقیقى برخوردار باشد که آگاهانه براى خود ایدهآل و آرمان انتخاب کند. انسان ها در طول تاریخ ایده آل هایى چون رفاه، ثروت، شهرت، مقام، عشق، زیبایى، دانش و انتخاب کرده اند لیکن بهترین ایدهآل آن است که داراى شرایط زیر باشد:
۱٫ منطقى باشد.
۲٫ قابل وصول باشد.
۳٫ تمایلات سودجویانه و خودخواهانه و «من طبیعى» آدمى را کنترل کند.
۴٫ در انسان چنان کششى ایجاد کند که از درون به سوى هدف اعلاى حیات حرکت کند.
چنین آرمانى تنها از دین حق و معناى دینى حیات بر مى خیزد.
«میلر بروز» از قول «اینشتین» مى گوید: «علم، ما را از آنچه هست آگاه مى کند و دین (وحى) است که ما را به آنچه که سزاوار است که باشد مطلع مى کند».
۵٫ پاسخ به احساس تنهایى
یکى از رنج هاى بشر که در جهان صنعتى و پیدایش کلانشهرها به شدت رو به افزایش است، مسأله احساس تنهایى است. منظور از احساس تنهایى در اینجا تنهایى فیزیکى یعنى جدایى از دیگران نیست؛ بلکه گونه هاى دیگرى هم چون ناتوانى دیگران در پاسخ دهى به برخى از نیازهاى انسان، عدم درک دیگران از شخص و یا سرگرمى دیگران به کار خود و جستجوى منافع خویش و عدم توجه عمیق، جدى، خیرخواهانه و دیگرخواهانه در جهت تأمین خواسته ها و نیازهاى شخص است.
به عبارت دیگر، انسان در این دنیا خود را در میان انبوه مردمانى مى یابد که همواره در بند خودخواهى هاى خویشند و حتى اگر اعمالى به ظاهر نیک و مفید به حال دیگرى انجام مى دهند عمدتاً آمیخته به انواع درخواست ها، گرایش ها و خودخواهى هاى ظاهر و پنهان است و کسى صد در صد به خاطر «من» کارى براى «من» انجام نمى دهد. اما در نگرش دینى، انسان هیچ گاه تنها نیست.
۶٫ تقویت قدرت کنترل غرایز
از جمله خطراتى که همواره جامعه بشرى را مورد تهدید قرار داده و در عصر قدرت و تکنولوژى خطراتى صد افزون براى بشریت به بار آورده لجام گسیختگى غرایز، خودخواهى ها و تمایلات سرکش نفسانى است. این پدیده شوم نه تنها از جانب علم و دانش و فلسفه هاى بشرى مهارشدنى نیست، بلکه اربابان قدرت و دانش را نیز به اسارت خود درآورده و علم و تکنولوژى را نیز در این جهت، استخدام کرده است.
آن عامل نیرومندى که انسان را از اسارت هواهاى نفسانى آزاد ساخته و قدرت رویارویى با طغیان هاى زندگىسوز نفس اماره را مى بخشد، ایمان استوار دینى است.
«داستایوفسکى» مى گوید: «اگر خدا (دین) نباشد همه چیز مباح است». یعنى غیر از خداباورى و ایمان مذهبى هیچ عامل دیگرى توان بازدارندگى از اعمال ضداخلاقى، بیمارى بىعدالتى، تجاوز و فساد و تباهى و رام کردن نفس اماره و سرکش آدمى را ندارد.
۷٫ دیگر کارکردها
افزون بر آنچه گذشت کارکردهاى روانشناختى، فراروانشناختى، روان تنى و جسمانى دیگرى براى دین ذکر شده که به ذکر عناوین آنها بسنده نموده و خواننده عزیز را به مطالعه و جستجوى بیشتر در این زمینه فرا مى خوانیم:
۱٫ بهداشت و سلامت جسمانى، طول عمر، پایدارى در فعالیت هاى فیزیکى، تقویت سیستم ایمنى و دفاعى بدن، تسریع در بهبودى و کوتاه کردن دوران درمان.
۲٫ ایجاد خضوع، تعبد و تسلیم در جهانى آکنده از سرگردانى و تعارضات فکرى.
۳٫ عشق و محبت، پاسخ به غرایز فرامادى بشر و ایجاد لذت هاى فراجسمانى، تصفیه غم ها و جذب شادى ها.
۴٫ کاهش اضطراب، ترس ها و وحشت ها؛ به ویژه ترس از مرگ.
۵٫ افزایش قدرت کنترل و مدیریت ذهن (سایکو سیبرنیتک) و تصویرسازى ذهنى.
۶٫ هویتبخشى، انسجام و تعادل شخصیت ، رهایش از آشفتگى و هماهنگ سازى افکار و احساسات.
