۱۳۹۷/۱۰/۲۴
–
۳۹۲ بازدید
بر اساس ایات قران و روایات معصومین چرا برخی افراد از اغاز حیات با درد و رنج و نقص و فقر دست به گریبان هستند و این تبعیض اشکارنیست ؟
پاسخ: واقعیّت هایى مانند وجود مرگ، تفاوت ها میان موجودات، فقر و آفت ها، مصیبت ها، بلایاى طبیعى و مکافات دنیایى و … در جهان به ظاهر خلاف عدالت نمودارند.
الف – منظر درون دینى و ایمان مذهبى:
خداوند، عالم و حکیم و مهربان است و ریشه هاى ستمگرى، همانند نادانى، ناتوانى و عقده هاى روانى به ساحت ربوبى او راه ندارند و بدین روى، انگیزه اى براى اینکه خداوند به کسى ستم روا دارد، نمى توان یافت. حکمت پاره اى از شرور و ناملایمات زندگى دنیایى بر بشر روشن نیست و او را یاراى رسیدن بدان نیست (مجموعه آثار شهید مطهّرى، 1/ 117).
ب – خیر و شرّ در جهان به هم آمیخته اند. جهان، واحدى تجزیه ناپذیر است و اجزاى آن همانند اعضاى یک پیکرند. از این رو، کنار رفتن برخى بخش ها از آن، به نابودى دیگر بخش ها مى انجامد؛ همان سان که ابقاى آن ها عین ابقاى همه است. نه تنها عدم ها از وجودها، و وجودهاى نسبى از وجودهاى حقیقى جدایى نمى پذیرند، وجودهاى حقیقى نیز از هم تفکیک نمى توانند شد.
بنابر این، شرور هرگز از خیرات جدا نمى شوند (مجموعه آثار شهید مطهّرى، 1/ 165).
ج – هر چند شرور فراوانى در جهان یافته مى شوند، خیرات بیش تر از آن هایند؛ زیرا اگر جز این بود، جهان روى به نابودى مى نهاد. پایدارى عالم طبیعت گواه بر فزونى خیرات است (قلمرو دین، ص 75).
د – شرور گاهی مقدّمه ای برای خیرات اند. سختى ها، گرفتارى ها، مصائب و… سهمى بنیادى در پرورش و تکامل علمى، عملى، معنوى و… انسان دارند. شرور سه کارکرد سازنده دارند: یکى آنکه وجود بدى ها و زشتى ها در پدید آمدن مجموعه زیبایى هاى جهان ضرورى است. دوم آنکه زیبایى ها، زیبایى خویش را وامدار زشتى هایند. سوم آنکه بدى ها و زشتى ها، مقدّمه خوبى ها و زیبایى هایند. قرآن کریم نیز بر این حقیقت اشارت برده و فرموده است: «یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ» (حج/ 161؛ لقمان/ 29؛ فاطر/ 13؛ حدید/ 6؛ مجموعه آثار شهید مطهرى، 1/ 174).
ه – پاره اى از شرور ساخته و پرداخته اراده انسانى اند؛ همانند شرور اخلاقى، اقتصادى و حتى زیست محیطى.
و – برخى وقایع که آدمى آنها را خوش نمى دارد و در زمره شرور بدانها مى نگرد، شر نیستند؛ همانند مرگ که اگر پایان زندگى انسان شمرده شود، شرّ است و اگر تولّدى دیگر فرض گردد و دریچه اى براى ورود به جهانى فراخ تر و بهتر، خیر محض است (مجموعه آثار، 6/ 204
ز – مفهوم عدل: معناى لغوى عدل، برابرى و برابر کردن است و در عرف به معناى رعایت حقوق دیگران در برابر ظلم (تجاوز به حقوق مردم) است.
