واژه ظلام، صیغه مبالغه و بمعنى بسیار ظلم کننده است، انتخاب این کلمه در اینجا با آنکه خداوند کمترین ظلمى روا نمیدارد، شاید بخاطر این باشد که اگر او مردم را مجبور به کفر و گناه کند و انگیزه هاى کارهاى زشت را در آنان بیافریند و سپس آنها را به جرم اعمالى که جبرا انجام داده اند کیفر دهد ظلم کوچکى انجام نداده بلکه ظلام خواهد بود! البته برخی از علمای ادبیات عرب و مفسرین معتقدند که ( ظلام ) در مثل این آیه صیغه مبالغه و به معنای بسیار ظالم نیست تا از آیه برداست شود خداوند بسیار ظلم نمی کند ولی نعوذ بالله کمی ظلم و ستم به بندگانش روا می دارد بلکه ( ظلام ) در این آیه اسم منسوب و به معنای ظالم است یعنی منسوب به ظلم و به این سخن دیگر مشکل معنوی و اعتقادی در مورد این آیه و امثال آن وجود ندارد . اکنون جهت آگاهی شما در مورد این آیه توجه شما را به توضیحی در این باره جلب می نماییم :معنای آیه مورد نظر این است :
این عذاب دردناک که هم اکنون، تلخى آن را مى چشید، نتیجه اعمال خود شما است، این شما بودید که بخود ستم کردید، خدا هرگز به کسى ستم نخواهد کرد (ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ).
اصولا اگر امثال شما جنایتکاران، مجازات اعمال خود را نبینید و در ردیف نیکوکاران قرار گیرید، این نهایت ظلم است و اگر خدا، چنین نکند ظلام (بسیار ظلم کننده) خواهد بود.
در نهج البلاغه از على ع نقل شده که فرمود:
و ایم اللَّه ما کان قوم قط فى غض نعمة من عیش فزال عنهم الا بذنوب اجترحوها لان اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ
: بخدا سوگند، هیچ جمعیتى غرق نعمت نشدند سپس آن نعمت از آنها سلب نگردید مگر بخاطر گناهانى که مرتکب شده بودند سپس امام به- همین جمله استناد کرده مى فرماید: لان اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ: زیرا خداوند به بندگان خود ستم نمى کند و از افراد شایسته سلب نعمت نمى نماید! این آیه از جمله آیاتى است که، از یک سو مذهب جبریون را نفى میکند و از سوى دیگر، اصل عدالت را، در مورد افعال خداوند تعمیم میدهد.
توضیح اینکه: آیه فوق تصریح میکند، که هر گونه کیفر و پاداش از طرف خداوند بخاطر اعمالى است که مردم با اراده خودشان آن را انجام داده اند.
(ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ): این بخاطر کارهایى است که دست هاى شما آن را از پیش فرستاده است .
از سوى دیگر آیه فوق با صراحت مى گوید: خداوند هیچگاه ظلم نمى کند و قانون پاداش او بر محور عدالت مطلق دور مى زند این همان چیزى است که عدلیه (قائلین به عدل یعنى شیعه و جمعى از اهل تسنن که معتزله نام دارند) به آن معتقد هستند.
اما در برابر آنها، جمعى از اهل تسنن که اشاعره نامیده مى شوند، عقیده شگفت انگیزى دارند. آنها مى گویند: اصولا ظلم در باره خدا تصور نمى شود، و هر کار که او انجام دهد عین عدالت است، حتى اگر تمام صالحان را به دوزخ و تمام ستمگران را به بهشت ببرد ظلمى نکرده است و هیچ کس نمى تواند، چون و چرا کند!.
آیه فوق، این گونه عقائد را بکلى طرد مى کند و مى گوید: اگر خداوند، افراد را بدون انجام کار خلاف، مجازات کند، ظالم بلکه ظلام خواهد بود.
تفسیر نمونه، ج 3، ص: 195
ـ خدا احساساتی نمی شود.
