۱۳۹۷/۱۱/۱۳
–
۶۳۴ بازدید
بین عبد و عابد تفاوت هست. هرکارمند باید بله قربان گوی رئیسش باشد. میتوان عبد خدا بود؟یا غذا میخورم ، میخوابم چطور میتوانم خالص برای خدا این کار را انجام دهم ؟ هرگز نمیتوانیم عبد به معنای واقعی کلمه شویم؟
با عرض سلام.
1ـ عبد، ذات است و عابد اسم است برای آن ذات.
2ـ هیچ کسی حقّ ندارد هر چه دیگران گفتند انجام دهد. اجرای دستورات رئسا توسّط کارمندان یا کارگران، وقتی جایز است که دستورشان خلاف شرع نباشد. لذا اگر دستوری خلاف شرع دادند، بندگی خدا ایجاب میکند که با آن دستور، مخالفت کنیم.
امّا اگر دستورات، خلاف شرع نیست، شخص در اجرای آنها میتواند نیّت کسب حلال کند که از افضل عبادات است. لفظ «بله قربان» توهّم نفس شماست برای فریب دادنتان؛ مگر اجرای دستور کارفرما، بله قربان گفتن به خود اوست؟! مگر بدون اجرای دستورات فرمانده و کارفرما، کارها پیش میروند؟ روشن است که اگر هر کسی سر خود رفتار کند، هرج و مرج لازم میآید. اگر دستورات مافوق، برای پیشرفت کاری حلال و مفید است، اجرای چنان دستوری توسّط کارمند یا کارگر، منافاتی با بندگی خدا ندارد؛ بلکه باید قربة الی الله آن دستور را اجرا کند برای پیشرفت کار نه برای خوشایند رئیس. لذا اجرای فرمان رئیسی که فرمانش مطابق شرع است، اطاعت خداست نه اطاعت آن رئیس؛ مگر اینکه برای خود شخص، رئیس مهمّتر از خدا و شرع باشد.
3ـ اینکه تمام کارها به امر خدا و برای خدا انجام گیرد، یک شبه درست نمیشود بلکه ماهها و سالها تمرین میخواهد. سالک الی الله باید این تمرین را از یک کار مشخّص شروع کند، بعد به مرور زمان، آن را به دو کار و سه کار و چهار کار و … سرایت دهد تا در نهایت، تمام کارهایش به امر خدا و برای خدا باشند. یکی از رفقای ما که در کار موفّق است، میگفت: من هر کاری بخواهم بکنم، ابتدا از خودم میپرسم «آیا حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ راضی به این کار هست.» اگر تشخیص دهم که راضی نیست، انجام نمیدهم، و ترسی از عواقب آن هم ندارم.
البته توجّه شود که این درجه از مراقبه، به سادگی به دست نمیآید؛ بلکه سالها تمرین میخواهد. علامه حلّی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ فرمودهاند: من یازده سال با خواجه نصیرالدین طوسی زندگی کردم و در این مدّت، یک مباح از او ندیدم.
یعنی حرام و مکروه که هیچ، حتّی کار مباح نمیکرده، بلکه هر چه میکرده یا واجب بوده یا مستحبّ. سالک الی الله در این درجه از مراقبات، حتّی یک لقمهی غیر ضروری هم نمیخورد؛ و نمیخورد مگر برای اینکه بندگی کند.
اینکه گفته شود چنین کاری عملی نیست، فتوای نفس امّاره و شیطان است. این همه اولیاء، کردند و شد؛ چرا برای من و شما نشود؟
عبارت «با این حساب ما هرگز نمیتوانیم عبد به معنای واقعی کلمه شویم.» را نفس و شیطان در دهانتان دمیدهاند. امیرالمؤمنین حتّی برای یهودی هم کارگری کردهاند بیآنکه ذرّهای برای غیر خدا بندگی کرده باشند. حمّال تبریزی، که از اولیاء الله بوده و الآن قبر شریفش زیارتگاه خاصّ و عام است، عمرش به کارگری و حمّالی سپری شد و جز خدا کسی را بندگی نکرد. جناب جولای دزفولی، سر سلسلهی عرفایی است که آقا سیّد قاضی در آن قرار دارند. زندگی جناب جولا را مطالعه فرمایید. او جانشین یکی از رجال الغیب شد که نگهبان خانهی یکی از صاحب منصبان قاجار بود. حضرت یوسف ـ علیه السّلام ـ غلام و زیردست عزیز مصر بود ولی در عمرش ذرّهای برای غیر خدا بندگی نکرد. حضرت لقمان ـ علیه السّلام ـ سالها غلام و برده بوده ولی جز خدا بندگی کسی را نکرد.