۷٫ شجاعتآفرینى و افزایش قدرت پایدارى در برابر دشمنان و زورمندان.
۸٫ بهداشت و سلامت روح و حقیقت برین وجود آدمى.
۹٫ ایجاد وقار و سنگینى و دورى از جلفى و سبکى.
۱۰٫ کاهش و کنترل عملیات جنسى.
جمعبندى این نوشتار را با سخنى از «میلتون یینگر» به پایان مى بریم. او در مقاله «دین و نیازهاى فرد» مى نویسد: «در پزشکى روان تنى وقتى نکات زیر را ملاحظه کنیم، ارزش دین آشکار مى شود:
۱٫ دین، انسان را به یک فلسفه حیات مسلح مى کند و به عقل وى روشنگرى لازم را مى بخشد. دین براى یک فرد نقشى را ایفا مى کند که قطبنما براى یک کشتى و در دریاى زندگى جهت و راهنمایى در اختیار او مى نهد.
۲٫ دین بر اراده انسان تأکید مى نهد، آن را تقویت و فرد را کمک مى کند تا به فرمان هاى عقل گردن نهد.
۳٫ دین نیازهاى اساسى روح، به ویژه نیاز به عشق و جاودانگى را، تحقق مى بخشد.»
پینوشتها:
ـ تا نِه گی دو که نه تن، حس مذهبی یا بعد چهارم روح انسانی، ترجمه مهندس بیاتی، ص۱۴٫
ـ آلکسیس کارل، نیایش، ترجمه دکتر علی شریعتی، ص۵۵، تهران، تشیع.
ـ شهید مطهری، یادداشتها، ج ۴، ص ۱۵۱٫
ـ همان.
ـ دکتر صفدر صانعی، آرامش روانی و مذهب، ص۸، قم، پیام اسلام، چاپ ششم، ۱۳۵۰٫
ـ همان، ص۶٫
ـ فرید وجدی، دایره المعارف، به نقل از: شهید مطهری، یادداشتها، ج ۴، تهران، قم، صدرا.
ـ روم/ ۱۰٫
ـ جهت آگاهی بیشتر بنگرید: حمیدرضا شاکرین؛ دین شناسی(پرسشها و پاسخهای دانشجویی) قم ، معارف.
ـ این مسئله اساساً مقولهای معرفتی است، از این رو در بحث از کارکردهای معرفتی دین تحت عنوان «پاسخ به پرسشهای بنیادین» بررسی شد، لیکن به لحاظ کارکردهای مهم روانشناختی آن در اینجا نیز به آن اشاره میشود.
ـ karl gustave jung, See: Modern Man in searh of Asoul p.284. Also: His Philosophy of Religion.
ـ پیتر آلستون، ملتون یینگر، محمد لگنهاوزن، دین و چشماندازهای نو، ترجمه غلامحسین توکلی، ص ۱۶۳، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، بوستان کتاب قم، ۱۳۷۶٫
ـVictor Frunkle.
ـ Superlogo.
ـ جهت آگاهی بیشتر بنگرید: مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص ۱۶۴ـ ۱۶۷٫
ـ ملکم همیلتون، جامعه شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، ص ۱۷۹٫
ـ خوش بینی دارای گونههای مختلف مثبت و منفی است. آنچه در اینجا مورد نظر است خوشبینی حقیقت و سازنده است.
ـ اسلام و بهداشت روان، ج ۲، ص ۲۴۵٫
ـ see: porseman .P.Lyons, J.S., Larsin, D.B. and Starnin, j.j (1990) (Religious belief, Depression, and Amlulation Stutus in eldery woman with Borken Hips. American journd .psychatiry, 147-758-766.
ـ Willer.
ـ Meador.
ـ جهت آگاهی بیشتر بنگرید:
الف. دکتر احمدعلی نور بالا، شواهد پژوهشی در رابطه بین وابستگی مذهبی و افسردگی (مقاله) اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات، ج ۱، ص ۱۷-۲۰٫
ب. دکتر قربانعلی اسداللهی، رابطه اعتقادات مذهبی در درمان بیماریهای افسردگی مقاله (نقش دین در بهداشت روان) مجموعه مقالات ص ۴۱-۴۷٫
ـ see: Gartner,J. Larson, D.B., Allen, G. )1991(. Religious commitments and mental Health: A Review of the Empirical Literature, Joural Psychology and Theology, 19,6-26.
ـ Adlof.
ـ Smart.
ـ Autar.
ـ Dauids.
ـ Loch.
ـ Hughes.
ـ Adolf, E,M. Smart,R.G )1485( Drug use and Rse and Religious affiliation, Feelings, British journal of Addiction.
