طلسمات

خانه » همه » مذهبی » هدف خودسازی و بندگی

هدف خودسازی و بندگی


هدف خودسازی و بندگی

۱۳۹۷/۱۰/۱۷


۷۰۶ بازدید

سلام

چرا باید خدا را عبادت کنیم و به کمال برسیم؟

دوست گرامی. در پاسخ به این سوال به هدف خودسازی و سلوک و بندگی خدا اشاره می کنیم منتهی باید توجه داشته باشید که اینجا دو مطلب مطرح است، یکی بحث هدف است و دیگری بحث مقصد. هدف خودسازی رسیدن به کمال انسانی و آمادگی برای مرگ است ولی مقصد آن وصول به سعادت جاودان آخرتی است. بنابراین به سه مطلب اشاره می کنیم:
1- شکوفایی و کمال انسانی:
هدف زندگی و خودسازی و سلوک کمال است منتهی واژه کمال کلی است و باید شفاف شود. برای شفافیت باید توجه کنیم که کمالی که انسان باید به دنبال آن باشد دقیقا صفت علم و عرفان است. انسان مسافری است که مقصدش عرفان حقیقت است.
عرفان نظری و عملی هر دو به معرفت حقیقت ختم می شود و انسان با رسیدن به صفت علم خدای متعال به کمال می رسد.
صفات دیگر مانند حیات و بقاء و قدرت و اراده و سمع و بصر در اثر وصول به علم و معرفت شهودی بدست می آید و حکم نتیجه و پاداش را برای سلوک دارد.
کسی که سلوک عرفانی می کند به حیات و قدرت و اراده و سمع و بصر هم می رسد اما هدف گیری به سمت علم و عرفان است.
در تفسیر آیه و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون امام می فرماید ای لیعرفون. یعنی عبادت و پرستش باید به معرفت ختم شود.
طلبه و سالک تمام توجهش به دریافت معرفت از خدای متعال است چه در تلاش های علمی و چه عبادی دنبال علم و عرفان باید باشد.
هدف خودسازی و سلوک در یک کلام معرفت است. به همین دلیل به علم عرفان عرفان گفته می شود چون هم سلوک نظری برای رسیدن به معرفت است هم سلوک عملی.
راه رسیدن به عرفان و معرفت حقیقت هستی دو راهبرد کلی دارد. راه علمی و راه عملی و عبودیت . هر دو راه علمی است و به صفت علم منتهی می شود منتهی یک راه عمل و عبادتی است که علم آور و شهود آور است.
پس هدف نهایی سلوک صفت علم است اگر کسی به صفت علم رسید، نتیجه اش حیات و زندگی جاودان و بقاء و قدرت و اراده و سمع و بصر است و رسیدن به تمام صفات مادری از طریق صفت علم است و رسیدن به صفت علم با سلوک نظری و عملی ممکن می شود.
هدف علم و معرفت است و قدرت و اراده و سمع و بصر هم نتیجه معرفت است، اما مقصد نهایی حیات و صفت حی است و بعد از حیات وجود است که دست نیافتنی است مطلقا.
2- آمادگی برای سفر آخرت:
هدف خودسازی توحیدی در فاز عقلانی آن رسیدن به عقلانیت دینی و کمال انسانی و مقصد آن آمادگی برای سفر به آخرت و ماورای طبیعت است!
به عبارت دیگر: انسان مسافری است که مقصدش زندگی در عالم آخرت و ماورای طبیعت است و به این دنیا آمده تا به کمال برسد و خود را برای سفر به سوی چنین مقصدی آماده نماید.
همچون جنین که در رحم مادر به کمال می رسد و خود را برای تولد آماده می کند، ولی مقصدش زندگی در دنیا است.
انسان با کامل شدن آماده سفر به آخرت می شود، بنابراین کامل شدن و آماده شدن، یک حقیقت بیشتر نیست.
کسی که در طول زندگی خود در این دنیا در جهت سازندگی خود قدمی برنداشته است، هرگز برای مرگ و لقای الهی آمادگی ندارد.
خودسازی برای این است که انسان آماده ملاقات پروردگار شود و برای رفع نگرانی های خود پس از مرگ تلاش کند.
در قرآن کریم می خوانیم: انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه. ای انسان تو تلاش کننده به سوی خدای خود هستی و او را ملاقات خواهی کرد. (انشقاق، 6 )