در تعریف عدل آمده است: «اعطاء کل ذى حق حقه». معانى دیگرى نیز براى عدل ذکر شده است؛ لیکن معنایى از عدل که به خداوند نسبت مى دهیم عبارت است از: «رعایت استحقاق ها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه رحمت به آنچه امکان وجود یا کمال وجود دارد». بنابراین عدل خداوند عبارت است از فیض عام و بخشش گسترده در مورد همه موجوداتى که امکان هستى یا کمال معینى را دارند؛ بدون هیچ گونه امساک و خوددارى. به عبارت دیگر عدل الهى بیان دیگرى از حکمت و عنایت اوست.
ح – آنچه در نظام خلقت وجود دارد، تفاوت است؛ نه تبعیض. و آنچه مذموم و ناعادلانه مى باشد، تبعیض است نه هرگونه تفاوت و چندگونگى.
لازمه عدل، برابر قرار دادن همه انسان ها یا همه اشیا نیست. در مَثَل معلم عادل کسى نیست که همه شاگردان را – خواه کوشا باشند و خواه تنبل – یکسان امتیاز دهد. قاضى عادل کسى نیست که مال مورد نزاع را به طور مساوى بین طرفین دعوا تقسیم کند. معلم عادل، کسى است که هر یک از شاگردان را به اندازه استحقاقشان ستایش یا نکوهش کند و قاضى عادل اوست که مال مورد نزاع را به صاحبش بدهد.
پس مقتضاى حکمت و عدل الهى این نیست که همه مخلوقات را یکسان بیافریند. اقتضاى حکمت این است که جهان را به گونه اى بیافریند که موجودات مختلف متناسب با هدف نهایى باشند. در این رابطه اجزاى عالم را نباید گسسته و جدا از یکدیگر در نظر گرفت، بلکه باید آنها را به صورت مجموعه اى نظام مند که هر عضو جزئى از یک کل است ارزیابى کرد.
در یک مجموعه، هر جزء موقعیت خاصى دارد که برحسب آن، کیفیت خاصى را دارا مى شود.
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
که هر چیزش به جاى خویش نیکوست
اساساً اگر تفاوت وجود نداشته باشد، کثرت و تنوع نیز نخواهد بود و اگر کثرت و تنوع نباشد، دیگر مجموعه و نظام، مفهومى نخواهد داشت. اگر همه انسانها مرد باشند و یا همه موجودات از یک نوع باشد و همه اجزاء یک نوع مشابه باشند و یکنواختى محض حاکم باشد، دیگر جهانى به این نظم و زیبایى وجود نخواهد داشت.
– قرآن مى فرماید: «إِنَّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ. وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ»(قمر: 49 و 50)؛ «ما همه چیز را با اندازه و قدر مشخصى آفریده ایم و امر ما جز یکى نیست همچون چشم برهم زدنى».
به موجب این عقیده، براى آفرینش نظام خاص و قانون و ترتیب معینى است و اراده خدا به وجود اشیاء عین اراده نظام است. از همین جاست که قانون علت و معلول و یا نظام اسباب و مسببات به وجود مى آید. بدین معنا که هر معلولى، علتى خاص و هر علتى، معلول مخصوص دارد. در حقیقت هر موجودى در نظام علت و معلول، جاى مشخص و مقامى معلوم دارد؛ یعنى، آن معلول، معلول شى ء معین و آن علت، علت شى ء معین است.
ط – با توجه به نظام ضرورى على و معلولى و اصطکاک و تزاحمات عالم ماده وجود تفاوت ها و نقص و ضعف ها هر یک در جاى خود ضرورى و اجتناب ناپذیر است و هر تغییرى در آنها مستلزم تغییر در سلسله طولى نظام عالم و بر هم زدن کل هندسه عالم است. در عین حال تفاوت هاى طبیعى موجود دوگونه اند:
1. تفاوت هاى ناوابسته به دانش و آگاهى و اراده بشرى اینگونه تفاوت ها تغییر ناپذیرند.