ما از دیدن این گونه ناملایمات دچار ناراحتی می شویم برای آنکه ضعف داریم؛ برای آنکه ملکوت امور را نمی بینیم؛ مثل کودکی که پزشک را دشمن خود می بیند آن موقعی که به او آمپول می زند، در حالی که والدینش از پزشک تشکر می کنند به خاطر همان آمپول زدن. مادر وقتی دست و پای کودکش را می گیرد تا به آمپول بزنند، از درد کشیدن کودکش واقعاً جگرش کباب می شود ولی با این حال کمک می کنند تا بدن فرزند دلبندش را سوراخ کنند. از آن جهت که عاطفه دارد، جگرش کباب می شود، امّا از آن جهت که عقل دارد، کمک می کند تا به فرزندش آمپول بزنند. لذا اگر مادری عقلش کم باشد، نمی گذارد به فرزندش آمپول بزنند؛ و همین کم عقلی او، موجب صدمات بزرگتر به فرزند می شود.
ـ دنیا دار امتحان است.
فرض کنیم دنیا طوری باشد که نتوان به کودکان ظلم کرد. نتوان به زنان ظلم کرد. نتوان به ضعیفان ظلم کرد. نتوان بی گناهان را کشت و … . در این صورت دیگر بساط امتحان جمع می شود.
خدای متعال انسان را موجودی مختار خلق نموده و او را در دنیا قرار داده و امکان هر گونه کار خوب و بد را هم به او داده تا از این طریق امتحانش کند. حال چه معنی دارد که جلوی اختیار او را بگیرد و نگذارد ظلم بکند؟!
یکی می تواند به یک کودک ظلم بکند و ظلم می کند یا نمی کند و از این راه امتحان می شود؛ و یکی هم می تواند جلوی آن ظلم را بگیرد و می گیرد یا نمی گیرد و به این وسیله امتحان می شود؛ و دیگری هم نمی تواند جلوی آن ظلم را بگیرد ولی می تواند بابت آن ظلم ناراحت شود و ناراحت می شود یا نمی شود و او هم به این طریق امتحان می شود. و … .
ـ سوال: خدا می خواهد بندگانش را امتحان کند، در این میان چرا یک کودک باید فدا شود؟
چنین کودکی از نظر افراد کور ـ که باطن هستی را نمی بینند ـ فدا می شود نه از نظر افراد بینا که ملکوت هستی را مشاهده می کنند. از نظر حقیقت بینان، چنین کودکی بابت شرکت در این امتحان، خیلی هم خوش به حالش می شود. لذا در آخرت آرزو می کند که ای کاش در دنیا، بیش از اینها زجر می کشید.
در کتابهای اعتقادی بابی مطرح نموده اند با عنوان « آلام و اعواض» یعنی « دردها و عوضها». در این باب می گوید: خداوند متعال در برابر رنجها و بیماریهایی که خود شخص مسبب اختیاری آنها نیست، عوض می دهد؛ یعنی آن محرومیّتی را که قوانین و سنن الهی بر شخص تحمیل نموده اند، به نوعی توسّط خداوند متعال جبران می شود؛ چرا که خداوند متعال جبّار می باشد؛ و جبّار یعنی جبران کننده و شکسته بند. شکسته بند، اگر چه موقع بستن شکستگی، موجب درد می شود ولی کارش به نفع فرد استخوان شکسته است. خلاصه آنکه خدا، جبّار (جبران کننده) است؛ حال این جبران خدا یا در همین دنیاست یا در آخرت؛ یعنی یا خدا در آخرت نعمتی به بنده ی رنج کشیده اش می دهد یا برخی گناهان او را می بخشد، یا در همین دنیا نعمتی به او می بخشد یا به او توفیق انجام اعمال خیری را عنایت می فرماید. در روایات نیز ذکر شده که خداوند متعال محرومیّتهای دنیایی را جبران خواهد نمود؛ مثلاً ذکر شده که در روز قیامت خداوند متعال از بندگان فقیر و رنج کشیده اش چنان تفقّدی می کند و چنان عنایتی به آنان می فرماید که آرزو می کنند ای کاش بیش از این متحمّل رنج شده بودند. بیمار نیز در حکم فقیر است؛ چون بیماری همان فقر سلامتی است. مظلومینی که در مظلوم شدن خود مقصّر نبوده اند هم در حکم فقیرند؛ چون فقر امنیّت دارند.
افزون بر بحث عوض گرفتن از خدا بابت شرکت در امتحان بندگان، شخص مظلوم، از ظالم نیز طلبکار است؛ که در آخرت، طلبش را می ستاند. این مطالبه به این صورت است که شخض مظلوم، به مقداری که ظلم دیده، گناهانش را بار فرد ظالم می کند. اگر حقّش ادا نشد، ثوابهای فرد ظالم را هم تصاحب می کند. اگر باز هم حقّش ادا نشد، آنگاه خدای عادل، از فضل خویش، آن مقدار به فرد مظلوم عطا می کند که جبران محرومیّت او بشود.