نیز بنگرید: اسلام و بهداشت روان مجموعه مقالات( ج ۲، ص ۲۳، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۸۲٫
ـ شهید مطهرى، یادداشت ها، ج ۳، ص ۳۸۹، قم و تهران: صدرا، چاپ سوم، ۱۳۸۲٫
ـ Comstock.
ـ Partridge
ـ Comstock, G.r Partidge, K.B. )1472( Church Abandance and Health. Journal of Chronic Disease. 25.665.672.
ـ Darakeh.
نیز بنگرید: اسلام و بهداشت روان، ج ۱، ص ۲۳۷-۲۴۳٫
ـ دکتر محمد قهرمانى و ، بررسى تأثیر روزهدارى بر وضعیت سلامت روانى (مقاله) نقش دین در بهداشت روان، ج۱، ص ۲۴۴، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۸۲٫
ـ see Glenn N.D. Weaver. C.N )1987( Multivariate, Multisurvey study Of Marriage, 40,267-282
see also: Sporawski. M.j,Houghson M.J.)1987( preceriptions for Happy marriage Adjustment and Satisfaction of Couples married so or more yearly, family coordinator, 27, 321, 327.
ـ بنگرید:الف. دکتر باقر غبارى بناب، مطالعاتى در قلمرو مشترک دین و روان شناسى (مقاله)، ص ۱۰۰، حوزه و دانشگاه (فصلنامه)، شماره ۲۹، زمستان ۸۰٫
ب. دکتر محمد قهرمانى، و بررسى تأثیر روزه دارى بر وضعیت سلامت روانى (مقاله)، دین و بهداشت روان، ج ۱، ص ۲۴۴، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۸۲٫
ـ بنگرید: دکتر على نقى فقیهى، بهداشت و سلامت روان در آیینه علم و دین، ص ۸۵، قم، حیات سبز، ۱۳۸۴، چاپ اول.
ـ جهت آگاهى بیشتر در این زمینه بنگرید: دکتر عبدالله نصرى، فلسفه آفرینش، ص ۴۹ – ۷۳، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۸۲٫
ـ الثقافه الاسلامیه، ق: شهید مطهرى، یادداشت ها، ج ۴، ص ۱۸۸، تهران: صدرا، دوم، ۱۳۸۲٫
ـ بنگرید: جوادى آملى، انتظار بشر از دین، ص ۴۶ – ۴۷، قم، اسراء، چاپ اول، ۱۳۸۰٫
ـ مطهرى، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران و قم: صدرا، ۱۳۶۸٫
ـ بنگرید: الف. همو، حکمت ها و اندرزها، ص ۳٫ ب. همو، امدادها و غیبى در زندگى بشر، ص ۸۶٫
ـ Psychologic.
ـ Parapsychologic.
ـ Psychosomcetic.
ـ بنگرید: الف. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات اولین همایش بین المللى «نقش دین دربهداشت روان»، ج ۱، ص ۲۸ و ۱۸۷ – ۱۵۳، قم، معارف، چاپ اول، ۱۳۸۲٫ ب. همان، ج ۲، ص ۲۷٫ ج. پت کورى، بازگشت به دعا در آستانه هزاره سوم، ترجمه عزیزالله صوفى سیاوش.
ـ بنگرید: الف. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدى قائنى و ب. شهید مطهرى، یادداشت ها، ج ۴، ص ۱۹۶، قم و تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۸۲٫
ـ بنگرید: الف. همان، ص ۱۵۸ و ۱۵۹٫ ب. همان، ج ۷، ص ۱۵-۱۹٫ ج. همو، امدادهاى غیبى در زندگى بشر، ص ۳۹، قم: صدرا، چاپ هفتم، ۱۳۷۴٫
ـ مجموعه مقالات اولین همایش دین در بهداشت روان، ص ۱۶۷، قم، نوید اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۷٫
ـ همان.
ـ بنگرید: شهید مطهرى، یادداشتها، ج ۴، ص ۱۲۲٫
ـ Psychocyberentic.
ـ بنگرید: مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص ۱۶۵، قم، نوید اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۷٫
ـ شهید مطهرى، حکمت ها و اندرزها، ص ۴۷٫
ـ همو، یادداشتها، ج ۴، ص ۱۲۳ و ۱۵۸-۱۵۹٫
ـ همان، ص ۱۵۴٫
ـ بنگرید: الف. ویلیام جیمز، دین و ران، ترجمه مهدى قائنى. ب. شهید مطهرى، همان، ص ۱۶۹٫
ـ مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص ۱۶۷٫
ـ Milton Yinger.
ـ Religion and Individual Needs in Seentific Stady of Religion, p.1777-196.
ـ آلستون، م. یینگر، م. لگنهاوزن، دین و چشم اندازهاى نو، ترجمه غلامحسین توکلى، ص ۱۶۲