آدمی باید برای ملاقات خداوند آماده باشد و این راهی جز خودسازی توحیدی ندارد.
در روایت است که روزی بیست بار یاد مرگ باشید، یعنی خود را برای پس از مرگ آماده نمایید.
علی علیه السلام هر شب بعد از نماز عشاء فریاد می زد که همگان بشنوند: تجهزوا رحمکم الله فقد نودی فیکم الرحیل (کفایه الاثر، خزار قمی)
برای مرگ مهیا شوید و وسایل سفر خود را آماده کنید، خدا شما را رحمت کند، بدرستیکه منادی مرگ ندای الرحیل در میان شما سرداده، توجه خود را به دنیا کم کنید و از دنیا بیرون روید در حالی که با خود زاد و توشه ای از اعمال خوب داشته باشید .
به راستی که روبروی شما عقبه های کئود، یعنی گردنه های بسیار دشوار و منزل گاه های هولناک وجود دارد که باید از آنها عبور کنید واز این بابت چاره ای ندارید.
دربسیاری از روایات زیرکترین افراد را کسانی دانسته اند که دردنیا به دنبال جمع کردن زاد و توشه برای سفر طولانی خود یعنی آخرت هستند.
روزی یکی از اصحاب سوال کرد: (یا رسول الله! من أکیس الناس؟ ای رسول خدا زیرک ترین مردم کیان اند.
قال (ص): أکیس الناس أکثرهم استعداداً للموت. زیرک ترین مردم کسانی هستند که خود را برای مرگ و سفر آخرت آماده می کنند.
امام على (ع) فرمودند: تَزَوَّدوا فی أیّامِ الفَناءِ لأیّامِ البَقاءِ ، قد دُلِلتُم علَى الزّادِ، و اُمِرتُم بالظَّعنِ، و حُثِثتُم علَى المَسیرِ .
از این ایّام فانى براى ایّام باقى توشه بردارید؛ توشه را به شما نمایانده اند و فرمان کوچتان داده اند و براى رفتن به شتاب وادارتان کرده اند. ( نهج البلاغة : الخطبة ۱۵۷ )
و نیز فرمود: إنّما الدُّنیا مُنتَهى بَصَرِ الأعمى، لا یُبصِرُ مِمّا وراءها شیئا ، و البَصیرُ یَنفُذُها بَصَرُهُ و یَعلَمُ أنّ الدّارَ وراءها،فالبَصیرُ مِنها شاخِصٌ ، و الأعمى إلَیها شاخِصٌ ، و البَصیرُ مِنها مُتَزوِّدٌ ، و الأعمى لَها مُتَزوِّدٌ .
دنیا چشم انداز نهایى شخص نابینا (بى بَصَر) است و در فرا سوى آن چیزى نمى بیند. امّا شخص بینا و با بصیرت، نگاهش از دنیا فراتر مى رود و درمى یابد که سراى حقیقى، در آن سوى دنیا است.
بنابراین، شخص بینا از دنیا چشم بر مى کند و نابینا به آن چشم مى دوزد، بینا از دنیا توشه برمى دارد، و نابینا براى آن توشه برمى دارد. ( نهج البلاغة:الخطبة۱۳۳ )
امام على (ع) در پاسخ به این سؤال که آماده شدن براى مرگ به چیست؟ ـ فرمود : أداءُ الفَرائضِ ، و اجتِنابُ المَحارِمِ ، و الاشتِمالُ علَى المَکارِمِ ، ثُمّ لا یُبالی أ وَقَعَ علَى المَوتِ أم وَقَعَ المَوتُ علَیهِ . و اللّه ِ، ما یُبالی ابنُ أبی طالبٍ أ وَقَعَ علَى المَوتِ أم وَقَعَ المَوتُ علَیهِ .
به جاى آوردن واجبات و دورى کردن از حرام ها و داشتن خوى هاى نیک. با رعایت این امور، دیگر آدمى را چه باک که او به سراغ مرگ رود یا مرگ به سراغش آید.
سوگند به خدا، که پسر ابى طالب را باکى نیست که خود به سراغ مرگ رود یا مرگ به سراغ او آید. ( الأمالی للصدوق : ۱۷۲/۱۷۳ )
امام حسن مجتبی علیه السلام قبل از شهادت و در بستر بیماری این طور جناده ابن ابی امیه را موعظه فرمود : استعد لسفرک و حصل زادک قبل حلول اجلک. آماده سفر آخرت شو و توشه آن سفر را پیش از رسیدن زمان مرگت بدست آور.
از آنجایی که سفر آخرت بسیار طولانی و ترسناک و دارای منزل گاه های سخت و عقبات شدید است، بنابراین احتیاج به زاد و توشه بسیار دارد که نباید لحظه ای از آن غافل شد و می طلبد که شب وروز در فکر آن باشیم.
