۱۳۹۷/۱۱/۲۷
–
۵۵۹۲ بازدید
سلام.فضیلت و برکات همنشینی با مردم و بودن در بین ایشان چیست؟
الف ) معاشرت و ارتباط سازنده با دیگران
معاشرت و ارتباط سازنده با دیگران، یکی از مهم ترین و اصلی ترین نیازهای روحی و روانی آدمیان است؛ تا جایی که به عقیده بسیاری از فیلسوفان، آدمیان مدنی بالطبع اند؛[1] یعنی ذات و فطرت آدمی به گونه ای است که حتماً باید زندگی اجتماعی داشته باشد و در اجتماع زیست کند. هردیدگاهی که درباره علت زیست اجتماعی انسان داشته باشیم، مسلّم است که هیچ انسانی در شرایط عادی، به تنهایی توانایی بقا و ادامه حیات ندارد. انسان در اجتماع به دنیا می آید، در اجتماع است که می تواند باقی بماند و در اجتماع است که می تواند کیفیت زندگی خود را ترقی دهد. آدمیان، نه تنها برای آغاز حیات خود نیازمند دیگران هستند؛ بلکه در همه مراحل بعدی زندگی نیز به دیگران محتاج اند. انسان در معاشرت با دیگران است که می تواند خود را بهتر بشناسد، ویژگی ها و توانمندی ها و ناتوانی های خود را دریابد و به تصوری درست و واقع بینانه از خود دست یابد. به راستی، چرا یکی از بزرگ ترین و طاقت فرساترین مجازات ها برای مجرمان، نگه داشتن آنان در سلول انفرادی است؟ آیا جز این است که زندان انفرادی او را از دیدن سایر انسان ها، سخن گفتن و معاشرت داشتن با آنان محروم می کند؟ رنجی که فرد زندانی در سلول انفرادی از دوری دیگران می برد، از رنجی که از ممنوعیت خوراک و پوشاک و امثال آن می برد به مراتب طاقت فرساتر است.
نکته دیگری که اهمیت و جایگاه ویژه ارتباط با مردم و معاشرت با همنوعان را نشان می دهد، این است که بسیاری از فضایل و رذایل اخلاقی، در ظرف ارتباطات ظهور می یابند. زندگی اجتماعی و معاشرت با دیگران ظرف ظهور فضایلی مانند عدالت، انصاف، احسان، ایثار، انفاق، صدقه، تواضع، امانت، صداقت، صراحت، عفت، حجاب و امثال آن است. همچنین رذایلی مانند ظلم، حق کشی، خودخواهی، تکبر، خیانت، دروغ، بی حیایی، رشوه، بی بند و باری، غیبت، حسادت، ریا، سمعه و امثال آن نیز در ظرف اجتماع و ارتباط با دیگران است که خود را نشان می دهند. تعلیم و تعلّم بدون زندگی اجتماعی و معاشرت با دیگران امکان تحقق ندارد. آشنایی با تجارب دیگران و بهره مندی از آنها، یکی دیگر از اموری است که جز با معاشرت با مردم به دست نمی آید.
ب ) ابزاری بودن ارزش معاشرت
معاشرت به طور مطلق و با همه انسان ها، نه قابل توصیه است و نه قابل تحذیر. معاشرت، به خودی خود، دارای مطلوبیت نیست، یعنی مطلوبیت ذاتی ندارد؛ بلکه خوبی یا بدی آن وابسته به هدف از معاشرت با دیگران و نوع تأثیر آن در کمال مطلوب انسان است. توسعه اخلاق الهی و بهره مندی از فضایل اخلاقی و پیشرفت در جهت تهذیب و تربیت نفس، از جمله مهم ترین اهداف معاشرت با دیگران است. بنابراین، اگر در جایی معاشرت با دیگران مستلزم کشیده شدن انسان به گناه و معصیت و انحراف از مسیر هدایت و سعادت باشد، روشن است که چنین معاشرتی خلاف مقصود است و باید از آن پرهیز کرد. در مقابل، اگر معاشرت با کسی موجب تقرب انسان به خداوند و تقویت ایمان و بنیه های دینی انسان شود، باید در حفظ و توسعه آن به شدت کوشا بود. به همین دلیل است که اسلام سبک خاصی از معاشرت و ارتباطات اجتماعی را ارائه می دهد. اسلام هر نوع معاشرتی را توصیه و سفارش نمی کند؛ بلکه برخی از معاشرت ها را زیان بار و مخرّب دانسته و توصیه به ترک آنها کرده است. پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر غفاری فرمودند:
یا اباذر الجلیسُ الصالحُ خیرٌ من الوحدةِ و الوحدةُ خیرٌ مِن جلیسِ السوء؛[2]ای ابوذر، همنشین صالح بهتر از تنهایی و انزواست و تنهایی بهتر از همنشین ناصالح است.