2. تفاوت ها و نقصان هاى وابسته به جهل و دانش و اراده بشر.
بسیارى از ناگوارى هایى که در محیط زندگى – به خصوص در بستگان و فرزندان به وجود مى آید – معلول ناآگاهى انسان از قوانین طبیعت و یا احکام الهى است. طبق تحقیقات به عمل آمده، قسمت عظیمى از معلولیت هاى جسمى و روانى فرزندان، معلول ناآگاهى و احیاناً بى مبالاتى والدین است. معمولاً انسان آگاه و مقید به اصول زندگى، از اولاد سالم ترى برخوردار مى شود. اینگونه از ضعف و نقصان ها با رشد آگاهى و عملکرد صحیح انسان قابل رفع و اصلاح است.
6. در برابر پاره اى از نقصان ها و رنج ها، رحمت واسعه الهى ایجاب مى کند که گرفتاران و رنجدیدگان بى گناه را از طریق پاداش هاى اخروى (بقره: 155) و یا تخفیف در مسئولیت ها و احکام (نور: 61) و مکلف ساختن دیگران در اعانت و همکارى با آنان جبران سازد.
افزون بر آنچه گذشت رازهاى دیگرى در تفاوت موجودات هست که رعایت اختصار ما را از ذکر آنها معاف مى دارد (جهت آگاهى بیشتر بنگرید: شهید مطهرى، عدل الهى، بحث راز تفاوت ها، تهران: صدرا).
در باب «عدل الهی» می توانید به کتاب های ذیل مراجعه نمایید:
1. «عدل الهی» اثر شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا.
2. تفسیر موضوعی «پیام قرآن» جلد4، بخش عدل الهی، اثر آیت الله مکارم شیرازی.
3. تفسیر «منشور جاوید» ج1، آیت الله جعفر سبحانی، انتشارات توحید، مراجعه شود به اصل هفتم و ششم کتاب.
4. کتاب «آموزش عقاید» ج1، آیت الله مصباح یزدی، بخش عدل الهی.
5. «الألهیات» ج1، آیت الله جعفرسبحانی.
6. آموزش کلام اسلامى، محمد سعیدى مهر، قم، مؤسسه فرهنگى طه، چاپ اول، تابستان 1377 ش، ج اول.
الف – منظر درون دینى و ایمان مذهبى:
خداوند، عالم و حکیم و مهربان است و ریشه هاى ستمگرى، همانند نادانى، ناتوانى و عقده هاى روانى به ساحت ربوبى او راه ندارند و بدین روى، انگیزه اى براى اینکه خداوند به کسى ستم روا دارد، نمى توان یافت. حکمت پاره اى از شرور و ناملایمات زندگى دنیایى بر بشر روشن نیست و او را یاراى رسیدن بدان نیست (مجموعه آثار شهید مطهّرى، 1/ 117).
ب – خیر و شرّ در جهان به هم آمیخته اند. جهان، واحدى تجزیه ناپذیر است و اجزاى آن همانند اعضاى یک پیکرند. از این رو، کنار رفتن برخى بخش ها از آن، به نابودى دیگر بخش ها مى انجامد؛ همان سان که ابقاى آن ها عین ابقاى همه است. نه تنها عدم ها از وجودها، و وجودهاى نسبى از وجودهاى حقیقى جدایى نمى پذیرند، وجودهاى حقیقى نیز از هم تفکیک نمى توانند شد.
بنابر این، شرور هرگز از خیرات جدا نمى شوند (مجموعه آثار شهید مطهّرى، 1/ 165).
ج – هر چند شرور فراوانى در جهان یافته مى شوند، خیرات بیش تر از آن هایند؛ زیرا اگر جز این بود، جهان روى به نابودى مى نهاد. پایدارى عالم طبیعت گواه بر فزونى خیرات است (قلمرو دین، ص 75).