حال خودتان قضاوت بفرمایید؛ مدّتی اندک سختی کشیدن و در مقابلش، بی نهایت سال از نعمات بهشتی بهره بردن، آیا می ارزد یا نمی ارزد؟ احساسات کور چه جوابی می دهند و عقلهای نورانی چه جوابی می دهند؟
این عذاب دردناک که هم اکنون، تلخى آن را مى چشید، نتیجه اعمال خود شما است، این شما بودید که بخود ستم کردید، خدا هرگز به کسى ستم نخواهد کرد (ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ).
اصولا اگر امثال شما جنایتکاران، مجازات اعمال خود را نبینید و در ردیف نیکوکاران قرار گیرید، این نهایت ظلم است و اگر خدا، چنین نکند ظلام (بسیار ظلم کننده) خواهد بود.
در نهج البلاغه از على ع نقل شده که فرمود:
و ایم اللَّه ما کان قوم قط فى غض نعمة من عیش فزال عنهم الا بذنوب اجترحوها لان اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ
: بخدا سوگند، هیچ جمعیتى غرق نعمت نشدند سپس آن نعمت از آنها سلب نگردید مگر بخاطر گناهانى که مرتکب شده بودند سپس امام به- همین جمله استناد کرده مى فرماید: لان اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ: زیرا خداوند به بندگان خود ستم نمى کند و از افراد شایسته سلب نعمت نمى نماید! این آیه از جمله آیاتى است که، از یک سو مذهب جبریون را نفى میکند و از سوى دیگر، اصل عدالت را، در مورد افعال خداوند تعمیم میدهد.
توضیح اینکه: آیه فوق تصریح میکند، که هر گونه کیفر و پاداش از طرف خداوند بخاطر اعمالى است که مردم با اراده خودشان آن را انجام داده اند.
(ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ): این بخاطر کارهایى است که دست هاى شما آن را از پیش فرستاده است .
از سوى دیگر آیه فوق با صراحت مى گوید: خداوند هیچگاه ظلم نمى کند و قانون پاداش او بر محور عدالت مطلق دور مى زند این همان چیزى است که عدلیه (قائلین به عدل یعنى شیعه و جمعى از اهل تسنن که معتزله نام دارند) به آن معتقد هستند.
اما در برابر آنها، جمعى از اهل تسنن که اشاعره نامیده مى شوند، عقیده شگفت انگیزى دارند. آنها مى گویند: اصولا ظلم در باره خدا تصور نمى شود، و هر کار که او انجام دهد عین عدالت است، حتى اگر تمام صالحان را به دوزخ و تمام ستمگران را به بهشت ببرد ظلمى نکرده است و هیچ کس نمى تواند، چون و چرا کند!.
آیه فوق، این گونه عقائد را بکلى طرد مى کند و مى گوید: اگر خداوند، افراد را بدون انجام کار خلاف، مجازات کند، ظالم بلکه ظلام خواهد بود.
تفسیر نمونه، ج 3، ص: 195
ـ خدا احساساتی نمی شود.
ما از دیدن این گونه ناملایمات دچار ناراحتی می شویم برای آنکه ضعف داریم؛ برای آنکه ملکوت امور را نمی بینیم؛ مثل کودکی که پزشک را دشمن خود می بیند آن موقعی که به او آمپول می زند، در حالی که والدینش از پزشک تشکر می کنند به خاطر همان آمپول زدن. مادر وقتی دست و پای کودکش را می گیرد تا به آمپول بزنند، از درد کشیدن کودکش واقعاً جگرش کباب می شود ولی با این حال کمک می کنند تا بدن فرزند دلبندش را سوراخ کنند. از آن جهت که عاطفه دارد، جگرش کباب می شود، امّا از آن جهت که عقل دارد، کمک می کند تا به فرزندش آمپول بزنند. لذا اگر مادری عقلش کم باشد، نمی گذارد به فرزندش آمپول بزنند؛ و همین کم عقلی او، موجب صدمات بزرگتر به فرزند می شود.
ـ دنیا دار امتحان است.
فرض کنیم دنیا طوری باشد که نتوان به کودکان ظلم کرد. نتوان به زنان ظلم کرد. نتوان به ضعیفان ظلم کرد. نتوان بی گناهان را کشت و … . در این صورت دیگر بساط امتحان جمع می شود.
خدای متعال انسان را موجودی مختار خلق نموده و او را در دنیا قرار داده و امکان هر گونه کار خوب و بد را هم به او داده تا از این طریق امتحانش کند. حال چه معنی دارد که جلوی اختیار او را بگیرد و نگذارد ظلم بکند؟!
یکی می تواند به یک کودک ظلم بکند و ظلم می کند یا نمی کند و از این راه امتحان می شود؛ و یکی هم می تواند جلوی آن ظلم را بگیرد و می گیرد یا نمی گیرد و به این وسیله امتحان می شود؛ و دیگری هم نمی تواند جلوی آن ظلم را بگیرد ولی می تواند بابت آن ظلم ناراحت شود و ناراحت می شود یا نمی شود و او هم به این طریق امتحان می شود. و … .
ـ سوال: خدا می خواهد بندگانش را امتحان کند، در این میان چرا یک کودک باید فدا شود؟
چنین کودکی از نظر افراد کور ـ که باطن هستی را نمی بینند ـ فدا می شود نه از نظر افراد بینا که ملکوت هستی را مشاهده می کنند. از نظر حقیقت بینان، چنین کودکی بابت شرکت در این امتحان، خیلی هم خوش به حالش می شود. لذا در آخرت آرزو می کند که ای کاش در دنیا، بیش از اینها زجر می کشید.
در کتابهای اعتقادی بابی مطرح نموده اند با عنوان « آلام و اعواض» یعنی « دردها و عوضها». در این باب می گوید: خداوند متعال در برابر رنجها و بیماریهایی که خود شخص مسبب اختیاری آنها نیست، عوض می دهد؛ یعنی آن محرومیّتی را که قوانین و سنن الهی بر شخص تحمیل نموده اند، به نوعی توسّط خداوند متعال جبران می شود؛ چرا که خداوند متعال جبّار می باشد؛ و جبّار یعنی جبران کننده و شکسته بند. شکسته بند، اگر چه موقع بستن شکستگی، موجب درد می شود ولی کارش به نفع فرد استخوان شکسته است. خلاصه آنکه خدا، جبّار (جبران کننده) است؛ حال این جبران خدا یا در همین دنیاست یا در آخرت؛ یعنی یا خدا در آخرت نعمتی به بنده ی رنج کشیده اش می دهد یا برخی گناهان او را می بخشد، یا در همین دنیا نعمتی به او می بخشد یا به او توفیق انجام اعمال خیری را عنایت می فرماید. در روایات نیز ذکر شده که خداوند متعال محرومیّتهای دنیایی را جبران خواهد نمود؛ مثلاً ذکر شده که در روز قیامت خداوند متعال از بندگان فقیر و رنج کشیده اش چنان تفقّدی می کند و چنان عنایتی به آنان می فرماید که آرزو می کنند ای کاش بیش از این متحمّل رنج شده بودند. بیمار نیز در حکم فقیر است؛ چون بیماری همان فقر سلامتی است. مظلومینی که در مظلوم شدن خود مقصّر نبوده اند هم در حکم فقیرند؛ چون فقر امنیّت دارند.
افزون بر بحث عوض گرفتن از خدا بابت شرکت در امتحان بندگان، شخص مظلوم، از ظالم نیز طلبکار است؛ که در آخرت، طلبش را می ستاند. این مطالبه به این صورت است که شخض مظلوم، به مقداری که ظلم دیده، گناهانش را بار فرد ظالم می کند. اگر حقّش ادا نشد، ثوابهای فرد ظالم را هم تصاحب می کند. اگر باز هم حقّش ادا نشد، آنگاه خدای عادل، از فضل خویش، آن مقدار به فرد مظلوم عطا می کند که جبران محرومیّت او بشود.
حال خودتان قضاوت بفرمایید؛ مدّتی اندک سختی کشیدن و در مقابلش، بی نهایت سال از نعمات بهشتی بهره بردن، آیا می ارزد یا نمی ارزد؟ احساسات کور چه جوابی می دهند و عقلهای نورانی چه جوابی می دهند؟