قرآن کریم در این باره می فرماید:
وَ إِذا رَأَیتَ الَّذِینَ یخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ وَ إِمَّا ینْسِینَّک الشَّیطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکری مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ* وَ ما عَلَی الَّذِینَ یتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَی ءٍ وَ لکنْ ذِکری لَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ.[3]هر گاه کسانی را دیدی که آیات ما را استهزا می کنند، از آنان روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیت ستم گر منشین. و (اگر) افراد با تقوا (برای ارشاد و اندرز با آنان بنشینند)، چیزی از حساب (و گناه) آنان بر ایشان نیست؛ ولی (این کار، باید تنها) برای یادآوری آنها باشد، شاید (بشنوند و) تقوا پیشه کنند.
وَ یوْمَ یعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یدَیهِ یقُولُ یا لَیتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا* یا وَیلَتی لَیتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا* لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی وَ کانَ الشَّیطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا؛[4]و (به خاطرآور) روزی را که ستمکار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان می گزد و می گوید: «ای کاش با رسول (خدا) راهی برگزیده بودم! ای وای بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یادآوری (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود.» و شیطان همیشه خوارکننده انسان بوده است.
ج ) بعضی از فواید و برکات معاشرت
1 . آموختن و آموزش دیگران (تعلیم و تعلم)
که اهمیت آن برای همه روشن است و از برترین عبادات است، بدون معاشرت با مردم حاصل نمی گردد. کسی که عزلت میگزیند و انزوا اختیار میکند، از وظیفه مهم تعلیم و تعلم، آموختن علم و نشر آن باز میماند و مسلماً اگر انسان با گوشه گیری از فراگیری علوم دینی و دنیایی بازماند و احکام دینیش را فرا نگرفت، به زیان و خسران غیر قابل جبرانی مبتلا گردیده است. ب: بهره وری از دیگران و بهره رسانی: طبیعی است که بهره بردن از مردم با کسب و تجارت و تعامل با آنان حاصل میگردد و این مهم میسر نیست جز با معاشرت با مردم و کسی که میخواهد از دیگران استفاده برد، باید انزوا طلبی را ترک کند و برای ارتباط و معاشرت با مردم تلاش کند. البته تلاش و کار او باید در راستای خواست خداوند انجام گیرد. اما نفع و بهره رسانی به دیگران به این است که شخص با مال و جسم و فکر خود به دیگران بهره رساند و نیازهای آنان را رفع کند. به واقع قیام برای رفع نیازهای مردم دارای ثواب است و این بدون معاشرت با مردم حاصل نمیگردد. کسی که بتواند باری از دوش مردم بردارد و در پی رفع مشکلات آنان برآید، به فضیلت بزرگی نایل شده است و این مهم با انزواخواهی حاصل نمیگردد. انسان در انزوا تنها میتواند به عبادات فردی مثل انجام نوافل، مستحبات و انجام کارهای شخصی برسد.
2 . رفاقت و انس با دیگران
بدون تردید، رفاقت و انس با دیگران از حضور در مجالس و معاشرت با مردم حاصل میشود. البته باید از رفاقت و انسی که به حرام میانجامد دوری گزید و موانست و دوستی بر اساس خواست خداوند و دستور شرع انجام گیرد. باید به دنبال همنشینی بود که مجالست او موجب بالارفتن کمال و دانش انسان میشود، نه اینکه موجب تضییع وقت و به هدر دادن استعدادهای مادی و معنوی شود. چه اینکه دوست و رفیق، نقش مهمی در نایل گشتن انسان به سعادت و کمال و یا شقاوت و بدبختی دارد، از این جهت باید در انتخاب او نهایت دقت و مواظبت را داشت. پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «المرء علی دین خلیله فلینظر احدکم من یخالل؛ انسان بر دین دوستش هست، پس هر یک از شما بنگرد با چه کسی دوست میشود»[5]. لقمان در اهمیت همنشینی با علماء و دانشمندان به فرزند خود میگوید: «یا بنی جالس العلماء فزاحمهم برکبتیک فان القلوب تحیی بالحکمه کما تحیی الارض المیته بوابل المطر؛ فرزندم، با علماء همنشین شو و در برابرشان زانو تواضع بر زمین نه، همانا قلبها با حکمت زنده میشوند، چنانکه زمین مرده با قطرات باران زنده میگردد»[6].