د – شرور گاهی مقدّمه ای برای خیرات اند. سختى ها، گرفتارى ها، مصائب و… سهمى بنیادى در پرورش و تکامل علمى، عملى، معنوى و… انسان دارند. شرور سه کارکرد سازنده دارند: یکى آنکه وجود بدى ها و زشتى ها در پدید آمدن مجموعه زیبایى هاى جهان ضرورى است. دوم آنکه زیبایى ها، زیبایى خویش را وامدار زشتى هایند. سوم آنکه بدى ها و زشتى ها، مقدّمه خوبى ها و زیبایى هایند. قرآن کریم نیز بر این حقیقت اشارت برده و فرموده است: «یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ» (حج/ 161؛ لقمان/ 29؛ فاطر/ 13؛ حدید/ 6؛ مجموعه آثار شهید مطهرى، 1/ 174).
ه – پاره اى از شرور ساخته و پرداخته اراده انسانى اند؛ همانند شرور اخلاقى، اقتصادى و حتى زیست محیطى.
و – برخى وقایع که آدمى آنها را خوش نمى دارد و در زمره شرور بدانها مى نگرد، شر نیستند؛ همانند مرگ که اگر پایان زندگى انسان شمرده شود، شرّ است و اگر تولّدى دیگر فرض گردد و دریچه اى براى ورود به جهانى فراخ تر و بهتر، خیر محض است (مجموعه آثار، 6/ 204
ز – مفهوم عدل: معناى لغوى عدل، برابرى و برابر کردن است و در عرف به معناى رعایت حقوق دیگران در برابر ظلم (تجاوز به حقوق مردم) است.
در تعریف عدل آمده است: «اعطاء کل ذى حق حقه». معانى دیگرى نیز براى عدل ذکر شده است؛ لیکن معنایى از عدل که به خداوند نسبت مى دهیم عبارت است از: «رعایت استحقاق ها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه رحمت به آنچه امکان وجود یا کمال وجود دارد». بنابراین عدل خداوند عبارت است از فیض عام و بخشش گسترده در مورد همه موجوداتى که امکان هستى یا کمال معینى را دارند؛ بدون هیچ گونه امساک و خوددارى. به عبارت دیگر عدل الهى بیان دیگرى از حکمت و عنایت اوست.
ح – آنچه در نظام خلقت وجود دارد، تفاوت است؛ نه تبعیض. و آنچه مذموم و ناعادلانه مى باشد، تبعیض است نه هرگونه تفاوت و چندگونگى.
لازمه عدل، برابر قرار دادن همه انسان ها یا همه اشیا نیست. در مَثَل معلم عادل کسى نیست که همه شاگردان را – خواه کوشا باشند و خواه تنبل – یکسان امتیاز دهد. قاضى عادل کسى نیست که مال مورد نزاع را به طور مساوى بین طرفین دعوا تقسیم کند. معلم عادل، کسى است که هر یک از شاگردان را به اندازه استحقاقشان ستایش یا نکوهش کند و قاضى عادل اوست که مال مورد نزاع را به صاحبش بدهد.
پس مقتضاى حکمت و عدل الهى این نیست که همه مخلوقات را یکسان بیافریند. اقتضاى حکمت این است که جهان را به گونه اى بیافریند که موجودات مختلف متناسب با هدف نهایى باشند. در این رابطه اجزاى عالم را نباید گسسته و جدا از یکدیگر در نظر گرفت، بلکه باید آنها را به صورت مجموعه اى نظام مند که هر عضو جزئى از یک کل است ارزیابى کرد.
در یک مجموعه، هر جزء موقعیت خاصى دارد که برحسب آن، کیفیت خاصى را دارا مى شود.
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
که هر چیزش به جاى خویش نیکوست
اساساً اگر تفاوت وجود نداشته باشد، کثرت و تنوع نیز نخواهد بود و اگر کثرت و تنوع نباشد، دیگر مجموعه و نظام، مفهومى نخواهد داشت. اگر همه انسانها مرد باشند و یا همه موجودات از یک نوع باشد و همه اجزاء یک نوع مشابه باشند و یکنواختى محض حاکم باشد، دیگر جهانى به این نظم و زیبایى وجود نخواهد داشت.
– قرآن مى فرماید: «إِنَّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ. وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ»(قمر: 49 و 50)؛ «ما همه چیز را با اندازه و قدر مشخصى آفریده ایم و امر ما جز یکى نیست همچون چشم برهم زدنى».
به موجب این عقیده، براى آفرینش نظام خاص و قانون و ترتیب معینى است و اراده خدا به وجود اشیاء عین اراده نظام است. از همین جاست که قانون علت و معلول و یا نظام اسباب و مسببات به وجود مى آید. بدین معنا که هر معلولى، علتى خاص و هر علتى، معلول مخصوص دارد. در حقیقت هر موجودى در نظام علت و معلول، جاى مشخص و مقامى معلوم دارد؛ یعنى، آن معلول، معلول شى ء معین و آن علت، علت شى ء معین است.
ط – با توجه به نظام ضرورى على و معلولى و اصطکاک و تزاحمات عالم ماده وجود تفاوت ها و نقص و ضعف ها هر یک در جاى خود ضرورى و اجتناب ناپذیر است و هر تغییرى در آنها مستلزم تغییر در سلسله طولى نظام عالم و بر هم زدن کل هندسه عالم است. در عین حال تفاوت هاى طبیعى موجود دوگونه اند:
1. تفاوت هاى ناوابسته به دانش و آگاهى و اراده بشرى اینگونه تفاوت ها تغییر ناپذیرند.
2. تفاوت ها و نقصان هاى وابسته به جهل و دانش و اراده بشر.
بسیارى از ناگوارى هایى که در محیط زندگى – به خصوص در بستگان و فرزندان به وجود مى آید – معلول ناآگاهى انسان از قوانین طبیعت و یا احکام الهى است. طبق تحقیقات به عمل آمده، قسمت عظیمى از معلولیت هاى جسمى و روانى فرزندان، معلول ناآگاهى و احیاناً بى مبالاتى والدین است. معمولاً انسان آگاه و مقید به اصول زندگى، از اولاد سالم ترى برخوردار مى شود. اینگونه از ضعف و نقصان ها با رشد آگاهى و عملکرد صحیح انسان قابل رفع و اصلاح است.
6. در برابر پاره اى از نقصان ها و رنج ها، رحمت واسعه الهى ایجاب مى کند که گرفتاران و رنجدیدگان بى گناه را از طریق پاداش هاى اخروى (بقره: 155) و یا تخفیف در مسئولیت ها و احکام (نور: 61) و مکلف ساختن دیگران در اعانت و همکارى با آنان جبران سازد.
افزون بر آنچه گذشت رازهاى دیگرى در تفاوت موجودات هست که رعایت اختصار ما را از ذکر آنها معاف مى دارد (جهت آگاهى بیشتر بنگرید: شهید مطهرى، عدل الهى، بحث راز تفاوت ها، تهران: صدرا).
در باب «عدل الهی» می توانید به کتاب های ذیل مراجعه نمایید:
1. «عدل الهی» اثر شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا.
2. تفسیر موضوعی «پیام قرآن» جلد4، بخش عدل الهی، اثر آیت الله مکارم شیرازی.
3. تفسیر «منشور جاوید» ج1، آیت الله جعفر سبحانی، انتشارات توحید، مراجعه شود به اصل هفتم و ششم کتاب.
4. کتاب «آموزش عقاید» ج1، آیت الله مصباح یزدی، بخش عدل الهی.
5. «الألهیات» ج1، آیت الله جعفرسبحانی.
6. آموزش کلام اسلامى، محمد سعیدى مهر، قم، مؤسسه فرهنگى طه، چاپ اول، تابستان 1377 ش، ج اول.