بنابراین یکی از دلایل ضرورت خودسازی توحیدی، آماده شدن برای مرگ و لقای الهی است.
3- لذت و سعادت ابدی:
اشاره کردیم که لذت و سعادت ابدی در آخرت که نصیب سالک می شود هدف سلوک نیست بلکه مقصد سلوک است، هدف کمال انسانی و آمادگی برای سفر آخرت است که در دنیا حاصل می شود و مقصد سعادت جاودان است که در آخرت نصیب می گردد.
از دیدگاه قرآن کریم، مطلوب نهایی همان چیزی است که به طور فطری برای انسان مطلوب است و از آن به سعادت، فلاح، فوز و امثال آن تعبیر می‌کنیم و لذا مطلوب نهایی سلوک قرآنی لذت و سعادت ابدی است.
و چون مطلوبیت آن ذاتی است، اثبات آن دلیل نمی خواهد و لذا چون ‌و‌چرا بردار نیست و نمی‌توان آن را به چیز دیگری تعلیل و در پرتو مطلوبیت هدف دیگری توجیه نمود.
به منظور فهم مطلوب نهایی یا سعادت جاودان در بینش الهی، باید توجه داشته باشیم که زندگی انسان دو مرحله دارد: مرحلة دنیا و مرحلة آخرت. زندگی دنیوی انسان نسبت به زندگی آخرتی وی همانند چشم به هم زدن است و چیزی به حساب نمی‌آید.
بدین خاطر اگر دنیای انسان پر از درد و رنج باشد، باز هم در مقایسه با لذّت‌های پایدار، ابدی، بهتر و شدیدتر وی در جهان دیگر چیزی به حساب نمی‌آید و هرگاه بتواند در ازای دردهای دنیویی آسایش ابدیِ آخرت را به کف آورد، سعادتمند خواهد بود و برعکس، اگر زندگی دنیویی‌اش غرق در لذّت باشد، ولی به قیمت بدبختی و عذاب آن جهانیِ او تمام شود، به هیچ‌وجه نمی‌توان وی را سعادتمند نامید.
البته اینکه سعادت چیست؟ و لذت کدام است مقوله ای است که ذهن علمای اخلاق را به خود مشغول داشته است. اغلب گفته می شود که: سعادت لذتی است که انسان از کمالات و داشته های متعالی خود می برد. هر کمالی که برای انسان بدست می آید لذت خاص خود را نیز در پی دارد، لذت و سعادت جاودانی نتیجه و حاصل کمالات انسانی و روحانی است که سالک از طریق سلوک قرآنی تحصیل می کند.
بر این اساس، سعادت و لذت خیلی به هم نزدیک و قریب الافق هستند و عمده تفاوت آن دو در این است که لذت در موارد لحظه ای و کوتاه مدت نیز بکار می رود، ولی سعادت صرفاً در مورد لذت های پایدار یا نسبتاً پایدار کاربرد دارد.
مثلاً، هیچ گاه درباره کسی که غذای لذیذی را می خورد و برای لحظاتی از آن لذت می برد مفهوم سعادت را بکار نمی برند، بلکه می گویند: از خوردن غذا لذت برد.
پس در معنای سعادت، لذت پایدار نهفته است و اگر ممکن بود کسی در زندگی همیشه لذت ببرد او کاملاً سعادتمند بود؛ ولی، از آنجا که زندگی خالی از درد و رنج وجود ندارد، می توان گفت: سعادتمند در این جهان کسی است که لذت های وی از نظر کیفیت یا کمیت نسبت به درد و رنج هایش برتری و فزونی دارد و در آن، دو ویژگی برتری کیفی و دوام کمی لحاظ می شود.
قرآن نیز در مقایسه بین لذت های دنیوی و اخروی به منظور دعوت به سوی آخرت و تشویق ایشان به حرکت در مسیر سعادت معنوی با تعبیراتی نظیر: وَالآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى – یعنی زندگی آخرت بهتر و با دوام تر است، بر این دو ویژگی تاکید دارد و پیوسته این حقیقت را گوشزد می کند که لذت آخرت از لذت دنیا از نظر کیفی بهتر، و به لحاظ کمی پایدارتر است. (اعلی، 17)