1ـ عبد، ذات است و عابد اسم است برای آن ذات.
2ـ هیچ کسی حقّ ندارد هر چه دیگران گفتند انجام دهد. اجرای دستورات رئسا توسّط کارمندان یا کارگران، وقتی جایز است که دستورشان خلاف شرع نباشد. لذا اگر دستوری خلاف شرع دادند، بندگی خدا ایجاب میکند که با آن دستور، مخالفت کنیم.
امّا اگر دستورات، خلاف شرع نیست، شخص در اجرای آنها میتواند نیّت کسب حلال کند که از افضل عبادات است. لفظ «بله قربان» توهّم نفس شماست برای فریب دادنتان؛ مگر اجرای دستور کارفرما، بله قربان گفتن به خود اوست؟! مگر بدون اجرای دستورات فرمانده و کارفرما، کارها پیش میروند؟ روشن است که اگر هر کسی سر خود رفتار کند، هرج و مرج لازم میآید. اگر دستورات مافوق، برای پیشرفت کاری حلال و مفید است، اجرای چنان دستوری توسّط کارمند یا کارگر، منافاتی با بندگی خدا ندارد؛ بلکه باید قربة الی الله آن دستور را اجرا کند برای پیشرفت کار نه برای خوشایند رئیس. لذا اجرای فرمان رئیسی که فرمانش مطابق شرع است، اطاعت خداست نه اطاعت آن رئیس؛ مگر اینکه برای خود شخص، رئیس مهمّتر از خدا و شرع باشد.
3ـ اینکه تمام کارها به امر خدا و برای خدا انجام گیرد، یک شبه درست نمیشود بلکه ماهها و سالها تمرین میخواهد. سالک الی الله باید این تمرین را از یک کار مشخّص شروع کند، بعد به مرور زمان، آن را به دو کار و سه کار و چهار کار و … سرایت دهد تا در نهایت، تمام کارهایش به امر خدا و برای خدا باشند. یکی از رفقای ما که در کار موفّق است، میگفت: من هر کاری بخواهم بکنم، ابتدا از خودم میپرسم «آیا حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ راضی به این کار هست.» اگر تشخیص دهم که راضی نیست، انجام نمیدهم، و ترسی از عواقب آن هم ندارم.
البته توجّه شود که این درجه از مراقبه، به سادگی به دست نمیآید؛ بلکه سالها تمرین میخواهد. علامه حلّی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ فرمودهاند: من یازده سال با خواجه نصیرالدین طوسی زندگی کردم و در این مدّت، یک مباح از او ندیدم.
یعنی حرام و مکروه که هیچ، حتّی کار مباح نمیکرده، بلکه هر چه میکرده یا واجب بوده یا مستحبّ. سالک الی الله در این درجه از مراقبات، حتّی یک لقمهی غیر ضروری هم نمیخورد؛ و نمیخورد مگر برای اینکه بندگی کند.
اینکه گفته شود چنین کاری عملی نیست، فتوای نفس امّاره و شیطان است. این همه اولیاء، کردند و شد؛ چرا برای من و شما نشود؟
عبارت «با این حساب ما هرگز نمیتوانیم عبد به معنای واقعی کلمه شویم.» را نفس و شیطان در دهانتان دمیدهاند. امیرالمؤمنین حتّی برای یهودی هم کارگری کردهاند بیآنکه ذرّهای برای غیر خدا بندگی کرده باشند. حمّال تبریزی، که از اولیاء الله بوده و الآن قبر شریفش زیارتگاه خاصّ و عام است، عمرش به کارگری و حمّالی سپری شد و جز خدا کسی را بندگی نکرد. جناب جولای دزفولی، سر سلسلهی عرفایی است که آقا سیّد قاضی در آن قرار دارند. زندگی جناب جولا را مطالعه فرمایید. او جانشین یکی از رجال الغیب شد که نگهبان خانهی یکی از صاحب منصبان قاجار بود. حضرت یوسف ـ علیه السّلام ـ غلام و زیردست عزیز مصر بود ولی در عمرش ذرّهای برای غیر خدا بندگی نکرد. حضرت لقمان ـ علیه السّلام ـ سالها غلام و برده بوده ولی جز خدا بندگی کسی را نکرد.