3 . تربیت کردن، تادیب و تربیت پذیری
تادّب و تربیت پذیری یعنی کوشش و تلاش برای علاج و تحمل خویهای ناشایست مردم و سعی در تحمل اخلاق ناشایست مردمان و تحمل آزارهای آنان، جهت سرکوبی نفس و پایمال ساختن شهوات و خواستهها. این امر تنها در پرتو معاشرت و نشست و برخاست با مردم حاصل میگردد. برای کسی که به تهذیب نفس و خودسازی نپرداخته و نمیتواند با رعایت حدود شرعی شهواتش را کنترل کند، معاشرت سازنده با مردم بهتر از انزواطلبی و گوشه گیری است.
پی نوشتها :
1 . گفتنى است که درباره علت زیست اجتماعى انسان، در میان اندیشمندان اختلاف نظر وجود دارد: نظریه مشهور این است که انسان مدنى بالطبع است، یعنى فطرتاً و ذاتاً خواهان حیات اجتماعى است. علامه طباطبایى معتقد است که انسان، مدنى بالاستخدام است، یعنى اگر تن به زندگى اجتماعى مى دهد به خاطر این است که مى خواهد از امکانات و نیروها و توانمندى هاى دیگران در جهت منافع خود بهره گیرد.( براى آشنایى بیشتر با نظریه علامه طباطبایى بنگرید به: شریعت در آینه معرفت، عبدالله جوادى آملى، صص 425- 403) برخى دیگر از فیلسوفان مغرب زمین بر این باورند که انسان، مدنى بالاجبار است، یعنى ضرورت هاى زندگى و حیات بشرى اقتضا مى کند که زندگى اجتماعى را برگزیند، وگرنه ذاتاً هیچ تمایلى به زندگى اجتماعى ندارد.
2 . بحار الانوار، ج 74، ص 84.
3 . سوره انعام، آیات 68- 69.
4 . سوره فرقان، آیات 29- 27.
5 . بحارالانوار، ج74، ص194.
6 . همان، ج1، ص 204.
معاشرت و ارتباط سازنده با دیگران، یکی از مهم ترین و اصلی ترین نیازهای روحی و روانی آدمیان است؛ تا جایی که به عقیده بسیاری از فیلسوفان، آدمیان مدنی بالطبع اند؛[1] یعنی ذات و فطرت آدمی به گونه ای است که حتماً باید زندگی اجتماعی داشته باشد و در اجتماع زیست کند. هردیدگاهی که درباره علت زیست اجتماعی انسان داشته باشیم، مسلّم است که هیچ انسانی در شرایط عادی، به تنهایی توانایی بقا و ادامه حیات ندارد. انسان در اجتماع به دنیا می آید، در اجتماع است که می تواند باقی بماند و در اجتماع است که می تواند کیفیت زندگی خود را ترقی دهد. آدمیان، نه تنها برای آغاز حیات خود نیازمند دیگران هستند؛ بلکه در همه مراحل بعدی زندگی نیز به دیگران محتاج اند. انسان در معاشرت با دیگران است که می تواند خود را بهتر بشناسد، ویژگی ها و توانمندی ها و ناتوانی های خود را دریابد و به تصوری درست و واقع بینانه از خود دست یابد. به راستی، چرا یکی از بزرگ ترین و طاقت فرساترین مجازات ها برای مجرمان، نگه داشتن آنان در سلول انفرادی است؟ آیا جز این است که زندان انفرادی او را از دیدن سایر انسان ها، سخن گفتن و معاشرت داشتن با آنان محروم می کند؟ رنجی که فرد زندانی در سلول انفرادی از دوری دیگران می برد، از رنجی که از ممنوعیت خوراک و پوشاک و امثال آن می برد به مراتب طاقت فرساتر است.
نکته دیگری که اهمیت و جایگاه ویژه ارتباط با مردم و معاشرت با همنوعان را نشان می دهد، این است که بسیاری از فضایل و رذایل اخلاقی، در ظرف ارتباطات ظهور می یابند. زندگی اجتماعی و معاشرت با دیگران ظرف ظهور فضایلی مانند عدالت، انصاف، احسان، ایثار، انفاق، صدقه، تواضع، امانت، صداقت، صراحت، عفت، حجاب و امثال آن است. همچنین رذایلی مانند ظلم، حق کشی، خودخواهی، تکبر، خیانت، دروغ، بی حیایی، رشوه، بی بند و باری، غیبت، حسادت، ریا، سمعه و امثال آن نیز در ظرف اجتماع و ارتباط با دیگران است که خود را نشان می دهند. تعلیم و تعلّم بدون زندگی اجتماعی و معاشرت با دیگران امکان تحقق ندارد. آشنایی با تجارب دیگران و بهره مندی از آنها، یکی دیگر از اموری است که جز با معاشرت با مردم به دست نمی آید.
ب ) ابزاری بودن ارزش معاشرت
معاشرت به طور مطلق و با همه انسان ها، نه قابل توصیه است و نه قابل تحذیر. معاشرت، به خودی خود، دارای مطلوبیت نیست، یعنی مطلوبیت ذاتی ندارد؛ بلکه خوبی یا بدی آن وابسته به هدف از معاشرت با دیگران و نوع تأثیر آن در کمال مطلوب انسان است. توسعه اخلاق الهی و بهره مندی از فضایل اخلاقی و پیشرفت در جهت تهذیب و تربیت نفس، از جمله مهم ترین اهداف معاشرت با دیگران است. بنابراین، اگر در جایی معاشرت با دیگران مستلزم کشیده شدن انسان به گناه و معصیت و انحراف از مسیر هدایت و سعادت باشد، روشن است که چنین معاشرتی خلاف مقصود است و باید از آن پرهیز کرد. در مقابل، اگر معاشرت با کسی موجب تقرب انسان به خداوند و تقویت ایمان و بنیه های دینی انسان شود، باید در حفظ و توسعه آن به شدت کوشا بود. به همین دلیل است که اسلام سبک خاصی از معاشرت و ارتباطات اجتماعی را ارائه می دهد. اسلام هر نوع معاشرتی را توصیه و سفارش نمی کند؛ بلکه برخی از معاشرت ها را زیان بار و مخرّب دانسته و توصیه به ترک آنها کرده است. پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر غفاری فرمودند:
یا اباذر الجلیسُ الصالحُ خیرٌ من الوحدةِ و الوحدةُ خیرٌ مِن جلیسِ السوء؛[2]ای ابوذر، همنشین صالح بهتر از تنهایی و انزواست و تنهایی بهتر از همنشین ناصالح است.
قرآن کریم در این باره می فرماید:
وَ إِذا رَأَیتَ الَّذِینَ یخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ وَ إِمَّا ینْسِینَّک الشَّیطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکری مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ* وَ ما عَلَی الَّذِینَ یتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَی ءٍ وَ لکنْ ذِکری لَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ.[3]هر گاه کسانی را دیدی که آیات ما را استهزا می کنند، از آنان روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیت ستم گر منشین. و (اگر) افراد با تقوا (برای ارشاد و اندرز با آنان بنشینند)، چیزی از حساب (و گناه) آنان بر ایشان نیست؛ ولی (این کار، باید تنها) برای یادآوری آنها باشد، شاید (بشنوند و) تقوا پیشه کنند.
وَ یوْمَ یعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یدَیهِ یقُولُ یا لَیتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا* یا وَیلَتی لَیتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا* لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی وَ کانَ الشَّیطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا؛[4]و (به خاطرآور) روزی را که ستمکار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان می گزد و می گوید: «ای کاش با رسول (خدا) راهی برگزیده بودم! ای وای بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یادآوری (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود.» و شیطان همیشه خوارکننده انسان بوده است.
ج ) بعضی از فواید و برکات معاشرت
1 . آموختن و آموزش دیگران (تعلیم و تعلم)
که اهمیت آن برای همه روشن است و از برترین عبادات است، بدون معاشرت با مردم حاصل نمی گردد. کسی که عزلت میگزیند و انزوا اختیار میکند، از وظیفه مهم تعلیم و تعلم، آموختن علم و نشر آن باز میماند و مسلماً اگر انسان با گوشه گیری از فراگیری علوم دینی و دنیایی بازماند و احکام دینیش را فرا نگرفت، به زیان و خسران غیر قابل جبرانی مبتلا گردیده است. ب: بهره وری از دیگران و بهره رسانی: طبیعی است که بهره بردن از مردم با کسب و تجارت و تعامل با آنان حاصل میگردد و این مهم میسر نیست جز با معاشرت با مردم و کسی که میخواهد از دیگران استفاده برد، باید انزوا طلبی را ترک کند و برای ارتباط و معاشرت با مردم تلاش کند. البته تلاش و کار او باید در راستای خواست خداوند انجام گیرد. اما نفع و بهره رسانی به دیگران به این است که شخص با مال و جسم و فکر خود به دیگران بهره رساند و نیازهای آنان را رفع کند. به واقع قیام برای رفع نیازهای مردم دارای ثواب است و این بدون معاشرت با مردم حاصل نمیگردد. کسی که بتواند باری از دوش مردم بردارد و در پی رفع مشکلات آنان برآید، به فضیلت بزرگی نایل شده است و این مهم با انزواخواهی حاصل نمیگردد. انسان در انزوا تنها میتواند به عبادات فردی مثل انجام نوافل، مستحبات و انجام کارهای شخصی برسد.
2 . رفاقت و انس با دیگران
بدون تردید، رفاقت و انس با دیگران از حضور در مجالس و معاشرت با مردم حاصل میشود. البته باید از رفاقت و انسی که به حرام میانجامد دوری گزید و موانست و دوستی بر اساس خواست خداوند و دستور شرع انجام گیرد. باید به دنبال همنشینی بود که مجالست او موجب بالارفتن کمال و دانش انسان میشود، نه اینکه موجب تضییع وقت و به هدر دادن استعدادهای مادی و معنوی شود. چه اینکه دوست و رفیق، نقش مهمی در نایل گشتن انسان به سعادت و کمال و یا شقاوت و بدبختی دارد، از این جهت باید در انتخاب او نهایت دقت و مواظبت را داشت. پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «المرء علی دین خلیله فلینظر احدکم من یخالل؛ انسان بر دین دوستش هست، پس هر یک از شما بنگرد با چه کسی دوست میشود»[5]. لقمان در اهمیت همنشینی با علماء و دانشمندان به فرزند خود میگوید: «یا بنی جالس العلماء فزاحمهم برکبتیک فان القلوب تحیی بالحکمه کما تحیی الارض المیته بوابل المطر؛ فرزندم، با علماء همنشین شو و در برابرشان زانو تواضع بر زمین نه، همانا قلبها با حکمت زنده میشوند، چنانکه زمین مرده با قطرات باران زنده میگردد»[6].
3 . تربیت کردن، تادیب و تربیت پذیری
تادّب و تربیت پذیری یعنی کوشش و تلاش برای علاج و تحمل خویهای ناشایست مردم و سعی در تحمل اخلاق ناشایست مردمان و تحمل آزارهای آنان، جهت سرکوبی نفس و پایمال ساختن شهوات و خواستهها. این امر تنها در پرتو معاشرت و نشست و برخاست با مردم حاصل میگردد. برای کسی که به تهذیب نفس و خودسازی نپرداخته و نمیتواند با رعایت حدود شرعی شهواتش را کنترل کند، معاشرت سازنده با مردم بهتر از انزواطلبی و گوشه گیری است.
پی نوشتها :
1 . گفتنى است که درباره علت زیست اجتماعى انسان، در میان اندیشمندان اختلاف نظر وجود دارد: نظریه مشهور این است که انسان مدنى بالطبع است، یعنى فطرتاً و ذاتاً خواهان حیات اجتماعى است. علامه طباطبایى معتقد است که انسان، مدنى بالاستخدام است، یعنى اگر تن به زندگى اجتماعى مى دهد به خاطر این است که مى خواهد از امکانات و نیروها و توانمندى هاى دیگران در جهت منافع خود بهره گیرد.( براى آشنایى بیشتر با نظریه علامه طباطبایى بنگرید به: شریعت در آینه معرفت، عبدالله جوادى آملى، صص 425- 403) برخى دیگر از فیلسوفان مغرب زمین بر این باورند که انسان، مدنى بالاجبار است، یعنى ضرورت هاى زندگى و حیات بشرى اقتضا مى کند که زندگى اجتماعى را برگزیند، وگرنه ذاتاً هیچ تمایلى به زندگى اجتماعى ندارد.
2 . بحار الانوار، ج 74، ص 84.
3 . سوره انعام، آیات 68- 69.
4 . سوره فرقان، آیات 29- 27.
5 . بحارالانوار، ج74، ص194.
6 . همان، ج1، ص 204.