مفهوم سعادت فقط در یک مورد از قرآن به شکلی مناسب با بینش وسیع الهی درباره انسان بکار رفته است. خداوند در این باره می فرماید: فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَسَعِید – فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَشَهِیقٌ – خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأرْضُ إِلا مَا شَاءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِمَا یُرِیدُ – وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأرْضُ إِلا مَا شَاءَ رَبُّکَ عَطَاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ. (هود، 105 ـ 108)
مردم دو دسته هستند بدبخت و خوشبخت: شقاوت مندان تا آسمان و زمین هست در آتش جاودان بمانند مگر آنکه پروردگار تو خواهد او هر چه خواهد می کند. و سعادت مندان مادام که آسمان و زمین هست در بهشت جاودان بمانند مگر آنچه خدای تو خواهد که این، بخششی قطع نشدنی است.
بنابراین، اگر براساس بینش الهی و از دریچه معارف قرآنی، زندگی انسان را مورد توجه قرار دهیم زندگی دنیوی او در کل چیزی به حساب نمی آید.
کسی که الی الابد در آتش خواهد بود بر فرض که همه عمر را در این دنیای زودگذر غرق در لذت مادی باشد چگونه می توان گفت: چنین شخصی سعادت مند است؟
و بر عکس هرگاه کسی در جهان ابدی خوش بخت باشد و به گفته قرآن جاودانه در بهشت زندگی کند، حتی اگر تمام لحظات عمر کوتاه دنیا را در شکنجه به سر برد سعادت مند خواهد بود و در کل، آن رنج دنیوی، چیزی به حساب نمی آید.
روی این حساب، ملاک سعادت و شقاوت در بینش انسانی اسلامی، لذت و رنج ابدی است، به این معنا که اسلام در معنای سعادت و شقاوت تغییری نمی دهد و در این زمینه مفهوم جدیدی مطرح نمی کند که از دسترس درک و فهم مردم به دور باشد؛ بلکه، سعادت را به همان معنی رایج لذت پایدارتر و شقاوت را به معنی عرفی رنج و الم بیشتر می داند، ولی در مصداق آن دو، تغییر می دهد و چون لذایذ و آلام دنیوی دوام و ثباتی ندارد، لذایذ و آلام ابدی جهان آخرت را به عنوان مصادیق صحیح و حقیقی سعادت و شقاوت مطرح می کند.
البته این نظر باعث نمی شود که ما لذت های معنوی پایدار در دنیا را سعادت ندانیم و آنرا تنها به مصادیق اخروی آن محدود نماییم. زیرا اینگونه لذت ها اگر چه در ظرف دنیا حاصل می شوند، ولی از سنخ لذت های اخروی محسوب می شوند. منظور از لذت ناپایدار لذت های مادی و حسی است که بسیار زودگذر بوده و محصول آن را نمی توان سعادت حقیقی به حساب آورد.
نکته دیگر این است که برای رسیدن به سعادت حقیقی تلاش سلوکی انسان تاثیر قطعی دارد و لذا قرآن کریم سعادت را نتیجه ایمان و عمل صالح معرفی می کند و می فرماید: ان الذین امنوا و عملو الصالحات کانت لهم جنات الفردوس نزلا خالدین فیها لایبغون غنها حولا. بی گمان کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، باغ های فردوس جایگاه پذیرایی آنان است. جاودانه در آن خواهند بود و از آنجا درخواست انتقال نمی کنند. (کهف ۷۰۱ و ۸۰۱)
در این آیه شریفه در بیان سرانجام متقین و آنهایی که عمل صالح می کنند اینچنین متذکر می شود که در مقابل کفار که از عمرشان خسران و زیان بردند و اعمالشان حیط گردید و جایگاه آنان جهنم است کسانیکه به آیات الهی ایمان آوردند و اعمال نیکو نموده اند محل نزول و ورودشان بهشت فردوس خواهد بود.
روشن است که عکس العمل انسان ها در مقابل دستورات رهایی بخش خداوند متعال متفاوت است؛ عده ای ضمن ایمان به او به انجام اوامر الهی می پردازند و گروهی نیز در جهت مخالف دستورات الهی گام برداشته و طریق کفر را بر می گزینند، ولی قرآن به صراحت نتیجه کار گروه اول سعادت و بهشت ابدی و نتیجه کار گروه دوم را شقاوت و عذاب دائمی معرفی می کند.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد